English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی مورخ سی و یکم فروردین ماه سال 1397«جهان بینی 1 و 2»

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی مورخ سی و یکم فروردین ماه سال 1397«جهان بینی 1 و 2»

هشتمین جلسه از دور چهاردهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی و نگهبانی جناب مهندس و دبیری  آقای حسین با دستور جلسه «جهان بینی 1 و 2» روز جمعه مورخ 97/1/31 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.

 

سخنان استاد: 

اتفاقی که در کنگره 60 می‌افتد و یا در جریان است؛ این است که کنگره 60 وقایع را نگاه می‌کند، وقتی وقایع را نگاه می‌کند، آن‌ها را آنالیز و تجزیه و بررسی می‌کند. وقتی وقایع را نگاه می‌کند، فقط چشمش به وقایع است و تحت تأثیر گفته‌های گذشتگان قرار نمی‌گیرد. اگر لازم شود، گفته‌ی گذشتگان را مرور می‌کند تا ببیند در این قضیه صادق است یا صادق نیست؛ یعنی آنچه را که نگاه می‌کند، بیشتر خود وقایع و تشریح وقایع است که آیا این منطبق با این قضیه است یا نیست، اگر گذشتگان درست گفته باشند، می‌پذیرد، اگرنه اصلاً نمی‌پذیرد.

وقتی می‌خواهیم یک فرد مصرف‌کننده را بررسی یا تجزیه کنیم، در سیستم به 2 گروه عمده تقسیم شدند؛ یک گروه در قسمت پزشکی بود که می‌گفت بیماری اعتیاد باید با دارو و قرص و شربت درمان شود. گروه دیگر مخالف این قضیه بود، می‌گفت: ما نه دارو قبول داریم، نه پزشک قبول داریم، نه روان‌شناس، ما خودمان با معنویات این موضوع را حل می‌کنیم. پس 2 قسمت شدند؛ یکی قسمت پزشکی و یک قسمت غیرپزشکی. یک قسمت که فقط می‌خواستند با معنویات این کار را انجام بدهند و یک قسمت عمده هم می‌خواستند با داروهای پزشکی انجام بدهند، با همدیگر چَلنج و درگیری هم داشتند. درصورتی‌که ما مشاهده می‌کنیم که ما هم داروی پزشکی را نیاز داریم و هم معنویات را نیاز داریم، هر دو لازم و ملزوم همدیگر هستند و همدیگر را نفی هم نمی‌کنند، مثل دو طرف یک سکه می‌مانند؛ بنابراین کنگره 60 معتقد شد که بدون دارو، بدون فیزیولوژی یا بدون پزشک نمی‌شود و به‌تنهایی با معنویات هم این کار را نمی‌شود کرد. کسانی که می‌خواستند با معنویات این کار را بکنند، مهم‌ترین و عمده‌ترین گروه که در دنیا شناخته‌شده است، معتادان بی‌نام هستند. آن‌ها می‌گویند: ما معتاد را ترک می‌دهیم ولی خود آن‌ها اصلاً معتقد به درمان نیستند، خودشان هم می‌دانند کار ناقص است. چرا می‌گویند کار ناقص است؟ چون می‌گویند: اعتیاد بیماری مرموز، لاعلاج و پیش‌رونده است. یک فرد مصرف‌کننده اگر موادش را قطع کند، 20 سال هم مصرف نکند، بازهم معتاد است. وقتی می‌گوید مرموز است، یعنی کار ناقص است، کار درست نیست. این‌طرف هم ما می‌بینیم که یک سری مسائل صد در صد به نتیجه نرسید، فقط در مسئله بیماری اعتیاد که علائمی و حمایتی بود، وقتی مریض اعلام می‌کند که مثلاً من بیرون‌روی دارم، قرص برای جلوگیری از بیرون‌روی به او داده می‌شود. می‌گوید: خواب نمی‌روم، برای خوابش قرص داده می‌شود. می‌گوید: پایم درد می‌کند، مسکن داده می‌شود و الی‌آخر.

 کنگره نگاه کرد و دید که غیر از جسم و روان یک شاخه دیگری هم هست و آن شاخه نوع تفکر فرد است که تفکر فرد در درمان اعتیاد چقدر نقش دارد. ما عملاً دیدیم که تفکر فرد مصرف‌کننده در درمان نقش بسیار مهم و بارزی را دارد. آنجا تفکرات فرد مصرف‌کننده برای ما خیلی مطرح است، چون دیدگاه فردی که می‌گوید: دنیا دو روز است، اصلاً من که می‌خواهم بمیرم، بروم تو قبر مور و ملخ بیایند، جسم من را بخورند، من خودم قبلاً نابودش می‌کنم و جسم را سالم تحویل مور و ملخ نمی‌دهم. وقتی دیدگاه پوچ‌گرایی باشد، مسلماً ما به آن پوچی می‌رسیم و اگر فردی مصرف‌کننده هم نباشد، می‌رود و مصرف می‌کند. در پزشکی بیش از 150 نوع بیماری داریم که می‌گویند: سایکوسوماتیک یا سایکوزوماتیک، بیماری‌های روان‌تنی یعنی به‌هم‌ریختگی روان که روی جسم اثر می‌گذارد و یک بیماری خود را بروز می‌دهد. به همین دلیل بعضی از بیمارانی که مراجعه می‌کنند، پزشکان می‌گویند: عصبی، عصبی، عصبی. عصبی می‌خورد به تفکر به اندیشه.

 کنگره 60 گفت: ما باید یک تعریف برای روان داشته باشیم، یک تعریفی که بفهمیم روان چی هست؟ کنگره 60 گفت: ما به روان، می‌گوییم؛ خلق‌وخوی. خلق‌وخوی یعنی روان، یکی عصبانی است، یکی آرام است، یکی دم‌دمی‌مزاج است، یکی هیجانی است، یکی بی‌خیال است، یکی جنون دارد، یکی مجنون است، یکی تندخو است، یکی فراموش‌کار است، یکی هرلحظه یک‌چیزی می‌گوید، یکی جنایتکار است. نگاه کنیم، می‌بینیم درمجموع از دیدگاه کنگره 60 روان یعنی خلق‌وخوی طرف. قدیم هم می‌گفتیم که این مجنون است، این دیوانه است، این سفیه است. خلق‌وخوی می‌شود؛ روان. کنگره 60 آمد، گفت که خلق‌وخوی از چی به وجود می‌آید. خلق‌وخوی زائیده دو چیز است؛ زائیده افکار و اندیشه و زائیده فیزیولوژی، دو چیز روان را می‌سازد. فرض کنید، یک آدم عادی و معمولی مشروب می‌خورد، وقتی مشروب خورد، مست می‌کند، وقتی مست کرد، تعادل روانی او کاملاً به هم می‌ریزد و خیلی کارها انجام می‌دهد که در زمان هوشیاری انجام نمی‌دهد. چه عاملی اینجا روی شخص مست اثر گذاشت؟ فردی که مشروب خورده مست کرده، افکار و اندیشه او عوض‌شده، هزار کار انجام می‌دهد. چه چیزی این اختلالات را به وجود آورد، آیا غیر از مصرف الکل است؟ مصرف الکل کجا اثر گذاشت؟ از سد خونی مغز گذشت وارد مغز شد آنجا مداخله کرد، شخص را تغییر داد و اثر گذاشت.

 بنابراین کنگره 60 دید که اگر بخواهد اعتیاد را درمان کند و روان را به تعادل برساند، دو تا چیز می‌خواهد؛ یکی جهان‌بینی و یکی قسمت فیزیولوژی در اینجا با فیزیولوژی کار نداریم ولی قسمت جهان‌بینی برای ما بسیار، بسیار مهم بود. به همین دلیل می‌بینید که در کنگره 60 همراه اینکه مسائل درمان با دارو انجام می‌گیرد، کاملاً روی جهان‌بینی هم کار می‌کند و این آموزش‌های جهان‌بینی خیلی قوی و خیلی مستحکم است که یکی از مسائل درست جهان‌بینی، جهان‌بینی 1 و 2 بود که عزیزان در جریان هستند که در آنجا راجع به دانایی صحبت می‌کند، راجع به مثلث شخصیت صحبت می‌کند و مسائل متعدد دیگر. نکته بارزی که در جهان‌بینی 1 و 2 مطرح می‌شود؛ دانایی و دانایی مؤثر است که آن را می‌گذارم به مشارکت عزیزان، بنابراین نتیجه نهایی این بود که کنگره 60 اعتقاد دارد که غیر از روان و جسم یک پارامتر دیگری است، تحت عنوان جهان‌بینی که تفکر و اندیشه فرد است که این تفکر و اندیشه فرد می‌تواند بسیار مؤثر باشد نه‌تنها در درمان اعتیاد بلکه در تمان سطوح زندگی.

سپس جلسه به مشارکت گذاشته شد.

دکتر محمد

مشکلی اصلی که در بحث اعتیاد است و ما بیشتر با جوانان داریم؛ این است که ما چطور بتوانیم ایدئولوژی یا نگرش آن‌ها را به زندگی عوض کنیم و بحث پوچ‌گرایی که وجود دارد؛ یعنی فرد می‌گوید: حالا که من مصرف نمی‌کنم، چه اتفاقی قرار است، بیفتد، من که کاری ندارم، من که سربازی‌ام مشکل دارد، من که ازدواجم مشکل دارد و هزار چیز دیگر. آن‌قدر دلایل مختلف می‌آورد که ما را پشیمان می‌کند که متأسفانه الآن خیلی زیاد هم دیده می‌شود و یک مشکل اساسی است در درمان. بخصوص در درمان مواد جدیدی که وجود دارد؛ مثل گل، حشیش و کانابنیت ها که رده بعدی است و احتمالاً در مملکت شروع خواهد شد.

