چهاردهمین جلسه از دور چهاردهم سری کارگاههای آموزشی لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر مهران و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر حسین با دستور جلسه «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من» و سی دی «بند تن» روز جمعه مورخ 1397/4/29 رأس ساعت ۸ صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد
خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم و از نگهبان جلسه سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند.
در مورد دستور جلسه که وادی یازدهم هست؛ عنوان وادی: چشمههای جوشان و رودهای خروشان همگی به بحر و اقیانوس میرسند. این وادی به نظر من یکی از سختترین وادیهاست و فهم آن برای همه ما مهم و ارزشمند است. در سی دی داستانی تعریف میشود که بالاخره روشناییها آبستن تاریکی میشود؛ هر انسانی در طول زندگی وقتی به آن رشد و تکامل خودش میرسد، ممکن است تاریکی خیلی آرام و به شکل یک نقطه یا نطفهای در درونش شکل بگیرد و اهریمن این را شروع به بسط دادن میکند. خیلی مهم است که بدانیم، تاریکی بهیکباره بر کل سیستم غلبه نمیکند و همهجا را بهیکباره تاریک نمیکند، بلکه حرکت خیلی کند و موزیانه ای دارد و به آهستگی و آرامی در وجود همه ما شکل میگیرد. همانطوری که بزرگتر میشود، از یکسری ابزار برای توسعه خودش استفاده میکند. بههیچعنوان بحث اختیار انسان را از بین نمیبرد و این تاریکی، انسان را اجبار به درگیری خودش نمیکند بلکه از طریق الهام و القاء میآید و انسان را وادار میکند به افزایش تارکی در وجود خودش. سلاحهایی که اهریمن به همراه خودش دارد و در کنگره هم به آنها تأکید میشود، استفاده از خمر است. معنی خمر، پوشش و حجاب است و درواقع از طریق مواد مخدر، مرفین، الکل و حشیش و کوکائین و درانتها بهصورت افکار منفی و انرژیهای منفی، شروع به توسعه میکند. بعدازاینکه تاریکی در وجود ما قوت میگیرد، این ما هستیم که این تاریکیها را باید آهستهآهسته کنار بزنیم؛ همانطور که این تاریکیها بهیکباره ایجاد نشده. در سی دی هم تأکید میشود که حرکت آهسته و مرموز ایجاد میشود، این خود ما هستیم که باید این تاریکی را ذرهذره کنار بزنیم و آن روشنایی را پیدا و در وجود خودمان تقویت کنیم.
عنوان وادی یازدهم که تأکید بر چشمههای جوشان و رودهای خروشان دارد؛ بسیار پر مفهوم و سنگین است. ما باید در این جلسه این را بفهمیم که حرف حساب کنگره از گفتن این جمله چیست؟
در ده وادی، کنگره میآید و انسانها را به یک سطح بالایی از دانایی میرساند؛ فرد را به یک چشمه جوشان تشبیه میکند. این فرد بعدازاین ده وادی که آموزشها را خوب دریافت کرده، به یک جایگاهی میرسد که دارای سطح دانایی بالایی است و برای اینکه این شخص، پاک و دانا بماند، باید جاری بماند. کنگره سعی میکند انسانها را جاری کند. کاری که کنگره با مراجعین و مخاطبین خودش میکند، همین جاری بودن است. همانطور که میدانیم، برای جاری شدن نیاز به یک اختلاف سطح هست تا یک چشمه جاری بشود؛ هیچوقت از پایین به بالا حرکت نمیکند. مثالی که آقای مهندس میفرمایند این است که: شما یک چاهی را در نظر بگیرید که دارای آب زلالی است و مردم از آن استفاده میکنند و در انتهای این چاه، منافذی وجود دارد که به آن زه میگویند و آب از طریق این زه وارد چاه میشود. برای اینکه شما یک چاهی داشته باشید که آب زلال به شما بدهد، باید از آب آن برداشت کنید؛ اگر این کارنشید، بعد از مدتی آب موجود در آن تبدیل به گندآب میشود و هیچ ثمرهای نخواهد داشت. این مثال ملموسی است که در سی دی گفته شد و برای من جالب بود.
برای اینکه بچههای کنگره و کسایی که مخاطبین کنگره هستند به آن پویایی و طراوت و شادابی برسند، باید از این چاه برداشت شود؛ مفهوم وادی یازدهم این است که باید افراد جاری باشند؛ یعنی وقتی بعد از ده وادی گذشته به دانایی لازم رسیدی، باید از این مرحله به بعد به یک سطح بالایی از انرژی برسی و سپس جاری بشوی. چطور کنگره توانسته سطح انرژی افراد را بالا نگه دارد؟! با سپردن مسئولیت به افراد، با ارتقاء درجه اخلاقی به آنها، با ارتقاء سطح علمی. اینگونه است که کنگره آمده و آدمها را تغییر داده و به سطح انرژی بالاتری رسانده و به آنها یاد داده که شما با خدمت کردن، کمک کردن به دیگران، ادامه تحصیل میتوانید سطح انرژی خودتان را بالا ببرید. شما از درب ورودی پارک که وارد شدید، مشاهده کردید که افرادی بدون هیچگونه چش داشت و دستمزدی، مشغول برقراری نظم پارک بودند و همه سیستم را بهخوبی مدیریت میکردند بدون هیچ مشکلی. این همان مسئولیتپذیری و بالا بردن سطح انرژی است که در کنگره وجود دارد.
همه ما تجربیاتی در کلینیک داشتیم که فقط بیاییم و یک مشاور بگذاریم که متلکم وحده باشد و به مراجعین فقط حرف بزند و بعد از مدتی میبینیم بیمار دیگر به کلینیک نمیآیند؛ یعنی وقتی فقط یکطرفه باشد، سیستم جواب نمیدهد. این همان مشکلی است که کنگره 60 توانسته بهخوبی راهحل برای آن پیدا کند. من مثالهای زیادی در این مدتی که در کنگره هستم دارم از بچههایی که با مدارک پایین وارد کنگره شدند و الان به مدارج بالایی رسیدند و دانشجوی P.H.D هستند. هفته گذشته که با مهندس نشسته بودیم، یکی از بچههای کنگره آمده بود که فوقلیسانس جامعهشناسی خوانده بود و ایشان گفتند من از دیپلم شروع کردم و وقتیکه به کنگره آمدم تمام سیستمهای بدنم تخریب شده بود و توانستم در زمان حضورم در کنگره ادامه تحصیل بدهم. چرا یک نفر میتواند به این درجه برسد؟ یعنی فقط قطع مصرف میتواند این قابلیت را بدهد؟ خیر. به نظر من این کنگره است که جاری شدن را به این افراد یاد میدهد و به آنها اجازه میدهد جاری بشوند. یکسری چیزها هست که هر کاری بکنی حالت خراب است؛ شما ممکن است آدم ثروتمندی باشی ولی آدم خوشحال و شادی نباشی. آدم مهندس مثالی میزنند که شما ممکن است یک آدم خیلی سادهای باشی و با یک بزم خیلی کوچک در خانواده، شاد باشی ولی خیلی از آدمها هستند که به این مرحله نمیرسند و این انسانها مثال همان چاهی هستند که از آنها برداشتی نمیشود. به تکتک بچههای کنگره که نگاه میکنیم، اینها دارای سطح انرژی بالایی هستند که درک حال این افراد برای ما درمانگرها باید حائز اهمیت باشد و باید بفهمیم چرا حال اینها اینقدر خوب است! باید صفر تا صد داستان را بفهمیم.
در سی دی «بند تن»، آقای مهندس میفرمایند: نفس ما در قالب این تن ما در این کره خاکی به اسم زمین، در بوته آزمایش و مهد است و نفس ما در حال آموزش دیدن است. در سی دی صحبت از اضداد میشود که وجود این اضداد برای همه ما ضروری است؛ یعنی شما نمیتوانی دنیایی را تصور کنی که همیشه در آن خوبی باشد و هیچ بدی در آن نباشد. اینها در کنار هم معنی پیدا میکند. مثال شیر و گورخر را میزنند که اینها باید در کنار هم باشند وجود اینها برای هم لازمه و تعداد هرکدام از اینها به هم بخورد، اکوسیستم به هم میخورد و جمعیت آنیکی زیاد میشود. یا مثلاً آب، باد، خاک و آتش را میزنند که اینها اضداد هستند؛ در ظاهر به نظر ضد هم هستند ولی وجود هرکدام از اینها لازم هست.
جلسه به مشارکت گذاشته شد
دکتر فرشته
در مورد این دو سی دی هفته، همانطور که استاد فرمودند؛ بسیار پرمحتوا هستند. وادی یازدهم که میگوید چشمههای جوشان و رودهای خروشان همگی به بحر و اقیانوس میرسند. خود دارای مفهومی زیادی است. چرا نمیگوید یک رود به اقیانوس میرسد؟ چرا نمیگوید یک چشمه به اقیانوس میرسد؟! چرا نمیگوید چشمه ساکن؟! واقعاً اینها دارای نکاتی است که باید به آن دقت کرد. تنها، چشمه بودن مهم نیست؛ چشمه باید خروشان باشد و حتماً باید یکسری مسائل و مصائب را رد کند تا برسد به اقیانوس. ما اقیانوس را میتوانیم بگوییم تکامل، پول، یا تحصیلات و یا هر چیزی، حتماً باید یک مسیر طولانی را طی کنیم تا به آن اقیانوس یا تکامل و یا چیزی که هدف ما هست برسیم. پس بدون سختی کشیدن، هیچ راهی برای ما آسان نخواهد بود و میسر نیست. حتی گیاهان که نه حق انتخاب دارند و نه مثل انسان توانا است، خداوند برایش سختی قرار داده و برای اینکه رشد کند، در مسیرش سنگ وجود دارد که باید آن را کنار بگذارد. حیوان هم برای اینکه یک غذایی به دست بیاورد باید سختی زیادی متحمل بشود و گاهی هفتهها گرسنه میماند؛ بنابراین وقتی برای یک حیوان یا یک درخت، انقدر سختی وجود دارد، برای انسان که روح خداوند در آن هست آیا باید راحت به مقصدش برسد؟!
در مورد سی دی هم در این مورد به نحو احسن صحبت شده و گفته شد که ما انسانها با یک نفس واحده آفریده شدیم؛ شاید آفریده شدن ما تقدیر بود ولی هر کدام از ما یک تقدیر و یک خواست داریم. ما باید به تقدیر الهی نگاه نکنیم و به خواست خودمان توجه داشته باشیم. یک مثلثی را گفتند که قاعده آن انسان است که روح سمت راست و جن سمت چپ آن قرار دارد؛ بنابراین باید نیروهای منفی وجود داشته باشند تا ما بر آنها غلبه کنیم و به تکامل برسیم و یک انسان کامل بشویم و بهفرمان الهی نزدیک بشویم.
دکتر مجید
در مورد وادی یازده؛ میخواستم موشکافانه این را نگاه کنم و یک کلمه از آن را حذف کنم ولی دیدم نمیتوانم؛ مثلاً میخواستم چشمههای آن را حذف کنم، جوشان بودن را حذف کنم نشد و یا ببینم یک کلمه از این وادی اضافه است آن را خلاصه کنم، نشد. از قدیم عادت داشتم از کلمات ایراد بگیرم و آنها را حذف کنم. این وادی واقعاً بسیار شگفتانگیزی است و من احساس میکنم هرکسی باید نسبت به هر ثانیه یا دقیقه قبلش، سطح خواستههایش را بالاتر ببرد. در وادی یازدهم، هم بحر داریم، هم اقیانوس که نشاندهنده آرامش است. یک فردی که میخواهد به دانایی برسد و همه ما طالب دانایی هستیم و علاقهمند به رسیدن به برتری نسبت به قبل خود هستیم، این نشاندهنده دانایی است که صلح و آرامش به همراه دارد. دوستی و محبت به همراه دارد. همانطور که یک چشمه و رود موقعی که به دریا یا اقیانوس میریزد به آرامش واقعی میرسد، فردی هم که به دانایی میرسد، در حرکتهای جهان هستی خود به یکسری ارزشهایی پی میبرد که با هیچچیزی قابل قیاس نیست.
خانم ندا
نکتهای که در مورد وادی یازدهم هست و اسمش گویای همهچیز هست انجام عمل صالح این است که انسانها را تشبیه کرده به یک چشمه جوشان و رودهای خروشان که به بحر و آرامش میرسند؛ یعنی انسانهایی که میخواهند به رستگاری برسند، مثل یک چشمهای که منابع آب آن تأمین میشود، منابع رستگاری انسان نیز کسب دانش است و رهایی از ظلمت و صالح و نکات مثبتی است که در زندگی یاد میگیرد و بعد تبدیل به رود خروشان میشود. در این وادی اشارهشده که بیشتر انسانها در مسیر زندگی برخلاف اینکه دیگران تصور میکنند انسانهای موفق راه همواری داشتهاند، مسیری سخت و ناهمواری را طی کردهاند و پستیوبلندیهای زیادی در زندگی داشتهاند تا اینکه به یک بحری و اقیانوسی رسیدهاند که آرامش دارد. نکته بعدی که اشاره شده این است که؛ ما برای رستگاری باید زندگی حال را در نظر بگیریم در عین اینکه به آینده و پیشرفت فکر میکنیم و از خطاهای گذشته خود درس میگیرم و مسئولیت خطاهای خودمان را به عهده میگیریم و اینکه زندگی الآن خود را خراب نکنیم و در حال و اکنون، زندگی کنیم.
دکتر رضا
سرفصل وادی یازدهم این است که؛ رودهای خروشان و چشمههای جوشان به بحر و اقیانوس میرسند. وادی یازدهم ادامه حرکتی است که از وادی اول شروع شده و قسمت به قسمت حرکت کردیم و به اینجایی رسیدیم که رسیدن به آن هدف و سرمنزل است. پیکرهای که وجود دارد حالا در بحث رود و یا چشمه، مولکولهای آب است؛ در یخ هم همین است؛ یعنی پیکره وجودی آن ماده، یکی است یعنی H2O. منتهی این انتخابی است که ما میتوانیم داشته باشیم که در قالب انجماد بریم، در قالب سکون بریم. اگر در قالب انجماد رفتیم، بحث قندیلهای یخبستهای است که در عکسهای ابتدایی کتاب 60 درجه زیر صفر موجود است و آنجا نقطه سکون است، آنجا نقطه قالب گرفتن است؛ یعنی شما در قالب هر ظرفی قرار بگیری، شکل همان ظرف را میگیری و انجماد و سکون در پی دارد. اینکه بیاییم در قالب یک مرداب یا قسمتی باشد که تبدیل به گنداب بشود و آن سکون را داشته باشد یا اینکه آن صفت جاری بودن و جوشوخروش و حرکت و انرژی را داشته باشیم. این جوشوخروش است که ما را به سمت هدف خواهد برد و اگر این صفت را نداشته باشیم، قطعاً در مرحله انجماد یا مرحله رکود هستیم که نتیجه رکود، گندآب شدن است. به همین شکل هم هست که گفته میشود: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
در مورد سی دی؛ آنهم یک اشاره دارد به این بیت که: مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم خاک، چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم.
من فکر میکردم و فکر میکنم که شاید صورت آفرینش همین شکلی بوده و شاید اگر دهها بار هم خداوند بخواهد انسانی را خلق بکند به همین شکل خواهد بود کما اینکه گفته میشود این انسان امروزی، آفرینش اولین نبوده و به همین خاطر زمانی که فرشتهها سجده میکنند و ابلیس سجده نمیکند، به خداوند میگویند چرا میخواهی باز انسان خلق کنی که بیاید و فساد ایجاد کند. این را اینگونه تعبیر میکنند که قبلاً هم انسان خلقشده بود. با توجه به اینکه ما در کنگره بحث جسم و روان و جهانبینی را مطرح میکنیم، قطعاً کالبد ما به یکقسمتی نیاز داشته تا آن روح و روان هم بیاید و در آن شکل بگیرد. به نظر من زمانی که خداوند انسان را آفرید، اضداد را نیز خلق کرد و اگر آفرینش انسان بدون اضداد بود، اصلاً انتخاب انسان هم نقشی نداشت. این همین پروسهای است که ما در درمان به آن اشاره داریم؛ یعنی اگر یک فردی در زندان یا سلول انفرادی باشد و بگوید من یک سال هست که مصرف نمیکنم، این اصلاً ویژگی مثبتی برای این شخص نیست؛ یعنی انتخابی غیرازاین ندارد؛ مگر اینکه یک شخصی باشد که به او مواد برساند؛ اما اگر فردی آمد و در یک محیط اجتماعی زندگی کرد و قابلیت هم وجود داشت، یعنی راه برایش وجود دارد و میتواند مصرف کند یا نکند، اما این فرد آمده و با سعی و تلاش و جوشش و خورش خود، عدم مصرف را انتخاب کرده و این نقطه مهم است.
ما صحبت از بهشت میکنیم ولی این عالمی که در آن زندگی میکنیم آیا چیزی کم از بهشت دارد؟! تمام صفتهایی که خداوند بهصورت تمثیل در مورد بهشت بیان کردند، در جهان خاکی ما وجود دارد ولی ما انسانها بهشت خودمان را به جهنم تبدیل میکنیم به خاطر عدم حفاظت از آن.
