English Version
English

آرامش؛ گفتگو با کمک راهنمای محترم مسافر ناصر

آرامش؛ گفتگو با کمک راهنمای محترم مسافر ناصر

لطفاً خودتان رو معرفی و اعلام سفر بفرمایید.

سلام دوستان ناصر هستم مسافر، با تخریب 20 سال وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره بوده، مدت سفر اول 11 ماه و 20 روز به روش: DST ، داروی درمان:OT  راهنمای بزرگوارم: آقا هادی، در حال حاضر 4 سال و دو ماهه که آزاد و رها هستم. ضمناً 8 ماه سفر نیکوتین داشتم به راهنمایی احمد آقا در حال حاضر 3 سال و چهار ماه که رها هستم.

 

لطفاً بفرمایید درمان اعتیاد در کنگره 60 چگونه درمانی است و از چه طریقی حاصل می‌شود 

در کنگره از تعاریف درست به مفاهیم درست می‌رسیم، در درمان اعتیاد هم این قضیه صادقِ به این دلیل که از درمان یک تعریف درستی داریم و یک مبدأ و مقصد و هدف تعیین‌شده. خیلی جاها به دلیل نشناختن مبدأ  باعث می‌شود که به مقصد درستی نرسیم

با اینکه هنوز این بحث مطرحِ که آیا اعتیاد یک بیماریِ، اما کنگره به اعتیاد به‌عنوان بیماری نگاه می‌کند و تشخیص می‌دهد که به کجا تخریب واردشده، در صورت‌مسئله اعتیاد و مثلث درمان به تفضیل راجع به مبدأ و مقصد و چگونگی رسیدن به هدف که بازسازی سیستم شبه افیونی است توضیح داده‌شده.

 

لطفاً بفرمایید مباحث انسان‌شناسی و ضرورت شناخت انسان که در کنگره مطرح‌شده چه رابطه‌ای با درمان اعتیاد دارد؟

درواقع حلقه گم‌شده درمان در همین موضوع است، همه‌جا همین‌طور است که به دلیل نشناختن انسان خیلی مواقع مسئله را درست تشخیص نمی‌دهیم و درواقع مسئله را چیز دیگری طرح می‌کنیم و به پاسخی غیر از آن سؤالی که در ماهیت اصلی  به دنبالش هستیم می‌رسیم.

کنگره انسان به دو بخش صور پنهان و  آشکار تقسیم‌شده از طرفی در جهان‌بینی در رابطه با انسان و مواد مخدر این دو به هم وصل‌اند، یعنی مواد مخدر ازیک‌طرف و انسان ازیک‌طرف و اگر من ناصر نتوانم از انسان مخصوصاً در صور پنهان شناخت پیدا کنم هیچ‌وقت نمی‌توانم به آن حلقه گم‌شده درمان اعتیاد دست پیدا کنم، در کنگره در مورد اعتیاد میگوییم که انسان با مواد مخدر ازدواج‌کرده و یک فرزند ناخلفی به نام اعتیاد به وجود آمده و ما با این سروکار داریم و نمی‌توانیم بدون شناخت انسان برای درمان اقدام کنیم اصلاً قادر نیستیم. کما اینکه تمام دنیا هنوز ماندن تو این قضیه درمان به خاطر اینکه بخش اصلی شناخت انسان هنوز به نتیجه نرسیده.

 

با توجه به اینکه هدف در سفر دوم رسیدن به خود می‌باشد لطفاً بفرمایید منظور از خود چیست و چگونه و با چه ابزاری در این مسیر باید حرکت کرد؟

خب ما در نوشتارهامون داریم که برای رهایی از اعتیاد دو سفر الزامیست، سفر اول از مصرف مواد مخدر تا قطع آن و سفر دوم از قطع مواد مخدر تا رسیدن به خود، ببینید موضوع اول می‌گوید برای رهایی، یعنی من برای اینکه رها بشوم الزامیِ است لذا موضوع شناخت خود اینجا نمود پیدا می‌کند و نقش کلیدی بازی می‌کند و اگر قرار باشد من رو شناخت خودم کار نکنم درواقع رهایی صورت نگرفته.

 این خود اینجا این‌طوری مفهوم پیدا می‌کند که توانایی ظرفیت‌ها و پتانسیل‌هایی که یک انسان دارِد آن خود است و رسیدن به خود وقتی صورت می‌پذیرد که حساب انسان نه‌تنها با مواد مخدر تمام باشد بلکه مثلث درمان، جسم، جهان‌بینی و روان را باید تکمیل و به تعادل برسد.

در مورد ابزار آن‌هم برای سفر دوم مهم‌ترین ابزار جهان‌بینی است تا جهان‌بینی من درست نشود من آن ظرفیت لازم را پیدا نخواهم کرد تا در مواجهه با کوچک‌ترین موضوعاتی که در زندگی من با آن مواجه میشم درست برخورد کنم. لذا این موضوعات کوچک مثل رابطه با همکارها یا خانواده یا سر یک چهارراه، منظور همین موضوعات کوچک من رو درگیر می‌کند و هنوز روان من درگیر خواهد ماند و نتوانسته‌ام از جهان‌بینی استفاده کنم و به شناخت خود نرسیده‌ام، پس هنوز رهایی صورت نگرفته و موقعی در من ظرفیت ایجاد خواهد شد که بتوانم به‌درستی در مواجهه با این موضوعات برخورد کنم و از آن‌ها گذر کنم.

 

تجربه شما از تأثیر خدمت بر احیای تخریب‌ها و پیدا کردن گره‌های روان و درست کردن آن‌ها چه بوده و مشخصاً کمک راهنما بودن چه تأثیری روی زندگی فردی و اجتماعی شما داشته؟

خیلی سؤال خوب و بافکری است ایست، من معتقدم که این خدمت به خودم هست در جهت بالا بردن پتانسیل و ظرفیت‌های خودم که تو موضوع جهان‌بینی و روان و رسیدن به خود در سؤال قبلی عرض کردم، خدمت‌های قبلی و کمک راهنمایی من رو در مرتبه‌ای از آموزش قرار داده، همیشه ممنون آقای مهندس و کنگره بودم که این بستر رو فراهم کردند که من بتوانم در آن آموزش ببینم.

معتقدم رهجو که حالا اگر حالش خرابه و یا به هر شکلی دیگری، او به‌عنوان معلم می‌آید تا من رو پخته کنه و من رو پرورش بده، 

در موضوع خدمت درواقع خدمت رکن اساسی پرورش چیزهایی است که آدم یاد گرفته، مثلاً من وقتی فوت‌وفن یک کاری رو یاد گرفتم مثلاً رانندگی، به‌صرف گرفتن گواهینامه رانندگی که راننده نمی‌شوم موضوع کمک راهنمایی هم اینجوریه هر موقع پشت فرمان به موضوعات مختلف رانندگی مواجه شدم و با یک ورودممنوع مواجه شدم یا یکجا یکی پیچید جلوم  یا تو جاده‌های مختلف رانندگی کردم پرورش پیدا می‌کنم رانندگی رو مثال زدم چون ملموس و قابل‌درک هست، وگرنه خدمت باعث می‌شود هر آموزشی که آدم می‌گیرد این آموزش پرورش داده بشود.

در مورد رابطه راهنما و رهجو لطفاً بفرمایید چگونه باید باشد؟

ما در کنگره اعتقاد داریم که رهجو اگر زیاد به راهنمای خودش نزدیک بشود می‌سوزد اگر هم زیاد دور بشود یخ میزند باید این رابطه رابطه مربی و شاگرد باقی بماند و این‌گونه هم هست، من که راهنما هستم اگر به هر جایگاهی هم برسم راهنمای من حکم استاد و مربی من رو داره.

