English Version
English

جشن راهنما : همسفران شعبه استاد معين

جشن راهنما : همسفران شعبه استاد معين

این جلسه سومین جلسه از دور بیست و سوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی استاد معین ویژه همسفران کنگره ۶۰ روزهای دوشنبه مورخ 97/02/17 به استادی خانم منیژه ، نگهبانی خانم منیژه و دبیری خانم شهناز با دستور جلسه (هفته راهنما ) رأس ساعت ۱6 شروع بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد :

خداوند را واقعا"سپاسگزارم برای اینکه امروز را روزی من قرار داد که دراین جایگاه خدمت کنم.از خانم جلالی ،مرزبانان عزیز بسیار ممنونم.در تقویم کشور ما 12 اردیبهشت روز معلم نامگذاری شده ویک هفته ،هفته قدر دانی از معلم به پاس زحمات بی دریغی که معلم های عزیز ما برای ما انجام دادند وجایگاه های ویژه بین ما وخداوند دارند.در کنگره هم دقیقا"همین تاریخ روز راهنما وهفته راهنما نامگذاری شده برای قدردانی از راهنماهای عزیز.معمولا"راهنما در کنگره به کسی گفته می شود که تاریکی ها را خودش با تمام وجود تجربه کرده ،تمام عذاب ها ،سختی ها وناراحتی ها را با تمام وجودش لمس کرده از آنها عبور کرده وآمده خدمت کندوعزیزانی را از تاریکی عبور دهد....


معمولا"همه مان حس می کنیم که راهنمایی که خودمان انتخاب کرده ایم از همه بهتر ست این حس خود من بود فکر می کردم راهنمای من از همه بهتر بود ولی اینجور نیست تمام راهنماهای کنگره 60 تاثیر گذار هستند چون همگی به سلاح عشق ،عقل وایمان مجهز هستندایمان دارند که بهترین روش درمان ،درمانی که در کنگره انجام می شود خودشان با همین روش درمان شدن با عقل ،درایت ودانشی که در کنگره کسب می کنند آموزشهایی که در کنگره هست کسب کردند وکسب می کنندچون در کنگره آموزشها متوقف نمی شودمی دانند که آموزشها هم به خودشان کمک می کند وهم به رهجوهایشان می توانند از این مسیر عبورشان بدهند ومهم ترین سلاح به نظر من عشق،پیوند محبتی که بین راهنماورهجو قرار می گیردهمان عشقی که بوجود می آیدبه نظر من مهمترین عامل است که اگر عشق وجود نداشته باشد من منیژه حرکتی نمی توانم انجام دهم.

اینجا عشق خرج می شود محبتی که خرج می شود عشق می دهیم وعشق می گیریم به عقیده من معلم اول ابتدایی هیچ وقت فراموشمان نمی شودتاثیری که معلم اول ابتدایی روی ما گذشته توی ذهنمان ومسیر زندگی مان دروازه های علم را برای ما باز کرده سواد را به ما آموخته من فکر می کنم در کنگره دو نفر را هیچ وقت نمی توان فراموش کردیکی روز اولی که مشاور تازه واردین تورا مشاوره می کنند دوم راهنمایی که انتخاب می کنید من که نتوانستم فراموش کنم.راهنما را هم نمی توان فراموش کرد چون در سخت ترین شرایط زندگی به آمده ودست یاری به سمتش دراز کرده. انتخاب راهنما در کنگره با حس است من خودم تمام خلق وخوی خودم را در بچه ها می بینم وفکر می کنم آنها اینه ای هستند برای من که گره های وجودی ام را ببینم می توانم تاریکی ها را ببینم برای باز کردن گره ها م.از نظر جایگاهی راهنما رب زمینی است استاد ماست باید احترام راهنما نگاه داشته باشد چطور یک راهنما می تواند از مسیر سخت اعتیاد یک رهجو را نجات بدهداستاد امین در سی دی معلم خیلی قشنگ این را عنوان کردند وقتی انسلن نقض فرمان می کند اولین نقطه ای که مجوزش صادر می شود و انسان وارد تاریکی ها می شود یعنی با نقض فرمان کردن وارد تاریکی ها می شود حالا عمق تاریکی هر کسی به میزان نقض فرمان هایی که انجام می دهدهر چقدر بیشتر نقض فرمان کند بیشتر تاریکی ها را تجربه می کنی ومطمئنا"خروج از آن یک مقدار سخت تر می شود فرمان ها هم همه عزیزان می دانند همان هایی که در کلام الله نوشته حالاباید چکار کنیم که از تاریکی ها عبور کنیم دقیقا"وقتی نقض فرمان می کنبم باید مسیر بر عکس اش را انجام بدهید بیایید فرمانبرداری کنید وقتی رهجو فرمانبرداری می کند یک اتصال بین راهنما ورهجو ایجاد می شود و این ادامه پیدا می کند حال رهجو خوب می شود رفته رفته. مسیر را ادامه می دهد اگرخدای نکرده این اتصال قطع شود دیگر واقعا"از دست راهنما کاری بر نمی آید پس رهجو باید فرمانبرداری کند. من هفته راهنما را اول به اولین راهنمای کنگره 60آقای مهندس تبریک عرض می کنم خانم آنی ،خانواده محترم شان آقای امین. به خانم جلالی تبریک می گویم اسیستانت محترم شعبه وتمام راهنما های شعبه خودمان گروه همسفرها مخصوصا"تبریک ویژه عرض می کنم یک تبریک خاص به راهنمای خودم خانم مژگان خیلی دوستش دارم خیلی دوست داشتم اینجا بود در کنار ما بود متاسفانه نیست یک متن کوتاه را تقدیم وجود نازنین شان می کنم.

راهبری ظریف تو برای همه ی آنچه که انجام می دهم تاثیر نهاده است از این رو وقتی به کسی کمک می کنم دست یاریگر توهم آنجاست وقتی درد ورنج دوستی را کاهش می دهیم او به تو مدیون است وقتی راهی را چه با گفتار چه با کردارویا با مثال به فردی می نمایانم تو راهنمایم هستی هر اشتباهی را که بخواهم اصلاح کنم هر قلبی را که روشنی بخشم هر چیزکوچکی را با کسی تقسیم کنم هر باری که در کاستنش بکوشم هر اندازه کوچک وناچیز باشد همه اینها تقدیم به تو تویی که محبت به من آموختی واکنون نوبت من است که محبت کردن را بیاموزم زیرا بدون محبت زندگی ما چیز مهمی نیست ساعتها می گذرد ومن فکر می کنم که بین بخشیدن واز یاد بردن چه فرقی است فرقشان این است که آدم وقتی می بخشد کاملا"فراموش می کند ولی وقتی فقط از یاد می برد خیلی وقتها باز به یاد می آورد وتو به من آموختی که ببخشم.ممنون از وجود نازنین تان وممنون که به حرفهای من گوش دادید.

همسفر فریبا لژیون یازدهم   
شعبه استاد معین  

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .