English Version
English

ساختار قدرت، سمت گره قدرت

ساختار قدرت، سمت گره قدرت
تا زمانی که انسان از موضوع اطلاعات کافی ندارد و یا تعصب به خرج می‌دهد نمی‌تواند در مورد آن اظهار نظر و یا دخالتی کند. دانائی مؤثر وقتی اتفاق می‌افتد که ما از نقطه سخن حرکت کنیم و به نقطه عمل برسیم زیرا همه ما می‌دانیم خوبی‌ها چه فواید و بدی‌ها چه عواقبی برای ما دارند؛ اما اکثر انسان‌ها  در انجام  امر به معروف و نهی از منکر خیلی ضعیف عمل می‌کنند. بعضی از انسان‌ها تا زمانی که در زندگی آن‌ها از جهت شغلی و یا مالی تحولاتی به وجود نیامده است، خوب هستند، ولی به‌محض این‌که در جایگاه بالاتری قرار می‌گیرند، خود را گم می‌کنند و تغییر رویه می‌دهند که این مسئله عدم تعادل در ظاهر و باطن انسان را نشان می‌دهد. ولی ما در هر جایگاهی که قرار گرفته‌ایم، عین عدالت است زیرا انسان هر چه دارد، از تفکر و اندیشه خود به آن رسیده است. ولی باید مراقب باشیم که جایگاه‌ها حس منیت و غرور در ما ایجاد نکنند.

زیرا انسان در هر جهتی که تلاش کند توانائی‌های بیشتری کسب خواهد کرد. البته منظور از آموزش‌های کنگره تلاش در جهت کسب قدرت‌های مثبت است.
یک راهنما در لژیون بدون قدرت کارایی چندانی ندارد  و رهجوی او انرژی خوبی در لژیون کسب نخواهد کرد. از آن جایی که می‌دانیم هر موضوع دو سر دارد که می‌تواند هم در جهت مثبت و هم منفی باشد باید سعی کنیم که جنبه مثبت قضیه را در نظر بگیریم تا کم‌تر مورد تخریب و آسیب واقع شویم؛ پس سعی کنیم که قدرت کسب شده در جهت ارزش‌ها حرکت داشته باشد. چون انسان به‌گونه‌ای است که می‌تواند قدرت را در هر دو جبهه به کار ببرد که باز بستگی به تفکر و اندیشه‌ای ما دارد.

انسان زمانی می‌تواند قدرت و نیروی خود را در جهت حس خوب به کار ببرد که نفس و خواسته غیرمعقول خود را مهار کرده باشد که به تزکیه و پالایش برسد.


 
وقتی هیچ احساس مسئولیتی نداشته باشد تخریب به وجود می‌آورد. پس برای انجام کار باید پذیرش ظرفیت آن را داشته باشیم. نخواهیم بدون تفکر و اندیشه به جای دیگران تصمیم بگیریم و یا با سرنوشت افراد بازی کنیم. مسئله مهم در قدرت این است که در اثر جهل تبدیل به ضد خودش شود.


انسان‌هایی که همیشه می‌خواهند در اجتماع جلب توجه کنند و مطرح شوند و تائید دیگران برای آن‌ها خیلی مهم است؛ که اگر مورد تائید واقع شوند خرسند هستند و در غیر این صورت حس خوبی ندارند. این موضوع نشان می‌دهد که قدرت و توان فرد تبدیل به گره قدرت شده است. البته گاهی لازم است که انسان برای کسب انرژی امتیازاتی بگیرد و مورد تائید واقع شود.

ولی زمانی که کار روال طبیعی خود را پشت سر بگذارد و ترتیب و تعادل در کارها را رعایت نماید قطعاً مورد تکریم و تائید دیگران قرار می‌گیرد، زیرا کار ازنظر کیفیت و کمیت به نحوی احسنت انجام گرفته است.

انسان در گروه به تکامل می‌رسد و نمی‌تواند بگوید من با دیگران کاری ندارم. همین‌که خودم تنها خوشحال هستم کفایت می‌کند. دیگران هر چه می‌خواهند بگویند. برای من هیچ اهمیتی ندارد.

وقتی‌که ساختاری درست مدیریت شود سالم است زیرا شخص بیشترین توان و زحمت خود را برای خوب انجام دادن  به کار برده است. ولی به صرف این‌که انسان فقط دنبال تائید کردن دیگران باشد و به احساس رضایت خود اهمیت ندهد آن‌وقت است که قدرت فرد تزلزل پیدا کرده و به گره قدرت تبدیل می‌شود.

تائید و رضایت انجام کار مهم است چون از آن‌ها انرژی دریافت می‌کند، ولی وقتی‌که هر چیزی را فقط به خاطر این انجام دهد که دیگران راضی باشند دچار ترس و اضطراب می‌شود.

و این مسئله نشان دهنده اعتماد به نفس پائین در فرد می‌باشد؛ که به تنهائی  قادر به هر کاری است ولی در جمعی که قرار می‌گیرد  قادر به اجرای توانائی‌های خود نمی‌باشد. وقتی‌که شخص از ساختار قدرت در جهت مثبت فاصله می‌گیرد به سمت گره قدرت کشیده می‌شود و تغییر فاز می‌دهد که در این مرحله شخص برای تائید دیگران خود را در عذاب و تنگنا قرار می‌دهد و آسیب به  سیستم خود وارد می‌کند. در صورتی که می‌دانیم هر انسانی باید بر اساس توانائی و نیازمندی‌ها در جهت ساختارها تلاش و کوشش داشته باشد؛ زیرا انسان توانائی یک سری از کارها را دارد و یک سری از کارها را ندارد.

هیچ اجباری نیست که تمام وقت خود را صرف انجام کاری کند که از توان او خارج است. به دلیل این‌که تعادل را در میزان می‌شود جستجو کرد. چون باید قدرت در شخص باشد که قادر به اجرای کاری باشد. البته داشتن قدرت برای انجام کار ضروری است؛ زیرا هر موجودیتی در هستی باید تولید و زایش داشته باشد و جهت تولید و حفظ بقاء وجود قدرت لازم است تا قادر باشد که ساختارها را افزایش دهد و تخریب‌های کم‌تری را به وجود بیاورد.

در آیات الهی یک سری از فرامین برای هدایت بشر آمده‌اند که یک سری از آن‌ها نهی کننده و یک سری امر کننده می‌باشند‌؛ که همان دعوت به ارزش‌ها و دوری از ضد ارزش‌ها می‌باشد. وقتی‌که انسان در شناخت و معرفت متعادل باشد نسبت به دیگران و نیازهای آن‌ها احساس مسئولیت دارد و در صدد برآوردن حوائج همنوعان در حد توان خویش می‌باشد. ولی جهل و عناد انسان‌های کم‌خرد اگر اطلاعاتی هم داشته باشد از کمک کردن و پاسخ به سؤالات دیگران امتناع می‌ورزد. به همین دلیل همه را از خود می‌رانند. به دلیل این‌که مردم جرات پرسش از آن‌ها را ندارند‌. بهترین راه این است که کمی به خود آبیم به جای تجسس در کار مردم در رفتار و کردار خود تجسس کنیم و به فکر تغییرات در خودمان باشیم؛ زیرا ساختار قدرت وقتی سالم است که انسان در ظاهر و باطن تولید و زایش و خلق پدید آورد و منجر به اتفاقات جدیدی شود که تولید آن رهایی در درمان بیماری و گسترده بودن علم در سطوح بالائی شود. ما این تغییرات در پیشرفت دنیا را توسط قدرت از گذشته تا کنون شاهد هستیم.

مسئله ساختار قدرت در کنگره ۶۰ اهمیت زیادی در درمان رهجویان از طرف راهنمای لژیون دارد. وقتی نیاز رهجویان در مورد سؤالات خود برطرف شود و  مشکل رهجو حل شود درمان و تعادل سریع‌تر برقرار می‌گردد و باعث اعتماد به نفس در رهجو می‌شود؛ اما هر رهجوئی از طریق آموزش‌ها باید بداند که تا از مسئله‌ای آگاهی پیدا نکرده است در مورد آن نمی‌تواند اظهار نظر و یا دخالتی کند؛ زیرا نیروهای منفی از تعریف و تمجید و امتیاز دادن‌های بی‌مورد سوء استفاده می‌کنند که باید از این‌گونه اعمال پرهیز داشته باشیم. در مثلث شخصیت باید در سه ضلع لیاقت معصومیت و امنیت خللی به وجود نیاوریم زیرا نقصان هر یک از این‌ها باعث نفوذ  شیطان به درون انسان می‌شود و ضربه‌ها از همان‌جا زده خواهد شد. اگر فردی لیاقت مسئولیتی را ندارد و ما بی‌جهت از او تعریف کنیم آسیب می‌بیند.

یک ساختار قدرت مانند نهالی است که با مراقبت‌های لازم تبدیل به درختی تنومند و پربار می‌شود که همگان می‌توانند از میوه و سایه و دیگر آثار آن بهره‌مند شوند. ساختار قدرت در انسانی که پس از مدت‌ها به او جایگاهی داده باشند اما نتواند در حفظ آن کوشا باشد باعث تخریب و به هم ریختگی و ناراحتی در فرد می‌شود. به دلیل این‌که در اصول کار ناوارد بوده است. مطمئناً چنین ساختاری در قدرت تبدیل به گره ای از قدرت خواهد شد.

در کتاب ۶۰ درجه آمده که کشت شما دو محصول دارد. معنوی و مادی. البته کشتی که محصول معنوی دارد قطعاً به مادیات هم می‌رسد چون وقتی کار مثبتی روال عادی خود را به سمت ارزش‌ها داشته باشد اتفاقات خوبی رخ خواهد داد. مسئله ساختار قدرت در لژیون کنگره ۶۰ اهمیت زیادی دارد.

وقتی‌که راهنمای لژیونی در ساختار قدرت قوی باشد درمان رهجویان حتمی خواهد بود. به سؤالات پاسخ داده می‌شود. همین‌طور رهجویان فرصت‌های کافی برای کسب اعتماد به نفس پیدا می‌کنند. قطعاً شرایط کاری برای آن‌ها مهیا می‌گردد؛ اما نکته مهم در این مثلث سه ضلع آن هستند که شامل لیاقت  معصومیت و امنیت است که اگر یکی از این سه ضلع میزان نباشد سودجویان از کمبود یکی از اضلاع سوءاستفاده‌های مختلفی می‌کنند و روحیه فرد را ازنظر کاری مختل می‌سازند و در او باعث تخریب انرژی می‌شوند. زمانی هم که انسان خروجی نداشته باشد و فقط ورودی داشته باشد دچار تراکم در فضا شده و در نتیجه حس خوبی نمی‌تواند داشته باشد.

تراکم انرژی باعث قوی‌تر شدن حس‌ها می‌شود. به‌طور مثال: وقتی‌که فکر مثبتی را در ذهن خود بارور کنیم آن موضوع برای ما جذاب‌تر می‌شود که گاهی پیش می‌آید که برای کسب  آن حاضر  هستیم هر  بهایی را پرداخت نمائیم. به این معنا که ارزش آن وسیله بیشتر برای انسان آبرو و احترام می‌آورد. به نظر می‌آید که شخصیت ما در گرو آن  چیز است. ولی ما به آن وسیله کم‌تر به دید مایحتاج در زندگی خود نگاه می‌کنیم.

از تمام آموزش‌های کنگره ۶۰ نتیجه می‌گیریم که با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می‌رود.


فاطمه همسفر عبدالحسین علی
ویراستار و ثبت مسافر حجت


 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .