English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/5/19؛ «وادی سیزدهم و تأثیر آن روی من» و سی دی «دبه»

گزارش  لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/5/19؛ «وادی سیزدهم و تأثیر آن روی من» و سی دی «دبه»
اولین جلسه از دور پانزدهم سری کارگاه‌های آموزشی لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر مسعود و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر آتوسا با دستور جلسه «وادی سیزدهم و تأثیر آن روی من» و سی دی «دبه» روز جمعه مورخ 1397/5/19 رأس ساعت ۸ صبح آغاز بکار نمود.
 
پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست؛ مفهوم این نیست که اگر من یک مصرف‌کننده بودم، یک آدم بد و نامتعادل بودم، تا آخر عمر همین باقی بمانم...
 

 سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم و از نگهبان جلسه سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند.

بنده مسعود حاج رسولی هستم، دکترای فیزیولوژی ورزشی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد و قهرمان سابق بوکس آسیا هستم و مؤسس یک لژیون در دانشگاه اسلامشهر هستم و حدود 15 سال است که در کنگره حضور دارم.

در مورد دستور جلسه، یک سی دی هست که انسان فکر می‌کند یک‌چیز کوچکی است که در اختیار انسان قرار دادند؛ این سی دی 4 بخش داشت؛ یعنی حدود 4 ساعت در آن بحثی وجود داشت که می‌گوید: پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگریست؛ اما در جهت‌های مختلف رفته بود. من خیلی این سی دی و سی دی دبه را گوش دادم و مهم‌ترین چیزی که داشت این بود که ما، در زندگی‌مان همیشه در یک سیکل‌هایی گرفتار هستیم و از یک نقطه‌ای شروع می‌کنیم و در یک نقطه‌ای تمام می‌کنیم و بعد فکر می‌کنیم همه چیز تمام شد؛ درحالی‌که در آنجا آن سیکل تمام می‌شود و سیکل جدید شروع می‌شود. مثل درس خواندن که یک مرحله را می‌گذرانیم و وارد راهنمایی و بعد دبیرستان و دیپلم می‌گیریم و بعد وارد دانشگاه می‌شویم و لیسانس و فوق‌لیسانس و همین‌طور ادامه دارد و سپس وارد شغل می‌شویم. در شغل، در کار، در تمام مراحل زندگی و حتی در تولد و مرگ که مهندس اشاره فرمودند. از نظر ما هر مرحله از زندگی یک سیکل است و پایان هر سیکل بدان معنی نیست که پایان زندگی است؛ حتی پایان زندگی خاکی ما در این دنیا، پایان چرخه ما نیست و در ادامه انسان وارد چرخه دیگری با یک ابعاد دیگری می‌شود.

اما این تغییر و تبدیل چگونه به وجود می‌آید؟ درواقع همین کلماتی که بکار بردم. در کنگره همه‌چیز یک مثلثی دارد؛ در اینجا هم یک مثلی وجود دارد و مثالی در سی دی گفته شده که دلو و چاه و آب گفته شده. وقتی دلو خالی با یک طناب به ته چاه به‌آرامی می‌فرستیم، درواقع تغییر شروع می‌شود. وقتی دلو به آب درون چاه وارد می‌شود و پر می‌شود، عمل تبدیل صورت می‌گیرد؛ از یک سطل خالی، تبدیل به یک سطل پر می‌شود؛ از یک انسان به‌هم‌ریخته، تبدیل می‌شود به انسان متعادل و یا بالعکس؛ اما باید بدانیم که تغییرات کاملاً تدریجی است؛ همین نکته‌هایی که جناب مهندس اشاره می‌کنند و ما باید در کنگره به آن‌ها اهمیت بدهیم این است که: تغییر، تدریجی است؛ تغییر ناگهانی را نخواهیم. این تغییر ناگهانی، فقط خواست خداوند است... فقط خداوند می‌تواند بگوید کن‌فیکون؛ پس می‌شود؛ بلافاصله. برای ما این‌گونه نیست و باید بخواهیم که تغییر در ما به‌صورت تدریجی به وجود بیاید. تغییر که به وجود می‌آید، تبدیل صورت می‌گیرد. تبدیل که می‌شویم، از یک مصرف‌کننده مواد، به یک انسانی که دیگر مصرف‌کننده نیست و سالم است و حتی می‌تواند دیگران را هدایت کند، راهنمایی کند. از یک انسان بی‌سواد، تبدیل به یک انسان باسواد بشود. از یک انسان بی‌کار تبدیل به انسانی بشود که کار می‌کند. این است که ما تبدیل پیدا می‌کنیم و بعدازآن، ترخیص می‌شویم؛ یعنی باید آن سطل پر از آب از چاه بیرون بیاد. بودنش در ته چاه، هیچ فایده‌ای ندارد. باید از ته چاه بیرون بیاید و تشنه‌ای را سیرآب کند، زمین کشاورزی را آبیاری کند. درواقع باید این آب مورداستفاده قرار بگیرد. این چرخه تغییر، تبدیل، ترخیص، چرخه‌ای است که می‌تواند سیکل‌های زندگی ما را تعیین کند؛ یعنی دلو پر از آب بالا بیاد، خالی شود و دوباره برگردد و چرخه بعدی شروع بشود.

پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست؛ مفهوم این نیست که اگر من یک مصرف‌کننده بودم، یک آدم بد و نامتعادل بودم تا آخر عمر همین باقی بمانم. یا حتی برعکس، من یک آدم خیلی خوب بودم و خیلی مفید بودم، دلیل نیست که تا آخر همین باشم. ممکن است یک تغییراتی در من صورت بگیرد و به‌طرف سقوط بروم. به همین دلیل این وادی این را بما می‌گوید که هیچ‌وقت ناامید، در هیچ مطلب و مسئله‌ای نشویم.

در این سی دی یک مطلب جالب دیگری که بود، این بود که: اشخاص را بر مبنای بُعدهای وجودی‌شان بررسی می‌کند. مثلاً تشبیه می‌کنند به نقطه. نقطه را می‌گویند هیچ بُعدی ندارد؛ نه عرض دارد نه ارتفاع. درعین‌حال معنی دهنده است. نقطه است که به کلمات معنی می‌دهد. این نقاط هستند که اگر به هم وصل بشوند، تبدیل به خط می‌شوند و ما این خط را می‌توانیم معنی‌دار کنیم. گرچه خود خط چیزی را نشان نمی‌دهد. وقتی خط از یک بُعد به دو بُعد تبدیل شد، یعنی به سطح آمد، می‌تواند معنی‌دار بشود؛ یعنی ما از یک آدم مصرف‌کننده، می‌توانیم آرام‌آرام تبدیل بشویم به یک سطح و در ادامه رشد کنیم. این امکان دارد و شدنی است چون انسان‌ها می‌توانند به بُعد سوم هم برسند.

در قسمت چهارم سی دی، آن راه رسیدن به این‌ها را به ما می‌گوید. بله ما باید رشد کنیم و به‌تدریج تحت نظر راهنما همه این کارها را بکنیم اما برای چه؟ برای اینکه آن بُعدی که از دست دادیم، آن چیزی که خداوند در اختیار ما گذاشت و ما قدر آن را ندانستیم را به دست بیاورم.

در این سی دی، جناب مهندس از آیات خداوند استفاده کردند و مشخصات بهشت را گفتند که 4 نهر است و هرکدام از این نهرها را به یک‌چیزی تشبیه کردند. یکی از ویژگی‌های زیبایی که در این سی دی گفته‌شده، این است که خود من به‌عنوان کسی که سال‌های سال مثنوی خواندم و خودم را مولانا شناس می‌دانستم، همیشه در تفکر من این بوده که: عقل و عشق، دو چیز کاملاً متفاوتی هستند. درصورتی‌که عقل، ضد عشق نیست. عشق، ضد عقل نیست. مثل عقل و عشق و ایمان مطرح می‌شود که این سه باید در کنار هم باشند. موجود کاملی موجودی است که عقل و عشق و ایمان را باهم و در کنار هم دارد؛ هیچ‌یک از این‌ها، منافاتی باهم ندارند. آقای مهندس همیشه اعتقاد دارند که اگر این سه باهم باشند، نهر چهارم به وجود می‌آید که خط خمر است. چیزی که خداوند بدون هیچ تبعیضی روز الست به ما داده. ما این نیرو را داشتیم و می‌توانستیم خوشبخت زندگی کنیم و قدرش را ندانستیم و از دست دادیم و حالا باید تلاش کنیم تا آن چشمه‌های خمر خودمان را جوشان کنیم.

در مورد سی دی دبه؛ در این سی دی آمده: آیا ما به پیمان‌های خودمان، پایبند هستیم یا نداریم؟ آیا ما به حرفی که زدیم و قولی که دادیم، علی‌رغم اینکه این حرف و قول ممکن است به ضرر ما باشد، آیا به آن قول عمل می‌کنیم یا نمی‌کنیم؟ اگر انسان‌ها به پیمان‌هایشان عمل کنند، قطعاً به خیلی از مسائل خواهند رسید.  زیباترین نکته در این سی دی و همان ابتدای سی دی جناب مهندس می‌گویند، داستانی زیبایی است یک انسان جوانمرد و خوبی، اسب و اسلحه و آب و همه‌چیز داشت و در بیابان می‌رفت. رسید به یک آدم ناتوان و تشنه. به او آب و غذا داد و جوانمردی کرد و بعد او را سوار اسب کرد و گفت این راه را باهم برویم و گفت تو خسته‌ای و فعلاً تو سوار اسب شو. مرد سوار شد و بعد از چند دقیقه به اسب هی گفت و رفت. جوانمرد او را صدا زد و گفت بایست من به تو نمی‌رسم، گفت وایستا فقط حرفم را به تو بزنم. مرد گفت حرفت را بزن. جوانمرد گفت نروی و این داستان را تعریف کنی! مرد پرسید چرا؟ گفت برای اینکه جوانمردی از بین می‌رود. مردم دیگر به همدیگر اعتماد نمی‌کنند.

کلام آخر: باید بدانیم که هرگز نباید ناامید بشویم؛ همیشه یادمان باشد که امید هست و همیشه پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگریست. یک روزی من، یک قهرمان بودم. 4 سال بعد آن تبدیل به یک آدم بیچاره‌ای شدم و یک گوشه‌ای افتاده بودم. بعدازآن سعی کردم از جا بلند بشوم ولی هیچ‌وقت هم مغرور نمی‌شوم چون نمی‌دانم که فردای من چه خواهد شد. باید تلاش کنیم که سیکل‌های زندگی ما رو به بهبود باشد و خط زیباتری در زندگی و جامعه خلق کنیم.

جلسه به مشارکت گذاشته شد

 

دکتر حسین

وادی سیزدهم، پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است و امیدها و اینکه هیچ‌وقت ناامید نشویم. مثال خیلی خوبی گفتند سطل که وارد چاه می‌شود، پر می‌شود و بالا می‌آید و مورداستفاده قرار می‌گیرد؛ یعنی طی کردن مراحل سه‌گانه تغییر و تبدیل و ترخیص

 

خانم ندا

در مورد وادی سیزدهم، نکته‌ای که دکتر مسعود در آخر صحبت‌هایشان گفتند، اشاره شد به عقل و عشق و ایمان به‌هیچ‌وجه در تضاد باهم نیستند و در کنار هم یک انسان کامل را تشکیل می‌دهند. این مثال در سی دی آمده و مهندس فرمودند مثلاً تاجری که آمده و قیمت آذوقه موردنیاز مردم را بالا برده، درواقع حساب عقلانی دارد و حسابگرانه فکر می‌کند و به‌هیچ‌وجه، عشق و ایمان ندارد. عشق به مردم ندارد، ایمان به آخرت ندارد. مثال دیگری که ذکر شده؛ کسی که زباله در خیابان می‌ریزد، نه عشق دارد و نه ایمان و نه عقل. ما متأسفانه این چیزها را به‌وفور در جامعه شاهد هستیم.

 

دکتر رضا

در مورد وادی سیزدهم، دایره آفرینش بر اساس تکرار بنا شده است. همه ما تکرارهایی هستیم از پدر و مادرهایمان و ماهیت ژنی هستی در حال تکرار است. فرزندی که به دنیا می‌آید، ماحصلی است از ماهیت ژنتیکی پدر و مادرش؛ 50 درصد از ماهیت پدر و 50 درصد از ماهیت مادر. سیستم‌هایی که امروز وجود دارد، حتی از طریق PCR که مطرح می‌شود، محل هبوط حتی آدم و حوا را نیز اندازه‌گیری کرده و رسیده‌اند. در دایره هستی هم همین‌طور است؛ یعنی عوالمی که وجود دارد؛ عالم جنینی، عالم خاکی، عوالم بعدازآن، همه به‌هم‌پیوسته است و هیچ نقطه‌ای پایان نیست؛ به هر نقطه‌ای که می‌رسیم، آغاز و مسیر دیگری باز می‌شود. این بحثی که در این وادی اشاره می‌شود، ما بایستی آن پروسه تغییر، تبدیل و ترخیص را سپری کنیم. راهی هم برای خروج از این بحث نداریم. یادم می‌آید در بحث طب سنتی غربی هم که بحث همیوپاتی (مشابه درمانی) هست، آنجا اشاره می‌شود که حتی اگر شما از این چیزی که هستید، کاملاً ناامید هستید و از خودمان خسته هستیم و ممکن است فرد تصمیم بگیرد که خودکشی بکند و از ماهیت وجودی خودش خرسند نیست. همین پیکره با همین ماهیت وارد دنیای بعدی می‌شود و آنجا به‌هرحال فرد باید خودش را تحمل بکند و هیچ چاره‌ای وجود ندارد جز اینکه ما در مسیری که داریم زندگی می‌کنیم، پروسه تغییر، ترخیص و تبدیل را انجام بدهیم. تنها راه این است که ما آن خط قبلی را یکجایی خاتمه بدهیم و یک خط جدید را در زندگی‌مان شروع بکنیم.

در مورد سی دی «دبه»؛ خداوند می‌فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ. ما بایستی بفهمیم که در زندگی نسبت به پیمان‌هایی که بستیم، متعهد باشیم. بعضی از پیمان‌ها مکتوب می‌شود اما بعضی‌ها شفاهی هستند. بعضی از اوقات ما پذیرفتیم گرچه سندی را امضا نکردیم. اگر وارد پروسه درمان شدیم، بایستی بپذیریم که ما پیمانی بستیم و بایستی نسبت به آن وفادار باشیم. اگر من به‌عنوان یک پزشک وارد یک سیستمی شدم برای درمان، گرچه چیزی را امضا نکردم ولی پذیرفتم که بیایم و در این قیمت انرژی بگذارم و کار بکنم و تلاش بکنم برای به درمان رسیدن رهجوها و بیماران و بایستی وفای به عهد را بجا بیاورم.

 

خانم مهدیه

در مورد وادی سیزدهم؛ پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست. خیلی وقت‌ها در زندگی خودمان می‌بینیم که خیلی جاها ناامید و مأیوس می‌شویم و واقعاً خودمان را می‌بازیم ولی یک جاهایی درهای رحمت بروی ما باز می‌شود. اگر امیدوار باشیم و جهان‌بینی خوبی داشته باشیم، می‌بینیم که زندگی انسان در اختیار خود انسان است. اینکه ما موجودی مختار هستیم؛ یعنی می‌توانیم خودمان انتخاب کنیم و بر اساس انتخاب خودمان، مسیر موفقیت و زندگی شادی برای خودمان درست کنیم و یا اینکه برعکس، می‌توانیم مسیر یاس و ناامیدی را طی کنیم و این در اختیار خودمان است و می‌توان میزان کیفیت زندگی خودمان را تعیین کنیم. مثلاً در هر مسیر و هدفی که ما داریم، اگر این هدف را به صورتی انتخاب کنیم که در جهت زندگی شاد باشد و اینکه بدانیم بعدازاینکه ما به یک نقطه و هدف می‌رسیم؛ در انتها، آن پایان کار نیست و یک نقطه جدیدی شروع می‌شود، هیچ‌وقت دچار ناامیدی نمی‌شویم. حتی اگر در مسیر رسیدن به هدف دچار ناکامی‌هایی هم شده باشیم، باز می‌دانیم که یک نقطه آغازی هست.

اگر به این نتیجه رسیده باشیم که مرگ، پایان زندگی نیست و بعد از مرگ زندگی جدیدی خواهیم داشت و یا بعد هر ناکامی، بازهم یک موفقیتی می‌تواند در انتظار ما باشد، هیچ‌وقت ناامید نمی‌شویم. این تنها راهی است که در مسیر درمان می‌تواند کمک‌حال ما باشد؛ کسی که فکر می‌کند تمام زندگی خودش را ازدست‌داده و به پایان زندگی رسیده است، به‌واسطه این وادی، متوجه می‌شود که می‌تواند دوباره به زندگی برگردد و قدم‌های محکم‌تری بردارد و زندگی خودش را از نو و باکیفیت بالاتر شروع کند.

 

دکتر صمد

وادی سیزدهم که می‌گوید پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست، این نقطه‌ها رفتار ماست؛ و این خط‌ها، عملکرد ما. این وادی از جمله وادی‌هایی است که رویکرد جهان‌بینی دارد و به ما ایده می‌دهد؛ ایده برای تغییر. تغییر فرد از یک مصرف‌کننده به فرد خودساخته و در ادامه یک کمک راهنما بشود برای کمک به افراد دیگر. وادی‌ها همه برای این تغییر انسان‌هاست و وادی سیزدهم تقریباً جزء آخرین وادی‌هاست که بعدش از آن، وادی چهاردهم آمده که وادی عشق و احترام است. یک سفر اولی وقتی به سفر دوم می‌رسد، آنجا دیگر پایان کار نیست؛ باید آموزش ادامه داشته باشد و به‌تدریج تغییر و تکامل صورت بگیرد. در کنگره 3 سفر مطرح می‌شود که سفر سوم انتهایی ندارد و بینهایت است. حرکت به سمت بی‌نهایت، نیاز به آموزش تدریجی دارد.

 

خانم فلورا

نظر من در مورد وادی سیزدهم این است که انسان همیشه راهی برای جبران دارد؛ ممکن است ما بعضی وقت‌ها در زندگی دچار احساس شرم بشویم و احساس محرومیت داشته باشیم، مشکلاتی در زندگی برایمان به وجود بیاید و دچار ناکامی بشویم اما همیشه یک راهی برای جبران وجود دارد و ما می‌توانیم از طریق جهان‌بینی که داریم، از طریق مهارت‌هایی که آموزش می‌بینیم، می‌توانیم جبران کنیم و همیشه به آینده امیدوار باشیم.

 دکتر محسن

من می‌خواستم یک ارتباطی که بین این وادی و سی دی دبه وجود دارد را بیان کنم؛ درواقع دبه، چیزی است که امروزه با توجه به شرایط اقتصادی به‌وفور در جامعه دیده می‌شود. فردی که دبه می‌کند، گرفتار همین مسئله می‌شود. کسی که دبه می‌کند به این نقطه می‌رسد که یک خط جدید شروع می‌شود که این خط جدید، نزد خودش و جامعه است. وقتی‌که شخص این کار را انجام داد، یک نگرش جدیدی نسبت به این شخص در جامعه به وجود می‌آید. این شخص به‌عنوان کسی که پیمان خودش را شکسته و زیر قولش زده، نگرش جامعه نسبت به آن شخص عوض خواهد شد و اگر آن‌قدر ساده‌لوح باشد که تصور کند مسئله به همین‌جا ختم می‌شود و همین یک عملکرد برایش ثبت می‌شود، این‌طور نیست؛ درواقع این سرآغاز خط دیگری برایش است و در جامعه و یا هرجایی که فعالیت می‌کند، این فرد به‌عنوان یک شخص پیمان‌شکن شناخته می‌شود و دیگر کسی روی این فرد حسابی باز نمی‌کند. همان‌طور که آقای مهندس می‌فرمایند: هر چه کنی به خود کنی، اگرچه نیک و بد کنی. بازخورد این قضیه، به خود فرد برمی‌گردد و عهد شکستن است.

در مورد وادی سیزدهم یک سؤالی داشتم؛ همیشه فکر می‌کردم این وادی این‌گونه باید باشد که هر نقطه پایان، سرآغاز خط دیگری است. با توجه به این‌که می‌دانم روی همه این وادی‌ها فکر شده و آقای مهندس بدون حکمت چنین عنوانی را برای این وادی انتخاب نکرده‌اند، خواستم بدانم چرا عنوان وادی را این‌گونه بیان کرده‌اند؟

 

خانم پروانه

در کنگره 60، هرکسی برای رهایی خودش باید تلاش کند و بهایش را پرداخت کند تا به درمان برسد. اگر فردی در این دنیا درمان نشود، اعتیاد خودش را به دنیای دیگر و پس از مرگ با خود منتقل می‌کند و در آنجا هم یک فرد معتاد باقی خواهد ماند. برای اینکه وادی سیزدهم را متوجه بشویم، بایستی به تعادل برسیم. وادی سیزده، درواقع ارزشمندی رهایی را به ما نشان می‌دهد. ما برای ترک اعتیاد، مبالغ زیادی را پرداخت کردیم؛ ازجمله داروهای گیاهی، مراجعه به کلینیک‌ها، سم‌زدایی؛ اما در کنگره 60، باید بهای متفاوت‌تری را پرداخت کنیم که این بها، شامل تکرار و تمرین است و هر فردی باید خودش تلاش بکند تا به رهایی برسد و آن چیزی که خیلی مهم است و باید بدانیم و بفهمیم این است که با پرداخت بها که همان وقت گذاشتن و آمدن و رفتن و انجام دستورات راهنما است، می‌توانیم به رهایی برسیم.

 

دکتر امیرحسین

هدف سی‌دی‌های آموزشی کنگره 60، هرکدام یک هدفی را دنبال می‌کند. موضوع وادی سیزدهم، به نظر من دادن امید به افرادی است که وارد کنگره 60 می‌شوند. یک مصرف‌کننده که وارد کنگره 60 می‌شود، از هر نظر دچار ناامیدی شده. هدف وادی سیزده، دادن امید به این فرد است؛ وقتی شما آمدی و به درمان شدی، وارد دنیا و زندگی دیگری می‌شوی و این شروع دیگری برای شما خواهد بود.

در مورد سی دی «دبه»؛ آموزه‌های کنگره 60 در مورد همه زمینه‌هاست؛ از سلام کردن و ورود به یک جلسه تا احترام گذاشتن و قدردانی کردن و حتی آداب غذا خوردن. در این سی دی جناب مهندس ادامه آن آموزه‌های زندگی را برای کسانی که به درمان رسیده‌اند ارائه دادند و پایبند بودن به آن عهد و پیمانی که بسته‌اند تأکید می‌کنند. در جامعه کنونی که ازنظر اخلاقی، واقعاً دچار انحطاط و سقوط شدیم و در لایه‌لایه‌های جامعه، اخلاقیات دچار سقوط شده و پایین آمدن سطح اخلاقیات زیاد شده است، در این سی دی توضیح دادند که وقتی شما با کلام یک عهدی را می‌بندید، حداقل به آن کلامی که گفته‌اید احترام بگذارید و پایبند باشید. قدیم‌ها که از یکجایی خرید می‌کردند، یک تار موی سبیل گرو می‌گذاشتند؛ یعنی برای آن یک تار مو احترام قائل می‌شدند ولی امروزه خیلی از افراد هستند که به نوشته‌های خودشان هم که امضا هم کرده‌اند، احترامی قائل نمی‌شوند. مهندس توضیح می‌دهند که شما به نوشته‌های خود که هیچ، به کلام خودتان هم احترام قائل باشید.

خانم عزیزه

من دستور جلسه امروز را به‌اشتباه متوجه شدم و در مورد دستور جلسه «کار، تحصیل، قدرت» مطالعه کردم که مشارکت می‌کنم.

جناب مهندس در مورد این دستور جلسه فرمودند که: کسی که وارد کنگره می‌شود و از این پروسه درمانی کمک می‌گیرد، دیگر به این فرد استراحت کامل نمی‌دهیم. درواقع در حین اینکه در حال درمان است، هم می‌تواند کار کند، هم می‌تواند ادامه تحصیل بدهد. من وقتی این‌ها را مطالعه کردم تصور کردم جناب مهندس یک روانشناس هستند یا روانشناسی را خوب بلدند. به خاطر اینکه ما می‌گویم کار، تحصیل، قدرت؛ درواقع به آن 5 نیاز اساسی ویلیام گلاسر اشاره می‌کنیم که عبارتند از:

نیاز به بقا

نیاز به عشق و احساس تعلق

نیاز به قدرت (موفقیت، ارزشمندی شخصی، شهرت)

نیاز به آزادی و خودمختاری

نیاز به تفریح

یعنی در کنار اینکه در حال درمان هست، وقتی به کار و تحصیل و قدرت توجه می‌شود، درواقع می‌خواهد 5 نیاز اساسی بیمار تأمین بشود؛ یعنی مهندس می‌خواهند حس مفید بودن در بیمار را به وجود بیاورند و وقتی فرد از خواب بیدار می‌شود، بی‌انگیزه نباشد. وقتی‌که بیمار حس مفید بودن را دارد، بهتر می‌تواند پروسه درمان خودش را طی کند.

 

دکتر فرشید

در مورد وادی سیزدهم؛ به قول جناب مهندس، هرکدام از ما، یک ظاهر و یک باطن هر قضیه را داریم. هرلحظه در حال تغییر هستیم و هرلحظه می‌میریم و زنده می‌شویم. ما باید با این بینش و آگاهی استقرار پیدا بکنیم و متوجه به این مسئله بشویم که، همیشه برای آینده امید خواهیم داشت و درگذشته نمانیم و در آینده هم غوطه‌ور نباشیم. به نظر من هدف این است که به آن آگاهی برسیم که در حال زندگی کنیم و برای رسیدن به این آگاهی، احتیاج به یک مثلثی داریم که شامل: عقل، عشق، ایمان است. ما اگر این مثلث را متوجه بشویم.

 

خانم زهره

هر دفتر یا کتابی که نوشته می‌شود، بعد از اتمام آن، یک دفتر دیگری باز می‌شود و نوشته می‌شود. این فرمان قدرت مطلق هست که همه‌چیز باید در حال جاری بودن و حرکت باشند. مثلاً یک خرس که 6 ماه به خواب زمستانی می‌رود، آن‌هم در حال حرکت است و در حال انرژی گرفتن برای روبرو شدن برای 6 ماه بعدی است. هر چیزی تغییر می‌کند جز حقیقت؛ حقیقت تغییر نمی‌کند؛ مثل فرمان‌ها و قوانین الهی. وقتی خداوند می‌فرماید: ربا نخورید، دزدی نکنید، این‌ها هیچ‌گاه تغییر نمی‌کند. به پایان رسیدن هر مرحله را یوم الفصل می‌گویند؛ یعنی روز جدایی. روز جدا شدن و وارد مرحله جدید شدن و سرآغاز روزی دیگر.

 

 دکتر مهران

وادی سیزدهم درواقع جهان‌بینی آدم‌ها را نشانه گرفته است و یکی از سؤال‌هایی که از ما پرسیده می‌شود و خیلی وقت‌ها خودمان از خودمان می‌پرسیم؛ حالا که ترک کردم یا درمان شدم، خب بعدش چه می‌شود؟ پدر و مادرمان که رفتارشان با ما این‌جوری است، من پول ندارم، کار و زندگی ندارم و جملاتی شبیه این‌که خیلی از مراجعین من به زبان می‌آورند و سؤال می‌کنند. درواقع آقای مهندس در مورد این موضوع به‌خوبی بررسی کردند. درواقع یک سیکلی تعریف شده که از خود مصرف‌کننده می‌خواهند که طی کند؛ یعنی در هر وادی افکار فرد را به یک مرحله‌ای می‌رساند و دوباره در وادی بعدی فکر بعدی و نقطه بعدی را نشان می‌گیرد؛ یعنی مرحله‌به‌مرحله فرد را جلو می‌برد و وقتی سفر اول تمام می‌شود، یک‌چیز جدیدی بنام سفر دوم را جلو پای فرد قرار داده که در این سفر آپشن های زیادی وجود دارد که فرد می‌تواند دنبال کند و مثلاً کمک راهنما بشود و به دیگران خدمت کند و دائم این زلال بودن و جاری بودن را دنبال می‌کند. در انتهای هر وادی از خود فرد می‌خواهد که نظرش را در مورد خودش بیان کند و من که چند سال پیش با این وادی سیزدهم آشنا شدم، به من کمک زیادی کرد و باعث شد ثابت نمانم و یک پله بالاتر رفتم و دائماً دوست دارم پله‌های بالاتر را طی کنم و واقعاً تأثیر زیادی روی من و حتی بعضی از همکاران که در اینجا حضور دارند گذاشته است.

 

جناب مهندس

نکته‌ای که می‌خواهم امروز صحبت کنم، خارج از دستور جلسه امروز است. ما هر زمان و به هر چیزی که جنبه تقدس بدهیم، دیگر نمی‌توانیم به آن نزدیک بشویم. دیگر نه می‌توانیم به آن انتقاد کنیم و نه نزدیکش بشویم. این مسئله در علم هم همین‌طور گسترش پیداکرده و گویی که در علم هم هر چیزی برای خودش یک تقدسی پیدا کرده و نمی‌شود نزدیکش شد. پزشکان و روانشناسان دائماً کار می‌کنند و همه در قسمت اعتیاد کار می‌کنند و هیچ‌کدام کم‌کاری نمی‌کنند و همه از ته دل می‌خواهند که بیمار خوب شود؛ هیچ پزشکی نیست که نخواهد بیمارش خوب شود. هیچ پرستاری، هیچ روانشناسی. ولی چرا ما خروجی نداریم؟! تا حالا خروجی را انداختم روی بیمار که این مشکل مال بیمار است. اگر برویم و نگاه کنیم، می‌بینیم یک اشتباهات بزرگی در قسمت علمی اتفاق افتاده که کار را خراب کرده؛ یعنی معکوس شده؛ پزشک زحمت می‌کشد، پرستار زحمت می‌کشد، روانشناس زحمت می‌کشد ولی خروجی ندارد.

یکی از اشتباهات این بود که جهان پزشکی آمد و بیماری اعتیاد را به‌عنوان مسمومیت اعلام کرد و عملیات سم‌زدایی شکل گرفت. گفتند مواد مخدر سم است و اگر ما این سم را از بدن معتاد خارج کنیم، بیمار خوب می‌شود؛ و هزاران برنامه برای سم‌زدایی درست شد که بالاترین و خطرناک‌ترین نوع آن، URD و UROD بود که انجام شد و چه مسئله خطرآفرین و خطرناکی است که باعث مسائل و مشکلات زیادی شد؛ حتی باعث مرگ‌ومیر زیادی شد. چون می‌آمد به‌یک‌باره تمام مخدر موجود در بدن فرد را می‌سوزاند و از بین می‌برد. می‌گفتیم اگر بیایید کسی که 5 سال مرفین تزریق کرده را سم‌زدایی بکنید چه اتفاقی برایش می‌افتد؟ گفتند نه شما نمی‌توانید این کار را بکنید. پرسیدم کسی که 5 سال هروئین تزریق کرده چطور؟ گفتند این را می‌توانید. فرق هروئین با مرفین چیست؟! هروئین همان استیل مرفین است؛ فرقی با مرفین نمی‌کند. اگر یک دارویی دیگر را استفاده می‌کند می‌گویند باید تیپر کنیم ولی اگر بگوییم تریاک مصرف می‌کند میگویند باید سم‌زدایی بکنیم. چرا؟ تریاک هم همان مرفین است، نارکوتین است، نارسئین است، پاپاورین است و کلی داروهاست. اصلاً مشکل، مشکل سم نیست؛ اگر بخواهیم بگوییم سم است، اول باید ثابت بکنیم که مواد مخدر سم است. کدام‌یک از مواد مخدر سم است؟ هروئین، دی استیل مرفین است. شیشه، متاآمفتامین است. حشیش، T.H.C است. تریاک، کدئین و نارکوتین و پاپاورین و نارسئین و تبائین و کدامین و از این‌هاست. پس هیچ‌کدام از این‌ها سم نیست. می‌گویند شما این‌ها را زیاد مصرف کنید سم است، خب شما هر چیزی را زیاد مصرف کنید سم است؛ نان بربری زیاد بخوری سم است، آب زیاد بخورید سم است، اکسیژن، دیازپام، لورازپام و هر چیزی زیاد بخورید سم است. پس این‌ها یک سری مشکلات عدیده‌ای بود که درگذشته اتفاق افتاد که چند نمونه را می‌خواهم بگویم.

درصورتی‌که ما الآن میدانیم اختلال در سیستم ایکس و عصبی فرد است، تعادل ناقل‌های عصبی به هم خورده دوپامینش خوب ترشح نمی‌شود، سروتونین بدنش خوب کار نمی‌کند، آدرنالین و انکفالینش هم همین‌طور. باید این‌ها بالانس بشود؛ سم‌زدایی این وسط چیست؟

یک مشکلی دیگری هم هست که ازنظر مهندسی بیان می‌کنم که شماها هم متوجه بشوید؛ ما در سیستم پزشکی، یکسری بیماری‌هایی داریم که ازنظر دوز دارویی ثابت هستند. مثلاً آنتی‌بیوتیک بخواهیم بدهیم، یک فرم خاصی دارد و با یک سری جداول خاص تجویز می‌کنیم. یکی قلبش را بایپس می‌کند یا آنژیوگرافی می‌کند و برای رقیق شدن خونش، داروهای خاصی می‌دهند، مثلاً پلاویکس (PELAVIX) می‌دهند که من خودم مصرف کردم که این دارو را در فلان ساعت با دوز مشخص مصرف می‌کنی و در آدم‌ها تقریباً یکسان است و حال گاهی اوقات وزن طرف را در نظر می‌گیرند ولی معمولاً یک پروتکل خاصی را اجرا می‌کنند. خیلی داروهای دیگر هم همین‌طور است و پروتکل خاصی دارد.

حال در اعتیاد می‌خواهیم همین شیوه را بکار ببریم و یک پروتکل تعریف کنیم و برای همه مصرف‌کننده‌ها از آن استفاده کنیم؛ اینجا نمی‌شود این کار را اجرا کرد. چرا نمی‌شود؟ چون در بیماری‌های دیگر، شخص بیمار هیچ سابقه مصرفی از آن دارو را ندارد. کسی می‌خواهیم پلاویکس بدهیم، هیچ بیمار قبل از اینکه آنژیوگرافی کرده باشد سابقه مصرف پلاویکس ندارد؛ بنابراین بدنش هیچ‌گونه مقاومتی در برابر دارو ندارد. مثلاً می‌خواهیم آنتی‌بیوتیک بدهیم، فرد هرروز که آنتی‌بیوتیک مصرف نمی‌کرده و بدنش پاک است و به یک دوز خاصی از آنتی‌بیوتیک جواب می‌دهد. در مورد قرص خواب مثل کلونازپام، فرد هیچ‌گونه سابقه مصرف این قرص را ندارد، نصف این قرص را می‌دهیم و خوابش می‌برد. ولی اگر بیماری نزد شما آمد که روز 20 عدد قرص کلونازپام می‌خورد، 10 عدد آمی تریپتیلین می‌خورد، کلی هم داروهای دیگر می‌خورد، این را چطور دارو تجویز می‌کنی؟ می‌توانی از سابقه مصرفش استفاده کنی؟ بگویی چون دیازپام از دوز 5 میلی‌گرم شروع می‌شود، ما به تو 5 میلی‌گرم می‌دهیم؟! بدن این فرد مقاوم است؛ این فرد خیلی مصرف کرده و بدنش کاملاً مقاوم در برابر دارو است و نمی‌توانیم به این فرد دوز ثابت بدهیم. وقتی شما می‌آیی و به فرد مصرف‌کننده که 5 گرم تریاک می‌خورد، یکی نیم گرم می‌خورد، یا یکی 10 گرم تریاک می‌خورد؛ مگر می‌شود به این‌ها دوز ثابت بدهی؟ متادون ثابت بدهی؟! آن‌یکی مصرفش 20 برابر این‌یکی است. یکی دیگر داریم که روزی 20 بار تزریق می‌کند و بدنش در برابر داروهای مخدر کاملاً مقاوم است، شما نمی‌توانی دوز ثابت بدهی. داروهای دیگری که ما دوز مشخصی می‌دهیم و استاندارد می‌دهند، حساب‌کتاب دارد و بدن مقاوم نیست ولی در مورد اعتیاد، مقوله کاملاً فرق می‌کند. فردی که 10 گرم تریاکی می‌خورد، خودش برابر کلی متادون و کلی داروهای دیگر است. پس اینجا قضیه فرق می‌کند. پس تعریف تخصص در اینجا چیست؟ چطور می‌گوید من تخصص دارم و پزشک درمان اعتیاد هستیم؟! تخصص این است که من بیایم و حداقل یک معادل‌سازی بکنم؛ می‌توانم بسنجم که تو چه موادی مصرف می‌کنی؟ چه مقدار و چگونه مصرف می‌کنی؟ چند بار در روز مصرف می‌کنی؟ بر همین مبنا محاسبه کنم و برایش دارو تجویز کنم.

من اگر بخواهم تمام معادل‌سازی‌ها را در درمان اعتیاد آموزش بدهم، 2 جلسه دو سه ساعته تمام این‌ها را آموزش می‌دهم. شما هر مریضی را که می‌آید مقابلش بنشینید و بپرسید چه مصرف می‌کنی؟ چه مقدار مصرف می‌کنی؟ چه ساعتی مصرف می‌کنی؟ بر مبنای آن، تئوری‌اش را می‌دهی، درمانش را شروع می‌کنی. پس ما روی کسانی که حشیش یا شیشه مصرف می‌کنند، با دوز 20 میلی‌گرم 30 میلی‌گرم شروع می‌کنیم. 20 میلی‌گرم شربت OT می‌دهیم به مصرف‌کننده حشیش. یعنی ما با 20 میلی‌گرم یعنی 2/0 سی‌سی شروع می‌کنیم. یکی 5 سی‌سی، یکی 4 سی‌سی. باید هرکدام حساب بشود. پس چون بدنش سابقه مصرف دارد و بدنش مقاوم است، ما نمی‌توانیم دوز ثابت بگیریم.

می‌گوید: چو بینی که نابینا به چاه است، اگر خاموش بنشینی گناه است. اگر پروتکل درست باشد، پروتکل صحیح باشد قطعاً به نتیجه می‌رسد. اگر غلط باشد کار به نتیجه نمی‌رسد. می‌خواهم بگویم پروتکلی که الانه در دسترس است، این پروتکل صد در صد از رأس تا ذیل تماماً غلط است. نوشته شربت OT برای بیماری‌های قلبی خوب نیست، درصورتی‌که بهترین دارو برای بیماران قلبی، شربت تریاک است. شما یک فرد تریاکی را نمی‌توانی تریاکش را قطع و متادون بدهی. باید حتماً شربت تریاک بدهی و دلایل علمی آن موجود است. می‌گوید برای بیماران کبدی بد است؛ این دارو بهترین دارو برای بیماران کبدی است. بچه‌هایی داشتیم که باید کبدشان را عوض می‌کردند که وقتی شربت OT می‌خوردند در لیست تعویض کبد خارج شدند. برای بیماری‌های بای پولار، سایکوز و اسکیزوفرنی، بهترین دارو همین شربت OTاست که آن‌ها را به تعادل درمی‌آورد.

پس این پروتکل چیزی است که نه امتحان و آزمایش‌شده و نه مطالعه شده و روی هوا و بدون بررسی‌های علمی و عملی نوشته‌شده است. من اگر روی پروتکل D.S.T با شما صحبت می‌کنم، در کنگره به آن عمل می‌کنیم و امروزه بیش از 8 هزار نفر روی پروتکل D.S.T  هستند، یک 50 نفر و بعد هزار نفر را در مرکز ملی مطالعات عملی اعتیاد پایلوت کردم. از هزار نفری که پایلوت کردم متد درمانیشان D.S.T بود. هیچ‌کدام از این هزار نفر با 10 سی‌سی شربت OT شروع نکردند. هیچ‌کدام دو وعده در روز نبودند؛ هیچ‌کدام از این مسائلی که مطرح می‌شود و که به این بدهیم و به اون ندهیم و این چیزها نبوده. من تقاضا می‌کنم که چند نفر بیآیند و بررسی کنند و این پروتکل غلط را به وزارت بهداشت بگوییم که ادامه پیدا نکند و از این وسط برداشته بشود چون تخریب ایجاد می‌کند. این هم مثل همان سم‌زدایی و UROD است. ما می‌خواهیم یک کاری بکنیم که بیماران به نتیجه برسند، به درمان برسند ولی اگر پروتکل غلط باشد چی؟ فرض کنیم غلط باشد. این 10 سی‌سی OT را شما از کجا آوردید و نوشتید؟ با 10 سی‌سی شروع می‌کنیم از کجا آمده؟ 10 سی‌سی، نقطه مرگ است؛ یعنی یک آدم معمولی اگر 1 تا 1/2 گرم شربت تریاک بخورد منجر به مرگش می‌شود. این را گذاشتند پایه اولیه پروتکل و بعد برای این خوب نیست و برای آن خوب نیست؛ این‌ها را از کجا آوردید؟

من بیش از 25 هزار نفر را به درمان قطعی رساندم؛ الآن بیش از 8 هزار نفر روی شرت تریاک هستند و خودتان شاهد هستید. پس این پروتکل موجود، تخریب ایجاد می‌کند. روش URD و UROD باعث شد بسیاری از خانم‌ها بی‌همسر بشوند، خیلی از خانواده‌ها متلاشی شدند، اتفاقات بدی افتاد و مرگ‌ومیر و بیماری‌های مختلفی به وجود آورد. همه ما مسئولیم. اگر 10 درصد از این پروتکل غلط باشد چس؟ حالا حالت تقدس به او بدهیم و بگوییم نمی‌توانیم به آن نزدیک بشویم؟! اجازه بدهیم ادامه پیدا بکند؟

دستور جلسه هفته آینده را روی همین موضوع پروتکل می‌گذارم و خود شما پزشک هستید و خودتان می‌دانید موضوع چیست و آن را بررسی کنید و در جلسه به مشارکت بگذاریم که چه مقدارش درست است و چه مقدارش غلط. یا اینکه نه تو دژاکام اشتباه می‌کنی، به این دلیل به آن دلیل پروتکل درست است و ما انجامش دادیم و آزمایش کردیم. ما یک‌چیزی داریم به نام پایلوت؛ در جهان علمی یک‌چیزی داریم به نام پایلوت؛ هر چیزی را که بخواهیم عمل کنیم، اول آن را پایلوت می‌کنیم. در مراحل اول به‌صورت جانوری و بعد انسانی. حال ما مستقیم می‌رویم روی انسانی. آیا ما می‌توانیم یک‌چیزی را بدهیم آن‌هم بدون پایلوت؟! آیا بدون پایلوت می‌شود چنین کاری کرد؟ یک بیماری و یک دارویی را بیاییم بدون پایلوت اجرا کنیم. ما پایلوتی که اجرا کردیم کجا و توسط چه کسی و چه وقت اجرا شده؟ پس بیمارانش کجاست؟ آن 50 نفر و هزار نفر که پایلوت کردیم، پرونده‌هایش دست خودم بود.

بنابراین دستور جلسه بعدی را از روال طبیعی کنگره خارج می‌کنم و روی همین موضوع پروتکل بحث و بررسی می‌کنیم و خودتان پزشک هستید و بعضی‌ها هم به مرحله پی اچ تی رسیدند، بیایید و بررسی کنید. چون ما می‌خواهیم کاری بکنیم که در مقوله درمان اعتیاد به نتیجه برسیم. مگر می‌شود به نتیجه نرسد؟ پزشک زحمت می‌کشد و جان می‌کند و روانشناس هم زحمت می‌کشد و گاهی درگیری فیزیکی هم صورت می‌گیرد؛ چرا نباید این‌ها به نتیجه نرسند؟! 

رهایی‌های کلینیک‌ها

 

کلینیک دانشگاه آزاد - دکتر مسعود رضا

 

مسافر بایرام، آنتی ایکس شیره و تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 10 ماه و 1 روز، راهنما مسعود

 

مسافر حسین، آنتی ایکس تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 12 ماه و 18 روز، راهنما مسعود

 

مسافر قاسم، آنتی ایکس شیره و تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربتOT، طول سفر 11 ماه و 27 روز، راهنما مسعود

دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

 

حضور و غیاب پزشکان

 

تهیه و وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .