English Version
English

دل نوشته؛ قهرمان زندگی

دل نوشته؛ قهرمان زندگی

سلام دوستان ایرج هستم یک مسافر.

چند روزی بود با خودم فکر می‌کردم که چطور و چه عاملی باعث شد، به کنگره بیایم و چه چیزی بنده را وابسته کنگره کرد که جواب خودم را به خودم دادم، از اولین دل نوشته‌ام که نگاه خدا نام داشت وارد کنگره شدم، نگاهی از محبت که به همه‌ی بنده‌هایش کرد به بنده نیز کرده و تا به امروز با تمام محبت‌هایی که از اعضای کنگره و در رأس آنها استاد عزیزم که مرا وابسته کرد دیدم و قدردان تمام زحماتی که استادم و کنگره در حقم کرد بسیار ممنون و سپاسگزار خداوند هستم.

از استادم که اصول حرفه‌ای را در کنگره رعایت کرد و با آموزش‌هایی که به بنده داد امروز دست‌به‌قلم شده‌ام تا چند سطر در مورد قهرمان زندگی‌ام بنویسم.

اما در این روز بارانی که نم‌نم می‌بارد و لطافت خاصی به شهر داده، یاد آن روزهایی که چگونه در سرمای زمستان، از خداوند عاجزانه می‌خواستم معجزه‌ای به من نشان بدهد تا از دام اعتیاد که خود را گرفتار کرده و هم فرزندم را با ندانم کاری تا کما برده را احساس کنم و آن روز که در دل نوشته اولم نوشتم نگاه خدا به من آغاز شد و وارد کنگره شدم.

بنده یک فرد مصرف‌کننده بودم که هیچ‌کس هیچ ارزشی به حرف‌هایم قائل نبود نگاهی از جنس تحقیر و سردی که مرا آزار می‌داد و تخریب‌هایی که مواد مخدر داشت مرا یک فرد بسیار ناامید و همیشه سرگردان تبدیل کرده بود، با خودم فکر می‌کردم که اگر مادرم زنده بود چگونه می‌خواست با این قضیه کنار بیاید شاید خواست خدا بوده در این دنیا نماند تا شاهد آب شدن و از بین رفتن فرزندش نباشد و اما اگر بود شاید مثل بعضی از پدر مادرها که دانش لازم جهت رفتار مناسب با یک فرد مصرف کننده را ندارند نمی‌توانست مرا کمک کند تا درمان شوم و غصه می‌خورد و این موضوع برایم دردناک‌تر از اعتیاد بود.

و اما قهرمان زندگی من کسی نیست جز کسی که راه درست زندگی کردن و انسان بودن را به بنده آموخت، کسی که مرا درمان کرد، از موادی که تمام زندگی‌ام را فراگرفته بود و فرزندم را تا کام مرگ با مصرف قرص برده بود، آری قهرمان زندگی من کسی است که با وادی‌های عشقش هویت داد و با کتاب 60 درجه‌اش مسیر درست و با سی‌دی‌های آموزشی‌اش درست تفکر کردن وزندگی کردن را به بنده آموخت.

آری قهرمان زندگی‌ام کسی است که با روش درمانش دنیا را حیرت‌زده کرده و اعتیاد را درمان کرده که دنیا در مقابل این غول بی شاخ و دم سر تعظیم فرود آورده، او کسی نیست جز مهندس دژاکام که همچون پدری دلسوز و مهربان آغوش گرمش را برای بنده و تمامی کسانی که در دام اعتیاد گرفتار هستند بازکرده است و شخصیت و خانواده ازدست‌ رفته‌ام را به بنده بازگرداند، او مرا پذیرفت و رایگان درمان کرد، کسی که جامعه او را قبول نمی‌کرد جناب مهندس دژاکام قبول کرد، در وصف این بزرگ‌مرد چه بنویسم که لایق محبتش باشد هرچه بگویم کم گفته‌ام.

در پایان کلامی با خداوند دارم که ای خداوند بزرگ سپاسگزارم که کسانی همچون مهندس دژاکام در مسیر زندگی‌ام قراردادی و برایش از خداوند بزرگ سلامتی و توفیق و می‌خواهم آنقدر زنده بماند تا کسانی که همچون مرده‌ها زندگی می‌کنند و در دام اعتیاد گرفتارند آنها را احیاء کند.

از قهرمان زندگی‌ام ممنونم و بداند که بنده به عنوان کوچک ترین عضو کنگره 60 عاشقانه دوستش دارم و برای سلامتی مهندس عزیز همیشه دست به دعا هستم و برایش بهترین‌ها را از خداوند خواستارم.

 

دلنوشته به قلم مسافر ایرج رهجوی آقای آرش جعفری
عکس : مسافر پوریا
ارائه گزارش : مسافر پوریا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .