لژیون درمان وابستگی به دخانیات (ویلیام ال وایت( در تاریخ 97/08/15 روز سهشنبه در نمایندگی ارتش به راهنمایی مسافر رضا (لژیون1)
خلاصه سخنان استاد:
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است، دوستان تنها پیوند محبت ما را به یکدیگر متصل خواهد داشت.همانطور که همیشه گفتم، من بیرون از این در با مشکلات و مسائل مختلف روبرو هستم اما بلافاصله بعدازاین که قصد آمدن به کنگره را میکند گویی تمام مشکلات و مسائل روزمره را که مانند یک کولهپشتی بر روی دوش من است زمین میگذارم و با خیالی آسوده وارد میشوم. من معتقد به این اصل هستم که تمام خدمتها ای که من در کنگره ۶۰ انجام میدهم فرصتها ای هستند که کنگره و خداوند در اختیار من گذاشته است، مگر میشوم که من از این فرصتهای ناب استفاده نکنم؟ و یک همچین انرژی ناب و زیادی را که خداوند برای من میخواهد، کنار بگذارم؟ آنهم به خاطر کارهای روزمره؟ من باید قدردان کنگره ۶۰ باشم. با یک حساب سرانگشتی هم میتوانم متوجه شوم، متوجه این موضوع که کنگره چه چیزی را از من گرفته است و چه چیزهایی را در مقابل آن به من داده است مثلاً لذت کشیدن سیگار را از من میگیرد و لذتی صدها برابر به من میدهد، اگر غیرازاین بود هیچکس در کنگره ۶۰ نمیماند، پس ما صد برابر ازآنچه گذشتهایم دریافت میکنیم.
و اما دستور جلسه؛ هر جا و در هر مسئلهای که من با شکست مواجه شدم و نتوانستم به هدف خود برسم، خود را توجیه کردم و به این جمله پناه بردم که: دیگران مقصر شکست خوردن من بودند و این واکنش را از بچگی تا به امروز آموختم، مثلاً هر وقت از من میپرسیدند که چرا نمره پایین آوردم در جواب میگفتم همه کلاس نمره پایین آوردند و در بزرگسالی علت کشیدن سیگار و مصرف مواد را این میدانستم که همه اطرافیان من سیگار میکشند و یا مواد مصرف میکنند و چیز مهمی نیست. تمام اینها بهنوعی معرکهگیری است.
زمانی که من در کنگره ۶۰ هستم باید بدانم که اولویت من تعادل، درمان و رها شدن است تا بتوانم لذت رهایی از مواد و سیگار را بچشم و این بندها را از خود بازکنم، پس اگر رهای، درمان و تعادل تنها اولویت من هستند، نباید وارد مسائل معرکهگیری شوم و انرژی بسیاری را از دست بدهم، درست مانند اینکه با معرکهگیری فتیله چراغنفتی را بالا کشیده باشم و انرژی زیادی به دست بیاورم که همان لذت بردن است اما غافل از اینکه انرژی من بهزودی تمام میشود و عواقب آن را خواهم دید، با معرکهگیری نهتنها انرژی خود را از دست میدهم بلکه جهانبینی که یک ضلع مثلث درمان اعتیاد است را خراب میکند و درمان من ناقص میشوم و اصلاً درمانی اتفاق نمیافتد.
در سفر اول این دارویی اوتی است جسم من را به درمان میرساند اما جهانبینی من چگونه رشد میکند و به تعادل میرسد؟ مادامیکه من در کنگره ۶۰ هستم، باید از آموزشهای ناب آن کمال استفاده را بکنم و همیشه مشغول یادگیری و فراگیری باشم و به خاطر داشته باشم که در سفر دوم دیگر خبری از داروی اوتی نیست در اینجاست که لزوم یک جهانبینی درست، خود را نشان میدهد که لازمه آن آموزش گرفتن و آموزش گرفتن است.
از دوران کودکی به من خوب و بد را آموختند اما در کنگره ۶۰ تمام آموزهها به ورطه عمل گذاشته میشود، درست مانند یک کارگاه و من این را با گوشت و پوستواستخوان خود حس کردم مثلاً زمانی که کنگره ۶۰ به من میآموزد انجام عمل ضد ارزشی از من انرژی میگیرد من این را کاملاً احساس میکند و متوجه میشوم، اعمالی مانند غیبت کردن و معرکهگیری چه انرژی زیادی را از من میگیرد و همینطور برعکس، زمانی که در لژیون مالی خدمت میکند و از پولی میگذرم بسیار انرژی زیادی را به دست میآورم و این انرژی باعث رقم خوردن اتفاقات ناب و مهم در جریان زندگی من میشود.
اما تمام اینها طلب میکند که من سبد آموختههایم یا چیزهایی را که میدانم بیرون از درب کنگره خالی بکنم و وارد کنگره ۶۰ بشوم تا بتوانم دانستهها و دانش کنگره ۶۰ را بیاموزم و از آن درراه زندگی درست استفاده کنم و خود را به تعادل نزدیک کنم.
نگارنده و عکاس: مسافر روزبه
تهیه و تنظیم: مسافر محمد حسین
منبع: کنگره60؛نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
1458