یازدهمین جلسه از دور پانزدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با دستور جلسه«گلریزان، لژیون مالی» با استادی و نگهبانی جناب آقای مهندس دژاکام و دبیری دکتر آتوسا در روز جمعه مورخ 25/08/97 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
استاد جلسه خانم اعظم بودند مشکلی برایشان پیش آمده بود نتوانستند حضور پیدا کنند. البته اطلاع داده بودند. این هفته در کنگره 60، جشن گلریزان است؛ کنگره 60 معتقد است که یک N.G.O بر سه محور باید استوار باشد: 1- محور علم و دانش. 2- محور نیروی متخصص؛ و 3- مسئله مالی و پول. این سه محور که یک N.G.O باید داشته باشد من فکر میکنم یک دانشگاه هم باید همینطور باشد؛ یک خانواده باید همینطور باشد، یک کشور هم باید همینطور باشد؛ این برای همهجا قابلگسترش هست و هر سه اینها موردنیاز است. در فرهنگ قدیم ما، الآن هم فرق نمیکند؛ در صحبتها مسائل مادی را از معنویات جدا کردند، مسئله علم را از ثروت جدا کردند، انگار که اینها متضاد همدیگر هستند، درصورتیکه مادیات و معنویات چفت همدیگر هستند. مثل سکهای میماند که دو رویش یکی هستند و یا علم و ثروت هم مثل اسکناسی هست که دو رو دارد یک رو اصلاً معنی و مفهومی نمیتواند داشته باشد. ما معمولاً آمار و ارقام خود را در هفته لژیون مالی اعلام میکنیم. شاید باورتان نشود که ما در کنگره افرادی که خدمت میکنند مثل مرزبان، نگهبان، استاد و ... همه را حساب بکنیم میشود سه هزار و چهارصد و خوردهای حالا میگوییم سه هزار و چهارصد و پنجاه نفر نیروی متخصص داریم که بدون حقوق دارند کار میکنند. این از نیروی متخصص ما. ما وضعیت را مشخص کردیم، هرسال مشخص میکنیم که یک نفر که در طول یک سال به درمان میرسد چقدر برای کنگره 60 هزینه دارد. درست است درمانش مجانی است ولی بالاخره خرجی دارد. آمدیم فرض کردیم این سه هزار و چهارصد و خوردهای فرض کردیم به اینها میخواهیم مزد بدهیم، مزد اینها را حساب کردیم، بیمهشان را حساب کردیم، مالیات را حساب کردیم، کرایه مکانهایی که داریم، اجارهها را حساب کردیم، ازنظر حسابداری مدرن همه را حساب کردیم، دیدیم که کنگره 60 در سال اگر بخواهد این هزینهها را پرداخت بکند، رقم دقیق آن هفتاد و شش میلیارد و پانصد، ششصد میلیون تومان در سال هزینه کنگره است. این عدد را تقسیمبر تعداد رهایی در سال کردیم هر نفر که در کنگره 60 به رهایی میرسد شانزده میلیون و ششصد هزار تومان خرج برمیدارد؛ بنابراین میگوییم کنگره مجانی است، چرا در کنگره خوب میشود و مثلاً چرا در کلینیک خوب نمیشود. در کلینیک شما از او صد و پنجاه تومان میگیرید، در سال چقدر میگیرید، هشتصد تومان میگیرید، پانصد تومان میگیرید، در کنگره شانزده میلیون و ششصد هزار تومان هر نفر در سال هزینه میشود که به درمان میرسد. اینها دقیق حسابشده و محاسباتی است.
حالا ما چقدر پرداخت کردیم؟ رقم واقعی که ما پرداخت کردیم برای اینکه هر نفر به درمان برسد بهغیراز خرید ملک و ساختمان را اصلاً کار نداریم. هزینههای جاری ما در سال 96 دو میلیارد و ششصد و خوردهای هزار تومان شده است؛ یعنی تقریباً در سال حساب کنیم ما بالای 200 میلیون تومان در ماه هزینه پرداخت کردیم ما یعنی پول دادیم ما هزینههای جاری ما در ماه 200 میلیون و صد و خوردهای هزار تومان پول قند و چای و برق و آب و کاغذ و فتوکپی و اجاره و ... این رقمی است که ما پرداخت کردیم. پس ما داریم یک سرویسی را انجام میدهیم هرکسی وارد کنگره میشود خدمات او رایگان است و چنین پولهایی نیاز داریم ما این پول را از کجا باید تأمین کنیم ما از هیچکسی هم کمک نمیگیریم. این دو میلیارد و ششصد هزار تومان مبلغی است که ما پرداخت کردیم، پول رهن و اینها را هم حساب کنید ما در سال 96 یک ملک خریدیم در ورزنده 650 متر به مبلغ شش میلیارد و خوردهای خریدیم ساختمان را و با تعمیران فکر میکنم بالای هفت میلیارد تومان شد در سال 96. زمینهایی در جاهای دیگر خریدیم در اصفهان در بهشهر اون هم فکر میکنم چهار میلیارد بشود یعنی نزدیک ده میلیارد تومان ما پول دادیم برای خرید ملک و رهن و اجاره و اینها باز با اینجور رقمها برخورد داریم، خوب این پولها را ما باید از کجا بیاوریم. از جهتی هم گفتیم از بیرون ما نمیخواهیم کمک بگیریم، از دولت یک قران کمک نمیگیریم، مگر در سال حالا 10 میلیون تومان، 20 میلیون تومان، 100 میلیون تومان مگر استثنأً یکجا باشد که مجبور بشویم این پول را قبول بکنیم یعنی اگر قبول نکنیم وارد بازی نمیشویم یعنی باید بگوییم ماهم هستیم. چون برای ما دردی دوا نمیکند. از خارج هم نمیگیریم از خارج هم پیشنهاد بدهند نمیگیریم بنابراین باید خود افراد تأمین بکنند. در نگاه اول شما برخورد میکنید میگویید اینها معتاد هستند پولی ندارند که ولی به اعتقاد من به قول قدیمیها گنج در ویرانه هست. گنج را شما در ویرانه پیدا میکنید در ساختمان مدرن که پیدا نمیکنید. یکی از این سبدهای مالی ما هست. دوم یک سیاستی اجرا شد در کنگره 60 ما آمدیم عنوان کردیم، من برنامهریزی کردیم که ما همینطور که لژیون پزشکان داریم، لژیون ورزش داریم، لژیون سیگار داریم، یک لژیون درست کنیم تحت عنوان لژیون مالی در هر شعبهای، بعضی افراد هستند که وضعیت مالی آنها خوب است یا متوسط است میتوانند به این لژیون کمک کنند و وارد این لژیون شوند.