دکتر اعظم

مطالب جهان‌بینی خیلی گسترده است، آقای امین که در سی دی صحبت کردند، فرمودند که من در کنگره برای این‌که طبق درخواست مهندس این مطلب را طراحی کنم، اولین چیزی که به ذهنم آمد، بحث جهان و هستی بود و جهان‌بینی را ازاینجا شروع کردم. ایشان فرمودند: من در دبیرستان که این کلمه را می‌شنیدم، می‌گفتم: وای دوباره رسیدی من به این درس جهان‌بینی خسته‌کننده ولی ایشان تعریف ساده‌ای از جهان‌بینی ارائه کردند و گفتند: جهان‌بینی یعنی آنچه من از جهان درون و بیرونم برداشت، دریافت، احساس و ادراک می‌کنم.

 اگر ما همه‌ی این‌ها را جمع کنیم، می‌رسیم به بحث تغییر. همان‌طور که ایشان فرمودند؛ ساختارهای منفی همان چیزی که ما در جهان خارج به آن‌ها مافیا می‌گوییم، برای اینکه انرژی کسب کنند، به خواسته‌های نامعقول نیاز دارند؛ مثل اعتیاد و رفتارهای غیراخلاقی. خواسته‌های نامعقول اگر بخواهد در فردی تغییر کند، بایستی راه بسیار طولانی را طی کند. برای تغییر درخواسته، فرد باید به دریافت و شناختی برسد که در کنگره 60 از آن به‌عنوان دانایی نام‌برده شده که همان مثلث معروف تفکر، تجربه و آموزش است که آموزش در قالب آموزش‌های مدونی است که شامل کتاب عبور از منطقه 60 درجه و وادی‌ها است که ایشان می‌گویند: بیس اصلی جهان‌بینی کنگره 60 بحث وادی‌ها است که از تفکر شروع می‌کند و همین‌طور پیش می‌رود تا مراحل بعدی. اگر فردی بتواند دانایی خود را عوض کند، تغییر کند و به یک شناختی برسد، مسلماً ساختارهای منفی مثل اعتیاد و رفتارهای غلط انرژی نخواهند داشت و برای تغییر، انسان باید به دانایی و دانایی مؤثر برسد.

دکتر مسعود

من سعی می‌کنم همیشه از بزرگان کمک بگیرم؛ مثلاً حضرت مولانا که می‌فرماید: ای برادر تو همه اندیشه‌ای، مابقی خود استخوان و ریشه‌ای / گر گلست اندیشۀ تو گلشنی، وَر بُود خواری تو هیمۀ گلخنی. تو یک موجودی، یک انسانی، تفکر تو می‌تواند تو را گل کند و همین تفکرمی تواند، تو را هیمۀ گلخن کند، همان سوخت حیوانی که در تون حمام‌ها می‌ریختند، تو می‌توانی این باشی. در قرآن داریم که الله نور السماوات و الارض خداوند نوری است که بر آسمان‌ها و زمین می‌تابد؛ یعنی دست تفکر خودت است، دست جهان‌بینی خودت است که گل باشی و این نور الهی تو را رشد بدهد یا گلخن باشی و این نور الهی تو را زودتر بگنداند و فاسد کند. خداوند ظالم نیست، او نور است. این ما هستیم که را ه مان را درست یا غلط انتخاب می‌کنیم. برای اینکه راه را درست انتخاب کنیم، باید دانایی داشته باشیم. دانایی یک مثلث است، در کنگره 60 همه‌چیز بر مبنای یک مثلث است، ازجمله تعریف دانایی و مخصوصاً دانایی مؤثر. دانایی یک مثلث است که یک ضلعش دانش است. ما باید چیز یاد بگیریم و هیچ شکی در این نیست. همه ما رفتیم، درس خواندیم و چیزهایی یاد گرفتیم، این دانش است. این‌که این دانش را واقعی یاد می‌گیریم یا غیرواقعی، آن‌یک بحث دیگر است که چرا در دانشگاه‌ها یک ماه پس از امتحان، هیچ دانشجویی درسی را که خوانده یادش نیست، این‌یک اشکال بزرگ است. مولانا می‌فرماید: علم چون بر دل زند، یاری شود/ علم چون بر تن زند، باری شود. ما متأسفانه چون در دانشگاه‌ها مدرک گرا هستیم، بیشتر علم ما علم مدرک گرایانه است و درنتیجه عین بار، بر تن می‌زند؛ یعنی ادعای ما بالا می‌رود، دکتر می‌شویم، مهندس می‌شویم ولی در عمل آن علم واقعی را نداریم، پس یک ضلع دانش است، امیدواریم این دانش را معلمین خوب، خوب یادمان بدهند.

 در کنگره می‌بینیم که حداقل دانشی به نام دانش اعتیاد شناخته‌شده است و همه می‌دانند راه و روش آن‌ها چی هست. راهنمایی که ممکن است سنش کمتر از مسافر باشد، سوادش کمتر از مسافر باشد ولی چون راه را بلد است، فرد را هدایت می‌کند، از مصرف تا قطع مصرف اما این مصرف تا قطع مصرف صرفاً دارو نیست، متادون نیست که بگوییم کم کن! بلکه دارویش مؤثر است، شربت تریاک است ولی طرز دادنش مهم است، راهنما آن دانش را دارد. ضلع دیگر مثلث دانایی، تجربه است. در کنگره، هیچ‌کسی خودبه‌خود راهنمای کسی نمی‌شود، قطعاً اول مسافر بوده، این راه را رفته، آموزش‌دیده، سختی‌ها کشیده، امتحان‌داده و بالاخره کمک راهنما شده و حالا می‌تواند دیگران را هدایت کند تا اینجا را ما در خیلی از رشته‌های دانشگاهی داریم ولی آن دانایی و دانایی مؤثر را تفکر ما رقم می‌زند. آیا ضلع سوم یعنی تفکر را ما داریم؟ قطعاً همۀ داریم ولی تفکر ما چه شکلی است، آیا یک تفکر انسانی است، یک تفکر معقول و درست است یا یک تفکر خودخواهانه و متکبرانه است؟ ما، در کنگره می‌بینم که مثلث دانایی به شکل مثلث دانایی مؤثر درآمده؛ یعنی دانش و تجربه را بچه‌ها دارند، تفکر را هم قالب جهان‌بینی دارند. می‌دانند چه می‌خواهند، می‌دانند چه‌کار می‌کنند، می‌دانند برای چی بدون هیچ دستمزدی زحمت می‌کشند، چون در مقابل می‌بینند که انسانی نجات پیدا می‌کند و درت فکر بچه‌های کنگره نجات یک انسان خیلی بالاتر از درآمدها و پول‌های دنیاست. به همین دلیل می‌بینیم که در کنگره آن دانش و آن تجربه با یک تفکر انسانی که ما به آن جهان‌بینی می‌گوییم، با یک جهان‌بینی درست جلو می‌آید و نتیجه‌اش هم این است که انسان‌ها از نفس اماره و لوامه به نفس مطمئنه می‌رسند، کسی که دانایی مؤثر داشته باشد، مطمئناً به نفس مطمئنه می‌رسد.

خانم مریم

انسان توانایی‌های منحصربه‌فردی دارد که مهم است که این توانایی‌ها شناسایی شود. فیلتر بینش فرد خیلی مهم است، در شناسایی انسان و هدایت او در مسیر کمال. این فیلتر بینشی به راهنما کمک می‌کند که روی فرد کار کند و او را به مسیر کمال هدایت کند و این‌که ویژگی‌های بالقوه فرد مثل صداقت، شرافت و انسانیت او بایستی شناسایی شود و روی آن‌ها کار شود تا از بالقوه به بالفعل دربیاید.

آقای فرشید

جهان‌بینی یعنی شناخت که این شناخت درجات متعدد و مختلفی دارد که داخل کنگره 60 با وادی‌ها از پله اول شروع می‌شود و به مراحل بالا می‌رود. این شناخت، جنبه بیرونی و جنبه درونی دارد، ما باید هر دو را در کنار هم پیش ببریم، هم دنیای بیرون و فیزیک را بشناسیم و هم دنیای درون و روحمان را بشناسیم که برای شناخت این دو نیاز به علم و دانش داریم. سپس در این مسیر تجربه‌های مختلفی کسب می‌کنیم، تفکری که آگاهانه و تفکری که بدون قضاوت کردن باشد، زمانی که ما بتوانیم بدون قضاوت کردن خودمان و اطرافیان را ببینیم، می‌توانیم به کمال برسیم.

خانم پروانه

آنچه ما نسبت به‌کل هستی جهان (درون و بیرون) ادراک، دریافت، برداشت و احساس می‌کنیم، جهان‌بینی نام دارد. جهان‌بینی، وادی‌ها و تمام کلاس‌های آموزش که گذاشته می‌شود، باعث می‌شود ما ریشه خطاهایمان را پیدا کنیم و زمانی که ما ریشه خطاهایمان را پیدا کردیم، آن را چگونه تغییر بدهیم و از مسیر خطا و اشتباه تغییر جهت داده و به سمت خیر و صلاح برویم و چه کسی خیر و صلاح ما را بهتر می‌داند؟ خدایی که همه‌ی انسان‌ها را خلق کرده، بهتر از هرکسی می‌داند که ما چه نیازی داریم و مسیر درست چی هست، به همین دلیل طبق این اصول یک سری قوانین الهی را در اختیار ما قرار داده است. در اعتیاد هم مشکل اساسی، اگر دقت کنیم، خیلی از افرادی که برگشت خوردند و از درمان خارج شدند، کسانی بودند که جهان‌بینی را نمی‌دانستند و فقط روی جسم کار می‌کردند. جهان‌بینی می‌گوید که از ماده نباید ترسید؛ بلکه باید به سمت وادی‌های بالا رفت.

دکتر محسن

اولین بار که در کتاب‌های درسی در مورد جهان‌بینی صحبت شد، کلاس دوم راهنمایی بود که همیشه جزو سؤالات امتحانی بود؛ این‌که جهان‌بینی و ایدئولوژی را تعریف کنید و تفاوت‌های آن‌ها را بگویید؟ و جهان‌بینی را این‌طور برای ما تعریف می‌کردند که مجموعه‌ای است از بایدها و نبایدها. وقتی ایدئولوژی را برای شخص بیان می‌کنیم به او می‌گوییم که چه‌کار بکن، چه‌کار نکن! یا از او می‌خواهم که این کار را انجام بده و آن کار را انجام نده! مبنای این قضیه که چرا این کار را انجام بده و چرا آن کار را انجام نده! برمی‌گردد به قسمت اول که جهان‌بینی است؛ یعنی جهان‌بینی هر شخصی از این موضوع تشکیل می‌شود که جهان چیست؟ هدف از به وجود آمدن این جهان چی هست؟ و قسمت‌های مختلفی که در جهان‌بینی است، پایه‌ای برای ایدئولوژی شخص است.

این‌که چرا کنگره 60، روی آموزش جهان‌بینی تأکید دارد؛ این است که در مبحث ترک اعتیاد یک خواسته‌ای از فرد داریم که آن‌هم درمان است و اگر بخواهیم فرد به درمان برسد و از بند اعتیاد رها شود، باید جهان‌بینی صحیح را به کلیه افراد تشریح کنیم و علت این‌که شخص به سمت بایدها و نبایدها برود، برای او مشخص شود و با تغییر نگرش به این نتیجه برسد که درنهایت این تغییر را در خودش به وجود بیاورد. تأکید روی جهان‌بینی این نیست که بگویم هر کس وارد قضیه ترک اعتیاد می‌شود، جهان‌بینی ندارد. هرکسی برای خودش یک جهان‌بینی دارد، این مباحث در پی تغییر آن جهان‌بینی است و می‌خواهیم شخص یک نگرش بهتری نسبت به جهان خودش و تغییر رفتارهایش داشته باشد. استاد امین می‌گوید: اگر شخصی بخواهد به یک هدفی برسد، رسیدن به هدف مستلزم طی یک مسیر و مصرف انرژی است؛ یعنی اگر این دو در هم ضرب شود، درنهایت به هدف می‌رسیم.

خانم لیلا

با توجه به سی دی که گوش کردم و مطالبی که خواندم، نفس را به حس‌های خوب و حس‌های بد تقسیم کردند. کار جهان‌بینی شناخت این حس‌های خوب و این حس‌های بد است و این‌که کمک کنیم، این حس‌های بد را بشناسیم و با توجه و شناخت این حس‌های بد، باعث پرورش حس‌های خوب در وجود خودمان بشویم. جهان‌بینی یک سری قوانینی را مشخص کرده که با توجه به این قوانین می‌توانیم نیروهایی که بازدارنده است و مانع شناخت این حس‌ها می‌شود را بشناسیم. افرادی که دچار اعتیاد می‌شوند، به خاطر این است که جهان‌بینی خوبی ندارند و حس‌های بد درون آن‌ها رشد کرده است که می‌توانند با شناخت قوانین خاص از حس‌های بد جلوگیری کنند و باعث رشد خودشان شوند.

آقای رضا

بیمارانی که به کلینیک ما می‌آیند، در ابتدا خوب می‌آیند ولی بعد از یکی دو ماه ادامه نمی‌دهند که نمی‌دانم به دلیل نداشتن جهان‌بینی است یا این‌که دوست ندارند، ترک کنند. از کنگره 60، 28 بیمار داریم که الآن فقط 13 نفر از آن‌ها می‌آیند. ما تا ساعت 12 به بیماران شربت می‌دهیم و بعدازاین ساعت دیگر شربت نمی‌دهیم. بعدازاین ساعت فردی آمد و گفت: اگر ندهی من می‌روم، مواد می‌کشم! گفتیم ما در کلینیک قانون و مقرراتی داریم، شما نسبت به مواد باید جهان‌بینی داشته باشید که این راه درست است یا نه!

البته کسانی که معتاد می‌شوند، افراد باهوشی هستند که به سمت مواد مخدر می‌روند. کنگره بسیار خوب عمل می‌کند، فردی که از زندگی خود بریده‌شده، خطا کرده ولی الآن می‌خواهد برگردد، اگر یک مقدار سخت‌گیری‌ها را کم کنند، بیماران بیشتر ادامه می‌دهند.

خانم رؤیا

جهان‌بینی، نگرش فرد است به‌کل جهان هستی و جایگاه خودش در این وادی، اگر فرد بیمار جایگاه خود را در کل هستی جایگاه بسیار ارزشمندی بداند، هم در درمان موفق است و هم در کل زندگی می‌تواند موفق باشد. اینکه این نگرش چگونه برای آن‌ها ایجاد شود، خیلی مهم است. این‌که خود ما شناخت صحیحی داشته باشیم و بتوانیم افراد را راهنمایی کنیم، خیلی مهم است. این مورد که جناب مهندس فرمودند که فرد می‌گوید: من که قرار است از دنیا بروم، قرار است وجودم فانی باشد، خوب خودم از بین می‌برمش. در عده زیادی این تفکر را می‌بینیم و در کسانی که سن کمتری دارند، متأسفانه چیزی که زیادی می‌بینیم؛ این است که می‌گویند: یک‌بار به دنیا آمدم و می‌خواهم همین یک‌بار از زندگی لذت ببرم آن‌هم به شیوه‌ای که خودم انتخاب کردم. به اعتقاد من خیلی مهم است که جهان‌بینی فرد یک جهان‌بینی درست باشد. جایگاه خودش را در این جهان جایگاه خوب و ارزشمندی احساس کند و به آن یقین داشته باشد تا بتوانید مسیر درستی را در زندگی طی کند.

دکتر مجید

مطلب جهان‌بینی مطلب کل هستی و کل زندگی ما است. من زمانی که نوجوان و جوان بودم کتاب‌های استاد مطهری را مطالعه می‌کردم که بسیار وسیع بود اما استاد امین خیلی حساب‌شده به‌صورت ریاضی این را مطرح کردند و این را در مثلث دانایی آوردند. مثلث دانایی شامل تجربه، آموزش با ضلع بنیادی تفکر است، چون اضلاع مثلث، تجربه، آموزش و تفکر است، تجربه را با یک سری سنگ محک می‌شود، اندازه‌گیری کرد و آموزش را به سال‌ها و نوع درس‌ها اما تجربه نوع دیگری است.

 اگر بخواهیم مثلث دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل کنیم، باید سه ضلع مساوی باشد. مساوی بودن اضلاع تجربه و آموزش مثل این است که می‌گوید: طول آموزش به این مقدار که اندازه‌اش مناسب شد، می‌تواند با این مقدار تجربه ممزوج شود و یک دانایی مناسبی در تو و یک کار، یک حرفه، یک نوع تجربه خاص را به وجود بیاورد. ما اگر بخواهیم دانایی در مورد سبزی فروشی پیدا کنیم، باید یک سری آموزش ببینم که سبزی‌ها چی هست؟ به چه شکلی هست؟ شرط نگهداری چگونه است؟ این آموزش‌ها است و یک سری عملیاتی و تجربی است.

تفکر را می‌تواند، حس‌های خراب و حس آلوده بخورد و موتور تفکر را از کار بی اندازد. در سی دی هم آقای امین اشاره می‌کنند که نیروهای تاریکی به شکل بسیار دقیق و حرفه‌ای به ما ضربه می‌زنند و با آلوده کردن حس‌های ما قدرت دانایی مؤثر ما را می‌گیرند؛ یعنی درواقع ضلع تفکر را به شکل خاصی موردتهاجم قرارمی دهند و با این مسئله باعث می‌شوند، ما در جا بزنیم و یا در ادامه ببینیم که مثلث متساوی‌الاضلاعی که در درون مثلث اصلی تفکر، تجربه و آموزش رسم می‌کنیم، حجم بیشتری نگرفته، فضا و سطحش کمتر شده و به سمت منفی رفته است.

خانم عزیزه

وقتی بیمار مواد مصرف می‌کند، جهان‌بینی و افکار او افیونی می‌شود. ما باید به این فرد فرصت بدهیم که جهان‌بینی‌اش را تغییر بدهد. ما باید اول جسم او را درمان کنیم، به تعادل برسانیم، بعدازاین فرد انتظار داشته باشیم که دیدگاهش نسبت به درمان و دنیای پیرامونش تغییر کند. پس نباید انتظار داشته باشیم که بیماران در همان جلسات اول حالش خوب باشد و درمان را بپذیرد، باید جسم او به تعادل برسد، بعد با آموزش‌ها و آگاهی‌هایی که به او می‌دهیم با دانایی که در طی درمان پیدا می‌کند، خودش خودبه‌خود می‌فهمد که درمان یک پروسه طولانی‌مدت است، چون یک پروسه‌ای طی شده که این فرد بیمار شده و باید یک پروسه‌ای را بگذراند و درمان شود. اگر جهان‌بینی فرد تغییر کند، روی احساس و عملش تأثیر می‌گذارد، چراکه همان‌گونه که ما احساس می‌کنیم، فکر می‌کنیم و همان‌گونه که عمل می‌کنیم، احساس می‌کنیم و این‌ها مکمل هم هستند.

آقای امیرعلی

جهان‌بینی هدف آفرینش را مشخص می‌کند و اگر ما جهان‌بینی خودمان را اصلاح کنیم، مسیر اصلی ما در زندگی مشخص می‌شود. جهان‌بینی که در کنگره 60 مطرح می‌شود، جهان‌بینی الهی است و موفقیت کنگره 60 بیشتر به خاطر اصلاح جهان‌بینی است. تکنیک‌هایی که در درمان مطرح کرده، تکنیک موفقی بوده اما مبنای موفقیتش اصلاح جهان‌بینی است.

 

جناب مهندس

کسی که وارد کنگره 60 می‌شود، سه جلسه به‌عنوان مهمان محسوب می‌شود. در جلسه شرکت می‌کند، بعد از جلسه به لژیون تازه واردین می‌رود. راهنمای تازه واردین با او صحبت می‌کند، مسائل را به او مطرح می‌کند تا سه جلسه مهمان هست. در این سه جلسه تازه واردین، خیلی مطالب به او گفته می‌شود؛ صورت‌مسئله اعتیاد گفته می‌شود، روش‌های درمان گفته می‌شود، روش‌های ترک گفته می‌شود، اگر خواست بعد از سه جلسه، راهنمای خودش را انتخاب می‌کند. اگر کسی بخواهد تار یاد بگیرد، ده نفر می‌روند، ممکن است دو نفر بمانند، بقیه ادامه نمی‌دهند. می‌خواهند ورزش جودو یاد بگیرند، ده نفر می‌روند، هفته بعد می‌شوند؛ شش نفر، سه هفته بعد می‌شوند؛ سه نفر، یک ماه دیگر می‌شوند؛ یک نفر. کاراته می‌رود، کلاس آواز می‌رود، شنا می‌رود، همین‌طور، چون سختی‌های کار را نمی‌توانند تحمل کنند؛ بنابراین برای شروع همیشه عده کثیری شرکت می‌کنند ولی در آخر مقدار قلیلی تَه کار می‌ماند. اعتیاد هم جدا از این نیست، اگر 28 نفر روی پروژه درمان بودند، بعد از سه، چهار ماه می‌شود؛ 13 نفر، لااقل نزدیک 50 در صد مانده، خودش رقم خوبی است. هیچ‌چیزی نیست که حتماً همۀ آن‌ها بمانند، آن‌هم در اعتیاد. پس از کسانی که وارد پروسه درمان می‌شوند، اگر از این افراد، 30 درصدشان به خط پایان برسند، ما موفقیت بسیار بزرگی را کسب کردیم؛ بنابراین این نیست که شما بگویید که چون 10 نفر وارد پروژه شدند، هر 10 نفر باید تا آخرش بمانند، اصلاً این‌طور نیست، در هیچ رشته‌ای نیست. تازه اگر 50 درصد یا 30 در صد بمانند، خیلی عالی است و این‌طور نیست که جهان‌بینی آن‌ها ضعیف است یا نمی‌خواهند.

 مسئله بعدی این‌که کنگره 60، همه‌چیز را از روی افراد خلع سلاح می‌کند؛ مثلاً می‌گوید تو در مقابل اعتیاد در معتاد شدن خودت اصلاً مسئول نیستی! حساب صفر. تو معتاد شدی، اصلاً مسئول تو نیستی، تقصیر دیگران بود. قبوله ما راجع به این حرفی نداریم ولی راجع به درمان خودت مسئول هستی یا نیستی؟ راجع به معتاد شدن، مسئول نیستی ولی راجع به درمان خودت مسئولی یعنی اگر آمد و گفت تقصیر مادرم بود، تقصیر پدرم بود، تقصیر رفیقم بود، خیلی معذرت می‌خواهم، ضرب‌المثلی قدیمی می‌گوید: خر لنگ منتظر چُشه که می‌خواهد یک‌چیزی بگویند که بایستد؛ بنابراین این خیلی طبیعی است که ما خلع سلاح کنیم. بعد در کنگره ما یک سری قوانین داریم که ضامن پیشرفت ما همین قوانین است؛ مثلاً می‌گوید: اگر شما به من دارو ندهید، من مواد می‌زنم! خوب برو، مواد بزن؛ یعنی تهدید می‌کند.

من تعریف کردم که 15 سال پیش که سقوط آزاد زیاد بود، در حیاط کنگره نشسته بودیم، یکی که ترک کرده بود، گفت: اگر الآن هروئین بود، چقدر می‌چسبید. گفتم: اگر هروئین بود، می‌زدی! گفت: اره! گفتم: پا شو بریم، مچش را گرفتم، بردم به اتاقم، کشو میزم را کشیدم، آن موقع بچه‌ها مواد را به من می‌دادند. چند گله هروئین جلوی او گذاشتم و گفتم: بکش! مصرف کن! گفت: نه من تزریق می‌کنم. کشو پایین را کشیدم چند تا سرنگ بود، گفتم: بیا این هم سرنگ، گفت: آقا غلط کردم. گفتم: اگر می‌خواهی بکشی، بکش ما اصلاً اجبار نمی‌کنیم، ما نصیحت نمی‌کنیم. در گروه‌های دیگر، وقتی کسی می‌خواهد بزند، زنگ می‌زند به راهنمایش. راهنما می‌گوید: نه نَکش! فلان نکن! من الآن خودم را می‌رسانم. کنگره 60 می‌گوید: می‌خواهی بزنی، برو بزن!

 ما در کنگره 60، در عید 15 روز تعطیل بودیم، تعطیل مطلق. راهنماها حق نداشتند با شاگردانشان ارتباط داشته باشند. 10 روز قبل از عید هم دارو را گرفته بودند، گاهی اوقات هم یک هفته قبل‌تر دارو را گرفته بودند؛ یعنی تقریباً نزدیک 30 روز این‌ها take home داشتند، دارو در خانه داشتند. اگر ما تعطیل کنیم، آن‌ها بروند، بزنند، خوب بروند، بزنند. کسی که بخواهد بزند، می‌رود، می‌زند، اصلاً کاری به شما ندارد. اگر ما قوانین را زیر پا بگذاریم، شما می‌گویید تا ساعت 12 دارو می‌دهیم، تکلیف معلوم است، اگر این کار را نکنیم، ساعت 12/5 یکی می‌آید، ساعت 1 یکی می‌آید، ساعت 4 بعدازظهر یکی می‌آید. به‌جای شنبه، دوشنبه می‌آید، به‌جای دوشنبه، پنج‌شنبه می‌آید. بعد 11 شب شماره تلفن شمارا گیر می‌آورد، زنگ می‌زند به موبایلتان که آقای دکتر من شربتم را می‌خواهم! می‌گویید: من نیستم، مهمانی هستم. می‌گوید: من از خماری دارم، می‌میرم یک کاری بکن! بیا کلینیک شربت من را بده! این است که قوانین در کنگره 60 خیلی مرتب اجرا می‌شود و حساب می‌کنیم حتی یکی که به کنگره می‌آید، اگر دو ماه غیبت کند، دیگر او را راه نمی‌دهیم. می‌گوییم: برو کمیته انضباطی. می‌رود کمیته انضباطی جریمه‌اش هم می‌کنیم، بعد می‌گوید: پول‌ندارم! می‌گوییم: اصلاً دوای تو این است که جریمه شوی تا جریمه نشوی جواب نمی‌دهد. همه‌چیزی برای تو مجانی بوده، الآن 2 ماه بیشتر غیبت کردی، 500 هزار تومان جریمه‌ات است، تقسیمش کن، ماهی 50 هزار تومان، ماهی 100 هزار تومان باید بدهی. ما در سال گذشته، 380 میلیون تومان همین جریمه‌ها را از افراد گرفتیم. با یک تیر چند نشان زدیم؛ اولاً در کنگره 60 کسانی که می‌خواستند، جزء حشرات باشند، بیایند بنشینند، مسخره‌بازی درآورند، پاتوق کنند بیایند بزنند، بروند، این‌ها همه جمع شدند. یک خورده که درمان فردی طول بکشد، او را می‌برند کمیته انضباطی یقه‌اش را می‌گیرند. دوماً بقیه همین‌طور بی‌خودی غیبت نمی‌کنند، حواسشان جمع است که اگر غیبت کنند، باید بازخواست شوند. ثالثاً وقتی آن پول را می‌دهد، آن جریمه‌اش است، احساس می‌کند مثل دوایش است و برایش کار ارزش پیدا می‌کند، وقتی یک‌چیزی را تنگ بگیری، کم باشد، ارزش پیدا می‌کند، وِلِنگ و باز باشد، نه!

 به خاطر نظم و انضباط است که الآن نزدیک 2000 نفر در پارک طالقانی و تمام تپه‌ها پر از آدم است، اگر نظم نباشد که نمی‌شود. ما حتی برای اتومبیل 10 نفر را می‌گذاریم که نگهبان نظم ماشین‌ها هستند؛ بنابراین ما نه نیروی انتظامی داریم، نه قوه قضاییه داریم، هیچی نداریم، فقط همین نظم و انضباط راداریم. اگر این نظم و انضباط در کنگره اجرا شود، در کلینیک شما راحت هستید و آسایش دارید. به قول آقای مکری 15 تا متادونی بود در مرکز اینکاس، هفته‌ای یک‌بار، دو هفته یک‌بار، دعوا بود، سروصدا بود، بگیروببند بود، درب را با لگد می‌شکستند، درگیری بود. حدود 1000 نفر کنگره‌ای رفتند آنجا یک مورد درگیری هم نداشتیم، ما به آن انضباط نیاز داریم. اگر این‌قدر ماندند خوب است، اگر شل بگیریم، آن‌وقت محکم می‌خوریم.

 

رهایی از کلینیک روشنگر، پزشک: آقای دکتر یوسف، کمک راهنما: آقای حسین

مسافرمحمد، آنتی ایکس مصرفی؛ حشیش، متادون، روش درمان؛ (D.S.T)، داروی درمان؛ شربت OT، مدت سفر؛11 ماه، رشته ورزش،فوتبال

      مسافرآرمان، آنتی ایکس مصرفی؛ شیشه، تریاک، روش درمان؛ (D.S.T)، داروی درمان؛ شربت OT، مدت سفر؛11 ماه و 25 روز، رشته ورزش،شنا

 

 دریافت گل رهایی از دستان پرتوان جناب مهندس

 
 
حضور و غیاب پزشکان:  
 
 
 
تهیه کننده و وبلاگ نویس: مسافر علیرضا نیکروش 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .