آنچه در فیلمها و یا زندگیهای امروزی رواج پیدا کرده و شاید در گذشته کمتر شاهد آن بودیم خشونت، تنفر و انتقام است. امروزه از عشق و محبت کمتر صحبت میشود و به شدت جای آن در روانشناسی و یا روانپزشکی خالی است.
عشق مهمترین عنصر جهت وصل و ارتباط بین انسانها است و اگر نباشد کانون خانوادهها تضعیف شده و مشکلات متعدد در جامعه گریبان انسانها را میگیرد.
در یک جامعه اعتقاد به خداوند و عشق بایستی باشد هر چند واهی باشد چرا که هیچ عنصری نمیتواند جایگزینی مناسب برای این مؤلفه باشد. بایستی به مسئله عشق و خداوند بپردازیم و به آن توجهی جدیتر داشته باشیم بدون عشق، محبت و بیخدایی انسان را به ورطه سقوط و نابودی میکشاند.
ما از اسرار هستی و کائنات آگاه نیستیم حتماً بایستی در سختیها قرار بگیریم اما ناامید نشویم چرا که دنیا دائماً در چرخش است، ممکن است امروز چیز کوچکی از دست بدهیم و فردا شاید چیز بزرگتر و با ارزشتری عاید ما شود.
انسانها دائماً در حال کاشت و برداشت محصولات خویش هستند و همواره این امید را دارند که محصولی مطلوب برداشت کنند.
کسی که بیمار است و یا در زندان به سر میبرد اگر خداوند را از او بگیریم چه چیزی را میتوان جایگزین آن کرد؟ کسی که به خداوند اعتقاد دارد تا لحظه آخر منتظر میماند که شاید معجزهای اتفاق بیفتد و راه نجاتی گشوده شود. همین معتقد بودن یک روزنه و یا یک ریسمان است که انسان را در سختیها پابرجا نگه میدارد.
همه چیز بستگی به تفکر، اندیشه، آگاهی و شناخت انسانها دارد غم، غصه و اندوه همواره در زندگی انسانها وجود دارد و همیشه سرچشمه بدیها نیستند. غم بزرگ میتواند انسان را به پایینتر و یا بالاترین نقطه برساند، همه چیز به خود انسان برمیگردد که از سختیها چگونه استفاده میکند آیا میتواند از یک مسئله منفی یک مسئله مثبت را به وجود آورد؟
افکار منفی انسان را نابود میکند در محدودیتها و کاستیها میشود نیمهپر لیوان را هم دید.
راه همیشه مشخص و حق همیشه جاودانه است کسانی که پیرو حقیقت و راستی هستند و در مسیر اصلاح و احیاء انسانها از هیچ تلاشی فروگذاری نمیکنند و حتی از جان خویش هم میگذرند ارتقاء پیدا میکنند اما رسیدن به این مرحله برای انسانهایی هست که معنا و مفهوم عشق و از خود گذشتگی را میدانند، به بقاء انسان معتقد هستند اما در مقابل انسانهایی هستند که فقط منافع خودشان برایشان مهم است دیگران را قبول ندارند و آنان را نردبانی در نظر میگیرند تا به بالا صعود کنند.
جهانها زیاد و متداخل هستند و فقط این دنیا نیست، در همین نقطه که الآن قرار گرفته آیم ممکن است چندین جهان با فرکانسهای متفاوت وجود داشته باشد که ما قادر به رؤیت آن نیستیم چرا که خارج از محدوده حواس ظاهری ما انسانها است.
در نظام هستی و خلق جهانها همه چیز طبق برنامهریزی از پیش تعیین شده به حرکت خود ادامه میدهند، با نگاه کردن قادر به درک و حس صور پنهان موضوعات نیستیم.
آنچه از حضور انسان در عالم خاکی از ازل تا ابد کاملاً روشن و شفاف است بودن و بقاء انسانها است انتهایی برای پایان حیات انسان تعریف نشده است، پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است، اگر کالبد ظاهری او نابود میشود باز در کالبدی دیگر ظاهر شده بایستی دائماً در تلاش برای یافتن راه و مسیری باشیم که سبب ارتقاء ما شود.
سی دی غم
نگارش: بتول همسفر محمدرضا
ویراستار و ثبت مسافر وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
3712