نوروز باستانی را چگونه سپری کنیم...؟
ابتدا تاریخچهی مختصری از نوروز را برای شما همراهان بازگو میکنم. یکی از جشنهای باستانی ایران جشن عید نوروز میباشد. درزبانهای ایرانی کلمه جشن یا (یسن) از ریشهی YAZ به معنی ستایششده و نیایش و پرستش گرفتهشده است. کلمه جشن بهتنهایی در زبان ایرانی ریشه بسیار کهن دارد و ایرانیان به جهت برپایی جشنهای سده، مهرگان، نوروز که هرکدام مناسبتی داشته شادی، رقص و پایکوبی میکردهاند. رخداد نوروز در اصل عبارت بوده است از برپایی یک واقعه اجتماعی و یا یک معجزهی آسمانی که فایدهای برای اجتماع و مخصوصاً مردمان داشته باشد. به همین جهت و فایدهی نوروز، از دیرباز آن را گرامی داشته و مردمان در این ایام گرد هم جمع میشدهاند و چون با زنده شدن دوباره طبیعت بوده، طی مراسم ویژهای خدای را شکر میکردهاند و از خداوند میخواستهاند تا طبیعت با آنها مهربان باشد و به جان و مالشان برکت دهد.طبیعت بعد از یک خواب زمستانی که به رستاخیز و حیات مجدد نامیده میشود، بیدار میشود و همهچیز نو میگردد. در این خانهتکانی طبیعت، ما نیز باید فرصت را مغتنم شمرده، دستودل بشوییم و همگام با بهار طبیعت، با بهار جانمان جور دیگری به زندگی و دنیا نگاه کنیم.
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی.
نوروز مصادف است با سفر. سفرهای نوروزی به جهت سرسبزی طبیعت و آبوهوای خوب، از شیرین سفرها میباشد. کنگره شصت در رهنمودهایی که برای مسافرین عزیز دارد، سفارش میکند که سفر اولیها حتیالامکان از مسافرت خودداری نمایند. دلایل آن شاید در این مقاله نگنجد؛ اما مهمترین آن تغییر آبوهوا میباشد که میتواند روی مصرف دارو تأثیر داشته و یا بعضی ارگانیسمهای دیگر بدن فرد در حال سفر ممکن است دچار اختلال شود. اما... سفر در همه حال شیرین است. حتی اگر این سفر خیلی کوتاه باشد. هر سفر حال و هوای خودش را دارد. سفر آنقدر شور و هیجان دارد که ناخودآگاه از روزها قبل فکر رفتن رهایمان نمیکند و مدام وادارمان میکند تا به آن فکر کنیم. بااینحال خیلی وقتها این فرصت طلایی بابی برنامه گی و مدیریت بد میتواند بهسادگی از بین برود و خاطرهای که میتوانیم طعم شیرینش را تا سالها زیر زبانمان مزه کنیم و لبخند را بر لبانمان بنشاند، با اشتباهی هرچند کوچک و بدون تدبیر عاقلانه از بین میرود و تلخیاش مُدام مایه عذاب خود و خانوادهمان میگردد. انگار بر تخت شانههایت سنگبر روی سنگ میگذارند. انگار کسی چنگ در قلبت میاندازد و مرغ دلت از قفس سینهات به پرواز میخواهد درآید.
شاید به همین جهت است که میگویند سفر آدابی دارد و برای داشتن یک سفر خوب باید راه و رسم آن را دانست. استاد در بیاناتشان روی این اصل تکیه کرده و میفرمایند انسان برای تبدیلشدن باید نقشهی راه داشته باشد. برای تبدیلشدن باید سه اصل را رعایت کرد. مبدأ، مقصد و هدف. رعایت هرکدام از این اصول بدون هیچ تردیدی انسان را به سرمنزل مقصود خواهد رساند.
همانطور که یک شخص عادی در ابتدای سفرش و قبل از عزیمت به شهری دیگر تمام اقدامات تأمینی و امنیتی، از قبیل مطمئن شدن از اتومبیل، اطمینان از جاده، مطمئن شدن از وسایل موردنیاز سفر، پیشبینی هزینهی سفر و مواردی دیگری که ممکن است وجود داشته باشد اقدام میکنم، یک شخص مخصوصاً سفر اولی و شاید شخص سفر دومی، باید برای سفرش با توجه به موارد فوق اقدامات دیگری را نیز انجام دهد. شخص در حال سفر کنگره شصت قرار است علاوه بر سفر در عالم مادی، سفری معنوی و گذار از بحران شصت درجه زیر صفر را انجام دهد؛ یعنی بازتوانی جسمی و روحی مسافرین؛ یعنی صعود از عالم ماده بهسوی معنویات و تقرب به خداوند و لذت بردن از هستی و طبیعت در کنار خانواده. پس لازم است با توجه به آموزههایی که در کنگره از طریق شرکت در جلسات عمومی و لژیونها، سی دی، کتاب و جزوات آموخته است، سفر خوشی را در ایام نوروز آغاز کند. آدمها دارای علایق و سلیقههای گوناگون و متفاوت هستند. پس لازم است قبل از ترک منزل کلیه وسایلی که به آنها علاقهمند هستید را، برای سرگرمی و اوقات فراغت پیشبینی کنید. سرگرمی اقسام مختلفی دارد. بازیهای رایانهای، شطرنج، دارت، کوهنوردی و طبیعت نوردی، بدمینتون، والیبال و انواع دیگری از بازیهای فکری و فیزیکی که میتواند اوقات بیکاری شمارا پرکرده و مانعی باشد برای نرفتن به سمتوسوی ناپاکیها که از آن گریزان هستیم. برداشتن یک گام اشتباه در طول مدت تعطیلات ممکن است آسیبی جدی به شخص وارد کند. خسارات جبرانناپذیری که اگر هم جبران شود، اما ممکن است تا آخر عمر خود را سرزنش کنیم. از همه مهمتر شخص دچار لغزش ممکن است بعد از تعطیلات و دیدن چهرههای بشاش و خندان داداش لژیونی خودش دچار یک افسردگی و تشتت روحی گردد و در این صورت جبران آن گاهی غیرممکن میشود. بااینحال لازم است ششدانگ باشیم! یعنی با حواس و هوشی ششدانگ همه روح و روانمان را در اختیار داشته باشیم و مواظب کسانی باشیم که شاید، دوری ما را پای بساطشان برنمیتابند و مایلاند هنوز هم ما رفیق پای بساطشان باشیم. نه ی بزرگ! برای اینچنین مواقعی میباشد. نه...خداوند بزرگ لطف کرده و روحی دیگر در کالبد من دمیده و قرار است ازاینپس و مخصوصاً این بهار، بهار زندگیام باشد و در کنار همسر و فرزندانم تولدی دوباره داشته باشم.
شیطان در کمین شبنشینیها و مجالس شادی است. کافی است فقط یکبار روی خوش به او نشان دهی. آنچنان کمجنبه و کمظرفیت است که بهمحض دیدن لبخندت از شانههایت پایین نمیآید. نَفْس و شیطان دو یار دیرینه هستند. همیشه دستشان در دست یکدیگر است و باهم به هرجایی سرک میکشند. مخصوصاً امثال من که تا همین چندی پیش یار غارشان بودهایم. قطعاً و بدون هیچ تردیدی تصمیم میگیرند سری از من و دوستان ره جوی من بزنند. قطعاً و با قلبی مطمئن من که خواهم گفت: «نه». راه من از شما جداشده! شما سی خودتان و من هم سی خودم. در دل و نگاهتان، طوری وانمود کنید که انگار سالهاست که با آنها بیگانهاید. من که آنها را (دوستان مصرف) نمیشناسم و علاقهای هم ندارم که بشناسم و یا حتی برای لحظهای کوتاه وقت عزیزم را به آنها بدهم. من قرار است با دلبرک (دختر کوچکم) در طبیعت شادی کنیم...
قطعاً دوستان من هم وقتی ندارند که صرف آنان کنند. آنها هم قدر مسلم برنامههایشان تکمیل و وقتشان با همسر و فرزندانشان پر است. اصلاً مجالی ندارند که به شیطان و نفس ناپاک فکر کنند و اگر هم لحظهای سرکی به آنها زدند «نه ی بزرگ» و لبخندی از سر دل که من راهم از شما جداشده. شما سی خودتان و من هم سی خودم...
یاران مهربان، سال خوب و خوشی را همراه با موفقیتهای روزافزون برایتان آرزو میکنم و از دادار بزرگ طلب طول عمر و سلامتی برای مرید و مرشدمان آقای مهندس دژاکام دارم. حق نگهدارتان.
متن: مسافر کنگره شصت حسن (رسام)
لژیون ششم نمایندگی فردوسی
نگارش: مسافر فرهاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
1893