English Version
English

عبور از مشکلات؛ جشن هفتمین سال رهایی مسافر راهنما حسین

عبور از مشکلات؛ جشن هفتمین سال رهایی مسافر راهنما حسین

جلسه چهارم از دوره بیستم ویکم کارگاه‌های آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران کنگره 60 نمایندگی صالحی؛ به استادی مسافر راهنما مجتبی و نگهبانی مسافر یوسف و دبیری مسافر ابراهیم با دستور جلسه (کمک کنگره به من و خدمت من به کنگره) روز پنجشنبه مورخ 97/10/20 رأس ساعت 17:00 آغاز به كار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

این دستور جلسه جز دستور جلساتی است که چندین سال در کنگره تکرار شده است و علت این است که کمی تأمل‌کنم که اولاً من در کنگره چه‌کار می‌کنم؟ حال که تکلیف من روشن شد که در کنگره به چه علت حضور دارم آن موقع می‌بینم کنگره چه چیزهایی را به من می‌دهد، روز اول که وارد کنگره شدم واقعاً حال به‌هم‌ریخته‌ای داشتم و مشکلات زیادی را باخودم آورده بودم کنگره به من کمک کرد تا به‌مرور من حال بهتری نسبت به گذشته خودم پیدا کنم و کمک کنگره این‌گونه بود که من خودم را بهتر بشناسم، گاهی اوقات به این فکر می‌کردم که خودم را گم‌کرده بودم و می‌خواستم همه دنیا را پیدا کنم.

خیلی از سفر اولی‌ها هم مانند من چنین حالی داشتند با ورود به کنگره از زن، کار، زندگی و همه موضوعات پیرامون خود می‌گوید و فکر می‌کند اگر این موارد تغییر کنند همه‌چیز درست می‌شود درصورتی‌که من تجربه کردم؛ در وهله اول باید خودم را پیدا کنم و این بزرگ‌ترین و بهترین کمکی بود که کنگره به من کرد، بعد از مدتی که گذشت چیزی که در کنگره مرسوم است این است که با پیدا کردن خود شروع می‌کنی با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار کردن و در کنگره خدمت‌هایی انجام دادن مانند آبدارخانه، نظافت کردن و همه کارهایی که عموماً انجام داده‌ایم و بایستی چنین مشارکتی را داشته باشیم بزرگ‌ترین نعمتی که مشارکت کردن دارد این است که انسان احساس مهمان بودن نمی‌کند احساس می‌کنیم که خانه خودمان است اما من فکر می‌کنم بزرگ‌ترین کمکی که من به کنگره می‌توانم بکنم این است که به خودم کمک کنم که اول حال خودم بهتر بشود و هم زمینه مالی و هم معنوی حرکت کنم.

در اوایل من فکر می‌کردم که مرزبان یا نگهبان بشویم همین کافی است و هرکسی به نحو خود خدمت می‌کند و من می‌توانم این‌گونه خدمت‌رسانی کنم، در کنگره بایستی هر دو وجه را در حد توان خود انجام داد البته در ظاهر امر بابت چنین خدمت‌های قدردانی صورت می‌گیرد که در حال خدمت کردن هستیم ولی در اصل این خدمتی که من می‌کنم سودش به خود من می‌رسد، همان‌طور که می‌دانید خداوند سریع الحساب است و همان لحظه پاداش آن خدمت به من داده می‌شود اولین چیز همان حال خوش و دانایی است که من کسب می‌کنم، هر طور که نگاه می‌کنم می‌بینم روزی نیست که من بتوانم حسابم را با کنگره تسویه نمایم، البته جناب مهندس می‌فرمایند که کسی با کنگره حسابی ندارد نه به کنگره بدهکاریم نه از کنگره طلبکار هستیم درحالی‌که وجود خود را در کنگره پیدا کرده‌ایم.

خلاصه سخنان استاد درباره مسافر راهنما حسین:

 حسین عزیز که امروز به‌عنوان راهنما در این نمایندگی خدمت می‌کند یک دوره مرزبانی را گذراند و در قسمت‌های مختلف خدمت کرد اما حسین روز اولی که آمده بود اصلاً این‌گونه نبود و آن‌قدر اوضاع به‌هم‌ریخته‌ای داشت که حتی می‌خواست دست به خودکشی بزند، بعد از مدتی حسین با تمام به‌هم‌ریختگی‌ها و مشکلاتی که داشت و به دلیل مصرف شیشه به مرز جنون رسیده بود استقامت به خرج داد و تلاش کرد و خواسته خود را جامه عمل پوشاند، امروز نه‌تنها به حسین عزیز افتخار می‌کنم بلکه افراد بسیاری به ایشان افتخار می‌کنند و چه افتخاری از این بالاتر که چند وقت پیش نمایشگاه آثار خط را دریکی از اماکن شهرداری برگزار کرد این به معنی این است که یک نفر به جایگاهی می‌رسد که برای یک جامعه ارزشمند می‌شود و تمام این‌ها به این دلیل بود که حسین انتخاب کرد که تغییر نماید.

اعلام سفر مسافر :

تخریب پانزده سال آنتی ایکس آخر شیشه و تریاک مدت سفر اول سیزده ماه و پانزده روز به روش DST با داروی اُپیوم به راهنمایی آقای مجتبی دهقانی رهایی هفت سال و شش ماه ورزش در کنگره شنا.

آرزوی مسافر:

آرزو می‌کنم عزیزانی که تاکنون موفق نشده‌اند راه درمان را پیدا کنند لطف خداوند شامل حالشان شود و راه درمان را پیدا کنند.

خلاصه سخنان مسافر:

خداوند را شاکرم زیرا شرایطی را برای من فراهم ساخت تا این جایگاه را قرار بگیرم، در مورد کمک کنگره و شرایطی که من در سفر اول داشتم را آقای مجتبی دهقانی کاملاً برای دوستان توضیح دادند، خوبی تولدها این است که تجربیات بیان می‌شود، یک‌زمانی در تمامی تولدها در نمایندگی آکادمی شرکت می‌کردم و خیلی به من امید می‌داد، در سفر اول خیلی برای من مهم بود و می‌گفتم در کنگره هیچ‌کس شرایطی مثل من ندارد یعنی تصویر من این بود اسفناک ترین شرایط برای من است و من با این وضعیت نمی‌توانم سفر کنم، تولد آقای مجتبی دهقانی بود که از تجربیات و اتفاقاتی که برایشان افتاده بود و شرایطی که در طول سفر داشتند می‌گفتند، در لژیون بارها گفته‌ام که آقای دهقانی برای من الگو شده‌اند، پیش خودم گفتم اگر شخصی شرایط سخت دارد و می‌تواند سفر کند پس من هم می‌توانم به رهایی برسم، مدام بهانه می‌گرفتم که مشکلات زیادی دارم، شرایط خوبی ندارم و هزاران بهانه دیگر برای خود می‌آوردم ولی این امیدواری و الگو بودن این امکان را برای سفر اولی‌هایی که ناامید هستند و باور ندارند فراهم می‌کند که متوجه شوند می‌توان سفر کرد و رها شد.

آقای دهقانی شرایط من را در سفر اول گفتند و محفوظ به حیا خیلی از آن‌ها را نگفتند از افکار و اندیشه منفی، ناامیدی‌ها و به‌هم‌ریختگی‌ها گفتند، لطف خداوند شامل حال من شد و راه پیدا شد و این انرژی و الگو را گرفتم و شروع به حرکت کردم بااینکه خیلی سخت بود، فکر می‌کنم ماه آبان سال هشتادونه بود که برای آقای دهقانی نامه نوشتم و قصد داشتم خودم را از بین ببرم و این‌گونه نبود که خودم برای راهنمایم لوس کنم و اگر تصمیمی می‌گرفتم آن را اجرا می‌کردم یعنی درنهایت ناامیدی؛ اما آقای دهقانی استادانه این مسئله را حل کردند و فقط در حد یک جمله نبود بلکه یک پشتیبانی و حمایت قوی هم همراه آن بود تا بتوانم سفر کنم، این را برای دوستانی گفتم که فکر می‌کنند شرایط سختی دارند و در انتهای خط هستند و دنیا به آخر رسیده باید بگویم دنیا به آخر نرسیده بلکه من مشکل‌دارم و اگر خودم را کمی جمع‌وجور کنم از این تاریکی بیرون خواهم آمد، آقای دهقانی را بی‌نهایت دوست دارم و کاری که ایشان انجام دادند زمینی نبود و تأثیر آن تا انتهای زندگی خواهد بود، همیشه سپاسگزار و قدردان ایشان خواهم بود و تمام تلاشم را می‌کنم تا انتها شاگرد خوبی برای ایشان باشم، از استاد بزرگوارم آقای امین دژاکام سپاسگزارم که بسیار به من کمک کردند که واسطه این ارتباط و کمک هم آقای دهقانی بودند، از جناب مهندس خانم آنی و خانواده محترم ایشان تشکر می‌کنم، از همسر عزیزم تشکر می‌کنم که بسیار زحمت کشیدند و می‌کشند، از آیسا و آرش عزیزم تشکر می‌کنم، از سرکار خانم عابدی راهنمای همسفرم تشکر می‌کنم، از خانم صداقت تشکر می‌کنم و از همه عزیزانی که کمک کردند تا من در این جایگاه قرار بگیرم تشکر می‌کنم.

 

خلاصه سخنان راهنمای همسفر:

کمک کنگره این بود که به من آموخت تا وقتی‌که تو پر از غلط و اشتباهی نمی‌توانی اشتباه دیگران را بگویی تا زمانی که کار خودت خیلی گیر است نمی‌توانی بگویی دیگران باعث این گیر و گور شده‌اند و من این‌ها را در کنگره یاد گرفته‌ام و فهمید غرور و منّیت یکجاهایی باید بشکند، به قول آقای مهندس وقتی دانه را درون خاک بگذاری با خودش کلنجار می‌رود و درنهایت به این نتیجه می‌رسد که خودش را بشکند، انسان هم دقیقاً همین کار را می‌کند وقتی در تاریکی فرو می‌رود آن‌قدر با خودش کلنجار می‌رود تا متوجه می‌شود که آغاز من از شکستن من به وجود می‌آید، کمک من به کنگره این است که حرمت و آبروی کنگره را حفظ کنم و بیرون از کنگره نشانی از آن باشم، امیدوارم خداوند دست تک‌تک ما را رها نکند تا همه به هدف برسیم که هدف همه رسیدن به انسانیت است، از آدم بودن تا انسان بودن فاصله‌ای بسیار طولانی است.

آقای صداقت استاد بنده هستند و مدتی را در کنار ایشان شاگردی کردم تا به شال کمک راهنمایی رسیدم و این همیشه ضمیمه مغز من است که از کجا به این شال رسیده‌ام و از ایشان سپاسگزارم که در این دوره حیات من حضور داشتند و پلی شدند که پیشرفت کنم، همسفر آقای صداقت رهجوی بسیار خوبی هستند و تمام تلاش را می‌کند تا قواعد لژیون را اجرا کند و امیدوارم امسال بامطالعه و تلاش در هفتمین سال رهایی به شال کمک راهنمایی برسد، آرش و آیسا هم از زمان کودکی در زمین کنگره بزرگ شدند، در رأس از آقای مهندس، خانم آنی، آقای دهقانی و جمعیت کنگره 60 در زمین و آسمان تبریک می‌گویم.

خلاصه سخنان همسفر:

این روز را به بنیان کنگره 60، خانواده محترم ایشان، راهنمای محترم آقای دهقانی و خانم عابدی تبریک بگویم و جا دارد یک تبریک ویژه به مسافر خودم بگویم؛ حسین جان هفتمین سال رهایی‌ات مبارک و این را بدان که من، آرش و آیسا به وجودت افتخار می‌کنیم و خدا را شکر می‌کنیم که در کنار ما هستی، بالاخره روزهای سخت ما هم تمام شد و این آرامش را از وجود کنگره‌داریم و یک تشکر ویژه از آقای عبدالرضا ثالثی دارم زیرا برای جمع شدن خانواده ما بسیار زحمت کشیدند تا بتوانیم زیر یک سقف باهم زندگی کنیم، به دوستان سفر اول می‌خواهم بگویم امیدوارم تک‌تک شما عزیزان به‌ زودی چنین جایگاهی را تجربه کنید و رسیدن به این جایگاه یک شرط دارد آن‌هم اینکه دستت را از دست راهنما هیچ‌گاه رها نکنی یعنی به روی چشم و اجرا و ایمان داشته باشی اگر این حرف را گوش و اجرا کنی این جایگاه را تجربه خواهی کرد، از راهنمای اولم خانم صداقت تشکر می‌کنم زیرا برای من بسیار زحمت کشیدند.

خلاصه سخنان همسفر:

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است، بسیار خوشحالم که خانواده‌ام در کنار یکدیگر زندگی می‌کنیم و تشکر می‌کنم از آقای مهندس، خانواده کنگره 60 و آقای دهقانی و خانم عابدی که به پدر و مادر من کمک کردند.

خلاصه سخنان همسفر:

از جناب مهندس و آقای دهقانی تشکر می‌کنم زیرا کمک کردند تا چنین روزی را تجربه کنیم.

تایپ: مسافر هادی و مسافر عباس
عکاس و ویرایش: مسافر هادی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .