جلو در کلاس فیثاغورث نوشتهشده کسی که هندسه بلد نیست وارد نشود، مثلث در هرکجا که باشد زاویهاش ۱۸۰ درجه است. مثلث از اعداد هندسی تشکیلشده، مثلث متوازیالاضلاع کامل است. جهان هستی هم بر پایه سه اصل پایهریزی شده است. در جهان آفرینش همهچیز از قوانین اعداد پیروی میکند و همهچیز در هستی قدرت دافعه و جاذبه دارد.
مثلث اضلاع آن مکمل هم هستند. مثلث دانایی مؤثر: عقل، احساس، ایمان که باعث آرامش، آسایش و صلح میباشد و شاخصترین آن مثلث عشق عقل و ایمان است که بدون هیچ کم و کاستی این مثلث را به گونههای مختلف به اجرا درمیآورند. نقطههای کلمه مثلث در زمین و آسمان به خط تبدیل میشود که نقطه خطوط میتواند مرئی و نامرئی باشد. نوک بالای مثلث میتواند جایی که از آن نقطه هر چیزی را بهدرستی فکر وجود دارد و قطعاً دارای قدرت دافعه و جاذبه است، مثلث شکل پایدار است و دایره کل هستی است.
چرا در کنگره هر چیزی روی مثلث ترسیم میشود؟ چون مثلث حرم اصلی میباشد و کل هستی که توی این مثلث، مؤلفهای است برای اصل بقای خودش و به هر سه مؤلفه نیاز دارد. اگر دوتا باشد درست نیست کنگره از قوانین الهی و کائنات الگوبرداری میکند و شکل ریاضی مثلث از هر طرف که نگاه میکنیم مثلث است و سه تا پارامتر نیاز دارد. وقتی خطی را ترسیم میکنیم آن خط انسان یکبعدی است و کنگره به ما میگوید، از یک خط و یک زاویه نگاه نکنید؛ برای اینکه به بعد تبدیل بشوید و ماقبل از هر چیز و هر موجودیت و هر مشکلاتی همیشه به داخل خط نگاه میکردیم و میدانستم که انتهای آن کمال است. دافعه و جاذبه برای انسان بسیار مهم است اگر انسان مهربانی را جذب کند، قطعاً قهر را دفع میکند، اگر اضطراب را جذب کند، آرامش را دفع میکند، اگر نور را جذب کند، قطعاً ارزشهای بسیاری را دفع خواهد کرد.
آری جهان آفرینش کارش بدون حکمت نیست و همهچیز در چرخش است و جریان دارد. اگر نقطهای به پایان برسد نقطه دیگر شروع میشود، به همین دلیل بعد از هر عددی عدد دیگر است؛ بنابراین انسانها به شاخههای مختلف هستند، تکبعدی دوبعدی و سهبعدی اما مهم چگونه بودن آن مهم است که اینیک علم است؛ چون انسان تکبعدی مانند یک خط میباشد، برای اینکه از خط وارد مرحله سطح شود و یا از مرحله انسان تکبعدی وارد انسان دوبعدی شود به سه خط نیاز دارد.
برای رسیدن به انسان دوبعدی مثلث عشق و ایمان را باید طی و طریق کند تا به صلح و آرامش برسد وزندگی کند و برای رسیدن به انسان سهبعدی اگر خمر او خوب کار نکند، خط عقل عشق و ایمان او کار نمیکند و تبدیل به انسان سهبعدی هم نمیشود. انسان یکبعدی تفکر و فکر نمیکند مانند میمون میتواند یکبعدی فکر کند که برای برداشتن موز از سوراخ درخت وقتی شکارچی را میبیند نمیفهمد که مشتش را باز کند و موز را رها کند و فرار کند، دستش گیر میکند و گیر صیاد میافتد.
بنابراین مثلث را به این صورت نکنید، جسم را هم نگاه کنید و دوبعدی باشید اگر به کنگره ایمان نداشته باشید، نمیتوانید در کنگره بمانید خطی نباشید و یا چشم سر به مشکلات نگاه نکنید، فکر نکنید که ما را به کمال میرساند. ذهنهای انسان به دو طریق است استدلالی ریاضی و یا هندسه و یا بهطرف علوم انسانی میرود ما میگوییم انسانهایی که به کنگره میآیند ذهنشان استدلالی میشود.
و زیباترین عمل کاوش در دنیای علم است تا دانشهای کشف نشده را پیدا کنیم و از رنج و درد انسانها بکاهیم و ما باید همهچیز را مورد کاوش قرار دهیم و صحبتهای کنگره هندسی است و با تکرار تاریخ که چگونه موضوعات تکرار میشود و یک فاعل میخواهد. باید همهچیز را با تفکر و اندیشه بررسی کنید و موضوع را روی هندسی انجام بدهیم و مثلث باید در هرکجا زاویه ۱۸۰ درجه باشد. جناب مهندس میفرمایند: باید از نیروهای درون استمداد بطلبیم و یا همه مسائل را به خداوند واگذار نکنیم اما برای یاری طلبیدن نیاز به حرکت و تلاش لازمه آن است.
معنی لغوی طلب خواستن و درخواست کردن است، در مثلث دانایی: تفکر، آموزش، تجربه، لازم است و مسافر در مثلث جهالت و در منیت و ترس آنقدر میرود میشکند تا درست میشود، اما باید در قضیه طلب و یاری جستن طلب کند و با حرکت گرهها یکییکی باز میشود، با قدمهایی که باید برداریم نحوه حرکت کردن باید مصمم و بااراده و عزم راسخ باشد، اگر با سستی حرکتها باشد سرانجام کار را نمیبینیم.
مثلث انسان صور آشکار و صور پنهان و کسب کردن و به دست آوردن انسان هم مثل کل آفرینش یک هدف و یک انگیزه دارد و یک رسالتی را انجام میدهد. انسان چیست؟ انسان هیچچیز نیست مگر آن چیزی که خود سعی و تلاش میکند و فناناپذیر است، بقا دارد از یک چرخه به چرخه دیگر، از یک حلقه به حلقه دیگر، انسانهای سهبعدی در حیات خود وارد حسهای پنهان و جهانهای دیگر میشوند، اتفاقی برای او نمیافتد چون آموزش لازم را دارد و حرکات نامیزانی در او دیده نمیشود و مثلث رابطه انسان بد خوب و مجهول و صور پنهان او است که پیداست.
این دو مثلث باهم متفاوت است که مثلث رابطه انسان خوب و بد و آنچه که پیدا نیست صور پنهان است؛ و مهمترین مسئله انسان، خود انسان، آشکار شود و صور پنهان به ماهیت انسان دست پیدا میکند. زمانی صورت میگیرد که صور پنهان انسان را بشناسیم تا به ماهیت یک انسان دست پیدا کنیم، خوب بودن انسان به صور پنهان مربوط میشود و بیماریهای روحی و روانی انسان به صور پنهان مربوط میشود، مثل آلزایمر اسکیزوفرنی و شیزوفرنی و ...
میزان بودن صور پنهان و جسم مثل سوار و سوارکار است و باید از نیروهای درون که نهفته است، استمداد بطلبیم و بشناسیم و به کار ببریم در جهت مثبت و تا یک انسان کامل شویم تا به انسان دوبعدی برسیم. کنگره ۶۰ یک تکانه است که انسان را با آموزش جهانبینی بیدار میکند و از فرامین و قوانین و کائنات بهرهبرداری میشود پس بنابراین همهچیز برحسب تعادل و برحسب مثلث پایهگذاری میشود و مثلث کنگره پیامهایی دارد؛ و جوهره هستی محبت و عشق است کسانی که به ما محبت و عشق میورزند خداوند آنها را دوست دارد و کسانی که انسانها را به صلح و آشتی و به عشق و صبر به محبت دعوت میکنند، از بندگان خوب خالق خود هستند و خداوند میگوید در میان بندگان هرگز تفرقه نیندازید، به آنها امید بدهید تا از کائنات عشق را دریافت کنند و این چرخشی است در تمام دایره کره زمین و تمام هستی و کائنات.
پس نقطه سیاه نباشیم تا بتوانیم به رنگینکمان برسیم. استاد رعد میفرمایند: نقطه سیاه پایینترین راه است ازنظر رنگ بنبست دارد و آن را به پایان میرساند انسان میتواند از نقطه سیاه خودش را به رنگینکمان برساند و بداند اصولاً درد و حزن و یا اندوه عمیق انسانها را بهجاهای خوب میبرد و نشانه غم و اندوه میتواند انسان را به بلندترین نقطه الهی و یا پایینترین سوق دهند؛ اما شادی ندارد ممکن است یک هفته بخندید و یک هفته غمگین باشید انسان موجود تنهایی است، تنها میآید و تنها از دنیا میرود و با غمهای خودش همیشه تنها است.
نویسنده: همسفر صدیقه آتشبار
نگارنده: همسفر هانیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
5048