سومین جلسه از دور سی و ششم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60، نمایندگی پرستار با دستور جلسه "D.SAP و تولد یکسال رهایی مسافر مرتضی " به استادی مسافر شهرام ، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر بابک در روز پنجشنبه مورخ 97/07/26 راس ساعت 17:00 آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام شهرام هستم یک مسافر و خدا را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم.
دستور جلسه DSAP هست و اولین باری است که این دستور جلسه در کنگره آمده است ، به این موضوع فکر میکردم که شاید روزی همه ما آرزو داشتیم که مواد مصرف نکنیم ، حتی به مدت یک روز و وقتی مهندس این روش را کشف کردند ما به کنگره آمدیم و سفر کردیم و به سفر دوم رسیدیم و بعدازآن معضل سیگار بود که لژیون ویلیام وایت تشکیل شد و این مسئله را نیز حل کرد.
تفکرات مهندس همیشه برای بلندمدت بوده و الان هم که شربت DSAP نیز به وجود آمد.
تا آنجایی که من شنیدهام دارویی بسیار مفید برای کمخونی است ، ولی در ابتدا برای افرادی که مشکل گوارش داشتند درستشده بود ، چون در اوایل سفر با مصرف شربت اپیوم تینکچر دچار یبوست میشوند و با مصرف این دارو مشکل آنها حل میشود. تا آنجایی که من میدانم یک قاشق DSAP و یک قاشق شیره انگور لازم است که مصرف کنید و در طول درمان کاملاً بازتاب را میبینید.
در قسمت دوم دستور جلسه تولد یک سال رهایی مرتضی هست و من یادم میآید روزی که به شعبه آمدم لژیون آقای احسان اکبری را تحویل گرفتم و پیش آقای حکیمی رفتم و گفتم که من لژیون دستدوم نمیخواهم ، چون مطمئن هستم که همه از لژیون میروند و آقای حکیمی گفتند که هر فرمانی که در کنگره به تو دادند همان را اجرا میکنی و وقتی من اینجا آمدم از لژیونی که هفده هجده نفر رهجو داشت فقط چند نفر ماندند و مرتضی از اولین رهجوهای من بود .
مرتضی مشکل درونی زیادی داشت و اصلاً فرمان پذیر نبود ولی بعد از یکی دو ماه درست شد ، فرمانبردار شد ، راه را پیدا کرد ، خدمتگزار شد، در جایگاههای مختلف خدمت کرد و امیدوارم خدمتگزار خوبی برای کنگره باشد.
اعلام سفر مرتضی...
سلام مرتضی هستم یک مسافر ، با سی سال تخریب وارد کنگره شدم ، آخرین آنتی ایکس تریاک و شیره ، مدت یازده ماه سفر کردم به روش دی اس تی و با داروی اوتی و به راهنمایی آقای شهرام صفایی و ورزش تنیس روی میز و الآن چهارده ماه است که آزاد و رها هستم
صحبتهای آقا مرتضی...
خیلی خوشحالم که در جمع شما دوستان هستم و شاید باورتان نشود ولی اینکه میگویم خیلی خوشحالم از ته دل است ، من این را راست میگویم و الآن هم از ته دل بغض شادی کردم چون از اول عمرم تا الآن کسی برای من تولد نگرفته بود و این بهترین لحظه زندگی من است. من از ابتدای سفر منیت را داشتم و چون فکر میکردم که درس وکالت خواندم و من را وکیل صدا میکنند نباید اینجا حرفگوشکنم و فکر میکردم که خودم استاد هستم ولی همین امروزی که یک سال از رهایی من میگذرد هنوز چکهایی که میگذرد هنوز چکهایی که از قبل کشیده بودم داخل جیبم است و هنوز در حال تاوان دادن قدیم هستم ولی با ورود به کنگره روال به زندگی من آمد و امیدوارم که بتوانم با خدمت کردن جبران کار در کنگره را کرده باشم. باید از زحمات کمک راهنما تشکر کم چون خیلی خراب بودم و مشکل بزرگ من این بود که در خانه کسی نمیدانست که من سفر میکنم و در گوش کردن سی دی و خوردن اوتی مشکل داشتم ولی بهخوبی این مشکلات را پشت سر گذاشتم و امیدوارم که سفر اولیها به سفر دوم برسند و این جایگاه را تجربه کنند.
یک آرزو را در دلم نگه میدارم ولی آرزوی من این است که حال خوش را برای سفر اولیها آرزو میکنم و خدمت کردن و به تعادل رسیدن خودم و سفر دومیها را آرزو میکنم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
2370