سومین جلسه از دوره پنجاه و نهم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ به نمایندگی پرستار؛ با استادی مسافر مجید، نگهبانی مسافر امیرحسین و دبیری موقت مسافر مجتبی با دستور جلسه "جهانبینی کاربردی 1 و 2" در روز چهارشنبه مورخ نوزدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰3 راس ساعت ۱7 آغاز به کار نمود.
به نام قدرت مطلق الله
اول از همه تشکر میکنم از خداوند و کنگره که اجازه داد من این جایگاه را تجربه بکنم و آموزش بگیرم. در ادامه از راهنمای محترم آقا محسن سپاسگزاری میکنم که به بنده اجازه داد در این جایگاه خدمت کنم دستور جلسه راجع به جهانبینی کاربردی هست. حضور با سعادتتان عرض بکنم که من امروز داشتم فکر میکردم که اگر بخواهم در مورد جهانبینی صحبت بکنم، چطور باید صحبت بکنم؟ از کجا باید شروع بکنم، ولی وقتی که کلمه کاربردی را دیدم متوجه شدم مهمترین چیزی که وجود دارد این است که من آن چیزی را که در کنگره آموزش گرفتم بتوانم در زندگی به کار بگیرم، جهانبینی یک معنی تحت الفظی دارد و همانطور که از لفظش پیداست دیدن جهان اطراف ما است.
دیدن اطراف نیاز به یک حس دارد آن حس میتواند چشم باشد میتواند گوش باشد میتواند اعضا و جوارح دیگر بدن باشد، که ببینیم جهان اطرافمان را، ولی آن چیزی که من داشتم فکر میکردم این است که برای من شاید دیدن ظاهر موثر نباشد البته لازم است زیرا دریچه ورود به جهانبینی همین اعضا و جوارح است ولی آن چیزی که مهم است در زمینه جهانبینی ، از اعضا و جوارحمان بتوانیم به عمق معنا برسیم و آن را کاربردی بکنیم.
امروز داشتم سیدی جهابینی ۱ و ۲ استاد امین را گوش میکردم که چقدر جالب و پرمحتوا بود، امروز صبح یک اتفاق جالبی برایم افتاد که اگر این اتفاق قبل از کنگره یا در اوایل سفرم میافتاد میتوانست خیلی بازدارنده باشد و به اندازه سه چهار روز تا یک هفته من را خانه نشین کند ولی خدا را شاکرم به واسطه اینکه اینجا هستم، آموزش گرفتم و نتیجه آموزش را یک قدر کمی امروز حس کردم و فهمیدم که یک تفاوتی ایجاد شده است .امروز ساعت ۷:۱۰ من به سر کار رفتم متوجه شدم که یک پاکت دربسته روی میزم گذاشته اند، اسم من را نوشته بودند و داخل این پاکت هم یک نامه گذاشتند، رسیدم و فضا را دیدم و با توجه به اینکه در یک سال اخیر رفتارم به واسطه اینکه در کنگره هستم در محل کارم طوری بود که بعضی از همکاران و مخصوصاً مدیران این رفتارم را بر نمیتابیدند و آنها همان مجید قدیم را میخواستند که دائماً چُرت بزند ، هرچه بگویند من آن را گوش کنم و بگویم چشم و خیلی بروز و ظهور نکنم. پاکت را باز کردم و متوجه شدم دقیقاً آن چیزی بود که خودم انتظارش را داشتم که نیروهای منفی دست به دست هم داده بودند و یک کارهایی بکنند که من توبیخ بشوم. ۴، ۵ دقیقه روی میز نشسته بودم و همینطور داشتم به این نامه نگاه میکردم، آن چیزی را که حدس زده بودم درست از آب درآمد ولی خودم را جمع کردم که اصلاً انتظارش را نداشتم.
اگر این داستان قبل از کنگره برای من اتفاق میافتاد خیلی به هم میریختم، خودم را جمع کردم و رفتم کارم را انجام دادم و راس ساعت 13 خدمت رئیسم رسیدم و به ایشان گفتم کار دارم باید بروم اصلاً ایشان انتظار نداشت که من راحت با این موضوع کنار بیایم، من اینجا متوجه شدم که قدری از آموزشهای کنگره دراثرگذاشته است.
از اینکه به صحبت های من توجه نمودید از شما ممنونم.
عکاس : مسافر حسین از لژیون دوازدهم
تایپ و ویراست : مسافران محمد و فضل الله از لژیون سوم
بارگزاری : دانیال از لژیون دوازدهم
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
104