سومین جلسه از دوره هفتادم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 ویژه آقایان مسافر، در نمایندگی آکادمی با دستور جلسه " كمك من به كنگره و كمك كنگره به من " با استادی " مسافر حمید " و نگهبانی " مسافر محمد " و دبیری " مسافر مجید " در روز شنبه مورخ 97/10/15 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان حمید هستم مسافر
در رابطه با دستور جلسه در كتاب 60 درجه قسمتی است كه استاد سردار میگوید: ما همه برای ابتدا آموزش و سپس خدمت درست پا به حیات نهادهایم در این راه بسیار وقت لازم است. قانون طبیعت قانون خدمت كردن به دیگران است یعنی همان كاری كه جناب آقای مهندس دژاكام انجام دادند یعنی زندگی كردن برای دیگران. به قول آقای مهندس: آن چیزی كه دریافت میکنیم میبایستی پرداخت بكنیم اگر چیزی یاد میگیریم باید به فکر این باشیم که آن مطلب را به دیگران هم آموزش بدهیم.
وقتی یك نفر پایش را به كنگره میگذارد درواقع یك فرد بیمار و ناتوان و رنجور با خیلی از رذایل اخلاقی است ولی بعد از گذشت یازده ماه و پایان سفر اول یك فرد سالم و توانمند و پرانرژی و با تمام فضائل اخلاقی میباشد. درواقع كنگره با آموزشهای نابی که دارد در آن شخص تغییر ایجاد میکند البته به خواست خود فرد همبستگی دارد. بهطور مثال یك كلینیك كه یك فرد را سمزدایی میکند و چقدر هزینه میگیرد درصورتیکه فرد اصلاً به تعادل نمیرسد ولی كنگره یك انسانی كه ازنظر جسم و روان (ترس و اضطراب، ناامیدی و افسردگی، میل به خودكشی، خشم و عصبانیت) دچار مشكل بوده را درمان میکند. یكی از کمکهایی كه كنگره به ما میکند همین سیدیهای هفتگی یا کتابهایی كه خود آقای مهندس به رشته تحریر درآوردند هست. در كنگره كسی كه میآید بدون درد خماری بهسلامتی و تندرستی میرسد. یكسری امكانات هم هست كه برای اینها هزینه پرداخت میشود. در كنار رهایی از اعتیاد خیلی از بیماریها هم درمان میشود.
حالا من چهکاری بهغیراز مسئله مالی كه وظیفه همه ماست میتوانم انجام بدهم برای كنگره در قبال اینهمه محبت و سلامتیام كه مدیون كنگره هستم. میتوانم با رفتار و عملكردم با توجه به توصیههای راهنما و آقای مهندس و استاد امین و کمک كردن به دیگران و برادرهای لژیونیهایم به كنگره خدمت كنم.
در همین زمینه قطعه شعری است كه برایتان میخوانم.
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم
گفت که دیوانه نهای لایق این خانه نهای رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت که سرمست نهی رو که ازایندست نهی رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
گفت که تو کشته نهی در طرب آغشته نهی پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم
گفت که تو زیرکی مست خیالی و شکی گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم
گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم
گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم
گردآورنده وبلاگ : مسافر محمدرضا ( لژیون نهم )
- تعداد بازدید از این مطلب :
2587