امروز در کمال ناباوری مطلع شدم که آقای رامین سعادت جو به پایان دوران بابرکت خدمت ایشان رسیدند و من که سعادت بودن در کنار این مرد بزرگ را جزء زیباترین و پربارترین دوران سفرم میدانم تلاش میکنم از ایشان درسی دیگر به دفتر خاطراتم بیافزایم ولی طبق معمول مراجعین زیادی پیش آقا رامین میآیند و از محضر این بزرگوار کسب فیض میکنند، همیشه این سؤال برای من پیش میآمد که چرا هر کس وارد این اتاق میشود موردتکریم و احترام قرار میگیرد و چقدر صبور و بهدور از خستگی، انگار این مرد بر خود تکلیف میداند که برای همه بایستد و آنان را در آغوش بگیرد و صبورانه به درد دلها گوش دهد، دلهایی که همیشه پاسخ مطلوب و کامل برای دردها و سؤالاتشان گرفتهاند و به همین دلیل بارها و بارها و بهدفعات به این اتاق مراجعه میکنند. تماشاچی این عشقبازی هستم و پاسخم را در لبخندهای پرمهر، گونههای سرخ و کلام شیرین آقا رامین و فضای پرانرژی اتاق جستجو میکنم که نوبت به من میرسد و بازهم او ایستاده و محجوب، میهمان را تکریم میکند، شرمنده شدم و پس خواهش کردم که بنشینند تا باهم گفتگویی داشته باشیم.
ایجنت محبوب شعبه رودکی که قطعاً از وابستگی قلبی بچههای شعبه رودکی به خودشان مطلع هستند چطور شده که تصمیم گرفتهاند به این خدمت پایان دهند؟ و آیا اساساً این انتخاب شما بوده؟
(با خنده): کدام انتخاب را؟
من تصور میکنم و امیدوارم که جایگاه بهتری در انتظار شما باشد و لزوماً ما از محضر شما محروم نمیشویم ولی میخواهم بدانم چه کسی در اینگونه موارد تصمیمگیرنده است؟
ببینید، هر جایگاهی که در کنگره 60 هست، جایگاه آموزشی است و هر آموزشی هم یک اندازهای دارد، برای مثال کسی که وارد سفر اول میشود دوره درمانی او ده الی یازده ماه است کسی که سفر دوم را آغاز میکند، دوره درمانی او نامشخص و نامحدود است ولی در این دوره، در بحث خودشناسی، یکسری جایگاهها برایش در نظر گرفته میشود، هفت جلسه دبیری، چهارده جلسه نگهبانی، چهارده ماه مرزبانی، چهار سال کمک راهنمایی و... یا ایجنتی که دورهاش چهارده ماه است و با یک تکرار اگر اتفاق بیافتد مجموعاً بیستوهشت ماه که دوره آموزشی است و اگر بیشازحد شود دیگر جنبه آموزش آن از بین میرود و آن جایگاه را باید که دیگران هم آموزش ببینند و این نیست که فقط یک نفر بگوید که من نشستهام و ریاست میکنم و این جایگاه قدرت نیست که کسی بخواهد خود را مالک آن بداند و یا بگوید که من متعلق به آن جایگاه هستم. یک دورهای است که شخص آموزش بگیرد و وقتی آموزش او تمام شد، آن جایگاه را واگذار میکند به شخص دیگری که او هم بتواند آموزش بگیرد، دوره بنده هم که دو دوره چهاردهماهه بود که به صلاحدید و لطف آقای مهندس و دیدبانهای محترم بنده را در نظر گرفتند و تاریخ آنهم تمامشده و طبق روال آن مراسم معارفه ایجنت جدید برگزار میگردد که ایشان هم از افراد بسیار مؤثر در این شعبه بودهاند.
من از فعالیتهای آقا مهدی مطلع هستم و ایشان از خدمتگزاران صدیق و دوستداشتنی کنگره شصت میباشند و عضو لژیون مالی کنگره 60 هستند، ازاینجاییکه همه یک ایجنت را بهعنوان عالمترین میشناسند و توقع دارند که بسیاری از مشکلات را باراهنمایی او حلوفصل نمایند آیا ایشان تجربه کافی برای این پست را دارند؟
ببینید؛ وقتی یک نفر را مسئولین کنگره 60 بهعنوان یک خدمتگزار با بهعنوان شخصی که میتواند مسئولیتی را قبول کند معرفی مینمایند قطعاً آن شخص دارای ظرفیت لازم و برای خدمت است ولی خدمتهای کنگره 60 در پایان کار تکمیل میشود مثلاً شما کمک راهنما میشوی و شال میگیری ولی زمانی تمام میشود که شما تودیع و تقدیر میشوی و آن موقع تازه میشوی کمک راهنما، زمانی که دوره چهارساله کمک راهنمایی تمام میشود، یا زمانی که چهارده ماه مرزبانی تمام میشود تازه آن موقع شخص دارای جایگاه مرزبانی میشود و اینها درواقع دورههای آموزشی است و من آمدهام که آموزش ببینم و الان تازه زمانی که آن حکم تقدیرم به من داده شود من شدهام ایجنت و آن جایگاه را به دست میآورم و اینطور نیست که بهمحض گرفتن پست من آن جایگاه را به دست بیاورم و مثلاً ایجنت شوم نمونهاش کسی است که وارد سفر دوم میشود، میگوییم سفر دوم از قطع مواد مخدر است تا رسیدن به خود و آیا بهمحض قطع مصرف انسان به خودشناسی میرسد؟ قطعاً اینطور نیست بلکه دریچه و دروازه ورود او به سفر دوم قطع مواد مخدر میباشد و شخص آنقدر باید درون خود را بگردد و آنقدر باید تلاش بکند تا بالاخره روزی سفر دومی شود یعنی آن چیزهایی که آموزش دیده را تا زمانی که به دیگران آموزش ندهد اصلاً معنی آن آموزش را درک نمیکند، ما یکسری مسائل را بهعنوان شاگرد یاد میگیریم و بسیاری چیزها را بهعنوان معلم و زمانی که یاد میدهیم و آنوقت تازه ظرف خودمان پر میشود.
دست آوردهای شما در این دو دوره داشتهاید چه بوده، چه ازلحاظ درونی و چه بیرونی، درواقع آنچه شما در این پست به دست آوردهاید و آنچه بهعنوان یک مدیر برای کنگره انجام دادهاید.
بزرگترین دستاوردی که برای من داشت آرامشی بود که در زندگیام حاکم شد و من در مسیر زندگیام متوجه شدم که انسان باید به درد بخورد، بعضیها به دنبال این هستند که فقط به درد خودشان بخورند یا نهایتاً خانوادهشان، ولی من متوجه شدم که انسان اگر به درد دیگران نخورد درنهایت به درد خودش هم نمیخورد و چیز دیگری که به دست آوردم نقطه تحمل بود یعنی اینکه صبرم زیاد شده است و قدرت تصمیمگیریام خیلی بالاتر رفته است. ما در جهانبینی یاد میگیریم که انرژی معادل پول است و زمانی که این وظیفه به من محول شد درگیر مسئله بغرنجی و پیچیدهای بودم، جزئیات آن بماند همینقدر بگویم که میخواستم لژیون را تحویل بدهم و بروم مسائل شخصیام را حل کنم ولی با پیشنهاد این جایگاه احساس کردم که مشکل من دقیقاً در تجربه این جایگاه است و شاید آن زمان برنامهریزی کرده بودم که در چند سال آینده یکسری اتفاقها بیافتد ولی با قبول کردن این خدمت، آرامش و تمرکزی که وارد زندگیام شد باعث شد که آن مسیر مثلاً سهساله را در عرض سه ما ه پشت سر بگذارم و گرههای زندگیام دانه به دانه باز شد و این برکتی بود که این آموزش برای من به ارمغان آورد و نمیتوان روی آن قیمتی گذاشت. زمانی که من برای این خدمت انتخاب شدم شعبه ما در خیابان مصلی بود در یک کوچهای که ازلحاظ مسکونی مشکلاتی داشت ولی خب ما با همسایهها به یک تعاملی رسیده بودیم و حدوداً صد الی صدوبیست نفر عضو داشتیم و شش راهنما که درمجموع شعبه خوب و فعالی بود؛ و زمانی هم که من آمدم به همان روال قبل ادامه دادم، لژیون مالی ما آن موقع پانزده میلیون تومان بود بابت اجاره جایی که در اختیار گرفته بودیم ولی خب در حال حاضر زمینی که در اختیارمان است در بلوار اصلی شهر قدس قرار دارد و دیگر ازلحاظ جای پارک و تردد افراد مشکلی نداریم، نزدیک سیصد متر سالن و چهارصد متر حیاط داریم و ازلحاظ جذب در وضعیت خوبی هستیم، همچنین ازلحاظ مالی پانزده میلیون تبدیل شده است به یکصدو پنجاه میلیون و این به خاطر حمایت راهنماها و مرزبانان و اعضای شهر قدس میباشد و بهتنهایی قطعاً هیچکس کاری از پیش نمیبرد و من از همه دوستان به خاطر حمایتهایشان سپاس گذارم.
خب شما حامی فکری و روحی ما بودهاید و ما احساس وابستگی زیادی به شما داریم، بعدازاین دسترسی بچهها به شما به چه صورت هست و آیا مجالی برای خدمت در این شعبه دارید؟
کسی که بهجای من آمده است از هر نظری اصلح بوده و در این جایگاه قرارگرفته و قطعاً جای من را خیلی بهتر از من پر میکند و حضورش خیلی مؤثرتر از من خواهد بود و یکی از کسانی بود که من هر کاری به او میدادم به بهترین نحو از عهده آن برمیآمد و اکثر امور عمرانی نمایندگی را ایشان انجام دادهاند و من هم فعلاً بهعنوان کمک راهنما در کنار ایشان حضور دارم، مگر اینکه صلاحدید چیز دیگری باشد که من جای دیگری حضورداشته باشم یا لژیونم را تغییر شعبه دهم یا هر چیزی ولی خب در این نمایندگی فعلاً بهعنوان کمک راهنما خدمت میکنم.
تهیه: مسافر صادق
وبلاگ نویس: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
1977