English Version
English

کارگاه آموزشی آقایان همسفر ، با استادی نگهبان کنگره 60

کارگاه آموزشی آقایان همسفر ، با استادی نگهبان کنگره 60

نهمین جلسه از دوره چهاردهم سری کارگاههای آموزشی ویژه آقایان همسفر نمایندگی آکادمی با دستور جلسه "وادی دوازدهم و اجرای آن (درختکاری)" با استادی جناب آقای مهندس دژاکام و نگهبانی آقا عطا و دبیری آقا شاهین روز پنجشنبه مورخ 1391/11/26 راس ساعت یک بعد از ظهر آغاز به کار نمود.


سخنان استاد:

کنگره آموزش هایی به ما می دهد که ما را از ظلمت به طرف نور هدایت می کند. همسفران بعضاً غافل هستند که از مسافر بیشتر در ظلمت هستند. زود جوش می آورد ، زود عصبانی می شود ، از زندگی لذت نمی برد ، فشار خون دارد ، قلبش ناراحت است ، چربی دارد. همسفران در ابتدا ظاهراً برای مسافرشان می آیند اما بعداً متوجه می شوند خودشان به کنگره نیاز دارند و برای خودشان باید بیایند. ما در کنگره زندگی می کنیم. اگر به همسفر بگوییم دیگر کنگره نیا ، دق می کند. ما آنچه در کنگره آموزش می گیریم به کار می گیریم. برای اینکه آموزش بگیریم مثل این است که به ما در یک حمام عمومی یک لنگ می دهند و باید با آن برویم. اگر لباسمان را در نیاوریم که شسته نمی شویم. در کنگره هم باید همه چیز را دم در بگذارید. ما در کنگره هیچ عنوانی نداریم. نه عنوان دکتر داریم ، نه عنوان حاجی. ما چیزی که بخواهد در بین انسانها در محیط کنگره اختلاف بیندازد ، نداریم. ما لژیون پزشکان هم داریم و شرط در آنجا این است که از عنوان دکتر در آنجا استفاده نکنیم. چون این مقامی می شود که می خواهد در آن مقام بایستد و می خواهد از موضع بالا نگاه کند. پس سعی کنید در کنگره ، اگر دوست دارید همه احساس راحتی کنند مثلاً از حسن ، حسین ، علی استفاده کنید.

مسئله دیگر در موقع صحبت و مشارکتها از وادی و نوشتارهای کنگره صحبت کنید. از حافظ و مولانا صحبت نکنید. در 5 دقیقه مشارکت می خواهید 4 دقیقه درباره اشعار حافظ صحبت کنید! اشعار حافظ و مولانا را خواندید. حدیث را هم خواندید. آیا توانستی با کمک اینها بچه ات را یا برادرت یا پدرت را از اعتیاد بیرون بیاوری؟ آنها خوبند ولی ما باید نوشتارهای کنگره را یاد بگیریم که کاربردی اند.

 

تمام این دانسته ها برای چه خوب اند؟ حفظ کردن که به درد نمی خورد؟ شما برو یک CD بگیر تمام اشعار حافظ در آن است. ما باید چیزی یاد بگیریم که از اندیشه به گفتار و از گفتار به کردار در آید تا به صلح برسیم. ما صلح و آرامش و آسایش می خواهیم. یک خانواده می خواهیم که در آرامش و صلح باشند و میدان جنگ نباشد و دیگران هم لذت ببرند.

مسئله دیگر یکسری جوانان هستند و سعی کنید در بین شما جوانان زیاد شوند. قبلا کسانی که سنشان بالاست درباره چربی و اوره و ناراحتی قلبی با هم حرف می زدند اما الان باورتان می شود که دارید فوتبال بازی می کنید؟ جوانان از تجارب شما استفاده کنند و شما از روحیه و شادابی آنان استفاده کنید.

اگر مسافر به درمان نمی رسد ناراحت نشوید. ما خیلی افراد داشتیم که 2 سال ، 3 سال به درمان نرسیدند و رفت کمپ ، رفت کارتن خواب شد ، اما آمد و خوب شد. پس ناراحت این قضیه نشوید. شما خودتان هم حق زندگی دارید. تا یک زمانی دنبال گرفتن یک مدرکی بودید تا بروید شغلی پیدا کنید. حالا شغلی پیدا کردید رفتید تا این بچه و آن بچه را بزرگ کنید. چند سال است که الان سینما نرفتید؟ چند سال است که تئاتر و کنسرت نرفتید؟ چند سال است نرفتید دست بچه ها را بگیرید ببرید یک کوبیده بخورید؟ چند سال است یک کله پاچه با نان سنگک نگرفتید ساعت 6 صبح بیاورید با خانواده بخورید؟

وادی دوازدهم می گوید در آخر امر ، امر اول اجرا می شود. بعضی ها سنشان 70 سال شده ولی یاد نگرفتند. به ما همه چیز را گفتند که صداقت ، گذشت ، محبت خوب است ، اما اندازه اش را نگفتند. همین تریاک در مقدار کم برای بعضی بیماریها می تواند شفا بدهد. یا قرص مثلاً یک نصفه قرص می خورد شب خواب می رود ، حالا اگر 20 تا قرص بخورد چی؟ می کشد! یک چیز شفابخش و خوب تبدیل به یک چیز مهلک می شود. ما اندازه گذشت ، محبت ، شجاعت و ... را نمی دانیم و برای همین زندگیمان دچار مشکل می شود. در کنگره می آییم تا این اندازه ها را یاد بگیریم. چقدر گذشت کنیم؟ چقدر محبت کنیم؟ من چقدر در مورد فرزندم مسئولم؟ آیا حق با اروپاییهاست که پسر یا دختر 17 ، 18 سالش که می شود می گویند برو نانت را در آور و بخور؟ یا کار ما درست است که بچه 40 سالش شده و 4 تا بچه هم دارد و هنوز پدر خرج آنها را می دهد؟! یا هر دو تا درست می گویند؟ یا هر دو تا غلط می گویند؟ بین این است. من چقدر وقتم را باید صرف فرزندم بکنم؟ به چه قیمتی؟ آیا به قیمت از بین رفتن تمام خانواده باید صرف فرزندم کنم؟ همه را باید به خاطر این نابود کنم؟ اینها میزان ها و اندازه هایی است که ما در کنگره باید یاد بگیریم. به حرف راهنمایتان در کنگره کاملاً توجه کنید. هرچه راهنمایتان در جلسه می گوید توجه کنید. آنها این مراحل را خودشان پشت سر گذاشته اند.

 


ما برای هر کاری که می خواهیم انجام بدهیم زمان قائلیم. برای اینکه بخواهیم بچه دار بشویم باید مادری که حامله شود ، 9 ماه دیگر بچه به دنیا می آید. اگر می خواهی لیسانس بگیری باید 4 سال درس بخوانی تا لیسانس بگیری. می خواهیم ساز یاد بگیریم باید برویم کلاس. همه چیز کلاس و زمان می خواهد. آیا این امکان پذیر است که از فردا صبح بچه ما بشود عالی؟ یا زمان می خواهد؟ برای تربیت انسان خیلی زمان می خواهد. یکی از قدیمی ها می گفت که اگر می خواهی یک ساله به نتیجه برسی برو چغندر و سیفی جات بکار ، اگر می خواهی 10 ساله به نتیجه برسی برو درخت بکار ، اگر می خواهی 100 ساله به نتیجه برسی برو انسان تربیت کن. تربیت انسان یک شبه و دو شبه و سه شبه نیست. از آدم تا خاتم همه در فکر تربیت انسان بودند. همه عرفا و بزرگان ما در فکر پرورش انسان بودند که انسان پرورش دهند. به نتیجه رساندن یک انسان خیلی سخت است. هر انسان مثل یک کهکشان می ماند ، خواسته های متعدد. ما فکر می کنیم یک شخصیت فقط یک نام است ولی درونش جهانی وجود دارد.

امر اول کاشت چغندر بوده ، کی چغندر به دست می آید ، آخر امر. امر اول ساختن خانه بوده ، کی خانه ساخته می شود آخر امر.

ما هفته درختکاری داریم. در کنگره یک مراسم آیینی داریم. یک مراسمی هم در وادی هشتم داریم. وادی دوازدهم هم درختکاری است. کسانی که مسافرشان به یک سال رهایی رسیده باید به ازای هر یک سال یک درخت بکارند. جای درخت را یادداشت کنند و درخت را آبیاری کنند.

همه ما به جز نابود کردن زمین و کثیف کردن آن هیچ کاری نکردیم. ما غره می شویم که ما حافظ داشتیم ، سعدی داشتیم ، کوروش کبیر و داریوش کبیر داشتیم. ولی جوی های خیابان ها را نگاه می کنید پر از لجن است. قدیم ها از جوی های آب ، مردم آب می خوردند. هر کس می خواست آب بخورد از این جوی ها اول دستش را می شست و بعد آب می خورد. الان جرات می کنید به این آب دست بزنید؟ دست به این جوی ها بزنی باید با وایتکس دستت را بشویی! آب ها را که اینطور آلوده کردیم. جنگل ها را ، که درختها را می برند و نابود می کنند. می رویم شمال ، در جنگل ها قوطی های آب و آشغال ها را در طبیعت می ریزیم و به تهران بر می گردیم. از شیشه ماشین آشغال پرت می کنیم در خیابان. بعضی ها در جاهایی از مناطق تهران آشغال ها را در رودخانه ها می ریزند. بنابراین برای دلجویی از طبیعت بچه های کنگره سالی یک درخت در نقاط مختلف می کارند.

استاد در ادامه فرمودند: اگر من و تمام راهنماهای کنگره جمع شویم و بخواهیم یک نفر را درمان کنیم و خودش نخواهد قادر نیستیم. من بارها اعلام کردم ، من قدرت درمان کردن هیچ کسی را ندارم. ما فقط به یاد می آوریم. خود فرد باید بخواهد. در کنگره راهنما می گویند نه درمانگر. شما کارتان را انجام می دهید ، اگر خواستند ، درمان می شوند. اگر نشدند ، ضعف شما نیست. اگر نشدند نگویید تقصیر من است ، تقصیر مادرش است. پسر شما یک دنیای پیچیده ای است. ما معرفت ، عمل سالم و عدالت داریم. معرفت ، شما باید اطلاعات ، دانش ، آگاهی و تجربه کسب کنید. همه چیز بر مبنای دانستن و علم و آگاهی است. وقتی معرفت را پیدا کردید بر مبنای آن می توانید عمل سالم را انجام دهید. در کنگره عمل سالم دستور العمل نیست. یک جا می گویند با گونی ببرش ، یک جا می گویند نوازشش  کن. هر دفعه فرق می کند. یکی می آید قند بخورد شما می گویید برایت سم است چون قندش 400 ، 500 است. یکی دیگر می آید می گوید قند بخورم شما می گویید هر چقدر دلت می خواهد بخور. بنابراین به سوال پاسخ نمی دهیم ، به شخص پاسخ می دهیم.

 

منبع : وبلاگ نمایندگی آکادمی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .