زندگی دوباره
در کنگره آموختم که همیشه کوتاهترین را بهترین راه نیست، آن زمانی که در تاریکی و باتلاق و لجنزار مواد مخدر دستوپا میزدم و هرلحظه بیشتر در مرداب عمیق جهل فرومیرفتم نمیدانستم که با خود و جسمم که خداوند به من عطا کرده چه میکردم.
حدوداً سی سال داشتم و سه سال از ازدواج من میگذشت که من به دنبال لذت بودم لذتی که پایانی نداشت و من این را درک نمیکردم و درواقع روزبهروز دانایی خود را از دست میدادم.
دیگر هرگز نمیتوانستم بفهمم در خواب عمیقتری فرو رفتم، خوابی که بیداری نداشت که بخواهم بیدار شوم درواقع بهناچار خودم را به خوابزده بودم که بنا به فرمایش بنیان محترم کنگره بیدار کردن شخصی که واقعاً خوابیده آسان است؛ اما فردی که تظاهر به خوابیدن میکند را مشکل میتوان بیدار کرد حتی شاید غیرممکن به نظر برسد. به امید بیداری کسانی که در خواب غفلت فرو رفتهاند.
مانند ماهی سرگشتهای که به دنبال آب روان غوطهور است نمیدانستم کجا هستم. چه میخواهم تا اینکه با صدای کنگره بیدار شدم. از خواب عمیق که هنوز هم نمیدانم بیدارم و یا خوابم؟ هنوز خودم را نیافتم منی که یکعمر در کوچهپسکوچههای اعتیاد گم و سرگشته بودم و هیچ زمانی حتی فکر پیدا کردن خود یا راهی برای بازگشت به زندگی را نداشتم و حیات دوباره را جزو معجزهای از سوی پروردگار نمیدیدم سرانجام با دعای خیر مادرم و همسرم و عشق فرزندم راه سعادت و خوشبختی را در کنگره یافتم.
راه سعادت ام در یکتنگی که به شکل یک مثلث بود پیدا کردم، متشکل از جسم، روان، جهانبینی که چه تنگ زیبایی بود. مرا به خود آورد و من را به درمان رساند.
این بار میخواهم زندگی محصور در این تنگ را به چشمه جوشان مبدل کنم تا چشمه جوشان را به اقیانوس خروشان پیوند دهم و این بهغیراز خودم میسر نیست، من با آموزشهای کنگره توانستم دانایی که نیاز است اعتیادم را درمان کنم یاد بگیرم و آن را تبدیل به دانایی مؤثر کردم.
در مسیر درمان اعتیادم ناامیدی، ترس، منیت را بارها ملاقات کردم که قصد گمراهی مرا داشتند؛ اما بااینهمه خداوند را شاکرم و سپاسگزارم و از راهنمای بزرگوارم که مسیر درست درمان را به من نشان داد و راه صراط مستقیم را به من نشان داد تشکر میکنم.
دل نوشته: قاسم لژیون شانزدهم
وبلاگ:مهران (لژیون هشتم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
1255