اولین جلسه از دور شانزدهم سری کارگاههای آموزشی لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر سارا و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر آتوسا با دستور جلسه «وادی چهارم و تأثیر آن روی من» و «سی دی عارفان» روز جمعه مورخ 1397/9/23 رأس ساعت ۸ صبح آغاز بکار نمود.
سلام دوستان سارا هستم همسفر؛ خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما هستم و از جناب مهندس تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند.
موضوع جلسه امروز ما، وادی چهارم است؛ با عنوان «در مسائل حیاتی، به خداوند مسئولیت سپردن یعنی سلب مسئولیت از خویش» میباشد. قبل از اینکه در مورد این وادی صحبت کنم، یک نگاه اجمالی به سه وادی قبلی میاندازم که در وادی اول بیشتر به تفکر و تعقل در امور اشاره میشود و بیشتر افراد را به این مسیر سوق میدهد که بهتر است در مورد مسائل مختلف، خیلی نکتهسنج باشند و با تفکر رفتار کنند و اشاره میشود که هیچچیز در این جهان بیهوده آفریده نشده و پشت هر پدیدهای، هدفی وجود دارد و در ادامه از افراد میخواهد که مسئولیت کارهای خودشان را خود به عهده بگیرند.
اما وادی چهارم که عنوان آن ذکر شد، باید بدانیم که چیست و چه هدفی را دنبال میکند. اول باید این را بدانیم که در این جهان، هیچچیز و هیچ پدیدهای حالت خنثی و منفعل را ندارد و معمولاً هر چیزی در این جهان به شکل متقابل با عوامل اطراف خودش در ارتباط هست و این ارتباط میتواند با عوامل مختلف و حتی انسانها باشد؛ مثل ارتباطی که بین یک پدر و فرزند، مثل ارتباط بین استاد و شاگرد و یا ارتباطی که بین درمانگر و مراجعهکننده وجود دارد، این ارتباط، ارتباط دوسویه است؛ یعنی به شکلی نیست که تکبعدی باشد و یکی از طرفین نقش فعال را داشته باشد. در سی دی وادی چهارم، جناب مهندس اشاره میکنند به اینکه بهتر است این ارتباط کاملاً دوطرفه باشد و اگر این ارتباط به شکل تکبعدی باشد، آن مسیر و هدف بدون شک محقَق نخواهد شد و هر یک از افراد بایستی سهم خودشان را بهتنهایی ایفا کنند و مسئولیتهای خودشان را خودشان بر عهده بگیرند.
در ارتباط با خداوند و نقش او نسبت به انسانها به چه صورت است و اینکه حدومرز این مسئولیت خداوند نسبت به انسانها چه میزان است، سؤالی برای ما پیش میآید که ما میخواهیم بدانیم این مرزها در کجا به یک نقطه قطعی و یقین میرسد و کجا ما مطمئن میشویم که خب اینجا چهارچوب مسئولیتهای ماست؛ در سی دی اشاره میشود که ما برای اینکه به این شناخت برسیم، در ابتدا لازم است که نسبت به خداوند شناخت پیدا کنیم؛ و لازمه این شناخت را اینگونه عنوان میکند که: لازمه شناخت خداوند، خودشناسی است؛ یعنی تا زمانی که ما به شناخت دقیقی از خودمان نرسیم، نمیتوانیم معبود خودمان را بشناسیم. البته این را میتوانیم به موارد دیگر هم تأمین بدهیم و فقط در مورد خودمان یا خداوند نیست. حتی در ارتباط با رابطه انسانها با یکدیگر، انسانها و واکنشی که نسبت به اطراف خودشان نشان میدهند، این مسئله باید در نظر گرفته و به آن توجه شود.
حتی در پروسه درمان برای شماها هم ممکن است بارها تجربه شده باشد که وقتی بیماری برای درمان مراجعه میکند، اول اینکه این رابطه درمان میبایست یک رابطه متقابل باشد و هر دو نفر مسئولیت وظایف خودشان را بر عهده بگیرند و شما بهتر از من میدانید که اگر مراجعهکننده درصد سهم خودش را بهخوبی ایفا نکند، بدون شک درمان نتیجه نخواهد داد. حتی اگر شما یک درمانگر خوب و قهاری باشید، اگر مراجعهکننده نقش خودش را بهخوبی ایفا نکند، درمان به نتیجه مطلوب خودش نخواهد رسید و بهخوبی میدانیم که در بحث درمان، ما تمام تلاشمان این است که مراجعهکننده به بینش لازم برسد و درواقع شرایط را بپذیرد و با یک نگاه واقعبینانه با مسئله روبرو شود و این موضوع مهمی است که مدنظر ماست.
مورد بعدی که در این وادی جناب مهندس به آن اشاره میکنند و میفرمایند: برای اینکه افراد از خودشان سلب مسئولیت کنند، معمولاً تصمیم میگیرند نقشآفرینی کنند و افراد سعی میکنند بهصورت تمارض، مسئولیت کارهایی که انجام ندادهاند را به دیگران فرافکنی کنند و این مورد میتواند از یک کودک خردسال شروع بشود تا یک انسان بالغ که برای توجیه عملکرد نامناسب خودش و برای اینکه سرپوشی روی بیمسئولیتی خودش بگذارد، شروع میکند به بهانهگیری و تمارض. موردی که ذهن من را درگیر خودش کرد، یاد یک نظریهای افتادم از یک روانشناس به نام یونگ که اشاره میکند افراد در موقعیتهای مختلف، سعی میکنند نقابهایی روی صورت خودشان بزنند که بر اساس آن نقابهای، عملکرد بهتری از خودشان نشان دهند و بهنوعی از خود واقعیشان دور میشوند که این موضوع را شاید ما بارها تجربه کرده باشیم و دیدیم که افراد رفتارهای متفاوتی را از خودشان نشان میدهند.
در واگذاری مسئولیتهای خود به خداوند، جناب مهندس یک اشارهای میکنند به انجمنهای دوازدهقدمی که در این انجمنها در 5 یا 6 قدم اول، در خصوص این است که فرد مسئولیت تمام مشکلات خودش را به خداوند واگذار میکند و تمام درخواستهای خودش را از خداوند دارد. ما نمیتوانیم بگوییم اینها یکچیز منفی است؛ ولی بهتر است ما سهم و نقش تلاش فردی خودمان را حتماً در نظر بگیریم و بپذیریم که خودمان هم نقش بسزایی در به وجود آوردن شرایط زنگی خودمان داریم و به نظر میرسد افرادی که سهم خودشان را در این اتفاقات میپذیرند، چه مطلوب و چه منفی، این افراد میتوانند عملکرد بهتری داشته باشند.
افرادی که مسئولیتپذیر نیستند، معمولاً از همهچیز شکایت دارند و مشکلات خودشان را به دیگران فرافکنی میکنند و دیگران را مقصر میدانند و مجموعهای از عوامل بیرونی را مقصر میدانند. درواقع این افراد بهطورکلی معمولاً در طول زندگی احساس نارضایتی بیشتری دارند و آرامش کمتری هم خواهند داشت. مهندس در این وادی اشاره میکنند که اگر میخواهیم به این افراد کمک کنیم، اول باید به خودشناسی برسیم و افرادی که به این مرحله میرسند، آرامش بیشتری را تجربه میکنند و به همین دلیل با صبوری بیشتری به افراد دیگر کمک میکنند. در بحث درمان وقتی یک مراجعهکننده به کلینیک میآید، شاید هیچکس مثل درمانگر نتواند او را درک کند و یکی از اساس مهم درمان، همدلی کردن با بیمار است و از دریچه دید او باید به مسائل نگاه کنیم و این درواقع همان بحث شناخت و بینشی است که مدنظرمان است. درواقع وقتی درمانگر این بینش را داشته باشد، شرایط بیمار را خیلی بهتر درک میکند و بدون قضاوت او را میپذیرد. نتیجه کلی اینکه تا زمانی که نتوانیم شناخت دقیق از خودمان داشته باشیم، بدون شک نمیتوانیم به بقیه کمک کنیم و بایستی سهم و درصد اتفاقات زندگی خودمان را خودمان به عهده بگیریم.
جلسه به مشارکت گذاشته شد
دکتر رضا
خدمت دوستان سلام عرض میکنم. در مورد موضوع جلسه امروز، من برمیگردم به دوران طفولیت یا به همین دورانی که دانشجو بودیم، اگر زمانی ما در یک درسی نمره خوب میگرفتیم، میگفتیم من خودم تلاش کردم و من خودم گرفتم ولی اگر نمرهای را کم و کسر میآوردیم، میگفتیم به من نمره ندادند؛ شاید به یک شکلی این بهصورت یک فرهنگ درآمده که ما نقاط قوت را مربوط به خودمان میدانیم و ناشی از تلاش و اراده و سعی خودمان میدانیم و کم و کاستی که وجود دارد را به یک جایی و یک نقطه بیرونی منصوب میکنیم. این موضوع مهمی است که هم در بحث درمان اعتیاد و چه در بقیه مسائل ما بایستی توجه ویژهای به آن داشته باشیم؛ یعنی نقطه تأثیرگذار، خارج از ما نیست. اینکه من بگویم خداوند من را به این شکل خلق کرده و حال شاید مسئله ژنتیک را کمی اثرگذار بدانیم ولی نقطه پررنگ را به خداوند نسبت میدهیم یا مثلاً این تقدیر الهی بوده که من به سمت مواد کشیده شوم و در این نقطه قرار بگیرم؛ اینگونه نیست. خداوند سرنوشتی را تغییر نمیدهد مگر اینکه آن قوم بخواهند. همه حرکتها بایستی از درون شروع شود. اگر در مسیر مثبت باشد، قطعاً آن بحث توکل و اراده و مشیت الهی هم کمک میکند و این نکته خیلی مهمی است. من فکر میکنم یکی از نقاط متمایز و قوت کنگره 60، این است که ما بایستی مسئولیت عملکردهای خودمان را چه در جهت مثبت و چه منفی، بپذیریم و اگر میخواهیم تغییر بدهیم، بایستی از خودمان شروع کنیم. چند وقت بیش بحث این بود که ما یک قوم با فرهنگی بودیم اما الآن وضعیت مناسبی در این قسمت نداریم و متأسفانه اکثراً فرافکنی میکنیم؛ فرضاً شما مسابقات ورزشی که در استادیوم پخش میشود، معمولاً اگر الفاظ رکیکی بکار میبرند، گزارشگر میگوید تعداد معدودی تماشاگرنما؛ درصورتیکه 95 درصد استادیوم این واژه را بکار میبرند. اینجا ما این مشکل را نمیپذیریم و وقتی نپذیرفتیم، نمیتوانم به دنبال حل کردن آن برویم. این بحث قبول مسئولیت اشتباهات و اینکه نقطه تغییر در درون ماست؛ اگر این را مدنظر قرار دهیم، م میتواند مسیر حرکت ما را به سامان برساند.
دکتر شیوا
سلام دوستان شیوا هستم یک همسفر. وادی چهارم یکی از وادیهای مهم کنگره 60 است؛ همانطور که از وادی یک که تفکر هست شروع میشود و برای هر کاری بایستی یک فکر درست و خوبی داشته باشیم و در وادی دوم میگوید هیچکدام از موجودات بیهوده به وجود نیامدند و هرکدام یک مسئولیتی بر عهده دارند. همانطور که میدانیم، جناب مهندس هم خودشان یک مصرفکننده بودند و این موضوع که یک معضل و مسئله منفی بود را توانستند حل کنند و برای دیگران هم مثمر ثمر باشند. در وادی سوم هم میگوید که هر کس باید خودش به فکر خودش باشد؛ هیچکس بهاندازه خود انسان به فکر خودش نیست بنابراین فرد چه مصرفکننده باشد و چه نباشد، فقط خودش باید بلند شود کارهای خودش را انجام دهد و به امید کسی نباشد. در وادی چهارم هم میگوید که مسئولیت کارهای انسان بر عهده خودش است و نباید آن را به گردن خداوند و یا دیگران بیندازد. خداوند زمانی کمک میکند که فرد بلند شود و تلاش کند نه اینکه بنشیند و بگوید مسئولیت کارهای من خداوند است و او باید انجام دهد. یکی از مسائل مهمی که ما دچار آن هستیم این است که در مسائل مثبت میگوییم خودمان خوب بودیم ولی کارهای منفی را بلافاصله به گردن خداوند میاندازیم. در مصرفکنندهها هم این موضوع صدق میکند.