 

لطفاً در مورد مفهوم تعادل توضیح بدید این تعادل موردنظر کنگره چیست؟ چه وقت حاصل می‌شود و چگونه باید به سمت آن حرکت کرد؟

یکی از چهارده اصل مبحث سم نزدایی اصل تعادل است و معتقدیم درمان فوق ترک و تعادل فوق درمان، تعادل ریشه در عدالت دارد یعنی هر چیزی سر جای خودش است،  تعادل یعنی دانستن اندازه‌ها و مقیاس‌ها و آن چیزی که در ماهیت اصلی هستی است نه آن چیزی که من ناصر میگم، چون من با چرتکه خودم حساب‌کتاب می‌کنم که این درسته یا غلطِ، و به اعتقاد من جایی آدم از تعادل خارج می‌شود که  اندازه‌ها را نمی‌داند ، اول باید یاد گرفت اندازه‌ها را مقیاس‌ها را و آن چیزی که در ماهیت هستی هست نه آن چیزی که او فکر می‌کند باید باشد، اگر در هر موضوعی به این شناخت رسیدم به تعادل رسیده‌ام و باید در هر موضوعی به تعادل رسید، غذا خوردن، روابط، در مسئله رسیدن به خود تأثیر دارد و در هر موضوعی باید تعادل برقرار کنم. رکن اصلی تعادل دانستن اندازه‌هاست.

 

تجربه شما از راهنما بودن چه تأثیری روی زندگی شما گذاشته تا امروز؟

روز اول که به کنگره آمدم یا روز رهاییم تو فکر اینکه راهنما بشوم نبودم ولی روزبه‌روز هرچقدر تو مسئله خدمت و آموزش هرچقدر یاد گرفتم انگار که سیراب‌تر میشم پنداری خلاءی که در زندگی مدت‌ها دنبالش بودم چون سال‌ها من تلاش کردم صاحب‌خانه و ماشین و ... بشوم چون فکر می‌کردم این‌ها آرامش و آسایش برای من داشته باشد و درواقع بعد از سی سال تلاش و زحمت به‌طور نسبی صاحب این‌ها هم شدم ولی هنوز یک خلأ نسبی در وجود من بود و هنوز انگار یک‌چیز گم‌شده داشتم و درواقع در کنگره دریافتم که آرامش یک امر درونی است و آسایش یک امر بیرونی، امر بیرونی یعنی خانه و ماشین و غیره یک امر بیرونیِ است که می‌تواند آسایش فراهم کنه اما اگر آن امر درونی مهیا نشده باشد می‌تواند، حتی اگر همه دنیا رو هم داشته باشی نمی‌توانی یک‌لحظه آرامش و قرار داشته باشی.

بحث تعادل اینجا خیلی نقش اساسی رو بازی می‌کند، من در کنگره 60 این خلأ گم‌شده رو پیدا کردم، انگار رسیدم به سرچشمه و هر موقع که تشنه‌ام می‌شود آب برمی‌دارم می‌خورم.

انگار یک بانک گیرم آمده، چون یک تعبیری داریم که میگیم پول در بیرون معادل انرژی است در درون و کمک راهنمایی این را برای من داشته که انگار یک بانک گیر من آمده که هر جاگیر کردم از این بانک برداشت کردم و رفتم مشکلم را حل کردم درواقع به من یک نگرش یا یک نوعی نگاه داده که مسائلی که قبلاً مشکلات به حسابم میامد اصلاً دیگر نیست و اصلاً مسیر عوض‌شده و یک‌چیزهای دیگری در مسیر من قرارگرفته نمی‌خواهم غلو کنم در مورد من واقعاً این اتفاق افتاده و این از اعجاز کنگره 60 است.

 

پس می‌توانم نتیجه بگیرم که این آرامشی که فرمودید امری است درونی حاصل تغییر در نگرش و جهان‌بینی است؟

دقیقاً بله بحث تعادل باید اتفاق بیفتد، شما اگر درگیر یکسری مسائل باشی درواقع آن درگیری‌ها حس شما رو آلوده کنه و حس وسیله دیدنِ انگار چشم دل است، لزوماً هم نباید مصرف‌کننده باشد در مورد غیر مصرف کنندگآن‌هم صادق است. این حس وقتی آلوده بشود انگار چشم دل‌بسته می‌شود و آدم وقتی می‌خواهد حرکت درونی داشته باشد می‌خورد این‌ور آن ور میافتد تو چاله، پاش می‌پیچد، می‌خورد زمین بلند می‌شود دوباره میافته، چون نمی‌بیند جایی رو، بسته‌شده. درنتیجه تعادلش روزبه‌روز به هم می‌ریزد و همش در درون جنگ‌وگریز و قضاوت و کینه و ... این می‌تواند محصولش آرامش باشد، بذری که می‌تواند آرامش به ارمغان بی آورد این جهان‌بینی و رسیدن به عمل سالمِ است که می‌تواند آرامش درونی رو به ارمغان بیاورد.

 

ازنظر  شما انسان آزاد کیِست و مفهوم آزادی رو چطور تعریف می‌کنید؟

می‌توانم مثال حضرت حر رو بیارم که به‌عنوان یک آزاده ازش یاد شد و چرا آزاده؟ حضرت حر وقتی آب رو جلوی امام حسین بست خیلی امتیازات بهش دادن ثروت بهش دادن قدرت بهش دادن خیلی موضوعات بهش دادند ولی دست رد زد و رفت پیش حضرت و خواست که بخشیده بشه، به خاطر اشتباهی که کرده. آزادگی اینجا به حضرت حر داده شد چون غالب شد بر نفس اماره.

به نظر من آزادگی یا آزادمردی مفهوم واقعی‌اش در این موضوع نهفته که من تا رهایی از خواسته‌های نامعقول نفسم رو پرورش بدم. آزادی وقتی محقق می‌شود که من بتونم نفسم رو پرورش بدم تو هر موضوعی، نفس انسان چیزی نیست که بتواند آن را از خود بکند نفس مراتب دارِد و ابعاد گسترده‌ای دارد مثلاً یک نفر اونقدری در نفس اماره هست که مثلاً در مصرف مواد حرکتی خارج از برنامه DST و فرمان راهنما انجام بده یا یک دروغ بگه یکی هم هست که اونقدری تحت سیطره نفس اماره است که به خودش بمب ببنده بره تو مسجد خودش رو منفجر کنه یا سر بکی رو ببره ولی خلاصه رهایی از خواسته‌های نامعقول نفس با پرورش دانایی که قدرت تشخیص ماهیت خواسته‌ها در هر لباس و هر شکلی آزادگی است آزادگی پرورش نفس است رهایی از دام خواسته‌های نفس اماره است.

 

در آخر از اینکه با وبلاگ شعبه مصاحبه کردید ازتون ممنونم و به‌عنوان حرف آخر مطلبی که به کار ما تو سفر دوم یا سفر اول بیاد دارید بفرمایید.

 خیلی لطف میکنن کسانی که تو هر جایگاهی هستند صحبت‌های من رو می‌خوانند و امیدوارم بتونه یک نقشی یک تأثیری داشته باشد  یک استفاده‌ای داشته باشد که از قبل آن بازم من یک‌چیزی ببرم، من بیشتر تو فکر منافع خودم هستم انسان اینجوریه دیگر و حرف آخرم این است که تشکر می‌کنم از آقای مهندس از خانواده محترمشان، از کسانی که دارن خدمت میکنن. از این مهد و بستر از این دامنه آموزشی بهره ببرم من پنجاه سال از خدا عمر گرفتم و این 5_6 سالی که تو کنگره تو عمرم حساب نمیشه تو این 5_6 سال متوجه شدم زندگی یعنی چی و اینکه من چطوری باید با هستی مواجه بشوم که ازش استفاده مفید ببرم همه رو دوست داشته باشم و پیام من برای کسانی که دارن این مصاحبه رو میخونن و عزیزان من در کنگره 60 اینه که قدر این کنگره 60 رو بدانند و من هیچ‌چیزی جز سپاس گذاری ندارم و نمی‌توانم داشته باشم چون همه جوره دارم از آن استفاده می‌کنم. متشکرم

از راهنمای بزرگوار آقا ناصر، کمک راهنمای محترم لژیون سوم شعبه آکادمی سپاسگذاریم که با وبلاگ شعبه مصاحبه کردند. و برایشان آرزوی توفیق در ادامه خدماتشان داریم.

همچنین از شما که به این مصاحبه توجه کردید و به ما فرصت خدمت کردن می‌دهید سپاسگذاریم. مصاحبه بعدی وبلاگ آکادمی برای هفته آینده با کمک راهنمای محترم لژیون چهارم شعبه آقا مجید خواهد بود. از حسن توجه شما سپاسگذاریم.

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .