روز پنجشنبه 1397/3/31 جلسه یازدهم از دور شانزدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی با نگهبانی مسافر حسین ، استادی مسافر محمد و دبیری مسافر اصغر با دستور جلسه اول: وادی دهم و دستور جلسه دوم: جشن پنجمین سالروز رهایی و آزادی مسافر امین رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا سپاس گذارم از خداوند که باز یک توفیقی حاصل شد که در حضور شما عزیزان باشم. خیلی خوشحالم، هر وقت به این شعبه میآیم انرژی خاصی در اینجا میبینم که از این بابت همیشه راضی و خشنودم.
حال قدری در مورد این دو دستور جلسه صحبت میکنم تا جایی که وقت اجازه دهد. وادی دهم یکی از چهارده وادی است که در کنگره تدریس میشود و نکات جهانبینی در آن گفتهشده است. اگر میگوییم و گفته میشود که انسان یک موجود بسیار پیچیدهای است بیشتر به این دلیل است که انسان تنها موجودی است که دارای ابعاد است. سایر موجودات از جامدات، نباتات و حیوانات دارای ابعاد نیستند،همان چیزی که باید باشند هستند یعنی یک درخت گردو باید گردو دهد و طبیعتاً چیز دیگری تولید نخواهد کرد یا یک شیر باید درندگی داشته باشد و غیرازآن هم نیست. هر آنچه باید باشند هستند.
ولی وقتی به انسان میرسیم آن چیزی که باید باشد نیست به همین دلیل دارای ابعاد است. دوبعدی، سهبعدی و چندبعدی! حالا چرا این اتفاق میافتد؟!
در حقیقت زمانی که انسان راه خودش را گم میکند رویکردش به دنیای پیرامون خودش بیشتر به سمت طمعهای دنیوی میل میکند و در حقیقت یک شهوت لجامگسیختهای پیش رو خواهد داشت و همین باعث طغیان انسان میشود و به همین دلیل است که در کلام شریف هم گفته میشود که انسان یک موجودی است طغیانگر و تنها به دنبال خور و خواب و از یک زندگی زیستی فقط برخوردار است.
اینکه عرض میکنم طغیان منظور این است که اعتیاد یک نوع طغیان است و شخص وقتی در وادی اعتیاد قرار میگیرد در حقیقت طغیان کرده است و در ابتدا به خودش و به ساکن ستم کرده است و همیشه به دنبال این است که یک همانندسازی با اَشکال مختلف داشته باشد. این اشکال صرفاً اشکال مادی و دنیوی نیستند. اساسیتر از این اشکال، اشکال افکارند و آن شخص خودش را با آن افکار یکی میداند و این روند همینطور ادامه دارد تا زمانی که دریابد باید تسلیم بشود.
شما در وادی پنجم میخوانید، آن آیتم که مربوط به بازگشت از ضد ارزشها است آخریاش تسلیم است. وقتی شخص از درون تسلیم میشود یک بُعد جدید از آگاهی جلوروی آن گشوده میشود. حالا هر عملی که انجام میدهد آن شخص با کل همسو میشود.
عملی که انسان انجام میدهد و با کل همسو میشود یک شعور خلاق و یک شعفی در درون ایجاد میشود. اگر به دنبال چنین حالتی هستیم (که هستیم که اینجا آمدیم) از یک قانون باید پیروی کنیم و آن قانون وادی دهم است که صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاری است. اگر این را در مفهوم متوجه شدیم آن موقع عملی که انجام میدهیم در حقیقت با کل همسو میشود.
من الان به یاد میآورم که در وادی گفته میشود که یکشکلی مثل یک شمشیر دو لبه دارد که در آن فراز و نشیب است ، هم حیات و هم مرگ. اگر آن شخص ازآنجاییکه انشعاب یافته فاصله بگیرد که این فاصله دورترین فاصلهها است. آن فاصله از بُعد مکان و زمان خارج است و هرگز نمیتواند بازگشت داشته باشد که مؤلفههایی مثل حس، نور و صوت را بتواند درک بکند.
ما در زمان سو مصرف پایان راه را اعتیاد و تاریکیها حس میکردیم اما پایان راه ما اینجاست. من جسارت به بیرون از خودم هرگز نداشتم والان هم ندارم ولی بهواقع بزرگانی بودند در طول تاریخ در صده های مختلف که شاید اگر خوب نگاه کنیم ما راکمی به انحراف بردهاند. چرا؟! چون تماماً وجه غربی موضوع را نگاه کردند. اگر گفته میشد "بنشین بر سر جوی و گذر عمر ببین / کین اشارت ز جهان گذرا ما را بس" در حقیقت این نگاه آن شاعر فقط وجه غربی موضوع بوده است درحالیکه حضرت مولانا میفرماید درست است که این وجه غربی موضوع است ولی هستی دارای دو وجه است. وجه شرقی هم دارد برای همین آن عدم را، نیستی نمیداند.
اگر شاعری دیگر میگوید این دم را غنیمت بشمارید یعنی فردایی وجود ندارد و امروز اگر اعتیاددارم با اعتیاد سر میکنم. ولی او میگوید نه! "همه دلها نگران سوی عدم / این عدم نیست که باغ ارم است" پس میبینیم که چقدر میتواند انسان با تغییر صفتش از هر آنچه که بوده جدا شود و انسان دیگری بشود.
ما در کنگره وقتی میآییم میگوییم که شخصیت اعتیاد گونه ما باید بمیرد و بهواقع میمیرد. کسی که در کنگره ۶۰ بهدرستی درمان میشود هیچ نشانهای از اعتیاد در آن نمیبینید. تفکر آن شخص کاملاً از تفکر افیونی جداشده است و یک شخص دیگری شده است. پس مصداق بارز اختیار انسان همین تغییر صفت است. اگر ما اختیارداریم پس اختیار ما در حیطه تغییر صفتمان است.
خلاصه سخنان استاد درباره مسافر امین:
الآن دیگر به دلیل نبود وقت میرویم به سراغ دستور جلسه دوم که شاید تداخلی با همین دستور جلسه نیز داشته باشد.
پنجمین سالگرد آزادمردی آقا امین را جشن میگیریم و من از صمیم قلب خوشحالم. ابتدا به خودش و همسفرانش، جناب آقای مهندس، همه اعضا کنگره ۶۰ بهویژه نمایندگی شیخ بهایی تبریک عرض میکنم. امیدوارم همینکه تا اینجا حرکت کردهاند و جایگاههای بزرگی را از آنِ خودشان کردهاند ادامهدار باشد و شاهد جایگاههای بالاتری از ایشان باشیم.
من همیشه این واژه آزادمردی را عاشقانه دوست دارم. چرا؟! چون فکر میکنم بالاتر از این در هستی وجود نداشته باشد.
من یک مثال ریز و کوچکی عرض میکنم که اگر شما تمام این هستی را داشته باشید ولی آزادی را از شما بگیرند فکر نمیکنم بپذیرید. هرگز کسی این را قبول نمیکند که شما همهچیز داشته باشید منهای آزادی. در حقیقت شما هیچچیز ندارید! به همین دلیل آزادی در کنگره اینقدر محترم شمردهشده است. ولی تفاوتش بارهایی چیست؟! چرا تا پنجسالگی رهایی میگویند و بعد از پنجسالگی آزادی گفته میشود؟! شاید به این فکر کرده باشید. در حقیقت رهایی زمانی اتفاق میافتد که شما از بند اعتیاد جدا و رها میشوید از مصرف مواد مخدر و پس از پنج سال شما آزاد میشوید. این آزادی ورای آن رهایی است.
بسیاری از آدمها هستند در کره خاکی که اینها رها هستند ولی آزاد نیستند. آن آزادی فرا رفتن از محدودیت ذهنی است، بسیاری در محدودیت ذهنشان منجمد شدند. انجماد افکار از انجماد جسم بهمراتب سختتر و شکنندهتر است!
در کنگره پس از پنج سال شما از محدودیتهای ذهن هم خارج میشوید اما بااینوجود همینطور که در پیام ایشان هم آمده است این پایان راه نیست آنجا بازهم مفهوم ذره و موج با او هست تا همیشه.
وقتی مفهوم این دو واژه را درک کردیم میبینیم که وای چه مسیر طولانی است اما هر قدمی که شما برمیدارید شور و مستی است! چون راز هستی در همین است. آنجا گامهای محکمتری برمیدارید میبینید که چقدر زیبایی در آن نهفته است.
در وادی دهم وقتیکه صحبت از صفت هست آنجا یک بغضی در گلو به من میگوید که تویی که اشرف مخلوقات هستی ولی چرا آن صفات الهی که در تو به ودیعه گذاشتهشده بود را بهراحتی از دست دادی و خودت را در چنگالهای خوفناک اعتیاد کشیدی و هیزم جهنم خودت را با دست خودت فراهم کردی اما یک ندا و یک سروشی همیشه برای انسان وجود دارد. انسانی که در قعر تاریکی به سر میبرد از یک نور الهی برخوردار است کَما اینکه تکتک ما توسط همین نور آمدهایم که ابتدا یک جرقه بوده ، یک شرارهای آمد و بعد دارد تبدیل به شعله میشود و بسیاری از دوستان را میبینیم که در بخش مسافرها و همسفرها به شعله تبدیلشدهاند.
گرمای تکتک آنها را شما حس میکنید و سرود هستی را خودشان در روح خودشان میشنوند و این زیباترین و دلانگیزترین سرود هستی است و من باز این روز را به آقای امین تبریک میگویم و آرزوی لحظهلحظه بهترینها را برایشان دارم.
پس از سخنان استاد٬ مشارکت مسافران و همسفران و قرائت آوای کنگره پنجمین سال رهایی و آزادی مسافر امین را با شور و شوق فراوان جشن گرفتیم:
اعلام سفر مسافر امین:
آنتی ایکس: اپیوم و قرص مدت سفر: 10 ماه و 14 روز نام راهنما: آقای محمد فنایی رهایی:5 سال و سه ماه
سفر سیگار: راهنما: آقای مجید اعتباریان مدت سفر: 10 ماه و 7 روز رهایی:3 سال و سه ماه ورزش: شنا
آرزوی مسافر امین:
آرزو می کنم ما با آمدن به کنگره از غفلت نجات پیدا کنیم.
سخنان مسافر امین:
تشکر فراوان از کلیه دوستانی که درواقع بیشتر از لیاقت من، من را مورد تفقد قراردادند و همین مراسم است که باعث میشود ما بیشتر به وظیفه خود آشنا میشویم و بهنوعی تجدیدعهد و پیمان کنیم و بهنوعی به یاد بیاوریم که چه مسئولیت بزرگی داریم و چه نعمت بزرگی را به دست آوردیم.
من علاوه بر اینکه از همه حضار تشکر کردم از راهنمای گرانقدر خودم آقا محمد تشکر میکنم و این افتخار رادارم که شاگرد اولین رهایی کل منطقه اصفهان هستم.
ما وقتیکه میخواهیم راهی که دیگران طی کردند را طی کنیم، یکی از ملزومات آن این است که باکسانی که آن راه را طی کردند آشنا شویم و نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم و همین شناخت باعث میشود که ما بهتر بتوانیم راه را طی کنیم و به همین سبب من افتخار بعدیام را اعلام میکنم و آن این است که علاوه بااینکه شاگرد اولین رهایی کل منطقه اصفهان هستم در رها شدن از مواد مخدر، در رها شدن از سیگار و نیکوتین هم شاگرد اولین رهایی سفر نیکوتین هستم و شاگرد استاد گرانقدر خودم آقا مجید که دستیار دیدهبان راهنمایان هستند و به ایشان خیرمقدم میگویم و باعث افتخار ماست که ایشان را در کنار خودداریم.
آقا محمد صحبتهای معرفتشناسانهای را برای ما گفتند که ما با کل همسو نمیشویم و اگر هم شدیم در درون خود احساس شعف، وجد و سرور خواهیم کرد وماکه از مواد مخدر راشدیم برای این است که همسو با کل شویم و باید پلهپله و ذرهذره بعضی کارها را انجام دهیم.
یکی از دوستانی که مشارکت کردند و من همیشه میدانم که هر حرفی مخاطب خودش رادارم. ایشان فرمودند که حداقل کاری که ما باید بکنیم و حداقل پلهای که باید برداریم این است که هرروز برای خودمان اعلام سفر کنیم. من وقتیکه تعطیلات عید بود، به رهجوهایم علاوه بر خواندن نوشتارها و گوش دادن به سیدیها و... میگفتم حداقل کاری که میتوانید بکنید این است که خودتان برای خودتان اعلام سفر کنید و این کوچکترین پله است.
ما برای اینکه از ظلمت به روشنایی برسیم آنچنانکه در دعای هر جلسه میگوییم: تاریکی هارا تجربه نمودهایم ما را با روشناییها آشنا گردان، باید ذرهذره پیش برویم. یعنی این روش فلسفی استاد همه ما مهندس دژاکام که روش تدریجی است در همه زمینهها ما باید تدریجاً کار را انجام دهیم.
کسی که در اینجا اعلام سفر میکند دارد پلهپله بالا رفتنش را از تاریکی بهطرف روشنایی بیان میکند. برای اینکه بتوانیم طبقات مختلف این ساختمان را طی نماییم که یک طبقگان سفر اول و یک طبقه اولین سال رهایی، دیگری سومین سال رهایی و یک طبقه پنجمین سال رهایی که الآن من در آن موقعیت قرار گرفتم. منتها بین این طبقات ما پاگرد داریم.
کسی که نشان میگیرد اینیکی از پاگردهاست، یعنی علاوه بر اعلام سفر کردنها و آمدن به کنگره و طی کردن و بالا رفتن از پلهها هرچند پله، یک پاگرد دارد.
اگر دقت کنید آرزویی که من الآن اعلام کردم این بود که خدایا ما با آمدن به کنگره از غفلت نجات پیدا کنیم. این خاصیت انسان است. شما ببینید دیروز آقای مهندس به بهانهی وادی دهم که صفت گذشته در انسان صادق نیست و غربیها اعتقاددارند که نه خیر صفت گذشته در انسان صادق است اما کنگره به این اعتقاد ندارد. گفتند که دنیا میگوید که اعتیاد بیماری است پیشرونده ، لاعلاج، مرموز و درمانی هم ندارد، به نظر من دلیل اینکه دنیا و علم دنیا میگویند اعتیاد درمان ندارد این است که ما برای اینکه بدانیم موضوعی علمی است یا نیست و الآن از بدیهیات است که بر اساس تجربه عمل میکنند و میآیند مثلاً صد نفر را زیر نظر میگیرند که اینها آمدند و ترک کردند و بعد از شش ماه یا یک سال همان صد نفر را مجدداً بررسی میکنند و میبینند که مرتباً تعدادی از کسانی که ترک کرده بودند برگشت میخورند و بعد از یک مدتی مشاهده میکنند که از صد نفر بیست نفر ماندهاند و مابقی برگشتهاند به مواد مخدر.
فکر نکنید وقتی میگویند اعتیاد درمان ندارد یعنی صد در صد درمان ندارد نه خیر، همینکه هشتاد درصد برگشتخوردهاند گفته میشود اعتیاد درمان ندارد و برعکس اگر ما درکنگره میگوییم اعتیاد درمان دارد به معنای این نیست که صد در صد میمانند و برگشتی ندارد، نه خیر اگر بیست درصد هم برگشتند چون هشتاد درصد برگشت نشده، میگوییم در کنگره اعتیاد درمان دارد.
اما ممکن است بین نظر اول و نظر دوم اختلافی به وجود بیاید که علم میگوید من حرف علمی میزنم و اعتیاد درمان ندارد و ما میگوییم خیر اعتیاد درمان دارد، میگویند چگونه؟ میگوییم آقا محمد...
علم میگوید هم چیزی که من میگویم درست است وهم چیزی که شما میگویید درست است. میگوییم چرا؟ میگوید این آقا محمد آن آقا محمد قبلی نیست، اینیک محمد دیگر است و وقتی میگویید اعتیاد درمان ندارد مربوط به زمانی است که آن شخص تغییر نکرده باشد. وقتی انسان تغییر کرد شخص دیگری میشود و دنیای تازه و انسان تازه. این تبدیلات و ترخیصات در او اعمالشده و دیگر این شخص آن شخص نیست.
تا وقتیکه ما قدمبهقدم چیزهایی که کنگره گفته را انجام ندهیم نمیتوانیم آن تغییرات را در خودمان به وجود بیاوریم. دریکی از سیدیها آقای مهندس از یکی از معصومین نقل میکنند که اگر شنیدید که کوهها تغییر میکنند تعجب نکنید ولی اگر شنیدید که انسانی تغییر کرده تعجب کنید و این به این معنا نیست که انسان نمیتوان تغییر کند.
وادی دهم میگوید که صفت گذشته در انسان صادق نیست، معنی آن حرف این است که تغییر انسان بسیار سخت است ولی میشود تغییر کرد و باید ما مدام از خودمان مواظبت کنیم.
امروز وقتی من دیدم که همسفر یکی از مسافران اشک شوق میریزد به یادم آمد که روزی در آکادمی تهران زمانی که فرزند خودم به رهایی رسید، یک از دوستان (آقای کردگاری) از من سؤال کردند که امروز خوشحالتری یا وقتیکه خودت به رهایی رسیدی؟ و من بلادرنگ گفتم که امروز و خدا شاهد است که زمانی که رهجویان جدید وارد لژیون من میشوند چه جوان باشند یا پیر یا میانسال با همین دید به آنها نگاه میکنم و همین حس را به آنها دارم.
اگر لازم باشد برایش اشک میریزد، اگر لازم باشد بدون اینکه او متوجه بشود که من چه احساسی نسبت به او دارم همین حالت رادارم. این است که معمولاً روزی که چه اولین سال یا سومین سال یا پنجمین سال، هرکسی بنا به اعتقادات خودش مطالبی را میگوید. بعضیها که از سختیهای دوران مصرف میگویند برای ما خیلی مفید است. مثلاً میگویند که همسفر من در شرف طلاق گرفتن بود یا همسفر من جهیزیهاش را برد و حرفهای دیگری که بهعنوان تجربه بیان میشود بسیار مفید است و یکی از دلایلی که ما مناسبتهای تولد راداریم به خاطر این است که آنچه در طول هفته، ماه و سال از طریق گوش دادن به سیدیها و خواندن نوشتارها و کتابها میآید در ذهن ما میماند و گاهی هضم نمیشود مانند غذایی که سر معده میماند و هضم نمیشود، وقتی میاییم روز پنجشنبه و میبینیم نمونههایی که رها میشوند، آن مطالب و غذای ذهنی را هضم میکنیم و تازه میفهمیم منظور از اینهمه گفتار و نوشتاری که اینجاست چیست.
گاهی ما مار را مینویسیم، گاهی شکلش را میکشیم و گاهی خود مار را نشان میدهیم و حق الیقین میشود علاوه بر علمالیقین و عینالیقین. این است که بسیار مفید است کسانی که اینجا از تجربه خودشان میگویند و ارزنده است برای دیگران.
خوشبختانه ما مثل بعضی دیگر از ان جی یو ها رسم نداریم که کارهای احتمالاً خلاف اخلاقی که قبلاً انجام دادیم را اینجا بگوییم و نباید بگوییم و علاوه بر اینکه ازلحاظ شرعی اشاعه فحشا بیش از خود فحشا گناه دارد ازلحاظ روانشناسی مدرن هم ثابتشده که بازگو کردن این مطالب نهتنها مفید نیست بلکه مضر هم هست و این با تجربیاتی که مثال زدم فرق میکند.
من از کلیه راهنمایان محترم از صمیم دل از تکتک آنها تشکر میکنم و به خودم یادآوری میکنم که هر وقت خواست تکبر و غرور بر شما غلبه پیدا کند بگویید که ما همه یکی هستیم، ما نفس واحد هستیم و یادمان باشد که تا خوبی و ترقی دیگران را نخواهیم خودمان ترقی نمیکنیم و خودمان حالمان خوب نمیشود.
من از همه راهنمایان تشکر میکنم و واقعاً مرا شرمنده کردند. حسن آقا که یکی از خدمتگزاران بودند و این پیام رمزآلودشان را من تعهدی بر دوش خودم میدانم که انشا الله بتوانم در قبال این بزرگواری که داشتند بتوانم انجاموظیفه کنم.
از راهنمای خودم آقا محمد که درسهای بسیاری از ایشان آموختم تشکر میکنم. همینطور از آقا مجید ، ایجنت محترم نمایندگی ، گروه مرزبانی، گروه مرزبانی خانواده، از کسانی که زحمت میکشند در نشریات، دوستانی که در قسمت اوتی به سرپرستی حسن آقا زحمت میکشند. عزیزان آبدارخانه و کلیه بزرگوارانی که امروز مرا مورد تفقد قراردادند تشکر میکنم.
دوستان اگر ما چیزی را ارزان به دست بیاوریم ارزان هم از دست خواهیم داد.
مولانا میفرمایند: هر که او ارزان خرد ارزان دهد گوهری طفلی به قرصی نان دهد.
گوهری که ما به دست آوردیم را نباید ارزان از دست بدهیم، راهش این است که همینطور که در شعر هم گفتهشده، اگر کسی به بلوغ فکری نرسیده باشد مانند طفلی است که گوهری را با قرص نانی عوض میکنم.
تمام تقلای کنگره 60 این است که ما را از آن طفولیت خارج کند و به بلوغ فکری برساند و این فقط با دانستن انجام نمیشود و تا ما عمل نکنیم و با اعضا و جوارحمان انجام ندهیم و تمرین نکنیم و اگر عمل نکنیم، شک نکنید که غافل میشوید میروید و گوهرتان را درجایی مینشینید و ارزان از دست میدهید و بدل این غفلت و فراموشی، آمدن به کنگره است. و ما (خودم و فرزندانم) آنقدر از کنگره به دست آوردیم که آنچه از جسم، نفس و مالی بدهیم هنوز بدهکاریم.
و کلام آخر اینکه قدردان آقای مهندس و خانواده ایشان و همه دیدهبانان هستم که این موقعیت و فضا و مکان مقدس را برای ما فراهم کردند که بتوانیم هم خودمان از مواد مخدر رها شویم و هم مشارکت داشته باشیم در رهایی دیگران.
من سه بیت از حافظ البته باکمی دخل تصرف خودم که روز رهاییم خواندم را اینجا میخوانم و سخنانم را تمام میکنم.
بیا که صرف مواد خانمان چه غارت کرد هلال تن به ضعف نفس نیز اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آنکس برد که خاک کنگره عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است خدایش خیر دهد آنکه این عمارت کرد.
در ادامه...
مرزبانان کشیک
تایپ: مسافر میثم، همسفر محمدجواد
عکاس:مسافر مجتبی
ارسال:مسافر مصطفی
نمایندگی شیخ بهایی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
837