خانم لیلی
چیزی که در وادی مطرح میشود و همینطور در سی دی به آن اشاره میشود، مسئله اختیار در انسان است. اختیار تنها چیزی است که فقط به انسان داده شده و هیچ موجودی در هستی این اختیار را ندارد. یک شعری مولانا دارد که میگوید:
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان برزدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مُردن کم شدم
درواقع در این شعر اشاره میکند که انسان مراحل مختلفی را طی میکند و در قرآن هم اشاره میشود که: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا؛ در هنگامیکه نفس به مرحله میانه و تعادل رسید، روح در آن دمیده میشود و آنجاست که نفس واحده را خداوند میآفریند و آن نفس انسان است که روح فرشتهای است در سمت راست انسان که القای الهی و مثبت میکند و در سمت چپ، فرشته منفی یا جن هست که القاهای منفی و شیطانی میکند و شیطان تنها از طریق القا یا الهام و روح هم از طرق القا و الهام میتواند انسان را به سمت خودش هدایت کند. اینجا نفس است که تصمیم میگیرد بهطرف القا سمت راست برود یا چپ و در اینجاست که انسان بر سر دوراهی قرار میگیرد و دقیقاً اینجاست که اختیار معنی پیدا میکند.
وقتی من مدام به سمت چپ حرکت کنم و القاهای منفی را به سمت خودم جذب کنم و اجرا کنم، کمکم نیرو و قدرت فرشته الهی من کم میشود و ممکن است بهجایی برسد که روح ترخیص شود و جن بر انسان تسلط پیدا کند و انسان تسلیم نیروهای شیطانی بشود. اینجاست که میشود گفت انسان تبدیل به شخصی میشود که اختلال شخصیت ضداجتماعی پیدا میکند؛ میشود کسی که مرتکب قتل میشود و وقتی از او سؤال میکنند چرا این کار را کردی؟ میگوید خوب کردم! زره ای عذاب وجدان در این فرد اتفاق نمیافتد.
دکتر آتوسا
در خصوص دستور جلسه امروز؛ ابتدای سی دی به این صورت شروع میشود که؛ لحظه آفرینش انسان است و گفته میشود که روشناییها لحظهای است که آبستن تاریکیها میشوند. درواقع یک لکه تاریک همیشه بهتدریج در یک صفحه سفید به وجود میآید. لحظهای هست که اهریمن به خداوند میگوید من از جنس آتش هستم و انسان از جنس خاک و من در مرتبهای بالاتر از انسان هستم ولی شما انسان را بالاتر از من قرار دادید؛ من تقاضا دارم که بتوانم از طریق القا و الهام، روی انسان تأثیر بگذارم و از مسیر راست و مستقیم، منحرف کنم. چون قوانین الهی تغییرپذیر نیستند ولی با ایجاد انحراف در انسان، میشود مسیر زندگیاش را تغییر داد.
در ادامه به جادوی هفترنگ اشاره میکند که از گیاهی بنام خشخاش نام میبرد که بسیار مفید در درمان یکسری بیماریها است و در افراد ایجاد خوشحالی و نشاط میشود که درواقع به این شکل انسان را گول میزند. همه ما میدانیم که این ماده (تریاک) اگر در دست حکیمی حاذق و دانشمند باشد، میتواند بیماران زیادی را درمان کند ولی اگر دست فردی نادان باشد، از آن بهعنوان ماده مخرب استفاده و به سمت پوچی و انحطاط میرود.
نقشه دوم اهریمن این شد که همانطور که میدانیم؛ دانشمندی هروئین را برای درمان تریاک تولید میکند ولی متأسفانه مشکلات را بیشتر کرد.
مرحله سوم نقشه اهریمن این بود که: شیشه و کرک و کوکائین، انواع مواد مخدر و محرکی که از بین برنده انسان هستند و همچنین داروهای روانگردان که اگر درست مصرف نشود، بدینصورت آسیب خودش را به بشریت وارد میکند.
در مورد رودهای خروشان؛ یک پتانسیلی در وجود ما انسانها هست که باید با تعالیم و آموزههای الهی آن را به جوشش درآورند و به سایر انسانها کمک بکنند.
دکتر مسعود
در مورد وادی یازدهم؛ من چون اهل کردستان هستم این را میگویم که معمولاً اسم جاهای مقدس را با چشمه میگذارند؛ مثلاً در کردستان به چشمه، کانی میگویند؛ کانی سفید، کانی سیاه. در مناطق دیگر هم همین هست. چشمه مقدس است، به دلیل اینکه از خودش چیزی میجوشد؛ یعنی خودش آب را به سطح زمین میآورد.
من روی این وادی فکر کردم و دیدم که بزرگترین معیار، خود کنگره 60 است؛ یعنی شما تصور بفرمایید یک انسانی که تمایل پیدا میکند که رها بشود، مثل چشمه است؛ چون دوست دارد که رها بشود و خودش را نشان بدهد و خودش را از عمق تاریکی بیرون بکشد و روشنایی و نور را ببیند؛ این همان رهجویی است که شروع میکند به سفر کردن.
هر چشمهای نیاز دارد به اینکه پاکسازی و لایروبی بشود و به آبی که از آن میآید جهت داده بشود، وگرنه بعد از مدتی اگر این چشمه لایروبی نشود و همینطور اطراف خودش پخش بشود، یواشیواش فشار و پتانسیلش از بین میرود و تبدیل به باتلاق میشود. این چشمهها را راهنما با مسائل آموزشی و متد درمانی موجود در کنگره به جوشش درمیآورند. این چشمه را یک ظرفیتی میدهند که بعدها حرکت کند و به رود برسد. رود چیست؟ همین لژیونهایی که تشکیل میشود. روزهای اول این لژیون خیلی کوچک بود و چندنفری بیشتر نمیآمدند ولی الآن میبینیم چه جمعیتی و با چه شور و شوقی در آن حضور دارند و این لژیون در حال تبدیلشدن به رود هست. وقتی رود شد، نهایت به بحر رو اقیانوس میرسد که همان آرامش است. چیزی که شما امروزه در چهره تمام کسانی که به کنگره میآیند مشاهده میکنید، یک آرامش نسبی است و اگر ادامه پیدا کند، این افراد به عمق اقیانوس میرسند.
پس رهجو، یک چشمه است؛ راهنما این چشمه را باید جوشان و آماده بکند و نگذارد فاسد شود و بعد با حضور در لژیونها و شعبات، به رود تبدیل بشود و بعد به دریاها برسد که همان آرامش نهایی خودش است.
در مورد سی دی «تن»؛ شاید بارها بحث شده که جهان، جمع اضداد است. ما نمیتوانیم فقط خواهان نور باشیم. نور وقتی معنا و مفهوم پیدا میکند که تاریکی وجود داشته باشد. آب برای ماهی معنا و مفهومی ندارد ولی وقتی از آب گرفته شود میفهمد که آب چه قیمتی دارد. ما به دلیل اینکه خیلی از نعمتهای خداوند را آنقدر در اختیار داریم که احساسش نمیکنیم، به همین دلیل متوجه نیستیم که اضداد و ضدونقیضها چه نقشی میتوانند در رشد و پیشرفت ما داشته باشند.
جناب مهندس
در مورد «بند تن»، بهطورکلی معتقد است که ما دو قسمت هستیم؛ مثل اتومبیلی میماند که شامل خود اتومبیل و دیگری راننده آن که ما معتقدیم راننده، نفس و ماشین، فیزیولوژی است. انسان ازنظر ژنتیکی با شامپانزه، 98 درصد یکسان است؛ اختلاف ژنتیکی انسان با شامپانزه، شاید 2 یا 3 درصد باشد. ازنظر قالب بله؛ شاید دو سه درصد باهم اختلاف داشته باشند ولی ازنظر معیار، فهم و شعور و آگاهی و مسائل دیگر، هزاران هزار درصد باهم فرق دارند. فرق بین شامپانزه و انسان، از زمین تا آسمان است. ازنظر قالب شبیه هستند؛ قلب و چشم و ریه و تولیدمثل و چه و چه، باهم یکسان هستند ولی ازنظر محتوا چی؟! اگر همهچیز هستی را ژن و قالب میگرفتیم، بله؛ ولی در اینجا برای ما یکچیز دیگری هم هست. حتی این را جهان علم هم فهمیده و متوجه قضیه شده.
میگوید ما در مسائل پزشکی، یکسری فیزیولوژی داریم؛ باید پزشک باشد و درمان قلب و چشم و ریه و کلیه و اینها را انجام میدهد؛ اما یکچیز دیگر هم این وسط هست و آن، مثلاً روان است که در اینجا مسئله روانپزشکی مطرح میشود.
پس میگوییم: انسان یک جزء نیست؛ انسان دارای دو جزء است.
اما مسئلهای که ما میآییم و در اینجا جمع میشویم و همهکسانی که به اینجا میآیند در کلینیکها کار میکنند و لژیون پزشکان است؛ نکتهای که بسیار مهم است، اسن است که، ما میخواهیم کلینیک را تبدیل به کارآفرینی کنیم. این تصمیمی است که من دارم؛ یعنی کلینیک در جهتی حرکت کند که کارآفرین باشد. یه وقت هست مریض میآید و مینشیند و شما نسخه مینویسید و دارو میدهید و یک کلاس رودررو برگزار میکنید و میرود پی کارش. ولی ما میخواهیم کارآفرینی بکنیم. کارآفرینی دو قسمت است؛ یک کارآفرین مادی داریم که میرود سرکار و حقوق دریافت میکند، یک کارآفرین اجتماعی داریم؛ مثلاً من یک کارآفرین اجتماعی هستم. آدمها را سرکار میگذارم. تمام پارک را نگاه کنید، شعبات را نگاه کنید. اینها مشغول کار هستند. یک کلینیک هم باید کارآفرین بشود. آنهایی که در لژیون پزشکان بودند و این پیام را گرفتند و کلینیک را تبدیل به کارآفرین کردند، اینها پیروز شدند. اینها دیگر به دنبال مریض نمیگردند؛ مریض اتوماتیک مراجعه میکند. چه کسی مریض میآورد؟ خود مریضها. ما که در تهران دنبال مریض نمیگردیم؛ نه تبلیغ میکنیم، نه آگهی میدهیم و اصلاً تبلیغ ممنوع است. پیام توسط خود افراد داده میشود.
کلینیکهایی که آمدند و در درون خودشان لژیون تشکیل دادهاند، تبدیل به کارآفرین شدند و کلی نیرو دارند؛ تکبهتک بیماران خودشان مُبلغ آن کلینیک شدند و هدف نهایی ما هم همین است. امروز میبینید که از کلینیک رباطکریم و کلینیک رجا از زنجان، رهایی داریم.
اینها از ساعت 4 صبح از زنجان حرکت کردند و با اتوبوس به اینجا آمدند. بیماران کلینیک آمدند و با راهنمای کنگره 60 به رهایی رسیدند و اینهمه راه با اتوبوس به همراه خانوادهها حرکت کردند و در راه گفتند و خندیدن و اینهمه آدم به خاطر یک نفر که به رهایی رسیده خوشحال هستند و مثل یک پیکنیک امروز را میگذرانند و باز برمیگردند.
پس هدف نهایی من این است که کلینیکها کارآفرین بشوند و لژیون تشکیل بدهند و از همان افراد لژیون، استاد و نگهبان و دبیر و آبدارچی و نگهبان نظم و ... انتخاب بشود.
در تمام شعبات کنگره 60 یک نفر نظافتچی نداریم؛ در تمام شعبات یک آبدارچی نداریم؛ کل 30 روز ماه رمضان افطاری میدهیم بدون اینکه یک نفر آشپز داشته باشیم. انواع و اقسام غذاها را میپزیم. چون کارآفرین بودیم و افراد خودشان همه کارها را یاد گرفتند. الآن در اینجا، یکسری نگهبان هستند، یکسری مرزبان، یکسری کارهای دیگر. 40 نفر هر هفته به نمایندگی از شعبات بهعنوان مسئول انضباط ماشینها با لباس فسفری در پارک حاضر میشوند. از ساعت 5 صبح میآیند و خودروها را راهنمایی میکنند و هفته بعدی که خودش به پارک میآیند، با مسئول انضباط ماشینها خوب برخورد میکند چون هفته قبل خودش مسئول بوده.
بنابراین کلینیکها باید در جهتی حرکت کنند که علاوه بر مسائل پزشکی که روی متد D.S.T کار میکنند، باید دید کارآفرینی نیز داشته باشند. آنوقت است که شما دیگر کنار میایستید و مدیریت و رهبری را خودتان میکنید و مریضها خودشان به رهایی میرسند.
روز چهارشنبه، 114 نفر رهایی داشتیم؛ 92 نفر رهایی مواد مخدر و 22 نفر رهایی سیگار. از همه جای ایران بودند. من اینها را به درمان نرساندم ولی اینها مال من هستند؛ بنام کنگره 60 هستند و کنگره 60 بنام من است. من به دیگران یاد دادم و دیگران به کسان دیگر و همینطور تند تند به رهایی میرسند و هفتهای میانگین 100 نفر رها میشوند. دولت تمام تلاش خودش را میکند و 400 نفر را با عنوان طرح اخوان به ملارد میبرد و میلیاردها تومان هزینه میکند و 3 ماه از اینها نگهداری میکند و بعد از 3 ماه که رهایشانم کرد، همه اینها باز دوباره مواد مصرف میکنند. در کنگره، سالی 4 تا 5 هزار نفر به رهایی میرسند آنهم با درصد خیلی بالا. در حال حاضر هم در حال بررسی هستیم و از رهاییهای سال 94 آزمایش فالوآپ میگیریم تا ببینیم به چه ارقامی میرسیم.
امیدوارم این قضیه را جدید بگیرد و این یک دیدگاه جدیدی باشد؛ دیدگاهی باشد که مثلاً من روز جمعه صبح از منزل بیرون میآیم و به لژیون میآیم فقط این نباشد که حضوروغیاب بشود و 2 نفر مریض به من بدهند؛ این را دور بریزید. دیدگاه این باشد که من میآیم ببینیم اینجا چهکاری انجام میدهند؟! دژاکام و دوستانش چهکاری کردهاند و چطور این افراد زیاد شدند تا من هم همان کار را بکنم. سعی کنید لژیونها را د کلینیک راه بیندازید و ما هم با تمام وجود کمک میکنیم و هرچقدر در توانمان باشد و امکانات داشته باشیم، سی دی یا کتاب یا جزوه و هر چیز دیگری که لازم باشد در اختیار شما میگذاریم.
ما به این نتیجه رسیدیم که پروتکلهای موجود، غلط و نادرست است. تعارف را کنار بگذاریم. پروتکلی که برای شربت تریاک نوشته شده، کاملاً غلط است؛ دلیلش این است که هیچ خروجی ندارد. ما درمان را با 0/2 سیسی شربت تریاک شروع میکنیم ولی در پروتکل نوشتهشده 10 سیسی؛ یعنی 50 برابر ما. 10 سیسی مرز کشندگی با ماده تریاک است. نقطه مرگ با تریاک، یک تا یک و نیم گرم تریاک است. در این پروتکل برای همه یکسان تجویز شده است؛ مگر همچنین چیزی میشود؟! یکی هروئین میکشد، یکی تزریق میکند. یک نفر 2 نخود تریاک میکشد؛ آنکسی که 10 سال تزریق میکند آیا با اینها یکی هستند؟ یکنفر یککمی حشیش میکشد، یکی 5 گرم شیره میخورد و آنیکی 10 گرم؛ یکی 15 گرم با وافور میکشد، یک نفر یک عدس تریاک میخورد؛ اینها باهم یکسان نیستند. این خندهدار است. مثل این است که ما یکدست کتوشلوار بدوزیم که به تن همه بخورد. همه سایز 48؛ همه بخرند و به تن هر کس تنگ بود، گشادش کند و به تن هرکسی گشاد بود، تنگش کند. این که نمیشود؛ بنابراین، پروتکلها همه غلط است و دلیلش هم عدم خروجی آنهاست. باید به این باور برسیم و بتوانیم انشالله به مرحلهای برسیم که اینها را متقاعد کنیم که پروتکلهای شما باید مورد تجدیدنظر و بررسی و ارزیابی قرار بگیرد. تا زمانی که این کار صورت نگیرد، ما نتیجهای از این پروتکلها نخواهیم دید.
شما این ارزیابیها را در سیستم پزشکی انجام میدهید؛ وقتی جراحی قلب میکنید، بعد ارزیابی میکنید، آنژیو میکنید و ارزیابی میکنید. پیوند کبد میکنید مورد ارزیابی قرار میدهید که چند نفر خوب شدند و چند نفر مردند. خب این پروتکلها را نیز ارزیابی کنید ببینیم چند نفر به نتیجه رسیدن؟! آمدیم متادون را برای درمان دادیم، دیدیم دیگر نمیتوانیم پس بگیریم.
رهاییهای کلینیکها
کلینیک انصار- دکتر اعظم – روانشناس خانم الهام
مسافر علی، آنتی ایکس تریاک و گل، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 14 ماه و 10 روز، راهنما میثم
مسافر محمدرضا، آنتی ایکس تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 12 ماه و 16 روز، راهنما میثم
کلینیک رجاء زنجان - دکتر رضا
مسافر علیرضا، آنتی ایکس شیره و تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر ۱0 ماه و 20 روز، راهنما عباس
دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس
تهیه و وبلاگ نویس: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
2837