زمستان با همه زیباییهایش، سرما و برف را بر روی زمین نشانده و مردمان که از آمدن برف بعد از سالیان شاد بودند و همانند کودکی شاد و سرخوش سرگرم بازی با برف تا نیمههای شب در کنار هم بودند؛ اما من درگیر مواد مخدر، هیچکدام از این زیباییهایی که خدا خلق کرده بود را ندیده بودم و با سنگینی بر روی برف سرد و بیروح قدم میگذاشتم. در دل شب سرد زمستان در کنار اینهمه شادی مردمان سرزمینم، من باخدای خودم در آن همه هیاهو خلوت کرده بودم که خدایا من دیگر خسته شدهام اما خستگی من از آن موقع شروعشده بود که آمدم ترک کنم و برای خودم دکتری شده بودم. قرصهای متادون یا b2 را جایگزین تریاکم کرده بودم.
اوایل زمستان بود که سرما بر این شهر چیره شده بود و من مثل دفعات گذشته پس از مصرف قرص سرخوش و خوابآلود بودم و وقتی به خانه آمدم یکی از آن قرصها که در جیب من بود به روی زمین افتاد و پسرم از روی زمین برداشت و آن را خورد که بعد از ساعتی همسرم من را بیدار کرد و من باحالتی گیج و نداشتن تعادل همراه با ترس سوار ماشین شدم و به بیمارستان که رسیدم سریعاً پسرم را بستری کردند و بعد از چند ساعت حالت کما و شستوشو معده پسرم، در اتاق مراقبتهای ویژه همسرم باحالت پریشان و ترس از دست دادن پسرم یک نگاه به من کرد و گفت: چرا؟ و من سریعاً از بیمارستان باحالتی درمانده و پریشان خارج شدم و در سرمای زمستان اشکهایم صورتم را گرم کرد و باخدا صحبت کردم که خدایا پسرم را به من برگردان و خدا یک نگاه در کنار نگاههایی که به بندههایت داری به من بی انداز و بعد از ساعتها آمدم و اولین معجزه زندگیام این بود که پسرم به من برگشته بود و من با تمام سرافکندگی از پشت شیشه اتاق، پسرم را باحالت گریه و شرمندگی نگاه کردم که یک لبخند خسته از من، از حقارتهای من و از تاریکیهایی که درگیر آن بودم به من زد و گوشزد کرد که تمامش کن و آنجا قول دادم که دیگر بس است؛
تا عید سال ۹۷ سر سفره عید نوروز و با در دست داشتن قرآن از خدا خواستم که خدایا نگاهت را از من دریغ نکن و من عید را در کنار فرزندانم سپری کردم و ماه دوم بهار، ماه قرار نگاه خدا رسید و من پا به یک دنیای دیگر که پر از مهر محبت و صفا بود قدم گذاشتم. از پلههای کنگره پایین آمدم و بهعنوان یک تازهوارد چنان استقبالی از من شد که فکر کردم برای آنها کی هستم. نگو محبت در کنگره ۶۰ قانون است و بعد از گرفتن کتاب و جزوات و انتخاب یک راهنمای دلسوز به نام آقای آرش جعفری مسیر زندگی و کاری و رفتاری من تغییر کرد و حال خوب امروزم در کنار خانوادهام را مدیون بنیان کنگره 60 هستم و رأس همه آنها از نگاه خدا سپاسگزارم و امیدوارم با بندگی خوب و خدمت به کنگره 60 هم جوابگوی محبت آنها و خدا بوده باشم. از اینکه به صحبتهای بنده گوش دادید سپاسگزارم.
مسافر ایرج لژیون آقا آرش از نمایندگی کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
1880