شرط ورود به این لژیون مالی، پرداخت پنج میلیون تومان پول است برای یک سال و سیاست این است که این اعضای لژیون مالی برای جذب منابع مالی کنگره 60 تلاش کنند در کجا؟ در خود کنگره 60، هر عضو لژیون مالی سعی کند یک عضو دیگر پیدا کند با خودش بیاورد. اینها در طول سال کار میکنند با تشکیل لژیون مالی و حساب زمین که ما درست کردیم، این منابع پولی درآمد. حالا این منابع پولی مال کیست؟ مال کنگره 60 است؛ یک ریال مال اعضاء نیست. یک ریال از این ساختمانها، پولها، مال هیئتمدیره نیست، نه مال من است، نه مال اعضاء خانوادهام است، نه مال دیدهبانها هست مال هیچکس نیست. همه به نام کنگره 60 است. اگر خداینکرده کنگره 60 یک روز جمع بشود تمام این اموال انگار وقف عام است، میرود برای سایر سازمانها و مراکز خیریه؛ یعنی این نیست که وقتی تمام شد بگوییم این مال من است منحل کنیم دژاکام مال خانوادهاش است یا مال اعضا دیگر؛ هیچکدام مال ما نیست و همه قانون وقف عام دارد اگر بخواهد جمع شود؛ بنابراین طبق این قضیه ما این منابع مالی به این شکل و به این صورت درآوردیم. پس به نام شخص خاصی نیست. اعضاء لژیون مالی سعی میکنند این منابع مالی را تأمین کنند. ما درست است هر چیزی میخواهیم برای هر چیزی که میخواهیم باید بگردیم یکراه حل پیدا کنیم. این درس ما هست اینجا که شما هر کاری میخواهید بکنید باید بروید یک راهحلی را پیدا بکنید. قضیه مثل این میماند که ما یک لطیفه میگفتیم یک طنزی میگفتیم یک نفر مرتب میرفت مرتب حرم امام رضا میگفت خدایا (قدیمها بلیط های بختآزمایی، بهزیستی، لاتاری و اینها بود) میرفت امام رضا زیارت میکرد میگفت یا امام رضا من را در لاتاری برنده کن، هرسال میرفت، بعد از چندین سال امام رضا آمد به خوابش گفت بابا تو برو یک بلیط لاتاری بخر تا من برندت کنم. بلیط لاتاری نخریدی چطوری من برندت کنم. حالا ما برای هر کاری باید یک طرحی بریزیم بعد اجرا شود. ما پول میخواهیم در کنگره یا در N.G.O باید یک طرحی بریزیم، باید یک شمارهحساب مال بانک، مال زمین شما هرکس میخواهد کمک کند برود آنجا بریزد، ازآنجهت هم اطمینان بدهیم به فرد اگر این پول را تو میریزی آقای دژاکام این پول را برنمیدارد خرج خانوادهاش بکند، حسن برنمیدارد این کار را بکند. مال افراد نیست. این پول یک قرانش از بین نخواهد رفت؛ و بعد نقشه بعدی طرح لژیونهای مالی بود. الآن این هفته لژیونهای مالی ماست. در این هفته جشن میگیرند در تمامی شعب کنگره 60 و افراد میآیند طی یک مراسم خوبی در تمامی شعب مبالغ پول را به کنگره کمک میکنند حالا حداقل آن پنج میلیون تومان است آنهایی که میخواهند عضو لژیون مالی شوند حالا ممکن است به هر رقم بالایی هم برسد. در آن جشن مالی همه افراد شرکت میکنند. پنجاههزار تومان، صد هزار تومان، دویست هزار تومان بتوانند در این هفته این کمکها را بکنند. پارسال ما در لژیون مالی فکر میکنم پنج یا شش تومان جمعآوری شد. امسال هم امیدوارم بتوانیم به یک مبالغ خوبی برسیم. این قسمت مالی یعنی اگر قسمت مالی ما کمک نشود و درست نشود ما هیچ حرکتی نمیتوانیم بکنیم. لازم نیست ما انسانهای فقیر و گدایی باشیم. انسان میتواند ثروتمند باشد ولی از راه درست، از صراط مستقیم از راه صحیح. هیچ گفته نشده که همه باید فقیر و بیچاره باشند. سرمایه است که ایجاد همهچیز میکند. سرمایهدار یک پول و ثروت در یک کشور در یک خانواده بسیار مهم است. مگر میشود بدون پول، بیمایه فطیر است. شما مگر بدون پول میتوانید کاری بکنید. یکحالتی هم بود که ما خیال میکردیم هر که سرمایه دارد دزد است. نه ممکن است خیلیها سرمایهدار باشند، درست باشند از راه صحیح از راه درست این کار را بکنند ما باید به سرمایهدار احترام بگزاریم. یکی از آنها آمد به من گفت اوایل که کنگره شروعشده بود، گفت آقای مهندس شما یک نفر که وضع مالی خوبی دارد میبرید دفتر خودتان به او چایی میدهید با او نیم ساعت حرف میزنید. ولی با ما پنج دقیقه هم حرف نمیزنید، دفترتان راه نمیدهید و چایی هم نمیدهید. زمزمه میکردند به گوش من رسید. من چهارشنبه در جلسه گفتم، شما میگویید مهندس پولدارها را تحویل میگیرد ما را تحویل نمیگیرد. گفتم آره حرفتان درست است.
پولدارِ مینشید دفتر من، به او یک چایی یا قهوه میدهم میگویم یک دستگاه پرینتر بخر میگوید چشم. میگویم اینجا را سرامیک کن میگوید چشم. میگویم فلان چیز را بخر میگوید چشم. میگویم اینقدر پول میخواهیم برای فلان کار میگوید چشم پرداخت میکنم. ولی شمارا بیاورم با شما چکار کنم میآیید مینشینید بغل من میگویی پول سیگار مرا بده، یه نهار پول ساندویچ مرا هم بده، جیب من را هم میزنی به شوخی گفتم. گفتم خوب معلوم است من این کار را انجام میدهم یک سرمایهدار یک کارخانهدار، کارخانه درست میکند پنج هزار خانوار میروند آنجا نان میخورند. کارگر و مهندس و پزشک و همه میروند کار میکنند.
پس سرمایه چیز بدی نیست. سرمایه باید باشد. ولی ما باید سرمایه را از راه تلاش و کوشش به دست بیاوریم. اول نیست، ما اول در کنگره ماه رمضان میخواستیم یک آش شعله قلم کار بخریم پول نداشتیم در میدان انقلاب هفت، هشت نفر بودیم، پولهایمان را رویهم میگذاشتیم نمیتوانستیم آش بخریم. پنیر را با نخ قرقره میبریدیم که تکههای نازک از توش دربیاید چون ممکن بود بشکند و یک مقداری از آن از بین برود. خوب اول نبود، همهچیز ممکن است اول نباشد. همهچیز که اول آماده نیست باید سعی کنیم، تلاش کنیم، کوشش کنیم ذره، ذره، ذره برسیم به یک مرحلهای. حالا این هفته مالی هست که ما به آن خیلی توجه میکنیم نه از بیگانه میگیریم، نه از کس دیگری میگیریم خودمان آن را تأمین میکنیم. افراد قوی ما در کنگره خیلی داریم، افراد باید دیدگاهشان نسبت به معتادها عوض شود. ممکن است یک درصد معتادها کارتنخواب باشند، فقیر باشند. نودوهشت درصد وضعیت مناسبی دارند از قشرهای متوسط جامعهاند. حتی از قشرهای ثروتمند جامعهاند، اگر خدمات خوب به آنها ارائه شود، بسیار خوب پول میدهند. اگر ما خدمات خوب ارائه بکنیم خوب پول میدهند. اگر در کنگره خوب پول میدهند به خاطر این است که ما خدمات خوب ارائه میکنیم. به خاطر اینکه آن دانش را ما داریم، آن تخصص را داریم. به نتیجه میرسانیم، بله پول خوب هم به کنگره میدهند. ما از نظر مالی هم مشکلی نداریم میتوانیم منابع مالیمان را بدون اینکه به کسی نیازمند باشیم جذب بکنیم. پس دیدگاه باید همین باشد، که اگر این دیدگاه باشد و بدانیم که دارند به نتیجه میرسند و به درمان میرسند هر نوع کمکی بخواهیم انجام میدهند. خوشبختانه بعضی کلینیکها لژیونهایشان را راه انداختند و دارند فعالیت میکنند و تلاش میکنند امیدوارم یک روزی به ای حرف من برسند. من دیگر بیش از این صحبت نمیکنم و چون هرسال در لژیون پزشکان هم ما این کار را انجام میدهیم، مسئله پول جمعکردن، چون از بقیه کنگره مستثنا نیستید اما چون آمادگی نداشتید، گلریزان لژیون مالی را میگذاریم برای هفته آینده که از قبل آماده باشید، میتوانید از قبل بروید در شعب کنگره 60 هرکس هر مبلغ خواست، پنجاه تومان، 100 تومان، پنج میلیون تومان، ده میلیون تومان کارت بکشد، صد میلیون تومان کارت بکشید و پرداخت کنید. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از شما خیلی ممنون هستم، متشکرم، مرسی.
جلسه به مشارک گذاشته شد
سلام دوستان فلورا هستم یک همسفر:
من جلسه قبل از تعطیلات نبودم ولی تا جاییکه یادم هست آقای مهندس فرمودند میکروفن را رد نکنید. حالا راجع به مسئله مالی میتوانم بگویم که مدیریت پول میتواند مدیریت زندگی باشد؛ یعنی اینکه ما اگر مدیریت پول نداشته باشیم شاید بهنوعی در همه مسائل زندگیمان دچار مشکل بشویم و یکی از مسائلی که به ما کمک میکند همان پسانداز کردن است؛ و من بتوانم هرچقدر که درآمد دارم، مقداری از آن را پسانداز داشته باشم. حالا هرچقدر که میخواهد باشد، اگر یکمیلیون تومان درآمد دارم سیصد هزار تومان، دویست هزار تومان و صد هزار تومان آن را بتوانم پسانداز کنم. چون بالاخره ما همیشه که نمیتوانیم پولدار باشیم. من voiceلژیون مالی را از اینترنت پیدا کردم، جناب مهندس فرمودند پسانداز کردند برای قشر مرفه نیست برای قشر متوسط و پایین متوسط هست، پس به نظر من پسانداز کردن میتواند بهنوعی مدیریت زندگی باشد. از اینکه به حرفهای من گوش کردید متشکرم.
سلام دوستان مهران هستم همسفر:
تشکر میکنم این فرصت را در اختیار من قرار دادید. من در یک سفر، چند وقت پیش رفته بودم شهر فلورانس، یک مسئله کاری بود، حالا یک توصیفی بکنم از آن شهر، آنجا شهری بود با خیابانهای تنگ، شهر قدیمی بود، خیلی باید پیادهروی کرد ماشین خیلی جاهایش نمیتواند بیاید. من رفتم و یکدفعه دیدم سه تا خانم از یک غرفه گذاشته بودند در خیابان و به من گفتند ما یک N.G.O درمان اعتیاد هستیم و گفتم شما N.A هستید، گفتند نه N.A یک گروه مذهبی هست. ما اصلاً اعتقادی به مذهب نداریم و حالت مددکاری بود، کارشان این بود غرفه میگذاشتند، بلیط صادر میکردند، اینطور که من متوجه شدم کارشان یک نوع گدایی بود؛ و اصلاً اطلاعی از درمان اعتیاد نداشتند، شما بیرون از ایران بروید اصلاً نمیدانند اعتیاد چی هست، درمانش چیست، به نظر من که سالها در این حوزه کار کردم. شما به این سیستمی که آقای مهندس راه انداختهاند نگاه کنید میبینید که آمده از غنی گرفته درواقع به فقیرش کمک کرده. از کسی که بهقولمعروف معتادی است که میتواند زندگی خودش را بگرداند گرفته و به آن معتاد جاهر داده. ما در کلینیک خودمان آن معتاد متجاهر را راه نمیدهیم اکثراً آمدند در راهپله کلینیک من و پتو انداخته بودند و منتظر بودند کلینیک باز شود من هیچوقت رد نکردم اما دیدم که همسایگان اعتراض کردند که آقا شما چرا معتاد متجاهر راه دادید و این چه وضعی است. میخواهم بگویم ماها نتوانستیم این سیستم را راه بیندازیم کلینیکهای ما کشش پذیرش معتاد متجاهر را ندارد، ولی کنگره این قابلیت را دارد کنگره از آن غنی گرفته پخش کرد حتی آن متجاهر را هم راه میدهد. شما معتاد متجاهر هم باشید میتوانید بروید در کنگره عضو شوید در لژیون بنشینید و مشارکت کنید و کار کنید. این چیزی هست که به نظری من از درایت آقای مهندس از درایت کنگره است، من خیلی دوست دارم این الگوهایی که در کنگره هست ماها از آن الگو بگیریم در راه انداختن این سیستم، خیلی متشکرم که به صحبتهای من گوش کردید.
سلام دوستان شهرزاد هستم همسفر:
در مورد مسائل مالی که دوستان فرمودند همه ما درواقع از تمام ابعاد زندگیمان از یک خانواده تا بعد اجتماعی جهانی این را اعتقاد داریم بخصوص در این روزها این را داریم لمس میکنیم که درواقع تأمین نیازهای مالی مثل تزریق خون است در بدن فرد یعنی اگر مسائل مالی تأمین نشود و نتواند وارد شود جامعه نمیتواند سرپا بماند. به فرمایش آقای مهندس هیچ موقع اینطور نیست که ما بگوییم ثروت منفور است. ثروت یک نعمتی هست که انسان میتواند با زحمت آن را به دست بیاورد و لازمه زندگی هست. یکی از نکاتی که من در کنگره دیدم در یکی از شعب حضور داشتم در رابطه با همین ایام که برای من جالب بود؛ و در بحث گلریزان و کمک، یک نکته یکی از بیمارانی که پاک شده بود، صحبت میکرد. میگفت من احساس میکنم که زکات سلامتیام را باید به کنگره بپردازم و این باعث میشود در حد توانم حالا هرچقدر که میخواهد باشد، یک کارمندی هستم در حد توانم این کمک را میکنم و استنباط من این هست که فرد یکچیزی را در کنگره 60 پیدا کرده، حالا زندگیاش است، سلامتیاش است، خودش را پیدا کرده و به نظر من این یکی از نقاط قوت مجموعههایی مثل کنگره 60 است و احساس میکنم اگر غیرازاین بود به فرمایش آقای مهندس با این اعداد و ارقامی که فرمودند نمیشد این را خودجوش و بدون هیچگونه تعهدی که فرد داشته باشد بتواند به دست بیاورد قطعاً بایستی فرد یکچیزی را در کنگره 60 پیداکرده باشد؛ و به قول بیماری که پاک شده بود زندگیاش را پیدا کرده و این یکی از نقاط قوت کنگره 60 و عامل موفقیت برای کنگره 60 است. ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
سلام دوستان محمد هستم همسفر:
البته من میخواستم آخرین نفری باشم که صحبت میکند، چون بحث من دوتا نکته بود میخواستم خدمت دوستان عرض کنم. نکته اول اینکه بحث مالی را من شاید ورود نکنم. نکته دیگر بحث پویایی خود کنگره است، نسبت به حوزههایی که در بحث درمان دارند کار میکنند، کنگره بیشتر پویا هست. شما فرض کنید بعد از بیست سال ما هنوز درگیر این دستورالعمل درمان متادون هستیم به هرکس هم گفتیم این دستورالعمل باید اصلاح شود هنوز کسی حوصله ندارد دستورالعمل را اصلاح بکند و گرفتاری برای همه دوستان شده. ولی یک موردی بود من گفتم اینجا بگویم خدمتتان راجع به آن برگهای آبیرنگی بود که آخر دوره به افراد داده میشود. خوب یکسری تستهایی در آنجا مشخص شده که ما باید از فردی که درمان شده بگیریم. جالب است که من بهصورت روتین هر بیماری که به کلینیک من میآید تست ترامادول را میگیرم، درحالیکه در این برگهها تست ترامادول نیست آقای مهندس؛ و خیلی جالب است که خیلی از بیمارهای من، چند تا بیمار داشتم که تست ترامادول آنها مثبت شد گواهیشان را ندادم گفتم میروی هفته بعد میآیی ترامادول شما منفی باشد من گواهیات را میدهم. در فکر آن تست نیست. مشکل دیگر این هست که ما بنزودیازپین آنجا داریم الآن کیت بنزودیازپین و تی اچ سی تقریباً پیدا نمیشود؛ یعنی یک اصلاحی تو این بحث برگهها باید بشود ترامادول حتماً بایستی اضافه شود حتماً، بنزودیازپین خیلی شاید لزومی ندارد البته این نظر من هست. موضوع دیگر بحث مالیاش است. خوب ما بهصورت روتین تست اعتیاد که در کلینیک از بیمار انجام میدهیم هفت هزار تومان است، یکی از دوستان به من زنگ زند گفت دکتر علیزاده شما مثلاینکه زیادتر از اون چیزی که ما گفتیم دارید میگیرید، گفت بیمارها آمدند شکایت کردند که شما یک مقدار مبلغ را بیشتر گرفتید، به پرستار گفتم چقدر مگر گرفتید، گفت من هر تستی را هفت تومان گرفتم. گفتم نه کنگره گفته بابت این تعداد تست شما بیست تومان بگیر. واقعیت این است که الآن پول کیتها اینقدر دارد زیاد میشود که عملاً این بیست تومان نهتنها بهصرفه نیست حتی مجبور میشوند یک مبلغی را روی این قضیه بگذارند، این را گفتم که حداقل این موضوع اصلاحی هم بشود. چون ما مشکل پیدا کردیم با بیماری که خارج از کنگره است با بیمار خود ما. میگوید از این چرا اینقدر گرفتی از ما اینقدر. این هم دارد مشکل میشود برای کلینیکها. مورد دوم که خوب تمامکارهای کنگره بر اساس یک منطق هست. امروز که میامدم اول یک لباس دیگر پوشیده بودم و بعد گشتم دنبال یک کلاه و پیدا نکردم و چتر خانمم را برداشتم.
آمدم اینجا یکلحظه نگاه کردم دیدم این درب پشت بازه و ماشین هم دارد داخل میشود و یک خانمی قبل از من بود به اون فرد گفت بیاید داخل گفت نه از اون پشت بیا بعد من آمدم و آن فردی که بود گفت نه از پشت بیا، این درب باز بود گفت نه از پشت بیا من هیچی نگفتم میدانستم چه اتفاقی افتاده آمدم از پشت اولاً که کفشهای من اگر نگاه کنید که گل شد، یکی دو دفعه میخواستم لیز بخورم بعد این پشت یک استخری است اگر شنا نکنید باید یواش از این استخر بغل بیایید بعد باران هم با شدت قشنگ میریزد رو سرت، هیچ منطقی من نفهمیدم من آدمی هستم که راحت میپرسم، رفتم به این آقا گفتم، اول فکر کردم از بچههای آتشنشانی است بعد دیدم نه کاور تن ایشان هست گفتم ببخشید این دلیلی که به من گفتی از این درب وارد نشو و از درب پشت وارد شو چیه؟! گفت مرزبان پارک به من گفته. بههرحال آقای مهندس باید بچهها را جوری راهنمایی بکنید که برای هر کارشان یک منطقی وجود داشته باشد لزومی ندارد که ازاینجاکه یک فاصله کمتر و مسیر ایمنتر هست برود ازآنجاییکه گل هست آدم برود و دستوپایش بشکند حالا آن چیزی که در ذهن فرد هست آن انجام شود. مورد سوم، من دیروز بیرجند بودم، در ماه گذشته من سه استان رفتم، آموزش قضات در مورد الکل و مواد مخدر با من هست. یکی از سؤالاتی که قضات میپرسند که خیلی هم چالشبرانگیز هست این است که حالا یک فرد معتاد وارد سیستم قضایی شده این را به یک جایی ارجاع میدهیم برای بحث درمان اولاً مشکلی که داریم کنگره 60 را نمیشناسند، من سعی میکنم در صحبتهایم بحث درمان کنگره 60 را بیاورم. متأسفانه آنها بیشتر کمپ را میشناسند بهعنوان درمان؛ حتی کلینیکهای ترک اعتیاد را هم نمیشناسند، یعنی یکجوری در ذهن اینها کردند که فکر میکنند حتماً آنها باید سه ماه بروند کمپ اجباری یا ماده 16 که خودشان میگویند. باید یک مقدار روی اینها کار بشود بالأخص چون ما با شربت تریاک هم کار میکنیم تریاک هم وقتی تست میگیرند مرفین مثبت هست هنوز برای قضات یا سیستم غذایی جا نیفتاده است، این مرفین مثبت با آن مرفین مثبت فرق میکند. خیلی ممنون.
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر:
خیلی ممنون که به من وقت مشارکت دادید. من بر خودم واجب میدانم که از بنیان کنگره 60 تشکر کنم. من شاید تنها کسی باشم بین دوستان که شانس عضویت در لژیون مالی را دارم. زمانی که من در سفر اول خودم بودم خواستار این قضیه شدم اما مخالفت شد. چون یک مسافر هستم احساس میکنم یک نیمتنه من پزشک و درمانگر و یک نیمتنه من مسافر هست و سفرها را با پوست و گوشت و استخوان خودش احساس کرده. ما میدانیم که یک ساختار، یک تشکیلات منظم میل به بقاء دارد، میل به پویایی دارد از شرایط بقاء یک ساختار وجود منابع مالی هست همانطور که آقای مهندس فرمودند کنگره یک محیط خیریه و وقف عام هست. این موضوع برای هرکسی اول سفر پیش میآید که من یکجایی دارم میروم برای درمان و چه هزینهای میخواهند از من بگیرند، شاید اینها شگردشان است، شاید اینها شیاد هستند. اول که وارد میشوی با روی باز با لباس سفید با لبخند روبهرو میشوی، بعدازاینکه سه جلسه مشاوره شدی و عضویت پیدا کردی برای تو به هر صورت یک جیبی دوختند. چندین جلسه من با این فکر وارد شدم اما وقتیکه صداقت افراد راهنما، مرزبان را دیدم خودم داوطلبانه آمدم و مبلغ ده میلیون تومان را میخواستم به کنگره کمک کنم که مخالفت شد. در پایان سفر موافقت شد و من کاملاً حس خوبی پیدا کردم. میگویند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، برای من واجب بود. بعدازآن من عضویت در لژیون مالی را با موافقت راهنمایم گرفتم. تشکیلات لژیون مالی ما دبیر داریم نگهبان داریم، جلسات ماهانه مرتب داریم، وضعیت ماهانه شعبه را داریم من در شعبه ارتش در منطقه اقدسیه که هستم یکچیزی حدود ششصد میلیون تومان پول رهن آن ملک است. هزینههای درهرصورت، جاریه زیاد است. بچهها هر مبلغ که میدهند به شعبه مرکزی آکادمی تنخواه دارند، برای کارهای عمومی استفاده میکنند و یک پسانداز برای خود شعبه هست، بسیار تشکیلات منظمی هست. یک قران جابهجا نمیشود؛ و از این یک قران برای بچههایی که بااینکه آنجا شعبه بالای شهر است اما توان خرید غذا ندارند بعضیاوقات من میبینم در کیفشان یک نان بربری خالی دارند، مابین کلاس میروند بیرون چیزی میخورند و برمیگردند. افرادی هستند به این شکل محتاج کمک ما هستند. من یک مطلبی را از خلیل جبران میگویم که کل جهان بر اساس داد و دهش هست، مثل صحبت ما در کوه و انعکاس و برگشت به خود ما. اگر خوبی بخواهیم این خوبی بسیار بیشتر به ما برمیگردد. صحبت خلیل جبران این بود که دهش بی خواهش نیکوست، اما دهش از روی دانش بسیار نیکوتر است. متشکرم به صحبتهای من گوش دادی.
سلام دوستان الهام هستم همسفر:
من همیشه به مسائل مالی توجه میکردم. میگویند ملتی که معاش ندارد معاد ندارد. تأکیدی که روی مسائل مالی هست بهعنوان یکی از ارکان اساسی زندگی انسان در زندگی بشر بوده و خود آقای مهندس هم در سی دی مال عنوان کردند این باور غلطی که سالها تفکر ما را معیوب کرده بود که علم بهتر است از ثروت ولی الآن متوجه شدیم که علم به دنبال خودش ثروت را میآورد و این دو مثل دو روی یک سکه میمانند که اگر وجود داشته باشند برای آسایش و آرامش بشر قطعاً خیلی لازم و ملزوم هم هستند اما راجع به یک بخشی از صحبتهای جناب مهندس ما بین مصرفکنندگانمان، نمیتوانم بگویم خوشبختانه ولی وقتی مصاحبه اولیه را انجام میدهیم میزان مصرف روزانهشان را وقتی میپرسیم میانگین حداقل بیست سی هزار تومان مصرف روزانه مواد خالص آنها هست. بهغیراز سیگار که شاید یک فرد سالم همچنین خرجی روزانه برای خودش انجام ندهد. من گاهی در لژیون خودم میگویم شما برآورد کنید ماهیانه شاید بین یک تومان، نهصد، هشتصد تومان هزینه یک فرد مصرفکننده زمانی که اعتیاد دارد. اگر این را مدیریت کنید الآن که درمان شدید یک بخشی از آن را بهعنوان زکات برای مستحکم کردن پایههای مالی جایی که دارید درمان میشوید و در جهت کمک به انسانهای دیگری که وارد این سیستم میشوند، مسئله داد و دهشی که آقای دکتر فرمودند میشود که انشاءالله بتواند یک بار و بنهای باش برای آخرت ما. متشکرم.
سلام دوستان رضا هستم یک همسفر:
من قطعاً یک عذرخواهی از آقای مهندس بکنم هفته قبل از تعطیلات من استاد جلسه بودم، شب اربعین ما نمیدانم عفونت وایرال بود یک لارنژیت خیلی شدید برای من پیش آمد که دیگر من از چهارشنبه توانایی بلع مایعات را هم نداشتم بههرحال سیدیها را آماده کردم اما توانایی صحبت کردن را نداشتم که با آقا حامد هماهنگ کردم؛ و یک تشکر هم از آقای دکتر بهنام بکنم اینکه ما در یک N.G.Oهستیم گاهاً بهمثابه یک خانواده هستیم و من با ایشان که تماس گرفتم ایشان کردان بودند و گفتند من حرکت کردم و من گفتم نه من به دکتر مسعود میسپارم گفتند نه خودم را میرسانم. میخواستم تشکر بکنم و عذرخواهی بکنم بابت وضعیتم که نتوانستم در جلسه باشم. ما از دوران ابتدایی که وارد سیستم آموزشی میشدیم یک بحث غلطی در انشاءها مطرح میشد که علم بهتر است یا ثروت و ما شاید عادت کرده بودیم که یک گزینه را باید انتخاب کنیم یا باید بگوییم علم یا ثروت. درصورتیکه میشد آنجا مطرح کرد که هر دو یعنی همانطور که علم ارزشمند است ثروت هم ارزشمند است البته ثروتی که از طریق راه درست باشد و اگر کار کاذبی وجود نداشته باشد و اون منشأ ثروت نشود، ثروت هم امر مقدسی است و من از بیان آقای مهندس واقعاً استفاده کردم که بحث صرفهجویی و مدیریت مالی یکی از الزامات هست برای همه ولی برای اون قشری که متوسط و ضعیف هستند برای آنها واجبتر است. آقای مهندس همیشه میفرمایند بههرحال بحث پسانداز، برای آن فردی که طبقه اجتماعی پایینتری هست واجبتر هست. در بحث حرکت اجتماعی هم که وجود دارد در کنگره هردوی اینها وجود دارد اگر شما بنیه مالی را نداشته باشید اگر بیایید بهترین ارزشها و دانش را هم داشته باشید نمیتوانید آنها ترویج بکنید. حالت عکس هم وجود دارد علم اگر مؤثر باشد بایستی مولد و منشأ تولید ثروت باشد؛ و اگر علمی مولد ثروت نباشد اصلاً بقاء پیدا نمیکند. بنابراین من خواهشم این هست بههرحال تقریباً در ابعادی که وجود دارد چه بحث لژیون مالی یا هفته گلریزان و بحث کمکی که در کنگره انجام میشود همه مشارکت داشته باشند بههرحال خود ما دو سالی است بحث لژیون را در کلینیک داریم خوب واقعاً هزینههای متعددی وجود دارد، هزینه جا هست، شارژینگ هست، مسائل دیگر هست بنابراین این قسمتی که هست به شکل درست بایستی بیاییم و مشارکت بکنیم خوب خیلی از ما ایرانیها خیلی جاها در بحث کمک پول میدهیم ولی اون ماحصل قضیه را نمیدانیم. ولی در کنگره میدانیم که دارد درمان به شکل رایگان انجام میشود برای طیف عام افرادی که در ایران زندگی میکنند اینکه حمایت از این قسمت هم انجام بشود. متشکر و ممنون.
سلام دوستان مینا هستم یک همسفر:
راجع به سی دی مال که در اون سی دی مطرح شده بود مسائل مادی را مثل خیلی از مسائل باید به آن توجه کرد و آن مثل بذری است که کاشته میشود و این زمان میبرد تا حاصلش به وجود بیاید. راجع به لژیون مالی، من یک خودم شعبه کنگره میروم سه سال هست که دارم آنجا بهعنوان یک رهجو میروم آموزش میگیرم. سه چهار ماه پیش راهنمای من به ما گفتند شما یک قلک بگیرید چون همسفرها اکثراً خانهدار هستند زیاد ازنظر مالی قوی نیستند و گفتند برای لژیون مالی سعی کنید که یک پولی هرروز در این قلک بیندازید به نیت سپاسگزاری از کنگره و قدردانی و ما این کار را کردیم، این هفته همه خیالشان راحت است که آن قلک هست و میان آن را اهداء میکنند به کنگره. ممنون که به من وقت مشارکت دادید.
سلام دوستان مسعود هستم مسافر:
خیلی متشکرم جناب مهندس به من وقت مشارکت دادید. البته مطالب را خود آقای مهندس و دوستان فرمودند. فقط بحث بر سر علم بهتر است یا ثروت باید تفکیک کرد علم چه علمی و ثروت چه ثروتی من همیشه کمک میگیرم از داستانهای قدیمی و بعد برمیگردم به کنگره، یک وقتی میگویند در فلورانس نه در ده ما یک آدمی با یک شتری داشت میرفت، بیسواد و معمولی مثل من یک دانشمندی هم با کوله کتابهایش داشت میرفت، دانشمند پرسید از آن آدمی که شتر داشت و پیاده میرفت گفت که در این دو تا جوالت چی هست، گفت یکی گندم است، یکی دیگر خاک هست. گفت چرا این کار را کردی گفت برای اینکه تابهتا نشود. گفت خوب مرد حسابی خاک را بریزم نصف گندم را بریز در اینیکی جوالت، سبک شود و خودت نیز سوار شوید. فکر کرد راست میگوید، تو چه عقلی داری. گفت من دانشمند هستم و کتاب زیاد دارم، گفت پس خیلی هم ثروتمند هستی، گفت نه والا، گفت شتر و اینها چند تا داری، گفت ندارم، گفت گاو چند تا داری، گفت ندارم، خلاصه هر چی گفت، گفت ندارم. گفت پس پیاده شو نکبت تو مرا نگیرد. این چه علمی است که تو داری. من با بیسوادی خودم بالاخره یک شتر و یک جوال گندم دارم. اون نوع علمها علم کاربردی اگر نباشد بدرد نمیخورد. ثروت هم وقتی ما میگوییم بازهم من از یک داستان قدیمی کوتاه استفاده میکنم میگویند وقتی مغولها به ایران حمله کردند و شیخ عطار را گرفتند و خواستند بکشند، ثروتمندان شهر همه آمدند که من ده هزار سکه میدهم، یکی گفت من بیست هزار سکه میدهم، عطار در گوش مغول گفت نفروش قیمت من بیشتر از اینها است تا اینکه یک نفر آدم ساده آمد گفت من دو من کاه و جو دارم بهتان میدهم نکشید این پیرمرد را. عطار به مغول گفت زود مرا بفروش قیمت من اینقدر نیست. اون ثروت را هم با این دید باید نگاه کرد که اون دهها هزار سکه از دید عطار هیچ ارزشی نداشت میدانست چطور به دست آمده ولی این دو من کاه و جو خیلی قیمت داشت. برگردیم به کنگره، در کنگره یک روزی چون یک عدهای نشنیدند میگویم یک روزی آقای دکتر مالکی دبیر کل ستاد بود یا رئیسکل ستاد بود، به یک روایتی آشنا درآمدیم دعوت کردم آمدند اینجا، ظاهراً خوشش آمد گفت یک یادداشتی بنویسید من یک ده بیست تومان به شما کمک بدهم برای ورزش، من گفتم آقای مهندس گفت باشد مینویسم، نیم ساعت بعد گفت یادداشت شما چه شد، آقای مهندس گفت باشد مینویسم، سوار ماشین شد گفت ندادید این نامه را به من آقای مهندس گفت مینویسیم میآوریم خدمتتان گفتم آقای مهندس به خدا این پرید از دست ما تا فردا بریم ستاد و نامه بدهیم. گفت آقا کی میرود ستاد، کی نامه می هد، گفتم برای چه آخر یک پول یا مفت هست بالاخره وضع ورزش ما بهتر میشود. آقای مهندس فرمودند گاوی که نان گدایی بخورد زمین را شخم نمیزند.
ما بهتر است که نون گدایی نخوریم، من مانده بودم آن زمان اول کارم بود در کنگره که خیلی خوب، اگر این پولها و کمکها نیاید، چطوری باید؟ بعد من قانون یازدهم و سبد و اینها را دیدم و بعد متوجه شدم از دید آقای مهندس ای پول ناگهانی که یک مقامی بیاورد بدهد مثل سیلاب است ما باید اینجا هی باید خشک بشویم، خشک بشویم، خشکسالی و بعد یکمرتبه سیل بیاید. آن سبدها مثل آن نم بارانی هست که همیشه میآید و هوا را لطیف میکند و همیشه ما را سبز نگه میدارد و به همین دلیل قانون یازدهم گذاشته شد، این برای عام کنگره توانست بینیاز بکند، حالا لژیون مالی را قربانش بروم گذاشتند از کسانی که ثروتمند هستند، مجید جزو آنها است ماها نیستیم ماها را راه نمیدهند آنجا. فقط بهعنوان آخرین جمله من بگویم یکدفعه عضو لژیون مالی آنها صحبت میکردند، گفتند آقای مهندس یک شش هفت تومانی شد، من هم فکر کردم میگوید شش هفت میلیون تومان، گفتم شش هفت میلیون تومان دیدم خندید گفت، شش هفت میلیارد تومان و خوشحال هستیم که ما یک همچنین لژیونی هم هست ولی لژیون مالی هم که باشد همین نم بارانی که در همه شعب هست لااقل خرج روزانه شعب را درمیآورد یک باران قشنگی است که همیشه برقرار باشد ماهم محتاج کسی نبودیم، نیستیم و نخواهیم شد. ممنونم.
جناب مهندس
متشکرم از همه شما مشارکتها خیلی خوب بود. مسئله دیگری که باعث شد لژیون مالی را بگیریم این است که ما نیاز به جا و مکان داریم؛ الآن هر جا ما بخواهیم بگیریم، در شهر میگوید چهارصد میلیون تومان، بخواهیم بخریم هشتصد میلیون، یک میلیارد، دو میلیارد تومان؛ ما الآن بیش از پنجاه و خوردهای مرکز داریم در سراسر کشور، البته بعضیها را زمینش را خودمان گرفتیم، محلهای گرفتیم که همسایگان مشکلی ایجاد نکنند؛ بنابراین این جمعیت باید در یک مکانی اسکان داده بشوند. بتوانند بروند و بیایند وگرنه جلسات کجا تشکیل شود؟! همین یک نکته بسیار بسیار بزرگی هست؛ و آن قضیه آنجا با هزار تومان در سبد انداختن نمیشود. اینجا میبینید صد و پنجاه نفر جلسه آمدند در همین لژیون بعد چقدر جمع شده دویست و بیست هزار تومان جمع شده، صد و پنجاههزار تومان، این نمیشود که؛ این نخود آش هم نمیشود ولی باز خودش خیلی خوب است، باز مهم است.
بنابراین برای مراکز و اینها و چون کنگره با سرعت دارد پیشرفت میکند و ما داریم جلوی آن را با شدت میگیریم. چون کیفیت را خراب نکنیم، بنابراین در اکثر شهرها میگوییم اول زمین بگیرند در حاشیه شهر، مثلاً هزار متر زمین بگیرند بعد ذرهذره بسازیم و در همهجا انشألله کنگره درست بشود. در کنگره 60 ما یک قانون داریم؛ مثل ارتش میماند؛ چرا نداریم اصلاً توضیح نمیدهیم، اصلاً بههیچعنوان سفر اولی مسافرها بگویند میگوییم مثل ارتش میماند یک قانون دارد چرا اصلاً ندارد. حالا اینها را برای محمد توضیح میدهم، شما ظاهر قضیه را میبینید همینکه از درب میآیید داخل مینشینید روی صندلی آماده است مینشینید صحبتی میکنید و بعد میروید. همین جایی که نشستیم همین امروز صبح، حمید ایجنت اینجا میگفت رئیس آتشنشانی اینجا از ما گزارش داده است که اینها پانزده کپسول آتشنشانی دارند. بغل هم آن وسایل سوزنده و اینها است، اینها ممکن است آتش بگیرد، دارند برای کنگره 60 میزنند، البته خوب راست میگوید؛ ما اینجا چایی درست میکنیم، اینجا ما هزار و یک مشکل داریم، اینجا ما با خونجگر نشستیم، خیال میکنید اینجا ملک خصوصی ماست؟! اختیار این درب در دست ما نیست؛ این درب مال آتشنشانی است. گفتند ازاینجا عبور و مرور نکنید. ما خودمان هم میدانیم. به مرزبان میگوییم آقا از این درب عبور و مرور نکنید، دیگر برایش توضیح نمیدهیم پشت پرده که آقا ما اینجا درگیریم. ما اینجا، حالا خدا پدر شهرداری منطقه را بیامرزد اینجا یک مکانی به ما داده روزهایی که ما میآییم تروتمیز میکنیم در روزهای دیگر اینجا وسایل ورزشیشان را میریزند کثیف میکنند، باید بیایند تمیز کنند، جمعوجور کنند، همینجایی که ما نشستهایم با هزار و یک مشکل. یکی از دلایل لژیون مالی همین است؛ که ما قبلاً میرفتیم در بهزیستی، میرفتیم در استانداری، میرفتیم در فرهنگسرا آنجا یک سالن میدادند ما جلسه میگذاشتیم، فوری عوض میشد رئیس میگفت بروید بیرون، اینها یکسری معتاد هستند. در سرای محله بودیم، ورزشکاران پرورش اندام، آنها تزریق میکردند به خاطر ورزششان از هورمونهای گاوی و ... و آمپولهایشان را میریختند در راهروها و بعد میگفتند بچههای کنگره 60 تزریق میکنند، آمپولهای آنها را گذاشتند بهحساب ما و ازآنجا بیرونمان کردند.
برای همین ما داریم کلاهمان را سفت میگیریم که باد نبرد؛ که آمدیم گفتیم همه جا برای کنگره 60، خودمان محل درست کنیم، حالا محل درست میکنیم و زمین میخریم، همه کارها را هم میکنیم همسایگان استشهاد جمع میکنند که اینها یکسری معتاد هستند آمدند و به محله ما آمدهاند. چون در بافتهای مسکونی هرکجا دورش یک کلانتری باشد، یک مسجد باشد، یک مدرسه باشد، یک بیمارستان باشد، قیمت ملک میآید پایین. متری هفت میلیون است بغل آن کلانتری باشد میشود چهار میلیون سه میلیون میآید پایین، آنجا هم ده میلیون است بغلش مسجد باشد میشود شش میلیون چون کسی بغل مسجد و بیمارستان و کلانتری خانه مسکونی نمیخرد. پس هر جا که ما میرویم کنگره 60 را درست میکنیم همسایگان میروند پروندهسازی میکنند و هزار مشکل ما داریم. بعد گفتم هرکجا میروید زمین بگیرید اول میروید شهرداری مجوز فرهنگی و اجتماعی بگیرید که دیگر ما مشکلی نداشته باشیم. پس اینها ظاهر قضیه است که ما میآییم اینجا مینشینیم من هم میدانم، ولی در اختیار ما نیست. الآن که ما اینجا هستیم بعضیها چشم دیدن ما را ندارند که ما اینجا باشیم. حالا خدا بیامرزد پدر شهرداری حالا داریم ورزش میکنیم میبینید اینجا را از پایین تا بالا نمایشگاه کتاب گذاشتند کردند غرفه، با مکافات درستش کردیم. پس ما یکسری محدودیتها داریم، اینجا در مورد درب ورودی، خود من هم مشکل داشتم گفتم کلید را بیاورند درب را بازکنیم که مشکل آن حل شود. اینها ماشینهای خودشان را گذاشتند، اون جلو میگذارند و برای ما کلی مزاحمت دارند ولی خوب باید بههرحال بسازیم چارهای نداریم. اصلاً هم اینجا مال ما بود میآمدیم فوتبال بازی میکردیم یک روز صبح آمدیم دیدیم نگذاشتند فوتبال بازی کنیم و گفتن میخواهیم اینجا را سوله کنیم، حالا ما خیلی هم تشکر میکنیم اینجا را به ما دادند. اینجا میآییم مینشینیم دیگر، شهرداری در پارکها یک حلبی پیت نمیگذارند بگذارید، چون فردا میگویید جای این پیت حلبی سرقفلیام است، حالا شهرداری خودش این مکان را به ما داده است، ما وسایل خودمان را بگذاریم، کمکهای زیادی به ما کردهاند، مشکلات و مسائل زیادی داریم، مسابقات داریم آنجا، یکمرتبه دفاع مقدس مراسم دارند محوطه را میخواهند بگیرند. پس اینجا بعضی چیزها در اختیار ما نیست. اگر ملک شخصی ما بود ما همه کار میکردیم، بسیار خوب.
در مورد ترامادول مسئله بسیار خوبی بود که محمد مطرح کرد، من سعی میکنم مسئله ترامادول را در برنامهها بگنجانم. مقدار پولی که میدهند، چون بهصورت کلی هست ما آمدیم بررسی کردیم از هزار تومان هست، نهصد تومان هست، هزار و دویست تومان هست، هزار و پانصد تومان هست، قیمتهای مختلفی دارد آمدیم یک کاری کنیم بچهها بتوانند پرداخت کنند، متوسط باشد که آزمایش را انجام دهند چون هم شش ماهی دارد هم یک سال دارد؛ بنابراین آمدهاند در نظر گرفتند برای پنج عدد کیت، چهار عدد، بیست تومان در نظر گرفتند یا چقدر هست. حالا باز آن را هم تجدیدنظر میکنیم ولی خوب قیمت کیتها هر عدد هزار تومان، هزار و دویست تومان، هزار و سیصد تومان بوده، حالا قیمتها آمده بالا ممکن است تغییر کرده باشد، اگر بالا آمده باشد حتماً ما بررسی میکنیم، تجدیدنظر میکنیم، چرا نکنیم. پنج عدد کیت الآن میگویند نه هزار و پانصد است، اگر خواستید به شما میگوییم، به ایشان معرفی کنید اگر جایی با قیمت خوب هست گرچه ممکن است قیمتها تغییر کرده باشد، حتی ما الآن O.T را کردیم پانصد تومان از بعضی جاها مشکلدار بودند که چرا زیاد کردید، گفتیم آقا مگر میشود نکنیم همهچیز گران شده اینهمه سال تریاک دستنخورده، تریاک، ما انسانها، قاچاقچیها، یخچال، فریزر، نان، گوشت همهچیز گران شد ولی قاچاق فروشها آدمهای با انصافی بودند تریاک را گران نکردند آنقدر، الآن ده سال است. این خودش از ارزشهای معتادین است.
تهیه: مسافر علی شاملو
وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
1796