دکتر محسن
تفاوتی که وادی چهارم با وادیهای قبل از خودش دارد این است که در سه وادی اول بیشتر درزمینهٔ مسائل نظری حرکت میکند؛ یعنی تفکر، شیوه تفکر و اینکه هیچکسی بهاندازه خود ما، واقف به خودمان نیست. به وادی چهارم که میرسیم، درواقع میرسیم به حیطه عمل و حرکت را میخواهیم آغاز کنیم، اینجاست که ب ما توصیه و رهنمود میشود که مسئول اصلی خودمان هستیم و اینکه بخواهیم با پیشزمینههای ذهنی و فرهنگی و مذهبی که داریم، همه توقعها را از یک منبع دیگر داشته باشیم و فقط بنشینیم و منتظر امداد غیبی باشیم تا برسد و مشکلات ما را حل کند، این در کل اشتباه است. البته همانطور که آقای مهندس در سی اشاره فرمودند، این نیست که این کمک خداوند را انکار بکنیم؛ میگویند از تو حرکت از خدا برکت. درواقع به حرکت و تلاش ما قوت میبخشد و به آن جهت میدهد و در یک وادی صحیحی قرار میدهد.
دکتر فریدون
صبح همگی عزیزان به خیر. در وادی چهارم وقتی میگوید نباید اختیار خودمان را دست خداوند ندهیم و این یعنی سلب اختیار از خود، درواقع اینیک معنی ظریفی دارد. ازیکطرف ما در آیات قرآنی هم داریم که انّ الله لا یُغیِّرُ ما بقوم حتّی یغیّرو ما بانفسهم. ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهیم مگر آن قوم دست از خواستههای نامعقول خود بردارد. خب این نشان میدهد خود خداوند که خالق جهان است، بر اختیار و اراده انسانها تأکید دارد. جناب مهندس در سی دی هم اشاره میکنند که فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ. یعنی اینکه ما برای تکتک کارهایی که انجام میدهیم، مسئول هستیم. یک بحث فلسفی است بین اجباریون و اختیاریون؛ یعنی یک گروهی اختیار را برای انسان قائل هستند و گروهی دیگر میگویند رفتارهایی که ما انجام میدهیم از روز الست مشخص شده است و خداوند این را تعیین کرده و ما هیچ نقشی دراینبین نداریم. میدانیم که اگر ما شرط را بر عقل بگذاریم و شرط را بر آن چیزی که خداوند بهعنوان پاداش و تنبیه وعده داده و اگر به پاداش و تنبیه اعتقاد داشته باشیم، پس باید اختیار در آن نقش داشته باشد. اگر اختیاری وجود نداشته باشد، قاعدتاً حسابرسی هم در کار نخواهد بود و معنا نخواهد داشت.
یک داستانی وجود دارد به نظرم از مولوی است که روزی یک جبر و یک اختیار باهم بحث میکردند، اختیار هرچقدر بحث فلسفی میآورد، این جبری آنها را نمیپذیرد و در آخر یکی به پشت جبری میزند و او میپرسد چرا میزنی؟! میگوید خداوند از دست یک بندهاش زد به پشت بنده دیگرش، اینگونه او را بهصورت غیرعلمی وادار میکند که بپذیرد که رفتارهای انسان از روی اختیار هست. نکته بعدی که وجود دارد، توکل است؛ یعنی یک تعدادی از دوستان به این پدیده اعتقاد دارند به این نتیجه میرسند که ما همه کارها را از خداوند بخواهیم و او بهصورت خدمتکار در نظر بگیریم. اراده خداوند در طول اراده انسان است؛ یعنی اراده خداوند بر این تعلق گرفته که انسان صاحبفکر باشد و مسئولیت کارهای خودش را بر عهده بگیرد ولی آن چیزی که هست، ما باید تلاش خودمان را بکنیم و خداوند هم کمک میکند که انسانها تلاششان به ثمر برسد. این برای بیماران ما مؤثر است. اینها همه تقصیرها را به گردن جامعه میاندازند. این را باید بدانند که همه آدمها در همین محیط رشد کردند؛ در یک خانواده یک نفر مصرفکننده میشود و یکی دیگر موفق میشود. در همان خانواده دو نفر مصرفکننده هستند، یکی از آنها تصمیم میگیرد که در جلسات شرکت کند و به سمت درمان حرکت کند و دیگر این کار را نمیکند؛ بنابراین باید یاد بگیریم که مسئولیت اعمالمان را بر عهده بگیرم و یادمان باشد که اراده ما در این موضوع نقش اساسی دارد.
در سی دی هفته که بحث عارفان بود، اشاره میشود که امروزه خیلیها دکان و دستک باز کردند که این انرژی وجود دارد، فلان انرژی وجود دارد. همانطور که آقای مهندس میفرمایند، نه اینکه انرژی نیست؛ وجود دارد ولی آمادگی و شرایط لازم را میخواهد و خیلی از کسانی که این چیزها را میدانند، آن را بیان نمیکنند. خیلی از گذشتگان بودند که این چیزها را داشتند و میگوید: هر که اسرار حق آموختند، گرد کردند و زبانش دوختند. اگر میخواستند این اسرار را بازگو کنند، شنوندهها ظریفت آن را نداشتند؛ کام اینکه خیلیها اینگونه هستند و مشکلات زیادی ایجاد میکند.
دکتر اعظم
من فکر میکنم این وادی، حمله اصلی کنگره 60 به آن توجیهی است که مراجعین در بدو ورود خودشان به کنگره دارند؛ همه اینها یک حالت حقبهجانب به خودشان میگیرند که بله اگر من الآن در اینجا هستم، یک چنین خانوادهای متولد شدم و چه عقبهای دارم و فلان. اینکه مسئولیت را به عهده خود ماست بیشتر برای این است که به بحث مذهب و خداوند نپردازیم همانطور که آقای مهندس میفرمایند در خیلی گروهها خداوند را مسئول میدانند؛ بنابراین فرد با مواجه با این وادی، خلع السلاح میشود و بار مسئولیت فقط بر دوش خودش است نه دیگران و خانواده و خداوند. من قبل از اینکه به کنگره بیایم، با بچههای N.A زیاد سروکله زدم و صحبت کردم و آنجا مقداری تفکرات متفاوت هست و این موضوع خداوند پررنگتر است. درمجموع فکر میکنم این وادی، یک وادی بسیار قوی است. الآن سازمان بهداشت جهانی، یک تعریف جدیدی از سواد مطرح کرده و آیتم مهم در تعریف سواد را اینگونه بیان کرده که فرد چه مقدار توانایی چنج و سازگاری داشته باشد با شرایط؛ یعنی اگر انسانی بتواند در هر سنی، خودش را عوض کند و تغییر بدهد و بتواند نقاط ضعف و قدرتش را بشناسد و تغییر بدهد را میشود انسان باسواد نامید. به نظر من مطلب جالبی بود.
دکتر مسعود
در مورد وادی چهارم، حرف خیلی زیاد است؛ فقط این را میخواهم بگویم که پروسه درمانی D.S.T یکچیز بههمپیوسته است که نمیتوانیم تکتک به زوایای آن نگاه کنیم. مثلاً کسی که به اینجا میآید، بهعنوان مسافر شناخته میشود. مسافر یعنی کسی که یک تحول و دگرگونی از یک نقطهبهنقطه دیگر را تجربه میکند و این سفر را در کنگره به 3 قسمت تقسیم کردند؛ سفر اول از مصرف مواد تا قطع آن، سفر دوم خیل مهمتر و الزامی است و آن از قطع مواد مخدر تا رسیدن به خود؛ رسیدن به خود یعنی خودشناسی، همانطور که عرفای ما در گذشته گفتند که: گر ز خدایی به خدا میرسی. اول خودت را بشناس بعد خدا را خواهی شناخت. ما اگر بتوانیم این خودشناسی را در خودمان پرورش بدهیم، آنوقت جایگاه خودمان را در این هستی بشناسیم آنوقت قدرت مطلق را خواهیم شناخت. ما متأسفانه بهعنوان یک آدمهای توجیهگر، همیشه هر موفقیتی بوده را تصور کردیم خودمان انجام دادیم و هر شکستی بوده دنبال یک مقصر گشتیم؛ حالا یا ژنتیک بوده یا خانواده و یا خداوند. آقای مهندس همیشه این مثال را میزنند که خب، بار اول مواد به دستت دادند و مصرف کردی و خوشت آمد، بار دوم کسی اسلحه روی سرت نگرفته بود که بیا و مصرف کن. آن زمان که این حرف را آقای مهندس میزدند، من فکر میکردم چرا من مصرف کردم و چرا من این کار را کردم و چرا برای من اینطوری شد؟! همیشه به دنبال مقصر بیرونی بودم ولی با آشنایی با کنگره، این را فهمیدم. من خیلی سالها مولانا میخواندم ولی نمادهای آن را در اینجا پیدا کردم. فرض بفرمایید مولانا خیلی راحت بین جبر و اختیار معتقد بودند که یک اختیاری به انسان داده شده، یک جبری هم هست که برای کل خط زندگی ماست که:
ما چو شطرنجیم اندر برد و مات
برد و مات ما ز تست ای خوشصفات
ما که باشیم ای تو ما را جان جان
تا که ما باشیم با تو درمیان
باد ما و بود ما از داد تست
هستی ما جمله از ایجاد تست
گر بپرانیم تیر آن نه ز ماست
ما کمان و تیراندازش خداست
بلافاصله بد از این میگوید
این نه جبر این معنی جباری است
ذکر جباری برای زاری است
این را نگفتم که خداوند همهچیز را برای تو اجبار کرده است. میتواند جبار بکند ولی نکرده.
گر نبودی اختیار این شرم چیست
وین دریغ و خجلت و آزرم چیست
اگر اختیاری خداوند به ما نداده بود، چرا وقتی یک کار بد میکنیم بلافاصله احساس پشیمانی و گناه میکنیم؟! آن احساس پشیمانی و گناه، دلیل اختیار ماست. من از خداوند ممنونم که این مسیر را پیش روی من قرارداد که بیایم و این تعالیم را بیاموزم و یادم باشد که هر بدی هست، از جانب دیگران و خداوند نیست؛ خیلی از اینها تقصیر خودم بوده. من اگر از قهرمانی به یک وضعیت بد افتادم، مقصر خودم بودم. هیچ اجباری نبود که من را از قهرمانی دور کند و به مشروب خوردن و حشیش کشیدن وادار کند. خداوند همیشه بخشنده است و زمانی که ما بخواهیم بهطرف خداوند برگردیم، طبیعتاً ما یکقدم برداریم، او ده قدم برمیدارد و ما را میتواند به جایگاه خودمان برگرداند.
دکتر فرشته
با سلام خدمت دوستان، من چون هفته گذشته در جلسه حضور نداشتم، میخواستم یکبار دیگر تولد جناب مهندس و هفته بنیان را تبریک بگویم و واقعاً اثر مرکب و ترکیبی دارد این تولد؛ فقط یک تولد خالی نیست. معمولاً در هر تولدی یک خانوادهای خوشحال میشوند و پدر و مادری حضور دارند و نهایت این تولد ممکن است باعث تولد دیگری با این شاخص جمعیتی بشود اما تولد جناب مهندس، سرآغاز هزاران تولد دیگر است که واقعاً جای تبریک دارد و اگر همه ما اینجا نشستهایم و دیدگاههای ما نسبت به زندگی عوضشده و اگر افراد در مسیر رهایی قرار گرفتهاند، ناشی از همین تولد است.
در مورد دستور جلسه امروز، من یک تبلیغ جالبی از رادیو شنیدم که میگفت: در ترک عادتهای بد، هیچوقت از خودمان مشورت نگیریم؛ در مورد سیگار صحبت میکرد و میگفت خب من دیگر نباید سیگار مصرف کنم ولی هیولای درون و توجیهگر میگفت: نه چرا سیگارت را ترک کنی؟ کلاً در روز یکی دو نخ سیگار میکشی. باز با خودش میگفت نه من روزی یک پاکت سیگار میکشم و باز توجیهگر درون میگفت: نه اگر تو سیگار نکشی به کارهای روزمره نمیرسی و اگر در کارت موفقی و مدیرعامل هستی تمام اینها ناشی از این است که استرسهای خودت را با این سیگار برطرف میکنی و قشنگ توجیه میکرد کارهای ما را. واقعاً اگر این هیولای درون یا نفس اماره یا هر چیزی که اسمش باشد اگر به آن بها بدهیم، جلو حرکت ما را میگیرد و اگر واقعاً مسئولیت کارهای خودمان را در زندگی بر عهده بگیریم و این را بپذیریم که مثلاً در انتخاب پدر و مادر و نقطه زندگی که هستیم نقشی نداشتیم، در بقیه عوامل باید حتماً خودمان حرکت را شروع کنیم و مسئولیت کارها را بپذیریم و این باعث آغاز یک حرکت قشنگ میشود.
دکتر صمد
در رابطه با دستور جلسه امروز، وادیها طوری چیده شدهاند که آن سد اول راه رهجو شکسته شود. این سد در ابتدا در درون خود فرد است، هیچ مانعی مانند سد درون خود ما نیست. دو سدی که مانع تغییر ماست، معرکهگیری و تنبلی است. این دو عامل کمک میکند که رهجو بهانهگیری کند و این وادیها طوری چیده شدهاند که این سدها بشکند. این موضوع در همه مراحل زندگی ما وجود دارد و سلب مسئولیت از خود فقط مربوط به یک مصرفکننده نیست.
جناب مهندس
از خانم سارا تشکر میکنیم. در مورد سی دی عارفان صحبت نکردند و استاد باید در مورد سی دی مربوطه هم صحبت کند. امروزه همه ما انتقاد میکنیم که مثلاً چرا هر کس به هیئت دولت میرود، آشناهای خودش را میآورد؟! ما با این پارتیبازی و رفیقبازی همیشه مشکلداریم ولی خودمان همگی رفیقبازیم. من بارها به شما گفتم میکروفن را به کسانی بدهید که اصلاً صحبت نمیکنند؛ کسانی که مشارکت نمیکنند، چون آنها هم باید آموزش ببینند. همه ما اینجاییم که آموزش ببینیم. یکی از آموزشهایی که ناخودآگاه میبینیم و خودمان متوجه نیستیم، فن بیان و سخنوری است که بتوانیم برای اجتماع بهراحتی صحبت کنیم. این را چندین بار گفتیم ولی دوباره میکروفن را به کسانی میدهید که دوستهای خودتان هستند و مجال رشد را به دیگران نمیدهید. باید مقداری این موضوع را رعایت کنیم که دیگران هم مجال رشد داشته باشند. من خودم از صحبت کردن بعضیها خیلی خوشم میآید و دوست دارم صحبت کنند ولی باید این امکان را در اختیار همه قرار بدهیم.
کنگره 60 در مورد جبر و اختیار، وضعیت را مشخص کرده و تعریف خودش را ارائه کرده است. تقدیر یعنی اندازه؛ شما الآن یک چکی را میکشید و تاریخش مثلاً برای یک ماه بعد است و مثلاً یکمیلیون تومان است؛ یعنی تقدیر این چک یک ماه دیگر است و مبلغش مشخص است. یک چک دیگر مینویسید برای شش ماه بعد و با مبلغ ده میلیون تومان. تقدیر یعنی اندازه، قدر، کارهایی که کردیم. زندگی ما بر مبنای سه محور است؛ یکی خواست، همان تلاش و خواست خودمان است. دیگری تقدیر است و سرنوشت انسانها با قلم خودشان نوشته میشود؛ یک مقداری از آن در پشت پرده است و مقداری جلو. ممکن است بگویید چرا پدر و مادر من اینجوری هستند، اینها پشت پرده است و اگر دنبالش بروید برای خودش دلایلی دارد. سومین محور، فرمان الهی یا خواست خداوند و یا جبر است. ما بعضیاوقات بین این سه محور گیر میکنیم که کدام است؟ سفید است یا سیاه. ممکن است بین سفید و سیاه، هزاران هزار رنگ وجود داشته باشد و باهم مخالفتی ندارند. مثل اعتیاد میماند؛ بگوییم همهاش جسمی است یا روحی و روانی، درصورتیکه هم جسمی است و هم روحی روانی و هم اجتماعی و ممکن است همهچیز باشد.
فرمان الهی از دیدگاه ما معمولاً در موارد خیلی خاص و نادر صادر میشود. برای هر موجودی فرمان الهی صادر نمیشود مگر یک وضعیت خیلی خاصی داشته باشد آن موقع فرمان الهی صادر میشود وگرنه بقیه بر مبنای خواست و تقدیر است. باید بدانیم که تقدیر یعنی اندازه.
رهایی کلینیکها
کلینیک حامی اراک- دکتر احمد
مسافر قدرت الله، آنتی ایکس تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 11 ماه و 20 روز، راهنما مسعود
مسافر عباس، آنتی ایکس تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 11 ماه و 20 روز، راهنما منصور
دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس
کلینیک یزدان پاک
دکتر شیوا-روانشناس خانم برخورداری
مسافر محمد، آنتی ایکس تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 13 ماه و 15 روز، راهنما حامد
کلینیک اهورا اسلامشهر
دکتر رضا- روانشناس خانم مدائنی
مسافر اسلام، آنتی ایکس شیشه، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 11 ماه و 5 روز، راهنما مهدی
شعری از همسفرِ رضا در باب روز رهایی ایشان:
سلام بر حسین دژاکام
سلام بر موسسه کنگره ۶۰
بزرگمردی که شده مرهم دلِ
مسافران و همسفران کنگره ۶۰
با یک دل شکسته و غمگین آمدهام
با یک مسافر شکسته و ناامید
با آدمی که نداشت امیدی به فردا
رهایی برایش شده بود رؤیای سپید
درد بزرگی داشت و درمانی نداشت
جسمش ز هم پاشیده و روح شکسته بود
درد خماری و خوشی و نشئگی دیده بود
از نشئگیهای زیاد روحش خسته بود
آمد به سمت ترک اعتیاد اهورا
دکتر رضا کارگشا او را پذیرفت
با مهربانیهای بیحدش به او گفت
خوشآمدی به کنگره، راهت هست درست
مهدی خورشیدوند شد راهنمای او
یک راهنمای سختگیر با دلی مهربان
خوشخلق و باتجربه اما کمی زودرنج
شد تکیهگاه محکم دل مسافران
او درسهای زیادی به ما یاد داد
با وادیها و تصاویر آشنا شدند
کمکم جان گرفت مسافر خسته من
نور امید در چشمان او هویدا شد
راه درست را رفت تا انتهای راه
آن تکههای گمشده قلبش پیدا شد
پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست
شاکرم قدرت مطلق را ممنونم از شما
آنچه باور است محبت است باقی ظروف تهیست
امید دارم همه مسافران روزی شوند رها
امروز ۳ روز رهایی مسافر من است
روزی بزرگ است برای من مسافرم
روزی که هیچوقت فراموش نمیشود
از شما راهنما و کلیک اهورا متشکرم
دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس
تهیه و وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
2329