امروز جلسه دوم از دور شانزدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی میباشد که با دستور جلسه «هفته همسفر» با استادی آقای دکتر مسعود و نگهبانی جناب مهندس دژاکام و دبیری دکتر اعظم در روز جمعه مورخ 30/09/97 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سلام دوستان دکتر مسعود هستم یک مسافر:
سخنان استاد:
تشکر میکنم از آقای مهندس این افتخار را به من دادند تا استاد جلسه باشم. من مسعود حاج رسولی هستم، دکترای فیزیولوژِی ورزش و حالا دانشگاه مشغول هستم و در کلینیک دانشگاه آزاد اسلامشهر حدود دو سال است که در آنجا کار و فعالیت میکنم، بیشتر وقت خود را در مرکز هستم و فقط ده ساعت تدریس میکنم و بیشتر در کلینیک مشغول هستم و خیلی هم خوشحال هستم. دستور جلسه امروز هفته همسفر است؛ دو تا سی دی هفته گذشته به ما دادند یکی هفته همسفر بود، حس بیرونی، جالب است که این دو سی دی خیلی به هم نزدیک هستند، مفاهیم آن به هم شبیه هستند، بههرحال آقای مهندس فرمودند که حس مثل یک کلید است که خودمان هم ازنظر علم فیزیولوژی میدانیم که حسها معمولاً گیرندهها هستند، گیرندهها رویدادها را میشنود، میبینید، حس میکند و به سیستم اعصاب مرکزی و مغز انتقال میدهد و مغز پردازش میکند و یک پاسخ مناسب میدهد، به روایت دیگری حس یک کلید است که عقل را بکار میاندازد ما بر مبنای حسهای خودمان هست که تصمیمگیری میکنیم، در سی دوم میفرمایند، حس مانند عنوان یک کتاب است، اما عقل مطالب داخل کتاب است شما باید متن آن کتاب را بخوانید ولی بر مبنای حسی که به آن دارید، در این دنیا همه ما مسافر هستیم، یکی از زیباترین تعبیراتی که در دنیای اعتیاد و درمان اعتیاد به وجود آمده جایگزینی مناسب کلمات است، کلمه معتاد یکبار منفی دارد، انسان احساس میکند من خودم را معرفی کنم؛ فلانی هستم یک معتاد و این را هر بار تکرار کند بار منفی دارد، در کنگره 60 آمدند کلمه مسافر را قرار دادند، این کلمه فقط یک جایگزینی نبوده یعنی من الان دارم مطالعه میکنم و جلو میروم میبینم که اینیک جایگزینی ساده کلمه نبوده است، حالا معتاد را برداریم بکنیم مسافر، چرا کلمه دیگری انتخاب نکردند، مسافر یعنی کسی که از یک نقطه به یکجهت مشخص به یک مقصد مشخص میخواهد برود حالا این از ازل تا به ابد است، از تولد تا مرگ است، بههرحال یک سفر است، در این سفر ما یک یا چند همسفر خواهیم داشت برای اینکه ما تکی نیستیم، شما جامدات را هم نگاه کنید بالاخره همدیگر را جذب کردند و تبدیل به یکچیزی شدند، صندلی، مس، طلا، جواهر و ... انسانها هم همینطور هستند و بر مبنای جاذبه و دافعه خودشان با دیگران تعامل میکنند و معمولاً همسفری خواهیم داشت، ما انسانها دوست داریم که با یکدیگر تا آخر عمر بمانیم با همسفر خودمان، یک نکته دردناکی که آقای مهندس در سی دی اشاره کردند، خانه سالمندان بود که از وقتی اینها ایجاد شده، دیگر عواطف و وابستگی متأسفانه کم و کمتر شده که امیدوارم که اینطور نشود و ملت ما هم به آن عاطفه خودشان دوباره دست پیدا کنند. امروز مناسبت دارد با شب یلدا من پیشاپیش شب یلدا را تبریک میگویم و این مناسبت باعث میشود که ما روابط عاطفی خود را یکدیگر هر چه بیشتر محکم کنیم. بههرحال همسفر میتواند فرزند باشد، همسر، پدر و مادر باشد، بالاخره ما نسبت به هم علاقهای پیدا میکنیم و همسفر همدیگر میشویم، یک حد و حدودی هم دارد، خیلی وقتها انسانها ممکن است با یک مشکل کوچک راهشان را از هم جدا کنند، همسفران ما در کنگره فداکارترین، بااحساسترین و درواقع میشود گفت که باشعورترین همسفران دنیا هستند و بر ما واجب است که از آنها تجلیل کنیم، چون اینها سالها رنج را تحمل کردند و نبریدند، هستند در بین مسافران که همسران آنها جدا شدند و رفتند و پیش میآید، ولی وقتی کسی در کنگره بهعنوان همسفر یک مسافر میآید و در کنار مسافرش میخواهد این سفر را طی کند، این شوخی نیست، این نشاندهنده عمق انسانیت، ادب و فهم و معرفت یک انسانی است که نمیخواهد مسافرش را در وضع بد رها کند، کنارش است و بعد یک نکته که مهم است و بارها آقای مهندس اشاره کردند این است که همسفر دوست دارد بیاید کمک کند، ولی راهش را بلد نیست، میشود همان داستان قشنگی که یک نفر آتش گرفته بود آورده بودند او را بیمارستان، پزشکان گفتند این 95% کوفتگی دارد و 5% سوختگی او را چکار کردید، اطرافیان گفتند خواستیم خاموش کنیم، چیزی نبود یک بیل بود، با بیل زدیم روش تا خاموش کنیم و زدیم او را دربوداغان کردیم. خیلی وقتها ممکن است همسفران خیلی کارها میخواهند بکنند بهمنظور کمک، مثلاً همسرشان رفته کمپ یا هر جا اینها بهمنظور کمک و ندانستند چکار باید بکنند و خرابکاری شده، یک زیبایی کنگره این است که به همسفر آموزش میدهد که تو چکار باید بکنی، مهمترین آموزش آن است که آن منیتهای خود را کنار بگذارید، شما خانم، آقا، تحصیلکرده هستی، ثروتمند هستی، قدرتمند هستی، هرچه که هستی باش، اگر شما اینها بدرت میخورد که فرزندت یا همسرت معتاد نمیشد، پس در حوزه اعتیاد چیزی بلد نیستی، بیا اینجا یاد بگیر، از خودت و منیتهایت چیزی اینجا نیاور، شاگردی کن، وقتی وارد لژیون مینشینی ببین راهنمای همسفر به شما چه میگوید، چطور باید رفتار کنی و ما خوشحال هستیم که اینجا هستیم و به فرمایش آقای مهندس که روی حس خیلی تأکید دارند، گاهی وقتها ما خودمان میبینیم متأسفانه، هفته گذشته من خدمت آقای مهندس بودم، یک جوانی آمد به آقای مهندس گفت که من احساس میکنم یک حرفهایی میشنوم، این مال انفجار حس است، گاهی وقتها ما ظرفیت آن را نداریم، حس بیرونی به نظر من گوش دادن دارد، همسفر ما میدانیم که چه موجود فداکاری است و واقعاً باید از ایشان تجلیل کرد، واقعاً حضورشان برای درمان مسافران ضروری است و از هر چیزی مهمتر است، چون مسافر در هفته سه جلسه در کنگره حضور پیدا میکند در لژیون و مابقی در خانه در کنار همسفران هستند، آنجا باید بلد باشند چطور باهم برخورد کنند.
گاهی وقتها که ما خارج از ظرفیتمان یک حرفهایی میزنیم، یک کارهایی انجام میدهیم، این را آقای مهندس قشنگ توضیح دادند، دریایی که یک عارف در آن شنا میکند، یک آدم ناوارد خیلی راحت در آن غرق میشود، ما خیلی وقتها فکر میکنیم یک عارفی هستیم یا میرویم به کلاسهای انرژیدرمانی و اینها و ممکن است ما ظرفیت پذیرش اینها را نداشته باشیم و یک انفجار در ما به وجود بیاورد و به قول حضرت مولانا:
هر دو گون آهو گیاه خوردند و آب
زان یکی سرگین شد و زین مشک ناب
هر دو گون زنبور خوردند از محل
زین یکی شد نیش و زان دیگر عسل
ما باید بر اساس ظرفیت و تواناییهایمان کارها را انجام بدهیم. مجدداً هفته همسفر را تبریک میگویم، من اول همسفر بودم، بعد مسافر شدم تا یک روز به آقای مهندس عرض کردم بالاخره تکلیف مرا روشن کنید در کنگره من چهکاره هستم، ایشان فرمودند که تو پاسور بلدی، گفتم بله بازی کردم، دیدم؛ گفتند در پاسور دو تا شیطانی هست به آن میگویند جوکر، گفتم بله گفت تو جوکر هستی، گفتند در پاسور هر وقت یک ورقی گم میشد، برای اینکه بازی از بین نرود یک ژوکر میآوردند میگفتند دولوی خشت گم شده، این را فکر کنید دولوی خشت است، در کنگره هر وقت هر جا چیزی باشد میگوییم تو بیا، درنتیجه من هم رفتم در اصفهان آنجا دعوت کردند مرا جلسه بزرگ، شاید هزار نفر نشسته بودند، گفتم سلام دوستان مسعود هستم یک ژوکر، بیچارهها مانده بودند چی جواب بدهند و بعد که برایشان توضیح دادم و بعد دیگر آقای مهندس فرمودند تو آچارفرانسهای و من به آچارفرانسه و ژوکر بودن خودم افتخار میکنم؛ و الآن هم آمدم، آقای مهندس به من پاکت دادند بهعنوان همسفر، بعضی وقتها هم مسافر هستم، خلاصه خدا رحم کند. از اینکه به من وقت مشارکت دادید یک دنیا ممنون هستم، بازهم هفته همسفر را تبریک میگویم، برای همه همسفران احترام ویژه قائل هستم.
جلسه به مشارکت گذاشته شد
سلام دوستان دکتر زهرا هستم یک همسفر:
من فکر میکنم هیچچیزی اندازه انگیزه و حس درونی نمیتواند به مسافرهای ما کمک کند، این حس درونی که فرد قبول کند برای اطرافیانش مهم است، کسانی که اطرافش هستند دوستش دارند و یک نقش پررنگ در زندگی اطرافیان دارد و این باعث میشود که خودش را دوست داشته باشد، به سلامت خودش اهمیت بدهد و همیشه بهعنوان یک فرد سالم در کنار خانوادهاش باشد و این سرمنشأ میتواند از طرف همسفران باشد، مثل خانوادهاش، همسر، فرزندان، پدر و مادرش به همین علت نباید هیچوقت نقش همسفران را در سفر مسافران دستکم بگیریم. اگر باشند میتوانند پشتیبان و همراه کسانی باشند که میخواهند این سفر را طی کنند. حتی منجر به این شود که مسافران ما یا جا بزنند یا آن انگیزه قوی برای ادامه سفر را نداشته باشند.
سلام دوستان دکتر بهنام هستم یک همسفر:
تشکر میکنم از وقت مشارکت، اجازه بدهید من هم جشن یلدا را خدمت همه تبریک عرض میکنم خیلی قدر بدانیم به نظرم این جشنهای ملی را. چندین سال پیش که جشنوارههای فیلم در دنیا باب شد، مثل اسکار، باب بود که به ارکان مختلف که در شکل گرفتن فیلم مؤثر بودند جوایزی اهدا میشد تا به قسمت هنرپیشه نقش اول زن و یا نقش اول مرد، فقط به هنرپیشه نقش اول جایزه اهدا میشود، سالها گذشت به این نتیجه رسیدند که نقش مکمل به همان اهمیت نقش اول در به اوج رسیدن یک فیلم است که میتواند فیلم را جذاب کرده و یا بازی نقش اول را کاملاً تخریب بکند. یک فیلمهایی است که وقتی میآیی بیرون از سینما میگوییم نقش دوم از اول بهتر بازی کرد. خیلی اوقات نقش دوم فیلم میتواند، جاهایی که نقش اول کم آورده است جبران کند و به سرانجام برساند. من معتقد هستم که همسفران دقیقاً همین نقش را ایفاء میکنند. برای اینکه درمان مسافر به نتیجه برسد باید همسفران پابهپا و بهدرستی جلو بیایند، باید همان آموزش را که مسافر نقش اول دارد، او هم باید پیدا کند، خیلی مهم است در این مسیر چطور با مسافرشان جلو بیایند، در کلینیک من عادت دارم به مسافرینی که روز اول میآیند، اگر حتی تنها میآیند، یکبار با همسفر یا عزیزی که همراه ایشان هستند تشریف بیاورند برای درمان، حتماً باید هم من و هم دکتر روانشناس ایشان را در جلسات متعدد ببینیم، چون خیلی مهم است که در این مسیر یاد بگیرند عزیزانی که بهعنوان همسفر در کنار مسافر هستند که چطور با مسافر رفتار کنند، چه باید بگویند، چه نباید بگویند، مهم این است مه چهکاری را باید انجام دهند و چهکاری را نباید انجام دهند، من این تجربه تلخ را بهشخصه خیلی در کلینیک داشتم، دو نمونه آن را در ذهنم داشتم یک مسافری بود که خوب داشت میآمد جلو و شش ماه تحت درمان ما بود و خوب هم میآمد جلو، یکبار در خانه جروبحثی شد، خانوادگی بین آنها به وجود میآید و خانم ایشان به او میگوید، معتاد جماعت نمیشود روی حرفش حساب باز کرد. او واقعاً رفت و چند ساعت بعدازآن لغزش کرد و همان موقع هم با روانشناس خودش تماس گرفت اما ایشان موفق نشده بود که آرامش کند و بهراحتی با یک جمله خانم خودش پنج، شش ماه درمانش زیر سؤال رفت. هفته گذشته مریضی داشتیم که شیشه مصرف میکرد، میدانید کسانی که شیشه مصرف میکنند خیلی سخت است کار کردن با آنها، دو سه ماهی بود که خیلی خوب آمده بود جلو، خانم ایشان هم میآمد و خیلی تشکر میکرد و یکدفعه دیدم این مریض دیگر نیامد کلینیک، خانم او زنگ زد و گفت من سه هفته رفتم شهرستان پیش مادرم و خوب همین امر باعث شده بود کسی که در مراحل سخت درمان است و خانه هم خالی مانده بود و یکسری افکار خاصی که همسفرش در کنارش بود نداشت اما با رفتن ایشان به مسافرت دوباره به سراغش آمد و باعث لغزش او شد و من فکر میکنم همسفر وجود و نقشش در کنار مسافر در مراحل درمان خیلی مهم است. واقعاً جایگاه و حرمت و عزت همسفر خیلی بالا است. متشکرم.
سلام دوستان دکتر لورا هستم همسفر:
مطلبی که کنگره به زیبایی به آن پرداخته مسئله همسفر هست که همه ما که در کار درمان هستیم، همانطور که آقای دکتر هم فرمودند برخوردهای خانوادهها برخلاف لطفی که به بیمارشان دارند، بر اساس آن آموزههای اشتباهی است که از اجتماع گرفتند، در ذهن ایشان نقش بسته، ممکن است رفتارهایی بکنند که منجر بشود که بیمار به نتیجه نرسد، ولی این آموزشهایی که داده میشود به آنها که یاد بگیرند چگونه رفتار کنند با بیمارشان نقش بسیار مهمی دارد. در این روند آموزش، همسفر و مسافر برای این هدف مشترک باهم همراه و هم دل میشوند، فکر میکنم این مسئله باعث شود یک لطف و محبت بیشتری در دلهای آنها باشد همدلی و همسویی آنها بیشتر شود و علاوه بر اینکه در مسیر درمان خیلی مؤثر است در مسیر زندگی آنها هم خیلی مؤثر است؛ و آگاهانه دارند در این مسیر قدم برمیدارند و یاد میگیرند چطور نقاط مشترک یکدیگر را تقویت کنند و باعث میشود به نتیجه بهتری برسند انشألله. متشکرم.
سلام دوستان بهرام هستم یک همسفر:
من هم هفته همسفر را تبریک عرض میکنم، قبل از اینکه صحبت کنم میخواستم از آقای مهندس خواهش کنم ما در اینجا از دیدهبانهای کنگره 60 هم داریم که من میخواستم ایشان هم اگر امکان دارد مشارکت کنند. شکلگیری همسفر خیلی جالب است برای من و من دوست دارم یاد بگیرم اینکه در کنگره 60 هر مشکلی که پیش میآید تبدیل به فرصت میشود. خیلی چیز جالبی است برای من، از ابتدا همسفر نبوده آنطور که آقای مهندس میفرمایند در سی دی، اینکه خانوادهها میآمدند شلوغ میشد آنجا و فکر کردند که اینها را سروسامانی بدهند و آموزش بدهند که نتیجهاش میبینیم که در درمان چه اثری را گذاشته است. من بعضیاوقات این موضوع برایم مطرح میشود که شاید سالمترین فرد خانواده همان فرد سوءمصرف کننده مواد است که برای درمان مراجعه میکند، چراکه او خانواده را درگیر میکند و خانوادهای که پاتولوژی مشکل دارد را میکشد به سمت درمان. شما تصور کنید اگر یک ساعت داشته باشیم که چرخدندهها کار میکند اگر یک چرخدنده ساییدگی داشته باشد، اگر آن چرخدنده را عوض کنیم بعد از مدتی آن چرخدنده دوباره ساییدگی پیدا میکند، علت این است که چرخدندههای دیگر هم مشکلدار هستند، شما این را بهمثابه اعضای یک خانواده در نظر بگیرید، این فقط مصرفکننده مواد مخدر نیست که مشکل در حقیقت آن سیستمی که فرد مصرفکننده در آن بزرگشده مشکلدار است و این فرد را سوق میدهد به سمت مصرف مواد؛ و من فکر میکنم که قرار گرفتن همسران فرد مصرفکننده در روند درمان میتواند کمک کند که این افراد یک سری مهارتهایی را یاد بگیرند که با فرد مصرفکننده چطور رفتار کننده و در حقیقت هر دوچرخ دنده تعویض شود و بازسازی شود. خیلی متشکرم که به من فرصت مشارکت دادید.
سلام دوستان دکتر رضوان هستم همسفر:
در بحث همسفر داشتیم که گروه همسفران ذرهذره تشکیل شد، یعنی اوایل مسافران آموزش میدیدند و همسفران نه و اختلاف سطح به وجود میآمد چون آموزشی نبود و همسفران جای تردید نیست که یک بال پرواز هستند و قوت و شادابی لازم برای مسافر به وجود میآید و اگر شک هم دارد با همراه شدن همسر با خودش در مسیر درمان این شک تبدیل بهیقین میشود و میبیند این کار را میتواند انجام دهد. گروههایی بوده که همسفر نداشتند و ازهمپاشیده و دچار مشکلات روحی و روانی بسیار شده است چون همسفر نداشته و تنها بوده است. همسفران باید تلاش کنند و آموزشها را بگیرند و روی نقاط مشترک کار کنند نه روی تفاوتها. راهنماها به مسافران تأکید کنند که از همسفرانشان تقدیر کنند و این ادامه پیدا کنند. یکی از تکنیکهای خوب کنگره 60 این است که وقتی من سلام میکنم همه جواب مرا میدهند؛ و اگر آموزشهای کنگره در جامعه اجرا شود و همه بدانند که اینگونه باید پیش بروند به نظر من مفید واقع خواهد شد. ممنون مرسی.
سلام دوستان دکتر مجید هستم یک مسافر:
خدمت نگهبان جلسه و استاد و دبیر عرض ادب دارم. اول هفته همسفر را به همسفران خودم تبریک عرض میکنم و به تمام همسفران حاضر در جلسه تبریک میگویم. من سه همسفر داشتم سه تا همسفر رسمی که ثبت کرده بودم، پدرم، مادرم، برادرم تشکر میکنم. این داستان واقعی برای خودم پیش آمد، دارم خدمت همه همکاران عرض میکنم، من خوب کنگره را میشناختم اما با عمق کنگره آشنا نبودم، پزشک بودم، کلینیک داشتم، بیست سال سابقه درمان داشتم، اعتقادی به کنگره به آن صورت نداشتم، میدانستم، کنگره شربت میدهد، کنگره شربت میدهد، مریضها را درمان میکند، با مفاهیم کنگره آشنا نبودم، اعتقاد کامل نداشتم تا اینکه دیدم رفتارهای محمدعلی که اشتباه است، دارد تغییراتی میکند، کمکم به من گفتند که ما داریم جایی میرویم، تغییرات را حس میکنیم و جای خوبی هست بچههای کنگره هستند، اما در همسفر من اینقدر تأثیر داشت، پدر من که همسفرم بودند، روانشناسی خواندهاند، خودشان در ارتباط با این کارها بودند، اما آمدن ایشان به کنگره 60، باعث شد که من احساس کنم پدر من یک نوع دیگر دارد به مسائل نگاه میکند و منی که بهصورت تفریحی کوکائین مصرف میکردم نوع برخورد ایشان با من باعث شد که من از غرور خودم دست بردارم و اینکه خودم میتوانم درمان کنم و ... وجود همسفر به من ثابت کرد که اگر مسافر هست، همسفر هست، یک هدف واحد هست و آن درمان است. حالا همسفر سابقه اعتیاد ندارد ولی برای پیشبرد اهداف کنگره تلاش میکند در من دست پدر و مادرم را میبوسم که از 800 کیلومتر آنطرفتر آمدند و در جلسات شرکت کردند و برادرم نیز. درهرصورت امیدوارم به ارزش وجود همسفر در کنگره پی ببریم. متشکرم.
سلام دوستان دکتر شهرزاد هستم یک همسفر:
آقای دکتر مسعود نکته جالبی را فرمودند، درواقع همسفر میتواند یک معنی عام داشته باشد برای همه ما انسانها، همسفران عزیزی ما داریم در طول زندگی. نکته مهمی که هست اینکه ما با این همسفران رشد میکنیم، شکل میگیریم، روزهای غم و شادیمان را میگذرانیم، اینها همه شاید ما وقتی آن همسفر راداریم آن موهبت را داریم، آن لحظه متوجه آن نیستیم، اما اگر مشکلی پیش بیاید یا همسفر از دست برود، آنوقت به عمق آن قضیه پی میبریم؛ و بازهم در ارتباط با شب یلدا، این شب یک برنامه ملی و سنتی ما است و درواقع روزی است به پاسداشت همسفران ما روزی هست که دورهم جمع میشویم، درواقع بهصورت غیرمستقیم شاکریم به خاطر آنچه داریم. نکته جالب اینکه مسافرانی که همسفر خوب داشتند در کنگره خیلی موفقتر بودهاند، نقش همسفران در آموزش همدیگر است و بسیار ارزنده است؛ و من خوشحال هستم بسیاری از نکات را در کنگره آموزش میبینیم. ممنون از وقت مشارکت.
سلام دوستان عباس هستم یک همسفر:
در مورد حس، ما افسران آگاهی داریم که آموزش میبینند در برخورد با مجرمین. ما پیگیری میکنیم اتفاقاتی که در لژیون خودمان در کلینیک برگزار میشود. اگر ما نمیخواهم وقت زیادی بگیرم، اگر بخواهم جمعبندی یک سری پانچ لیست و ردوبدل شدن آن بین لژیونها و مرکز کنگره 60 خیلی کمک میکند، در سالمسازی و بالا بردن دقت روابط بین مسافر و همسفر. اگر بشود در دفاتر مرکزی کنگره 60 یک مسئولیت جدید بهعنوان آنالیز و تحلیل آمار روابط بین مسافر و همسفر، این خیلی کمک میکند به بالا بردن شناخت یک همسفر از مسافرش، من زیاد وقت شما را نمیگیرم، این پیشنهاد من هست. ممنون
سلام دوستان مینا هستم یک همسفر:
به آقای مسعود جایگاهشان را تبریک عرض میکنم و هفته همسفر را خدمت هم عزیزان تبریک میگویم. من دو سال است که راهنما گرفتیم در کلینیک و آقای سرو به من گفتند که جنس بیماران کنگره فرق دارد وقتی میآیند دارو میگیرند، من دیدم که پشتشان را به من نمیکنند و همینطور عقب عقب میروند، خیلی برایم جالب بود و تصمیم گرفتم بروم آموزشهای کنگره را بگیرم بهعنوان یک همسفر که مسافر نداشت وارد شدم و دو سال بعد در کلینیک راهنما گرفتیم ولی خوب مشکلی که هست همسفران زیادی را میبینیم که مسافرانشان نمیآیند، همسفر همچنان امیدوار میآید تا بالاخره مسافر روزی به کنگره بیاید و این اتفاق میافتد، هفته پیش دیدم که خانمی پنج سال میآمد و مسافرش تازه دو ماه است که میآید و خیلی حالش خوب بود ولی در کلینیک ما مسافر چهل نفر داریم و همسفر ده نفر داریم و هرچه هم اصرار میکنیم که همسفرت بیاید، مسافری که همسفرش برای درمان میآید، خیلی خوب سفر میکند، سروقت رها میشود. ممنون که به من وقت مشارکت دادید.
سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر:
خیلی ممنون از مشارکتهای خوبی که انجام شد. من اینجا جا دارد که از اولین همسفر کنگره یادی کنم، ایشان درواقع مادر معنوی همه ما و همسفر اول بودند، خانم آنی. من این روز را به ایشان تبریک عرض میکنم جایشان سبز است کاش بودند در اینجا امروز و میدیدیم ایشان را. جلسه را به نگهبان ارجمند میسپارم.
جناب مهندس
متشکرم، از مسعود عزیز جلسه خوبی را ارائه کردند.
سلام دوستان حسین هستم مسافر: دستور جلسه این هفته جشن همسفر است. ما در سال چهار جشن داریم، جشن راهنماها داریم، جشن دیدهبانها داریم، ایجنت، مرزبانها و جشن همسفران داریم؛ و این فرصتی است که ما قدردانی کنیم و شکر گذاری کنیم از عزیزانی که برای ما زحمت میکشند و قدردانی را باید یاد بگیریم، کنگره 60 هیچوقت تابع این نیست که به افراد مهارتهای زندگی را یاد بدهد، هیچوقت به افراد یاد نمیدهیم که شما در مقابل خشم چکار باید بکنید، در مقابل افسردگیتان چکار باید بکنید، در موقع مقابل وسوسهتان چکار باید بکنید ما اصلاً این چیزها را یاد نمیدهیم، ما به همسفر یاد نمیدهیم که تو باید چطور با مسافرت برخورد کنی، چون خودمان بلد نیستیم، ممکن است یکچیزهایی قطار کنیم بگوییم، ما میآییم الفبا را میگوییم به همسفر و مسافر که خواندن و نوشتن را یاد بگیرد و آنوقت هرکسی شعر خودش را میگوید، ما تمام دروسی که به یک مصرفکننده یاد میدهیم دقیقاً عین همان دروس را به همسفر یاد میدهیم، نه چیزی کمتر، نه چیزی زیادتر، حتی همسفران در موقع امتحان کمک راهنمایی، یک امتحان میدهند، یعنی همسفرانی که راهنما میشوند تیپر کردن را بلد هستند که درمان شیشه چطوری هست، درمان هروئین چطور است، متد دی اس دی و شربت O.T به مصرفکنندگان شیشه یک حساب سرانگشتی ما کردیم بهترین جواب را میدهد، یعنی پایدارترین افراد ما روی O.T مصرفکنندگان شیشه هستند که از مصرفکنندگان تریاک هم بیشتر هستند، بههرحال این را میگفتم هرچه مسافران یادمی گیرند، همسفران هم یادمی گیرند، تیپر کردن را کامل میدانند، چون میدانستیم ما باید همزبان میشدیم، زبان من اسپانیولی بود، زبان همسفرم پرتقالی بود، هرچه من میگفتم او نمیفهمید، هرچه او میگفت من متوجه نبودم، ما زبانها را مشترک کردیم، ما هیچوقت به کسی نمیگوییم تو چکار کن، چکار نکن، ما هیچوقت نمیگوییم با همسرت چگونه برخورد کن، با فرزندت چگونه برخورد کن، هیچوقت به همسفر نمیگوییم تو چکار کن، حتی اگر همسفر بگوید، من با مسافرم مشکل دارم میخواهیم طلاق بگیریم، میگوییم ما مشاور خانواده نیستیم برو پیش مشاور خانواده مطرح کن. در این مسائل ما دخالت نمیکنیم، ما علم و دانش و آگاهی زندگی کردن، زیستن، آداب معاشرت را یاد میدهیم.
عزیزی که صحبت کرد خیلی قشنگ گفت؛ گفت با عدهای سلام و علیک میکنیم کلهاش را تکان میدهد، من رفتم همین دوشنبه استخر شنا، ساعت 5 صبح سالن شیرودی، وقتی سلام کردم هفت نفر آدم بود، یکی جواب سلام مرا نداد، گفتم حال همه شما خراب است، هفت نفر هستید یکی سلام میکند، یکی از شما زورتان میآید بگویید سلامعلیکم، اینها را یاد نگرفتهاند، یکی از بدبختیهای ما این است که آداب معاشرت را بلد نیستیم؛ از تاکسی پیاده میشویم بلد نیستیم، یک نفر را میبینیم بلد نیستیم، در اداره وارد میشویم بلد نیستیم، در اداره وارد میشویم نمیدانیم باید روی صندلی بنشینیم یا نه؛ به اتاق وارد میشویم کی باید سلام کند؟! تاکسی وارد میشویم کی باید سلام کند؟! در اتاق وارد میشویم کی باید سلام کند؟! در برخورد با آدمها، اصلاً خیلی چیزها را نمیدانیم، در تمام سطوح این را میگویم؛ کاری با علم و دانش ندارم، با خواهر، با برادر، با مادر با خواهر، همه اینها را یاد میگیریم و بعد قدرشناسی را یاد میگیریم. در کنگره 60، این کسی که برای تو کار میکند، یک پیاله چایی جلوی تو میگذارد بگو دستت درد نکند. شب میآید خانه یک خربزه زیردستش است بگو دستت درد نکند، نگو این چه آشغالی است که خریدی، نگو بلد نیستی خرید کنی، ما اینها را یاد میگیریم، خیلی هم خوب جواب میگیریم، ما دیروز که آمار گرفتیم الانه فکر کنم بیستویک دسامبر باشد، هشت، نه روز مانده به پایان سال میلادی، آمار رها یافتگان ما در سال 2018 چهار هزار و بیستوسه نفر به درمان رسیدهاند و تا چند روز دیگر میشوند چهار هزار و صد و خوردهای نفر؛ یعنی میانگین هشتاد نفر در هفته به درمان میرسند، یعنی روزی یازده نفر، به درمان قطعی که برگشتش خیلی خیلی پایین است، اصلاً یک آدم دیگر شده است، تعادل پیداکرده، آدمی که با آن وضعیت میآمده، الآن راهنما است، سی نفر، چهل نفر را راهبری میکند، همسفری که با آن وضعیت بسیار مخرب، خراب، اعصاب خراب، آمده بود الآن میبینید، سی نفر، بیست نفر، پانزده نفر، ده نفر شاگرد را دارد راهنمایی میکند؛ و ما در روزی که جشن هست یا باید به همسفر پاکت پول بدهیم یا طلا. این قانون کنگره است.
یکی از کارهایی که در کنگره اتفاق افتاد و بسیار ارزشمند است همین پاکت دادن و قدردانی است؛ من گاهی به بچهها میگویم بالاترین اختراع من این پاکتها بود، متد D.S.T نبود. این پاکتها اینقدرها مهم است، شما در نظر بگیر میخواهی قدردانی کنی، اودکلن بگیرم، پیراهن بگیرم، استکاننعلبکی بگیرم، ژاکت بگیرم، ... اینجا پول را میگذارد در پاکت، حالا گفتیم اگر در پاکت پنج هزار تومان بود ناراحت نشوید، اگر هزار تومان هم بود ناراحت نشوید، اگر یک نوشته بود هم ناراحت نشوید؛ بنابراین همه پاکت میدهند و قدردانی میکنند. یکتکه طلا بگیرند، نه اینکه سبد گل بگیرند، دو روز دیگر خشک میشود میاندازی بیرون، پول بهتر است، از بین نمیرود، یا برای مریض میروید گل میبرید چکارش کند، ختم میروی میبینید، بیست میلیون تومان گل میبرید، حالا صاحبعزا قرض کرده، خرج کفنودفن و ... یک کارهای بیهوده، پس ما در کنگره 60 یاد نمیدهیم که آقا شما چکار بکن، چکار نکن، برخوردت چگونه باشد، آن حقایق را میگوییم و واقعاً هم کنگره 60 با وجود همسفران یک عطر خاصی پیدا کرده، یک طعم خاصی پیدا کرده، منظره قشنگی پیدا کرده، اگر همسفران نبودند کنگره 60 تبدیل به یک محیط خشن، زمخت، مردانه، بی چاک و بند، بیقیدوشرط بود، وقتی خانمها در جلسات کنار ما هستند، ما حرف زدنمان عوض میشود، صحبت کردنمان، ادبمان، لباس پوشیدنمان، رفتارمان، همهچیزمان تغییر میکند و در کنگره هم قشنگ یاد گرفتیم که باید به خانمها احترام بگذاریم، به خانمها خیلی حرمت میگذارند در کنگره، این احترام را باید یاد بگیریم در سطح جامعه. قدیمها که یک خانمی در اتوبوس بود، جایشان را میدادند، یا یک پیرمردی بود بلند میشدند ایشان بنشینند، الآن میبینید یک زنی آمده حامله هم هست، جوان نشسته و دارد با موبایلش کار میکند، اینها را ما یاد میدهیم در کنگره. هفته آینده راجع به همسفران صحبت میشود، شیرینی میگیرند، شربت میگیرند، یکییکی میآیند و به همسفرانشان کادوها که پاکت است میدهند، بسته به وضعشان است، خوب باشد، کادو خوب میدهند، نه کمتر میدهند، همه ما این کار را انجام میدهیم. این هست که انسانها دوست دارند دیده شوند. بعدش ما این چهار تا جشن را داریم، جشن یلدا هم به همه مبارک باشد، این جشن همسفر به همه مسافران و همسفران مبارک باشد، این جشن خوبی است که همه صحبت میکنند و شما همه همسفر هستید و همسفر به کسی اطلاق میشود که یا از اعضای خانواده باشد یا در رهایی مسافران به آنها کمک کند، تمام اعضای لژیون پزشکان، خانمها و آقایان عزیز، روانشناس و پزشکان، چون به مصرفکنندگان کمک میکنند، بهنوعی همسفر محسوب میشوند. من فقط سمبلیک برای مسعود کادو آوردم بهعنوان یک همسفر، وگرنه وسعم نمیرسید برای همه شما کادو بیاورم، اگر وسعم میرسید این کار را میکردم. متشکرم خیلی ممنون.
یک نکته بگویم عزیزان ممکن است که هرکدام از کلینیکها کد خودشان را داشته باشند ولی لژیون پزشکان هرکدام وارد AP میشوند باید از طریق لژیون پزشکان وارد شوند کلینیک خودشان، کد ورودی لژیون پزشکان، 501/52 کد لژیون پزشکان است که ما چک میکنیم که کدام لژیون پزشکان هستند، که سیدیهای آموزشی را کدام یک دریافت کردند، کدام یک دریافت نکردند. اگر از کلینیک خودتان وارد شوید ما آمار شما را نداریم.
امروز رهایی هم داریم، یک نفر داریم از کلینیک دانشگاه آزاد اسلامشهر، مسئول آقای دکتر مسعود، روانشناس خانم فرمهر، راهنما آقای مسعود، مسافر آقای آیت همسفر خانم رقیه. پس تشریف ببرند برای رهایی به افتخارشان.
سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر:
خیلی خوشحال هستم که آقای مهندس در این جایگاه ایستادم، از شما تشکر میکنم، چون اگر شما و تعالیم شما نبود مطمئناً من جایگاهم این نبود، من خیلی خوشحال هستم خیلی بالاتر از عنوانهای علمی و دانشگاهی به این کلینیک میروم هفتهای دو روز میروم و در خدمت دوستان هستم افتخار میکنم، برای من واقعاً افتخار بزرگی است که قدمی هرچند کوچک در این راه بردارم، من به مسعود عزیز و همسفرشان و همچنین به آیت و همسفرشان تبریک میگویم و بازهم از شما تشکر میکنم ممنون هستم.
سلام دوستان مسعود هستم کمک راهنمای یک مسافر:
تبریک میگویم جشن همسفر را به تمام همسفران. خیلی خوشحال هستم، در این هفته جشن همسفر اتفاقات خوبی در کلینیک و دانشگاه ما افتاد ما هفته پیش هفته پژوهش را داشتیم که تأثیرات مواد مخدر روی اختلالات رفتاری را میسنجیدیم، یک کار تحقیقاتی است که من حدود دو سال است دارم انجام میدهم در دانشگاه. حضور داشتند، استادان روانشناسی، دانشجویان روانشناسی، یک سری نتایج را وقتی اعلام کردم که روش D.S.T روی علائم جسمانی، اضطراب و خواب، کارکرد اجتماعی و افسردگی، نتایج آن فوقالعاده تعجببرانگیز بود، همه مشتاق بودند که بیایند از نزدیک کار را ببینند یک جورایی اساتید ما در هفته همسفر، بهعنوان همسفر آمدند و میدانی وارد کار شدند و خوشحال هستم که اینجا اعلام کنم که همه اینها را ما مدیون آقای مهندس هستیم، رهایی آیت را تبریک میگویم، آیت از همان ابتدا که وارد شد، خدمتگزار شد و مسئول پذیرایی کلینیک ما هست، همسفرش کاملاً همراهیاش میکرد و سفر خوب و آرامی داشتند و اینکه اینجا هستند و این جایگاه را تجربه میکنند حاصل تلاشهای خودشان است، آموزشها را میگرفتند و کاربردی میکنند، به آنها تبریک میگویم به راهنمای همسفر و روانشناس کلینیک خانم فرمهر و همسفرشان تبریک عرض میکنم. متشکرم.
سلام دوستان آیت هستم یک مسافر:
تخریب هفده سال، آخرین آنتی ایکس مصرفی، تریاک، مدت یازده ماه سفر کردم به روش D.S.T دارو شربت شفابخش O.T میزان مصرف در شروع 5/10 سیسی در حال حاضر یک ساعت است که از بند اعتیاد آزاد و رها هستم. قبل از همهچیز خدا را شکر میکنم که این جایگاه را تجربه کردم، خیلی حس خوبی دارم؛ و از همه کسانی که در این راه مرا کمک کردند، متشکرم، بخواهم از خاطرات زمان مصرف خودم بگویم، من خیلی زود به مواد وابسته شدم، یعنی نادانسته افتادم در خط مواد، یک نفر همکار من بود، یکبار به من گفت دو تا دود بگیری خیلی سرحال میشوی و من دو سه دود گرفتم دیدم خیلی سرحال شدم، خیلی به من لذت داد و بعد همان شد که همیشه میرفتیم دنبال مواد و تاریکیها و خیلی عذاب کشیدم در این راه؛ و روز همسفر را تبریک میگویم به همسفرم و راهنمایشان خانم سمیعی و من حقیقتاً همسفرم را خیلی اذیت کردم، وقتی به کنگره آمدم هرروز صبح زودتر از من بیدار میشدند و میگفتم من بیدار هستم شما بخواب، میگفت نه باید ببینم، باور کنید آقای مهندس حتی یک روز هم نشد، ایشان زودتر از من بلند نشوند و خواب بمانند. خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
سلام دوستان رقیه هستم یک همسفر:
قبل از همهچیز از آقای مهندس دژاکام تشکر میکنم، از آقای حاج رسولی که به ما کمک کردند و از آقای مسعود خیری و راهنمای عزیزم خانم فرمهر تشکر میکنم، کنگره 60 نوری بود در تاریکی که ما را از تاریکی نجات داد.
رهایی از کلینیک روشنگر:
پزشک: دکتر یوسف، راهنما: حسین مسافر: وحید
سلام دوستان یوسف هستم یک همسفر:
این روز را به همه همسفران تبریک میگویم انشاءالله در این راه همیشه موفق باشند. خداوند را شاکرم که بار دیگر اینجا هستم.
سلام دوستان حسین هستم کمک راهنمای یک مسافر از کلینیک روشنگر: هفته همسفر را تبریک عرض میکنم و همچنین رهایی وحید عزیز و ورود به سفر دوم را تبریک عرض میکنم.
سلام دوستان وحید هستم یک مسافر:
مدت تخریب چهارده سال، روش درمان D.S.T با داروی OT، مدت سفر دوازده ماه و هشت روز به راهنمایی آقای صداقت
حال خوبی دارم ممنون.
ادامه جلسه:
سلام دوستان آتوسا هستم یک همسفر:
ممنون هستم که جناب مهندس این فرصت را به من دادند در طی این مدت خدمت دوستان بودم. میتوانم بگویم که دوره دبیری یک خدمت قشنگی هست از همه دوستان میخواهم این خدمت را بپذیرند. این دوره را تجربه کنند، میدانم کم و کاستیهای زیادی داشتم ممنون هستم از همه دوستان که در این دوره مرا تحمل کردند. من چیزهای بسیاری آموختم و دبیری را به خانم اعظم تبریک عرض میکنم و از خداوند میخواهم که در این دوره یاور ایشان باشند. متشکرم دوستان.
سلام دوستان اعظم هستم همسفر:
من از خانم دکتر آتوسای عزیز تقدیر میکنم، من در این مدت دیدم که ایشان در این دوره چقدر زحمت کشیدند، ساعت هفت و نیم اینجا حضور داشتند، صندلیها را با دستان خودشان دانهدانه گذاشتند، از ایشان تقدیر و سپاس میکنم. امیدوارم همیشه موفق باشند ایشان کمک راهنمای خوبی هستند.
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
ببینید فرهنگ کنگره چقدر قشنگ است. حالا اگر ادارهای بود این میگفت رئیس قبلی دزد بوده و ... ولی از این مشکلات در کنگره نداریم. سی دی هفته آینده کشف و دستور جلسه هفته آینده بحث روان هست. چون ما در کنگره 60 معتقد هستیم که اعتیاد شامل بیماری جسم، روان و جهانبینی است؛ که ببینیم که روان از دیدگاه کنگره 60 چی هست.
سلام دوستان بابک هستم مسافر:
نگهبان شورای O.T کنگره 60 هستم، طبق قانون جدیدی که آقای مهندس برای ما وضع کردند، برای دادن راهنما برای تشکیل لژیون، از این به بعد کلینیکها باید حداقل یک سال با ما همکاری داشته باشند ما بتوانیم به آنها راهنما بدهیم. البته این قانون شامل کلینیکهایی که الآن تاکنون به آنها راهنما دادهایم نمیشود؛ اما از حالا به بعد به هر کلینیکی که بخواهیم راهنما بدهیم باید از همکاری آنها با کنگره 60 یک سال گذشته باشد. متشکرم.
تهیه: مسافر علی شاملو
وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
2856