به نام قدرت مطلق الله
میدانم و چه خوب میدانم در راهی که قدم گذاشتهام و مسیر پرارزشی را که طی میکنم در آن عزت و سربلندی و عشق و محبت موج میزند و ندای آزادی طنینانداز قلبهای خسته است تا آنها نیز زندگی و زنده بودن را حس کنند و مرهمی برای زخمهای کهنه آنها باشد.
دنیا عاری از مشکلات نیست و انسان همیشه در زندگیاش با آن روبرو میشود و در طول زندگی به حال خوش نیازمند است تا اینکه به زندگی لبخند بزند و از آن دلتنگ نشود. اکنون من هم در این مسیر وارد نبرد سخت شدهام و میدانم که با رویارویی با مشکلات است که انسان ارزشمند میشود و به توانایی میرسد تا به کارهای بزرگ بپردازد که هم برای خود و هم برای دیگران خوشبختی را به ارمغان بیاورد و این روزهای پر از درد و رنج با آموزش و خدمت در کنگره به امید خدا از بین میرود.
من عشق و باور محبت را در کنگره درک کردهام، اگر محبت نبود آیا کسی فریادرس مادری میشد که تمام امیال و آرزوهای خود را با اعتیاد فرزندش بربادرفته میدید؟
اگر باور محبت نبود فداکاری و ایثار چه معنی داشت؟ با کدام معادلهای غیر از محبت و عشق میتوان پاسخ این سؤالات را یافت؟
این تلاش بیوقفه شخصی است که ابراهیم وار از میان آتش گذشت و در ادامه تمام داشتههای خود را در قربانگاه عشق قربانی کرد و آن را تبدیل به گلستان کرد تا انسانهایی که هیچ پناهی ندارند به آن پناه ببرند.
خداوندا این مرد را که آئین مهرپروری را در قلب و جان ما جای داده حفظ کن.من همسفر عشقم، امیدوارم که خداوند مرا یاری کند تا من نیز سهمی هرچند اندک در این راه داشته باشم تا گوارایی باشد، بر این جان خستهام و نفسی تازه برای مسافرم
خوشا آنان که در چشمه زلال انسانیت و الهیت جانودل را شستشو دادهاند و راه حقیقت را پیمودهاند.
نویسنده: همسفر سکینه
لژیون چهارم، نمایندگی قزوین
تایپ و تنظیم: همسفر فائزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
3149