سخنان استاد:
من خیلی خوشحال هستم که توانستم در شعبه دانیال حضور پیدا کنم؛ چون اینجا اینقدر میزان انرژی بالاست که من را دگرگون میکند و حس خیلی خوبی دارد. جا دارد که این هفته را تبریک بگویم خدمت آقای مهندس و همهی عزیزانی که در شروع کنگره نقش داشتند و اینکه اتفاق بزرگی افتاد که آقای مهندس به درمان رسیدند و امروز همهی ما در کنار هم هستیم.
من هر وقت به این مسئله فکر میکنم جز لطف و رحمت خداوند چیز دیگری در آن نمیبینم؛ اما وظیفهی همهی ما خدمت در کنگره و ایجاد شعب جدید در امتداد همان اتفاقی است که بنیان کنگره رقم زدند و همهی چیزهایی را که روزی عزیزان پیشکسوت آمدند به ما یاد دادند باید ما هم تلاش کنیم به دیگران یاد دهیم. الآن طبق آماری که ستاد ارائه کرده خوزستان ازلحاظ مصرف در رتبهی اول است، در صغر سن هم اول است و مصرف خانمها هم نسبت به میانگین کشوری چهار برابر است. اتفاقی که افتاد و این دانش به ما رسید و این لطف و رحمت شامل حال ما شد مسئولیت ما را بیشتر میکند تا به آنهایی که نمیدانند آگاهی دهیم و از این نوشیدنی گوارایی که خداوند نصیب ما کرد به دیگران هم بدهیم.
آقای مهندس فرمودند که جا دارد در هفتهی بنیان بچهها از اتفاقاتی که افتاده تا کنگره از ابتدا به اینجا برسد یاد کنند؛ خب من در این دوازده سالی که در کنگره بودم خیلی اتفاقاتی افتاد که همه در امتداد آن کار عظیمی بود که آقای مهندس کردند و کسانی که این دانش را از ایشان گرفتند و به بقیه دادند. من در جشن اولین سال رهاییم آرزو کردم که دوست دارم این دانشی را که در کنگره هست به بهترین نحو یاد بگیرم و بتوانم به بقیه یاد بدهم و اولین بار من در پارس جنوبی کار میکردم که آقای مهندس به من اجازه دادند که اعلام سفر کنم و بهنوعی کار را استارت بزنم که بلافاصله مسئولین آنجا بابت کاری که میکردم مرا به آبادان فرستادند چون تفکرشان این بود که این مسئله در آنجا شیوع ندارد و من دارم سیاه نمایی میکنم درحالیکه من شبها در تمام کانکسها میدیدم که مصرفکنندگان زیادی وجود داشتند.
چون من دوران هشت سال جنگ اینجا بودم خیلی دوست داشتم که بتوانم در اینجا خدمت کنم و شعبهای داشته باشیم و بعد که به آبادان رفتم از یک پارک شروع کردیم و در اهواز هم از همین فلکهی راهآهن با دو نفر استارت کار را زدیم که یکی از آنها رها شد و یکی دیگر که گرچه الآن در بین ما نیست اما خیلی کمک کرد به راهاندازی شعبه همینجا از او تشکر میکنم که به همراه همسفرش از هیچ تلاشی دریغ نکردند. یکی دیگر آقای تقی پور بودند که خیلی زحمت کشیدند و حدود دو سال هزینهی رفتوآمد بچههایی که از تهران میآمدند را میپرداخت که یکبار هم خدمت آقای مهندس رفتند و یک چک سفید به ایشان دادند و گفتند هر مبلغی که بخواهید تقبل میکنم؛ البته آقای مهندس خیلی تشکر کردند و گفتند شما کمکی را که باید میکردید کردی. آقای رامین ناصح بود که دو سه سال جای خودشان را در اختیار ما گذاشتند و خیلی کمک کردند، همچنین از آقای تفرشی تشکر میکنم برای تلاشی که کردند تا این شعبه به اینجا رسید، خانم کبیر رضایی بود و خیلیهای دیگر که بسیار جای قدردانی دارد که اگر زحمات این عزیزان نبود ما به اینجا نمیرسیدیم. من خیلی جاهای خوزستان را به خاطر شرایط کاریم سر میزنم دوست دارم که شعبهای داشته باشیم مثلاً شمال استان و همچنین شرق خوزستان که فاصلهی زیادی را پوشش دهد چون در یاسوج هم شعبه نداریم و آن مناطق هم مصرفکننده زیاد دارد.
قسمت دوم صحبتهایم مربوط است به تولد آقای محمد ایشان روزهای اول در شروع، کار سختی داشتند، یک مقدار طول کشید تا باورهایش نسبت به کنگره شکل بگیرد؛ اما از روزی که این اتفاق افتاد در طول سفر خیلی خوب بود و مشکلات زیادی داشت که با آموزشهایی که از کنگره دریافت میکرد مشکلاتش را پشت سر میگذاشت، در امتحان شرکت کرد و قبول شد؛ من فکر میکنم هیچ لذتی بالاتر از این برای راهنماهای کنگره نیست که دوست دارند مسیری را که طی کردند و چیزی را که برداشت کردند در اختیار دیگران بگذارند و ببینند که یک رهجو همان مسیر را طی میکند. برای من چیزی از این خوشحالکنندهتر از این هفتهی نیست؛ چون اگر نبود من نمیدانم الآن کجا و چه میکردم. امیدوارم که همه بتوانیم از این اتفاق به بهترین شکل بهره ببریم.
اعلام سفر مسافر:
سلام من محمد هستم یک مسافر. آخرین آنتی ایکس مصرفی من تریاک بود 17 سال تخریب داشتم،10 ماه سفر کردم به روش DST و داروی درمانی شربت OT به راهنمایی راهنمای خوبم آقای علیرضا بیات الآن هم سه سال و 7 ماه است که آزاد و رها هستم ضمناً سفر سیگارم رو به راهنمایی آقای فرشید تفرشی به مدت 10 ماه و 27 روز انجام دادم به روش DST و داروی درمانی نیکوتین خوراکی و الآن هم 3 سال و 1 ماه هست که آزاد و رها هستم ورزش در کنگره والیبال.
آرزو مسافر:
آرزو میکنم شعب بیشتری در شهر اهواز و شهرستانهای اطراف داشته باشیم تا کسانی که مشکل مسیر دارند و میخواهند به درمان برسند بتوانند از آموزشهای کنگره برخوردار شوند و به درمان برسند.
سخنان مسافر:
الآن که سه سال از رهایی من میگذرد هنوز برای من باوری در ناباوری است، خوشحالم قدم بجایی گذاشتهام که در رأس ریکاوری و درمان اعتیاد قرار دارد و جایی است که به قول خانم آنی؛ جمعی هست که تنها محبت در میان آنها جریان دارد، و این تنها چیزی است که ما را به هم پیوند داده، امیدوارم همه مصرفکنندگان این راه را پیدا کنند تا مثل من به این تعادل نسبی که من رسیدهام برسند. زبانم قاصر است از شکر خداوند، از تشکر از آقای مهندس، از استاد امین که بسیار حس خوبی به ایشان داشته و خواهم داشت و همچنین از خانواده محترم مهندس خانم کماندار، خانم شانی که خالصانه دارند به کسانی خدمت میکنند که بههیچوجه نمیشناسند، ولی سلوک و رفتارشان در فرد کسانی که به درمان میرسند جاری هست و تعالیمشان که برگرفته از تعالیم الهی هست تنها راهی است که انسان را به آرامش میرساند. نشانههای این راه درست را من در راهنمای عزیزم آقای بیات دیدم در آقای تفرشی دیدم و مفتخرم که در چنین سیستمی هستم.
جا دارد در این روز بخصوص از چند نفر تشکر کنم، از آقای بیات که برای من اسطوره صبر و مهربانی هستند و هر وقت ایشان را میبینم تمام آن زحمتهایی که برای من کشیدهاند برایم تداعی میشود که چقدر با سؤالهایم ایشان را اذیت کردم، پیشکسوتان عزیز آقا شارود، آقا احسان، آقا مصطفی با آن محبتشان، عباس آقا از همه این عزیزان ممنونم و در رأس همه پیشکسوتان عزیزم از آقا جلال تشکر میکنم که معرف کنگره به من بودند. درزمانی که سفر اولم تمام شد بااینکه مطالعه زیادی میکردم و حتی گاهی هفتهای هفت سی دی مینوشتم به دلیل مشکلاتی که داشتم نمیخواستم در امتحان کمک راهنمایی شرکت کنم ولی آقا شارود و آقا جلال و دوستان با من صحبت کردند که شما زحمتکشیدهای و کنگره روی شما سرمایهگذاری کرده است و خدا را شکر که حرفشان را گوش دادم. از همه عزیزان تشکر میکنم و امیدوارم در سایه آقای مهندس و خانواده محترمشان و پیشکسوتان عزیز بتوانم آموزشهای بیشتری بگیرم. در پایان از همسفر عزیزم تشکر میکنم که با صبر و مهربانی بداخلاقیهای من را تحمل کردند چراکه من یکروی خیلی بد دیگر هم داشتهام که فقط ایشان میدانند.
سخنان راهنمای همسفر:
من هم بهنوبه خودم سومین سال رهایی آقا محمد را به خودشان همسفرشان و راهنمایشان آقای بیات و آقای تفرشی و همه مسافرها و همسفران شعبه دانیال تبریک میگویم. انسانها به هرجایی که میرسند حاصل سعی و تلاش خودشان است و راهنماها فقط راه را نشان میدهند و این خود رهجو هست که تلاش میکند، خانم اعظم رهجوی خیلی منظمی بوده و هستند و سیدیها را خیلی مرتب مینوشتند و ویژگی خوبی که داشتند این بود که اشتباهات خودشان را میپذیرفتند و وقتی نکتهای به ایشان گوش زد میشد فقط میگفتند چشم و این رمز موفقیت ایشان میباشد. امیدوارم به این سعی و تلاش ادامه دهد و به آن جایگاهی که میخواهد برسد ، در پایان از آقای بیات و همهکسانی که بنیانگذار شعبه دانیال هستند و همچنین از آقای مهندس بابت تأسیس این مکان مقدس و این خدمت بشردوستانه تشکر میکنم.
سخنان همسفر:
شاید این حرف من عجیب به نظر برسد اما من خیلی خوشحالم که همسرم مصرفکننده شد که ما با کنگره آشنا شدیم و مسیر زندگی ما بهکلی تغییر کرد و راه و رسم درست زندگی کردن را من اینجا یاد گرفتم و تغییر صفت خودم و مسافرم و همچنین حال خوشمان را مدیون کنگره و آموزشهای کنگره هستیم، جا دارد تشکر کنم از تمام کسانی که به ما کمک کردند که الآن در این جایگاه قرار بگیریم؛ از جناب مهندس بنیانگذار کنگره شصت و خانم آنی و خانواده محترمشان که این بستر را فراهم کردند، از ایجنت محترم آقا فرشید که اینهمه راه میآیند تا بدون هیچ چشمداشتی به من و امثال من خدمت کنند از راهنمای مسافرم جناب آقای بیات که مثل پدری مهربان برای مسافرم بودند و بابت تمام آن لحظاتی که با عشق و محبت کنار مسافرم بودند تشکر میکنم، از اسیستانت های دوره قبل و همچنین اسیستنت این دوره خانم زهرا تشکر میکنم و از راهنمای عزیزم خانم زهرا که خیلی چیزها از ایشان آموختهام خیلی از ایشان سپاس گذارم و امیدوارم همه این عزیزان برکت خدمتی که در اینجا انجام میدهند در زندگیشان جاری باشد، سومین سال رهایی مسافرم را به ایشان تبریک میگویم به او افتخار میکنم و برایش بهترینها را آرزو میکنم و اینکه خداوند توفیق خدمت به بندگانش را نصیب هرکسی نمیکند خدا را شاکرم که این توفیق نصیب من و مسافرم شد تا بتوانیم خدمت کنیم. در آخر برای تمام سفر اولیها آرزوی رهایی میکنم و امیدوارم این جایگاه را تجربه کنند.
نگارش: مسافر محمد (لژیون ششم) و مسافر هادی (لژیون هفتم)
عکس: مسافر رامین (لژیون دوم)