English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/7/20؛ «از فرمان‌برداری تا فرماندهی» و سی دی «سر وقت»

گزارش  لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/7/20؛ «از فرمان‌برداری تا فرماندهی» و سی دی «سر وقت»
هفتمین جلسه از دور پانزدهم سری کارگاه‌های آموزشی لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر مسعود و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر آتوسا با دستور جلسه «از فرمان‌برداری تا فرماندهی» و سی دی «سر وقت» روز جمعه مورخ 1397/7/20 رأس ساعت ۸ صبح آغاز بکار نمود.
 
سخنان استاد:

سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر؛ سپاسگزارم از جناب مهندس که فرصتی دوباره به من دادند تا در این جایگاه در خدمت شما باشم.

در مورد دستور جلسه امروز که در سی دی مربوطه، استاد امین صحبت کردند؛ مثال‌های جالبی می‌زنند اما آن چیزی که من برداشت کردم، اصولاً فرماندهی یعنی تسلط بر یک‌چیزی؛ یک نفر وقتی در ارتش فرمانده می‌شود، یعنی هم ازنظر دانش سطح بالاتری دارد و هم ازنظر استراتژی می‌داند که چه‌کار بکند. فرماندهی یعنی تسلط داشتن و دانایی بر یک چیزی. نکته جالب این است که اگر ما بخواهیم این را تجزیه‌وتحلیلش بکنیم، خداوند قادر و متعال را باید فرمانده اصلی بدانیم. کسی که همه توانایی‌ها نزد اوست و می‌تواند آن را به کسی بدهد. وقتی یک انسانی متولد می‌شود، این خداوند است که با مشیت خودش در یک پروسه‌ای که ما در پزشکی بنام دوران رشد می‌شناسیمش، مرتباً توانایی‌هایی را به بشر می‌دهد؛ اول نمی‌تواند بنشیند ولی بعداً می‌نشیند، بعد راه می‌رود و بعداً می‌دود و همین‌طور خیلی چیزها را یاد می‌گیرد و به‌این‌ترتیب، فرمانده ای می‌شود بر زندگی خودش؛ در زندگی می‌تواند چیزهایی که دلش می‌خواهد را یاد بگیرد، جایی که دوست دارد برود و کلماتی که دوست دارد را ادا کند.

فرماندهی پیدا کردن بر بدن، طی یک پروسه‌ای است که فرمانده اصلی خداوند و طبیعتی است که پروسه رشد را گذاشته و در کنارش، پدر و مادر و خانواده و کسانی که کمک می‌کنند؛ اما خیلی جالب است که این فقط یک قسمت و یک جنبه از فرماندهی است و این صور ظاهری قضیه است؛ اینکه من بر جسمم، بر توانایی‌های جسمانی مسلط شدم؛ خیلی چیزها وجود دارد که مربوط به جسم نیست؛ من می‌توانم یک انسان سالم باشم با افکار نامتعادل. من می‌توانم انسان سالم باشم و در کنارش افکار سالمی هم داشته باشم. این‌ها صور آشکار جسم من بود و صور پنهان من نیاز به فرمانده دارد؛ یک روح و روان و یک قدرت مطلق می‌خواهد. آقای مهندس یک مثالی می‌زنند که؛ یک متفکر هندو حدود 4 هزار سال پیش بنام ویوکاناندا می‌گوید که: ای انسان، بدن تو ارابه ایست که اسب آن را می‌کشد؛ اما راننده این ارابه، روح توست؛ راننده را دریاب. این تفکر از هزاران سال پیش وجود داشته و حالا به زبان امروزی آقای مهندس این تفکر را پیاده کردند که ما روح را جز صور پنهان نمی‌توانیم ندید بگیریم. خیلی وقت‌ها می‌توانیم یک جسم سالم داشته باشیم، یک ارابه زیبا و قشنگ و آراسته با 5 اسب قوی (5 حس ظاهری)، ولی یک راننده‌ای نامتعادل این ارابه را می‌کشد. درنتیجه گاهی وقت‌ها ممکن است به هر علتی این راننده، کنترل این ارابه را از دست بدهد؛ یعنی فرماندهی در صور آشکار را داریم اما فرماندهی در صور پنهان را از دست می‌دهیم. این در چه حالت‌هایی پیش می‌آید؟! مثلاً در اعتیاد، فرماندهی بر بدن و رفتار را از دست می‌دهیم. حالا می‌خواهیم از دوران اعتیاد می‌خواهیم برگردیم به دوران سلامت. همان‌طوری که برای راه رفتن، پروسه رشد و مشیت خداوند و کمک پدر و مادر باعث شد ما آرام‌آرام راه رفتن را یاد بگیریم، در این مقوله اعتیاد هم می‌بایست فرمان‌بردار باشیم؛ همان‌طور که در راه رفتن، عضلات ما فرمان‌بردار هستند، در اعتیاد هم می‌بایست همین مسئله رعایت شود. تحت نظر چه کسی؟ راهنما؛ کسی که امروزه در تسلط بر نفس خود، جسم و جهان‌بینی موفق بوده و توانسته از دنیای تاریک اعتیاد بیرون بیاید و به فرمانده تبدیل شود. ما حق نداریم که بگوییم این کیست؟ این هم یک فرد معتاد بوده، چقدر سواد دارد.

یک رهجو باید کاملاً فرمان‌بردار باشد تا فرمانده یا راهنما بتواند او را نجات دهد.

در مورد سی دی «سر وقت»؛ در این سی دی، آقای مهندس 3 نکته را مطرح می‌کنند؛ یکی مسئله وقت است. بنام نظم و انضباط است. اولین جمله‌ای که مربوط به کتابشان است می‌گوید که تو اختیار داری با دلو از چاه آب بکشی یا از رودخانه؛ یا رودخانه و دریا را ندید بگیری و نظم و انضباط را ندید بگیری و هر کاری که دوست داری را انجام بدهی. در اینجا این را توجیه می‌کنند که عاقلانه‌ترین کار این است که وقتی ما در کنار رودخانه هستیم، نرویم از چاه آب با سختی آب دربیاوریم. آقای مهندس در ادامه می‌فرمایند: برای نظم و انضباط، پایه‌هایی وجود دارد؛ این پایه‌ها، وقت و وقت‌شناسی است. واقعاً درست می‌فرمایند چون م خودمان زیاد در جلسات برگزار می‌کنیم و این رنج را داریم که مثلاً تصور کنید حدود 500 نفر از دانشجوها و اساتید و غیره جمع شدند و قرار هست جلسه ساعت 9 شروع شود؛ به قاری می‌گوییم شروع کن، می‌گوید نه صبر کنید حاج‌آقا هنوز نیامدند. ما باید نیم ساعت صبر می‌کنیم و ایشان می‌آیند و بعد می‌گوید صبر کنید آقای فرماندار هم بیایند. این رفتار غیر از توهین به جمع، نشانه این است که این آدم‌ها اصلاً ارزشی برای خودشان قائل نیستند. ما باید یادمان باشد که وقت و زمان، یک پروسه سه‌گانه است؛ یک سروقت داریم، امروز باید بیایم و اولین مشاوره‌ام را بشوم و مثل یک مهمانی تمام شود و بروم و این سروقتم است. ته وقتم چه زمانی است؟! در پروسه D.S.T می‌گوید حداکثر 10 یا 11 ماه و یا 12 ماه؛ تو نمی‌توانی این را 4 سال کش بدهی؛ نمی‌توانی بگویی من 6 ماهه می‌خواهم تمامش کنم. یک سروقت داری، یک ته وقت و یک زمان وسط. این زمان را اگر در زندگی عادی خودمان رعایت کنیم، خیلی خوب است.

دومین نکته مهم این است که ما، اختیار داریم؛ ما اختیار داریم که معتاد بمانیم یا به‌طرف درمان حرکت کنیم. اختیار داریم فاسد باشیم یا نباشم. درست است عوامل محیطی در این‌ها تأثیر دارد اما نکته مهم این است که منی که دچار مشکل هستم، آیا می‌خواهم کسی به من کمک کند یا نه؟ اگر می‌خواهیم، باید به من کمک شود و اگر این را نمی‌خواهم، به‌زور نمی‌شود کسی را بهشت برد. به‌زور نمی‌شود کسی را از یک مشکلی نجات داد. داستانی هست که حضرت موسی دید یک نفر خیلی التماس می‌کند و هرروز خدا دعا می‌کند که خدایا به من یک پولی بده، موسی رفت پیش خدا که این آدم من را دیوانه کرده و خدا قبول می‌کند و به او می‌گوید یک پولی ببر و جلو درب منزلش بگذار؛ این مرد وقتی از منزل بیرون میاید و پول را می‌بیند می‌گوید اگر کور بودم چه می‌شد و چشمش را می‌بندد و رد می‌شود؛ درواقع این فرد خودش خواهان آن پول نیست و به‌زور نمی‌شود به او کمک کرد.

در کنگره در مشارکت‌ها طی 3 دقیقه حق مطلب را ادا می‌کنند ولی خیلی وقت‌ها در کنگره‌های علمی شاهد هستیم که یک سخنرانی می‌آید و 15 دقیقه فرصت دارد و 20 دقیقه صحبت می‌کند ولی هنوز به اصل حرف نمی‌رسد و در مقدمه گیر کرده.

جلسه به مشارکت گذاشته شد

 

دکتر فرشته

در مورد این سی دی فرمان‌برداری تا فرماندهی، وقتی به خلقت خودمان نگاه می‌کنیم، آدم‌ها وقتی به دنیا می‌آیند، قاعدتاً خداوند می‌توانست این‌ها را خیلی بزرگ‌تر بیافریند؛ قرار نبود مثل بقیه جانداران زود به بلوغ برسیم. ما از همان دوران تولد و نوزادی مسیر را ادامه می‌دهیم تا به بلوغ برسیم و از همان ابتدا، با توجه به اینکه از روح خداوند در ما دمیده شده و نیروهایی مثل نیروهای شیطانی و نیروهای مافوق به‌عنوان فرمانده در ما انتخاب شده‌اند اما وقتی ما به دنیا آمدیم، این دو بیکار هستند و تا زمانی که جسم ما یا همان ارابه‌ها که دکتر مسعود اشاره کردند، آماده بشوند برای حرکت، در ابتدا مقداری پدر و مادر فرماندهی می‌کنند تا ما رشد کنیم و به یک حدی برسیم که تا حدی روح و عقلمان کامل بشود و بعدازاین خودمان باید انتخاب کنیم و البته محیط هم تأثیرگذار است و بین این دو فرمانده که یکی فرمانده نیروهای شیطانی و دیگری فرمانده نیروهای مثبت است، باید انتخاب کنیم و اگر بتوانیم فرمانده نیروهای مثبت که همان فرمان عقل است برسیم، قطعاً می‌توانیم مسیر تکامل را به‌خوبی طی کنیم.

مسئله دیگری که وجود دارد، وقتی به سِمت های نظامی دقت می‌کنیم، در ابتدا این فرد فرمانده یا سردار نبوده، این باید یک مسیری را طی نموده تا به نهایت رسیده؛ مثل زغال‌سنگ که فشارهای مختلف را تحمل کرده تا به الماس تبدیل شود. بهترین روش برای اینکه ما به تکامل برسیم این است که مبارزه کنیم با اضداد و فشارها را تحمل کنیم و عاشق سختی‌ها باشیم. شاید اگر سختی‌ها نباشد در همان حد زغال‌سنگ باقی خواهیم ماند.

در مورد سی دی «سر وقت»، خاطرم هست که در 14 مقاله، آقای مهندس هماهنگ کردند که بچه بیایند و صحبت بکنند و من هر کاری می‌کردم متن سخنانم کمتر از 8 دقیقه نشد و آقای مهندس گفتند که باید 5 دقیقه باشد. در فرصتی که داشتیم تا برای صحبت کردن برویم، توانستم این را خلاصه کنم و دیدم به‌خوبی آماده شد و زمان کاملاً تنظیم شد. خیلی خوب است که همه‌چیز را بتوانیم به این خوبی تنظیم و سروقت خودش انجامش بدهیم.

 

دکتر بهروز

تصور من این است که این فرمان‌برداری تا فرماندهی را از بدو تولد همراه خود داشتیم؛ همیشه یا فرمانده بودیم و یا فرمان‌بردار و این همیشه با ذات زندگی ما همراه بوده است. حالا در کودکی همان‌طور که اشاره می‌شود، به‌مرور که به توانایی‌های ما افزوده می‌شود، با یک مسرت و شادی و خوشحالی همراه بوده و در اوایل، بیشتر در بُعد فرمان‌برداری هستیم. به‌مرور که بالغ‌تر می‌شویم چه ازنظر فکری و چه ازنظر جسمی، بُعد فرماندهی را به‌مرور تجربه می‌کنیم چون یکسری توانایی‌هایی را پیدا کردیم. اصولاً بعد از به دست آوردن فرماندهی، باز مسئله اختیار به میان می‌آید که جاهایی فرمان بدهیم یا ندهیم که در مسئله اعتیاد، این موضوع خیلی حائز اهمیت است. فرد مصرف‌کننده که به بُعد فرماندهی رسیده، این فرماندهی او را به سمت خطا هدایت می‌کند و معمولاً در اوایل برای مصرف خودش توجیه دارد و این طبیعی است که در اوایل مصرف، حالت سرخوشی به او دست می‌دهد و فکر می‌کند فرمانده خوبی است اما به‌مرور که تحلیل می‌رود و تبدیل می‌شود به یک مصرف‌کننده و فرماندهی که از کودکی به دست آورده را از دست می‌دهد، دچار خمودی می‌شود که من فکر می‌کنم بیشترین آسیبی که این افراد می‌خورند، از این بُعد است.

در مورد سی دی؛ جمله است که می‌گوید: شما تا زمانی که نظم و انضباط را در وضعیت فعلی خودتان جاری نکنید، هیچ‌وقت به مرحله پیشرفت بعدی خودتان نمی‌رسید؛ مثل همین درمان اعتیاد که اگر به مصرف خودتان نظم ندهید، نمی‌توانید روی درمان تصمیم‌گیری کنید.

 

دکتر شیوا

همان‌طور که همکاران محترم و جناب مهندس فرمودند، یکی از مباحث مهمی که در کنگره 60 مبنا و اساس درمان قرار داده‌شده، فرمان‌برداری است که به فرماندهی منجر می‌شود. ما از کودکی تحت آموزش قرار می‌گیریم تا یک والدین خوبی باشیم بنابراین، در کنگره 60 نیز همین مسیر قرار داده‌شده و بر اساس این است که وقتی یک رهجو وارد کنگره 60 می‌شود باید تحت آموزش‌های متفاوت قرار بگیرد، آموزش‌هایی که در قسمت صور پنهان و آشکار است؛ همان مثلث جهان‌بینی، جسم و روان. این آموزش‌ها در مسیر فرمان عقل است نه در مسیر فرمان نفس.

علت موفقیت کنگره 60 در درمان اعتیاد نیز همین فرمان‌برداری در مسیر فرمان عقل است که به درمان منتهی می‌شود.

 

دکتر محمد

ما در کنگره 60 می‌بینیم مراجعه‌کننده‌ها روزهای اول حتی خانواده‌هایشان به حرف‌های خصوصی این‌ها گوش نمی‌دهند ولی کم‌کم با آموزش‌هایی که می‌بینند، به مربی‌های بسیار خوبی تبدیل می‌شوند و کنگره 60 به این موضوع اهمیت زیادی داده، یعنی آن یک سال اولیه واقعاً روی این افراد کار می‌کند و یواش‌یواش بعدازاینکه این افراد ترک مصرف می‌کنند، آموزش‌هایی را می‌بینند و آزمون‌هایی را می‌دهند و کم‌کم از حالت فرمان‌برداری که بودند به فرماندهی خوب تبدیل می‌شوند و ما می‌بینیم در سطوح بالاترشان واقعاً سیستم پیچیده کنگره 60 را به‌خوبی هدایت می‌کنند. ما در زندگی شخصی خودمان از روز اول اگر فرمان‌بردار خوبی بوده باشیم، به فرمانده خوبی تبدیل می‌شویم؛ آموزش‌های که در مدرسه و دانشگاه می‌بینیم ما را تبدیل می‌کند به کسانی که بتوانیم یک سیستمی را هدایت کنیم.

 

دکتر مریم

در مورد مبحث فرمان‌برداری، دوستان مطالب را بیان کردند اما در کار بالینی تجربه‌ای که خودم کردم، یکسری از بیمارانی هستند که به خاطر شخصیتی که دارند به‌هیچ‌عنوان همکاری لازم را به عمل نمی‌آورند؛ یعنی به زبان خیلی ساده، خیلی سرکش هستند و نمی‌شود خیلی راحت این‌ها را مطیع و فرمان‌بر کرد ولی در بین این افراد کسانی بودند که وقتی وارد پروتکل درمانی کنگره 60 می‌شوند، به خاطر نظم و انضباط و آموزش‌هایی که در کنگره می‌بیند و بالا می‌آید، خیلی راحت می‌بینیم که این فرد اهل شده، یعنی دیگر آن سرکشی را در این افراد نمی‌بینیم. به نظر من این یک ترقی خیلی بزرگی است که در این روش درمانی کنگره 60.

در مورد وقت‌شناسی و زمان، دقیقاً همین اتفاق می‌افتد؛ خیلی از بیماران هستند که من خودم اوایل این موضوع را درک نمی‌کردم که چرا باید حتماً یک روز معین و یک تایم معین باید مراجعه کنند و داروهای خودشان را دریافت کنند، به نظر خودم می‌آمد که بالاخره ممکن است مشکلاتی پیش بیاید و بعضی‌ها نتوانند بیایند و همین اتفاق هم می‌افتاد. مثلاً بعد از ساعت کنگره می‌آمدند و ما نمی‌توانستیم کاری برایشان بکنیم اما بعد به‌مرور مشاهده کردم همان بیماری که دیر می‌آمد و همیشه تأخیر داشت، بعد از مدتی سر ساعت یا حتی چند دقیقه زودتر از ساعت معین‌شده در کلینیک حاضر می‌شد و حتی اگر مبصر کلینیک حضور نداشت، با روی خوش و سعه‌صدر منتظر می‌نشست تا مبصر بیاید و به ایشان دارو بدهد. به نظر من واقعاً یک چیدمان عالی است برای اینکه هم فرمان‌برداری و هم نظم وارد زندگی این افراد شده است.

 

دکتر فریدون

متشکر از وقت مشارکتی که به من دادید. حضرت لسان‌الغیب می‌فرماید:

ای بی‌خبر بکوش که صاحب‌خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبرشوی

در مکتب حقایق هان ای پسر

بکوش تا روزی پدر شوی

به‌هرحال برای اینکه ما بتوانیم فرمانده باشیم، در صور پنهان خود بتوانیم به هوا و هوس خودمان غلبه کنیم و امور درونی خودمان را ساماندهی کنیم و آن را به سرمنزل مقصود برسانیم، باید آن شاگردی و راهرو بودن ایجاد شود و این نیاز است برای راهبر شدن. در مسائل روزمره می‌بینیم کسی که می‌خواهد یک استادکار بشود باید مراحلی را طی کند و از جهاتی این نیاز است و به نظرم خیلی خوب است؛ وقتی‌که کسی زیردست یک استاد، کار می‌کند و شاگردی می‌کند، یک فرصت خیلی خوبی هم است که اگر اشتباهی مرتکب شد بتواند آن را زیر نظر استاد برطرف کند؛ بنابراین اینکه ما یاد بگیریم گوش دادن و یادگرفتن را، خودش یک فرصت خوبی است. ما خودمان در زمان دانشجویی خودمان که اینترن بودیم، کسانی که بالاسر ما بودند به ما آموزش دادند و خطاهای ما را پوشاندند تا زمانی که ما بتوانیم مستقل بشویم و در مطب بنشینیم و درست تصمیم بگیریم و این مراحل نیاز است.

درواقع یاد سی دی هالو آقای مهندس افتادم که می‌فرمایند: برای اینکه ما تبدیل بشویم، باید تغییر کنیم؛ این تغییر درواقع همین مراحلی است که پشت سر می‌گذاریم و مهم‌ترین پروسه دراین‌بین، زمان است؛ این‌طور نیست که ما بگوییم کن‌فیکون بشو و بشود و زمان نیاز هست تا این خمیر پخته شود. قطعاً برای اینکه کسی بخواهد شروع کند و به مرحله‌ای برسد که راهنما شود، بدون طی مراحل اصلاً امکان‌پذیر نیست؛ هم نظم را می‌خواهد و هم‌زمان. این وقت و زمان که آقای دکتر مسعود اشاره کردند؛ سروقت و ته وقت و وسط وقت؛ آن وسط هم یک اندازه معینی دارد. نه زود بودنش درست است و نه دیر بودنش. اندازه باید رعایت شود و بهترینش صراط مستقیمی است که به آن در سی دی اشاره شده است. امروزه در جامعه شاهد هستیم که در همه می‌خواهند زمان را کوتاه کنند و با روش‌های نادرستی به موقعیت‌های خاصی علمی و ثروت دست پیدا کنند.

 

دکتر آتوسا

در خصوص دستور جلسه، خیلی جالب این مسئله مطرح شده که ما همان‌طور دوستان فرمودند، از بدو تولد طی مراحل پروسه رشد درواقع ابتدا ما به‌عنوان یک انسان با کمک و راهنمایی پدر و مادر و همین‌طور با نیرویی که از سوی خداوند در ما نهاده شده، آرام‌آرام می‌توانیم مراحل رشد را طی کنیم و بایستیم و به‌مرور می‌توانیم راه برویم و بدویم. درواقع می‌شود گفت که فرماندهی به اعضا و جوارح بدن را به دست می‌آوریم. حتی مرحله کنترل ادرار را یک کودک آرام‌آرام یاد می‌گیرد، درواقع جزو این مراحل است. تا اینکه در مدرسه و دانشگاه، ما آموزش‌هایی را می‌گیرم و آرام‌آرام فرمان‌برداری را انجام می‌دهیم تا بتوانیم در آینده به مرحله فرماندهی برسیم. چیزی که در کنگره 60 جالب است این است که این را هیچ‌وقت به‌عنوان یک رئیس مطرح نمی‌کند؛ به‌عنوان یک راهنما و لیدر معرفی می‌کند که دقیقاً مفهوم کسی است که مسیر را با سختی‌های بسیار طی کرده. کسی که دچار بیماری اعتیاد است، فرماندهی به اعضا و جوارح خودش را از دست داده و مغلوب نفس خودش شده است. در سیستم کنگره 60، این فرد با آموزش‌ها و فرمان پذیری، ابتدا نفس خودش و فرماندهی جسم خودش را به دست می‌گیرد و آموزش‌هایی که طی می‌کند، به رهایی می‌رسد. یک فردی که به مرحله راهنمایی می‌رسد، اول فرماندهی بر جسم خودش را به دست می‌آورد و با آموزش‌ها به مرحله‌ای می‌رسد که می‌تواند فرماندهی بر دیگران را بر عهده بگیرد؛ این مرحله، ریاست نیست؛ مرحله رهبر بودن است که به‌واسطه آن می‌تواند دیگران را رهبری کند و تجربیات خود در اختیار دیگران قرار دهد تا در مسیر درست حرکت کنند.

در سی دی سر وقت، یکی از ارکان اصلی فرمان‌بردار بودن و رشد و ترقی کردن، وقت‌شناسی و سروقت بودن است.

 

دکتر صمد

این دستور جلسه، یکی از دستور جلسات خوبی است که در کنگره وجود دارد؛ انسانی که آمده رشد کند ولی به‌واسطه مصرف مواد، هم صور آشکار و هم صور پنهان خود را تخریب کرده و تسلیم اعتیاد شده و تفکری که باید بکند را دیگر نمی‌تواند و اگر می‌خواهد درمان شود، باید فرمان‌بردار باشد. باید آموزش ببیند و تغییر کند. برای این آموزش و تغییر، 14 وادی تعریف‌شده که از تفکر شروع می‌شود؛ اگر تفکر نباشد، هیچ ساختاری پایدار نمی‌ماند. باید گوش‌به‌فرمان راهنما بود و سی‌دی‌ها را گوش کرد تا ذره‌ذره از جزئیات شروع شود تا به فرماندهی برسد. وقتی فرمانده خودش شد، می‌تواند فرمانده دیگران هم بشود و در جایگاه راهنمایی قرار بگیرد.

 

جناب مهندس

از مسعود عزیز تشکر می‌کنیم؛ جلسه خوبی را برگزار کردند.

سلام دوستان حسین هستم مسافر. در مورد دستور جلسه «از فرمان‌برداری تا فرماندهی»، ما معتقدیم اگر انسان فرمان‌بردار نباشد، هیچ‌وقت یک فرمانده خوبی نمی‌تواند باشد. البته یک فرمانده خوب هم باید جهت عدالت و انصاف را مراعات کند؛ یعنی باید به‌گونه‌ای باشد که آن زیردستش این احساس را بکند که فرمانده، خیرخواه اوست. اگر این حس فرمان‌برداری به وجود نیاید و تصور نکند که این فرمانده خیرخواه اوست، ممکن است مشکلات ایجاد شود. شما در نظر بگیرید در شرایط حال، من فکر می‌کنم در کنگره 60، حدود 8 تا 10 هزار نفر روی شرت OT در حال سفر هستند؛ روز چهارشنبه 107 نفر رهایی داشتیم که 90 نفر مواد و 17 نفر رهایی سیگار بودند. هفته قبلش حدود 150 نفر بود که در هفته به رهایی می‌رسند. بعد از گذشت 11 ما سفر، حال ممکن است 14 ماه یا 16 ماه سفرشان طول کشیده باشد. به چه نوع درمان و رهایی؟! درمان قطعی که ماندگاری در درمان، بسیار بالاست. روزی که مراحل آخر مصرف دارو هستند و فرمان قطع صادر می‌شود، هیچ اختلالی در این‌ها به وجود نمی‌آید؛ نه خوابشان به هم می‌ریزد، نه کار و نه زندگی؛ همه‌چیزشان روتین است. خب با این حجم می‌خواهیم کار کنیم، نه قوه قضائیه داریم، نه نیروی انتظامی داریم، نه پول داریم؛ ما به افرادی که کار می‌کنند پول نمی‌دهیم و این‌ها رایگان کار می‌کنند. خب ما چگونه باید این سیستم را بالانس کنیم؟! ما بیش از 2 هزار نفر داریم که برای ما کار می‌کنند، چگونه این‌ها را به نظم درمی‌آوریم؟ آن‌هم افرادی که در تعادل نیستند.

صبح یکی از بچه‌ها جلوی من را گرفت که 10 سال در گروه دیگر می‌رفت، گفت من با گاز نیتروژن خودکشی کردم؛ اختلالات، شوک الکتریکی. این فرد به یکی از شعبات کنگره رفته بود و آنجا را به‌هم‌ریخته بود چون تازه به شعبه آمده بود؛ گفته بودن برو نزد مهندس. تماس گرفتم که این فرد اختلال دارد و کمی اوایل مراعاتش را بکنید تا حالش بهتر شود و ذره‌ذره عادت کند؛ باید این‌ها را درکشان کنیم. نباید فوری بایکوت کنیم. حالا ما این‌ها را باید چکار کنیم که حرف‌شنوی داشته باشند؟

بیمار اگر فرمان‌بردار پزشکش نباشد که خوب نمی‌شود. بیمار باید تسلیم پزشک باشد؛ پزشکی که پزشک حاذقی باشد. وقتی می‌گوید دارو را بخور، بگوید چشم؛ سر ساعت بیا، چشم؛ این غذا را بخور و این کار را نکن و هر چه که می‌گوید اطاعت کند تا خوب شود. پزشک بگوید این قرص را بخور بگوید نه من این قرص را دوست ندارم؛ تزریق بکند، نه من تزریق دوست ندارم، کپسول دوست ندارم به من نده، فلان چیز را به من نده؛ این‌طور که درمان نمی‌شود.

ما باید کاری می‌کردیم افرادی که وارد کنگره می‌شوند کاملاً مطیع راهنما باشند. راهنما را خوب کنترل و چک می‌کنیم که هم قوی باشند و هم اگر کوچک‌ترین تخلفی بکنند، سیستمی باشد که به آن تخلف رسیدگی کند و جلوگیری کند. راهنما حق ندارد منزل رهجو برود، حق ندارد بیرون با رهجو قرار بگذارد، حق ندارد با رهجو مسافرت برود و خیلی مطالب دیگر داریم که در پزشکی هم این مطالب هست. ما در ابتدا باید این کار را می‌کردیم و به آن‌ها فرمان‌برداری یاد می‌دادیم چون وقتی فرمان‌برداری یاد می‌گیرند و مسئولیتی به آن‌ها داده می‌شود به نحو احسن آن مسئولیت را انجام می‌دهند. کسی که می‌خواهد راهنما شود، باید حتماً در کنگره خدمات دیگر را انجام داده باشد؛ مثلاً نگهبان جلسه شده باشد یک امتیاز دارد، استاد جلسه شده باشد یک امتیاز دارد، مرزبان همین‌طور، قسمت OT کار کرده باشد امتیاز دارد، ورزش می‌کند امتیاز دارد، در تمام قسمت‌ها امتیاز دارد.

بنابراین ما توانستیم به حرف نشنوترین آحاد جامعه که مصرف‌کننده‌های مواد مخدر هستند و به هیچ صراطی مستقیم نیستند و یک نفرشان برای به هم ریختن یک طایفه کافی هستند را با همین آموزش‌هایی که داریم، فرمان‌برداری یاد بدهیم. وقتی فرمان‌برداری را یاد بگیرند، وقتی به مراحل بالاتر می‌روند، مرتب‌تر می‌شوند. کنگره 60 مانند ارتش است؛ تشویق برای یک نفر، تنبیه گروهی است. اگر بخواهیم یک نفر را تنبیه کنیم، کل شعبه را تنبیه می‌کنیم ولی به‌ندرت اتفاق می‌افتد. درست است تا فرمان‌بردار نباشی فرمانده نمی‌شوی ولی وقتی فرمانده می‌شوی باید فرمانده لایقی باشی. فرمانده ای باشی که عدل را رعایت و انصاف را رعایت کنی. از مجری چیزی را بخواهی که بتواند اجرا کند. من بیایم یک کارگری را بیاورم که کار کند و 10 هزار تومان دستمزد روزانه بدهم و آن‌هم مجبور باشد که بیاید؛ او می‌آید ولی آیا امکان‌پذیر هست که با 10 هزار تومان زندگی خودش را بچرخاند و یا با حداقل‌های زندگی برسد؟! فرمانده باید انصاف داشته باشد و فرمانی بدهد که مجری بتواند اجرا کند؛ اگر فرد نتواند فرمان را اجرا کند، فرماندهی چیز بیخودی است. فرد هروئین مصرف می‌کند و به او بگوید هروئین قطع، خب قطع می‌کند میدانید که مسائلی پشت این قطع مصرف وجود دارد؟ ولی شما می‌گویید هروئین قطع ولی بجایش بیا این متادون را مصرف کن؛ هروئین قطع بیا این شربت OT را استفاده کن؛ این را می‌شود یک کاریش کرد. ما هم سعی کردیم که هم آموزش به فرمان‌بردارها بدهیم و هم به فرمانده‌ها؛ وگرنه شما ببینید این پارک را با این‌همه آدم که بعضی وقت‌ها بیشت از 2 هزار نفر هستند را چگونه می‌خواهید اداره کنید؟! بنابراین در تمام سطوح و تمام مسائلی که در کنگره 60 داریم، همه را به مشارکت و بحث می‌گذاریم و گروه در موردش صحبت می‌کند و ما نمی‌خواهیم در آخر، جمع‌بندی کنیم. هر کس خودش از صحبت‌ها نتیجه لازم را برداشت می‌کند.

امیدوارم که در هفته آینده کاری بکنیم عزیزانی که مدت‌هاست به کنگره می‌آیند و در لژیون پزشکان هستند و مشارکت نمی‌کنند، آن‌ها را بیاوریم در مشارکت و مشارکت‌ها زیباتر و جذاب‌تر می‌شود.

 

 جناب مهندس در انتهای جلسه، گریزی به دستور جلسه هفته آینده زدند و فرمودند:

دستور جلسه هفته آینده، «دی سپ» (D-SAP) است؛ حالا بعضی‌ها ممکن است بدانند معنی‌اش چیست و بعضی ندانند و اطلاعاتی در موردش نداشته باشند. یکی از مشکلات و معضلاتی که ما در درمان اعتیاد با متادون و شربت OT داریم، یبوست است؛ یعنی الانه که حدود 20 سال است که با OT کار می‌کنیم، مشکلی که وجود دارد همین یبوست است. در متادون تا آنجایی که من شنیدم، این مشکل وجود دارد. مشکل، مشکل سنگینی است و بعضاً با یکسری داروها و یکسری رژیم‌ها حل می‌شود و بعضی وقت‌ها حل نمی‌شود. ما افرادی را داشتیم که در هفته یا 10 روز شکمشان کار نمی‌کرد یا بعضاً 3 تا 4 روز، هر نوع داروی استفاده می‌کردیم، داروهای پزشکی تا یک مدتی جواب می‌داد و بعد داروهای گیاهی استفاده می‌کردیم و مثلاً می‌گفتند گل سرخ بدهید بخورند تا مشکل یبوست را برطرف کند، باید مال کاشان باشد تا رفع کند، مال تبریز مشکل را بدتر می‌کند و مسائلی از این شکل زیاد بود.

من برحسب اتفاق، یک‌چیزی درست کردم؛ من یک باغ سیبی داشتم و امین آمد و گفت بیاییم این سیب‌های پای درخت را سرکه کنیم؛ ولی بعداً من خواستم خود سیب‌ها را بفروشم، قیمت سیب در تهران کیلویی حدود 9 هزار تومان بود ولی در محل باغ از من هر کیلو 800 تومان می‌خریدند؛ یعنی من کشاورز که این‌ها را پرورش دادم، آب دادم، سم‌پاشی کردم، سرما میزند، گرما میزند، یک سال حشره میزند؛ با همه این زحمات از من 800 می‌خرند و دلال چند هزار تومان روی این‌ها می‌خورد. گفتم اگر این‌ها را دور بریزم، به این‌ها با این قیمت نمی‌فروشم. به امین گفتم تو گفتی پای درختی‌ها را سرکه کنیم من همه سیب‌ها را سرکه می‌کنم. ازآنجاکه بلد نبودم سرکه درست کنم، یک متدی را از خودم درآوردم؛ مثل درمان اعتیاد که یک متدی درآمد بنام D.S.T، یک متدی از خودم درآوردم که بعداً که مطالعه کردم دیدم با روش تولید سرکه فرق دارد؛ یک چیزی است که نه سرکه است، نه شراب است، یک چیزی بین هماست و اصلاً داستان چیز دیگر است. اصلاً فرایند تولیدش هم فرق می‌کرد و محصولش هم از بهترین سیب باغ بود. بعداً که ما این سرکه را استفاده کردیم، مطالعه‌ای که کردم دیدیم یکی از خواصی که این دارد، برای رفع یبوست است. بعداً به‌صورت آزمایشی به بچه‌ها دادیم و مشاهده کردیم کسانی که چند روز شکمشان کار نمی‌کرد، با خوردن این در صبح به‌صورت ناشتا، مشکلشان حل شد؛ یک لیوان آب به همراه یک قاشق غذاخوری از این شربت مخلوط و این را مصرف می‌کنند و نیم ساعت بعد از خوردن این، صبحانه خود را می‌خورند و این باعث می‌شود تمام یبوست‌های که چندروزه هست و ایجاد پارگی کرده، ایجاد ضعف کرده و مشکلات متعددی دارد را به‌راحتی روی 95 درصد افراد برطرف می‌کند.

این شربت را بچه‌ها از نشریات تهیه می‌کنند که در شیشه‌های 250 میلی‌گرمی است.

پس از مدتی مشاهده کردیم که این شربت، کبد چرب را هم خوب می‌کند. مثلاً کسی که کبد چرب دارد اگر این را حدود 4 ماه مصرف کند، کبدش خوب می‌شود. مدتی گذشت باز دیدیم اگر کسی یک سال این را استفاده کند واریس را نیز از بین می‌برد، چون دارای اسیدی است بنام سینتیک که تمام چربی‌های داخل عروق را از بین می‌برد. کسی که این را استفاده کند، دچار سکته مغزی، سکته قلبی نمی‌شود. باز یواش‌یواش دیدیم که کسانی آمدند و گفتند که ما پروستات داشتیم و دچار تکرر ادرار بودیم، الآن با مصرف این شربت، مشکلاتمان برطرف شده است. دیدیم این محلولی که درست کردیم، دست‌کمی از شربت OT ندارد و چیزهای زیادی را درمان می‌کند و بدترین عفونت‌ها را از بین می‌برد. یکی از بچه‌ها همین‌جا در پارک نزد من آمد و یک مشکلی داشت که چشمانش قرمز شده بود؛ علت را جویا شدم و گفت عفونی شده و هر کاری می‌کنم خوب نمی‌شود به ایشان پیشنهاد کردم از این محلول D-SAP که کلمه (D) مخفف دژاکام و (SAP) به معنی عصاره است؛ یک قاشق را با 5 قاشق آب مخلوط کند و چشمش را شستشو دهد تا عفونت از بین برود. با آقای دکتر مغاری که جراح هستند، صحبت می‌کردیم گفتند وقتی ما شکم را جراحی می‌کنیم، بعضی وقت‌ها یکسری باکتری‌ها هستند که با هیچ‌چیزی از بین نمی‌روند و ما با این اسید سینتیک از بین می‌بریم.

به‌هرحال بدترین قارچ‌ها را که خانم‌ها داشته باشند، این محلول دوای درد آن‌هاست؛ این را اگر در یک لگن آب مخلوط کنند و داخل آن بنشینند، بدتری قارچ‌ها را از بین می‌برد. این است که این D-SAP در کنگره یک مسئله حیاتی شده و امسال برای اولین بار برای این شربت، دستور جلسه تعیین کردیم که هفته آینده دستور جلسه، D-SAP هست تا بچه‌های تجربیات خودشان را بیان کنند. الآن حدود 3 سال است که این شربت را استفاده می‌کنید. در مورد این دستور جلسه هیچ سی دی وجود ندارد و به خاطر همین من امروز این توضیحات را دادم تا بچه‌ها و خیلی از اطبا که از آن استفاده می‌کنند تجربه خودشان را بیان کنند و ما با آقای دکتر شهبازی در حال مطالعه هستیم و این در شُرُف پایلوت آن هستیم و روی یبوست این را موردبررسی و تحقیق قرار می‌دهیم.

رهایی کلینیک‌ها

 کلینیک اندیشه نیک اصفهان- دکتر صادقی

 

مسافر بهروز، آنتی ایکس شیره، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 10 ماه و 15 روز، راهنما مسعود

 

 دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

 

تهیه و وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .