هنر یعنی از زهر پادزهر ساختن (مصاحبه با استاد امین)
استاد امین دژاکام خالق دو اثر کاربردی، روانشناختی، در حوزه درمان اعتیاد و ریکاوری میباشد که تحت عنوان جهانبینی (1) و (2) در کنگره 60 آموزش داده میشود. این آثار با نمایش صور پنهان آدمی و تأثیرات اعتیاد بر زندگی و جهانبینی انسان، با شکافتن لایههای هزارتو و همهجا تنیده آنکه درنهایت به انهدام سه بعد اخص وجودی انسان یعنی: جسم، روان و جهانبینی میانجامد، با شیوهای آسان و بهدردخور برای مصرفکنندگان، رها یافتگان و حتی کسانی که مصرفکننده نیستند اما نیاز پیشرفت و تکامل روحی روانی را در خود حس میکنند، نوری را بر تاریکخانه ذهن و روان میتاباند که میتوان بهوسیله آن بسیاری از گرهها و مشکلات روانی را در کمینگاهشان یافت، بیرون کشید و در پرتو آگاهی و دانشی که ایجاد میشود آنها را ذوب کرد و قدم به راهی نهاد که در نخستین گامها هم میتوان صدای شکستن استخوانهای ناامیدی، ترس، منیت، افسردگی را با گوش جان شنید. این آثار (جهانبینی 1 و 2) که ناظر بر موضوعی روانشناختی است برخلاف بسیاری از کتابهای روانشناسی که با مدد گرفتن از اصطلاحات وارداتی دهانپرکن غربی و اشاره به این یا آن متد ناشناخته که خواننده و هم خود را گیج میکنند و در بنبستی مملو از این نامها رها میکنند، روشی است منحصربهفرد و از آن خود صاحب اثر و با زبانی بیزر و زیور که در هر قسمتش با مسائل و مشکلاتی که عنوانشده دستوپنجه نرم میکند و از آن عبور کرده است، مشکلات و مسائل ما را بهدرستی مینمایاند و راهحل آن را نشان میدهد. به این دلیلها و بسیاری دلیلهای دیگر، تزی که در این دو نوشته مطرحشده است برای درمان و بازسازی جهانبینی منحصربهفرد و قاطع میباشد. اینکه من استاد امین را خالق این آثار میدانم و نه نویسنده و در مقابل، بسیاری را در این زمینه نویسنده میدانم نه خالق اثری، علتهایی دارد که به کلیت آن در متن اشاره شد. مثلاً اگر تمامی آثار فروید را به مدد بهترین ترجمه و آذینهای دلبرانه به خورد کسی بدهیم نهتنها دردی از وی دوا نشده که هیچ، بلکه دلش هم از روان و روانشناسی به هم میخورد. این به این میماند که بخواهیم با ترجمه اثری از یک نویسنده اروپایی درزمینهٔ ی ازدواج یا مثلاً همسرگزینی از و بهوسیلهی فرهنگی که از دور هم سنخیت فرهنگی با ما ندارد به خواننده ایرانی و یا فارسیزبان روشهای زندگی مشترک بیاموزیم. این کاری است که به نظر من بسیاری از اینجور نوشتههای بهاصطلاح روانشناسی میخواهند انجام دهند. از این نظر دو اثر جهانبینی (1 و 2) امین دژاکام باوجود خلاصه بودن و فشردگی که این کوتاهی و فشردگی هم آنها را ارزشمندتر کرده، منحصربهفرد است اولاً؛ و دوما شروع راهی است که ما بیاموزیم در روانشناسی هم برای اینکه بتوانیم به خودمان کمک کنیم باید خودکفا و خویشزا بشویم و گرهها و مشکلاتمان روحی روانیمان را با چشم خودمان ببینیم نه با عینکهای قرضی و کرایهای! کاری که استاد امین کرده است. هرکسی که کمی صداقت داشته باشد با خواندن این دو اثر به اهمیت و تأثیرش پی میبرد. با یک تشکر ساده نمیتوانم دینی را که به ایشان دارم ادا کنم اما امیدوارم این نقد کوتاه بتواند جنبهای دیگر از اهمیت کاری که امین در روانشناسی کرده را نشان دهد یعنی نگریستن خود با معیارهای خودمانی نه با معیارهای بیگانه.
به مناسبت حضور استاد امین در نمایندگی استاد معین این فرصت و افتخار به دست آمد که با ایشان مصاحبهای کوتاه هم داشته باشیم:
استاد ضمن خسته نباشید حضورتان را در شعبه استاد معین خوشامدمی گوییم، این فرصت را مغتنم میشماریم وسوالاتمان را مطرح میکنیم.
متشکرم و به شما خدا قوت میگویم.
بهعنوان اولین سؤال: استاد شما کارشناس ارشد فیزیک هستید آیا ارتباط واقعی بین تحصیلات شما و مطالبی که در کنگره 60 آموزش میدهید و جود دارد؟
گر بخواهم کوتاه بگویم صد درصد؛ یعنی بسیاری از چیزهایی که من در جهانبینی آموختم به خاطر فیزیک بود چون ابزار و شناختی را برای من فراهم آورد که بتوانم خیلی از مطالب را بهوسیله فیزیک درک کنم. اگر بخواهم مثال واقعی و ملموس بزنم همان قانون چشمه که در جهانبینی مطرح میشود دقیقاً یکی از قوانین فیزیک است که میگوید: اگر در مکانی هیچ باری وجود نداشته باشد چشمهای که از آن مکان بیرون میآید صفر است و برعکس، یعنی در بیرون هرقدر بار منفی هم و جود داشته باشد تأثیری در خروجی چشمه نخواهد داشت بهعبارتدیگر این قانون میگوید: از کوزه همان تراود که در اوست؛ و میزان تولید و زایش یک انسان در زندگی بستگی به میزان باری دارد که در وجودش هست و بستگی به محیطی ندارد که ما در آن قرار داریم چه خوب چه بد، این زایش و تولید وابسته به میزان باری است که ما در وجود خودمان داریم. یا معادله عملکرد که در جهانبینی میخوانیم: انرژی که به دست میآوریم برابر است با حسی که داریم، ضرب در مسیر حرکت. این معادله انرژی نیوتن هست که ما در جهانبینی از آن استفاده میکنیم.
در یکی از سیدیها عنوان کردید که چند سالی است درگیر وادی چهاردهم هستید اگر ممکن هست علت اصلی آن را بیان کنید.
علت اصلی این هست که وادی چهاردهم وادی پایانی است و درنهایت میخواهیم به این مرحله برسیم. اگر وادی چهاردهم را کاملاً بخوانید خواهید دید که مراحلی وجود دارد که انسان به عشق و محبت برسد. کافی است خالی از کینه باشیم که عشق و محبت را دریافت کنیم، سپس مرحلهای وجود دارد که شخص عاشق خالق میشود و هرچه را که در هستی وجود دارد دوست دارد. مرحله بعدی آن مرحلهای است خداوند عاشق انسان میشود که همه اینها در وادی چهاردهم آمده است و اگر من گفتم درگیر این وادی هستم یعنی دارم تلاش میکنم این چیزها را یاد بگیرم تا بتوانم بدون کینه انسانها و هستی را دوست داشته باشم و این چیزی بود که من هم نداشتم و در حال کسب کردن آن هستم.
برای خیلی از ما جالب است که شما همه حالات و مشکلات یک مصرفکننده را میشناسید و بر آنها واقف هستید، این از گفتهها و آموزشهایتان مشخص است، یعنی نسبت بیماری اعتیاد در مرحله حق الیقین هستید این سؤال وجود دارد که تجربه و این شناخت کامل شما در این مقوله از کجا ناشی میشود؟
یکی از دلایل این هست که من از کودکی در میان مصرفکنندگان بزرگشدهام و خیلی از کسانی که میشناختم مصرفکننده بودند وزندگی کردن در کنار کسانی که دوستشان داشته باشی و مصرفکننده باشند هم یکی از این دلیلهاست. من در مورد بیماری اعتیاد به مرحله حق الیقین رسیدم. دلیل دیگر این هست که من در کنگره سفر کردم یعنی مصرفکننده شدم و سپس سفر را انجام دادم.
علت اصلی که ما مشکلاتمان را به گردن دیگران میاندازیم چیست؟ مثلاً من نمیخواهم در هیچ مشکل و خطایی مقصر باشم و همیشه میخواهم تقصیر را به گردن دیگران و چیزهایی غیر از خودم بیاندازم.
علتهای گوناگون دارد که یکی از آنها منیت و تکبر است. چون هنگامی انسان میخواهد مشکل را بپذیرد برایش اینطور به نظر میآید که باید به خودش یک انگی بزند یعنی باید ناتوانی و ضعف خودش را قبول کند، هنگامیکه انسان منیت داشته باشد نمیتواند این ناتوانی و ضعف را در خودش بپذیرد. پس اگر شخص تکبر و منیت زیادی داشته باشد زیر بار نمیرود که تقصیر خودش را بپذیرد. منیت و تکبر به آدم اجازه نمیدهد قبول کند که بلد نبوده است، اشتباه کرده است، نمیداند و آن جایگاهی که برای خودش در نظر دارد پایین بیاورد، ساختار منیت اجازه این کار را نمیدهد.
شما وقت زیادی را در کنگره برای آموزش صرف میکنید و زحمات زیادی میکشید. دلیل این اشتیاق زیاد و بدون توقع چیست؟
در کنگره پس از مدتی که میآیی حس و علاقه به وجود میآید و سعی میکنی اگر کاری از دستت برمیآید برای دیگران و کاستن رنجشان انجام دهی، دوست داشتن و محبتی که در کنگره وجود دارد آدمها را دورهم جمع میکند، من احساس کردم که در یک سری زمینهها به وجودم نیاز است و شوقوذوق این کار را هم دارم به این خاطر سعی میکنم قسمتی از وقتم را به کنگره اختصاص دهم چون فکر میکنم این کار درستی است اگرچه که ممکن هست گاهی به آدم سخت بگذرد ولی در کل احساس میکنم مسیر درستی است همینطور که در سفر آدم احساس میکند این راه درستی است و باید ادامه بدهد چون میبینی هم برای خودت و هم برای دیگران مفید هستی.
مهمترین ویژگی که یک انسان باید داشته باشد تا بتواند نگرش آسیبدیده و مخدوش شده دیگران را در بعد جهانبینی ترمیم کند چیست؟
در ابتدا لطف خداوند است که اگر نباشد هیچکدام از اینها وجود ندارد. در مرحله دوم این هست که شما باید بتوانی از زهر پادزهر بسازی، این خاصیت و توانایی باید وجود داشته باشد. چون همه زهر رادارند در افکار و حسها ولی پادزهر وجود ندارد. البته یکی از کارها این است که یک معلم جهانبینی وقتی زهر را تجربه میکند و از روی زهر پادزهر میسازد که لطف خداوند است این پادزهر میتواند بری آدمها مفید باشد. باید بتواند تحمل تجربه زهر را داشته باشد و ممکن است خیلیها این توانایی را داشته باشند و اگر بتوانند از آن استفاده کنند میتواند برای دیگران مفید و تأثیر گزار باشد؛ و باعث میشود کلمات تأثیر خوبی روی حس و فکر دیگران داشته باشد کاری که خیلی از آدمها در علوم انجام میدهند از این قانون پیروی میکند. افکار منفی مثل زهرها هستند و یک پادزهری دارند.
به نظر شما این طرز فکری که درگیر مقایسه شود چگونه است؟ مثلاً من فکر کنم که چون در فلان شعبه سفر میکنم حتماً موفقتر هستم.
مقایسه کردن اصلاً چیز خوبی نیست ما میتوانیم بگوییم عملکرد خوبی داشتیم تلاش خوبی کردیم و نتیجه قابلقبول و قابلتوجه بوده است؛ اما وقتی با جاههای دیگر وارد مقایسه میشویم این آغاز تاریکی است، آغاز سقوط است چون همانطور که انسانها را نباید در مقابل یکدیگر گذاشت ترجیحاً شعبهها را هم نباید در مقابل یکدیگر گذاشت. بهطورکلی میتوان گفت این آدم مثلاً خط زیباتری دارد یا این شعبه ازنظر ورزشی بهتر است این جملات به این معنی نیستند که یکی بهتر است و یکی بدتر و بهطورکلی مقایسه مستقیم کردن کار درستی نیست.
از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم، در پایان اگر پیامی دارید خیلی خوشحال میشویم بشنویم.
در جایگاهی که هستیم قوانین را به بهترین شکل اجرا کنیم. چون اجرا کردن قانون خیلی مهم است اما شکل اجرای قانون گاهی از خود قانون مهمتر میشود. اگر قانونی را به شکل بدی اجرا کنیم میتوانیم تخریب بدی ایجاد کنیم. چون قانون درست است مانند این قانون که میگوید کسی که لباس سفید ندارد در جلسه نمیتواند حضورداشته باشد (بسته به نوع جلسه) ما میتوانیم با اجرای قانون کاری کنیم که طرف دیگر کنگره نیاید. پس قانون را اجرا کنیم اما به نحوه اجرای آن خیلی بیشتر دقت کنیم.
تهیه و تنظیم: مسافر متین
عکاس: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
4195