همسفر رقیه رهجوی لژیون پنجم از نمایندگی رودکی پیرامون دستورجلسه《جهانبینی ۱ و ۲》چنین نوشت:
ما باید برای درک مفاهیم، الفبای فارسی را بلد باشیم، در جهانبینی مهمترین کار این است که یک زبان الفبا داشته باشیم که مطالب را برای ما بشکافد تا افرادی که از بیرون به کنگره میآیند بتوانند مفاهیم را درک کنند. جهانبینی ۱ در انسان تصاویر ذهنی به وجود میآورد، نکته مهم بعدی جهانبینی ۱ و ۲ برای درک این مفاهیم، ارائه مدل است،با استفاده از تصاویر به ما آموزش میدهند و از مثالهایی استفاده میکند که در مخاطب تصویر ذهنی به وجود میآید و شبیهسازی میکند.
نفس را به یک شهر عظیم تشبیه کرده است که نفس اماره یک قبیله، حکم ذرات نفس هستند. انسانهایی خواستههای نامعقول دارند، افراد منفی یا ساختار منفی هستند. وقتی به خودمان با این دید بنگریم متوجه خیلی از مسائل میشویم. افرادی هم که اعتیاد دارند هنگام نیاز بدن به مواد مخدر همین اتفاقها در شهر وجودیشان به جود میآید. جهانبینی برای شناخت خود هست ولی تنها برای مسافرها نیست بلکه برای همه افراد هست؛ ولی برای مسافرها که در تاریکی بیشتری فرورفتهاند نیاز بیشتری هست تا به کمک جهانبینی از تاریکی بیرون بیایند.
افراد مصرفکننده به خاطر مصرف مواد تمام حسهای خوبشان را از دست دادهاند و حسهای بد جایگزین آنها شده است. درگذشته جهانبینی آنقدر قابلدرک نبود که افراد معتقد بودند فلسفه است و توجه نمیکردند؛ حتی بعضی از آنها بعد از رهایی برگشت میخوردند ولی وقتی با تصویر، برای آنها شبیهسازی میکنیم و توضیح میدهیم، مفهوم آن را متوجه میشوند و به تمام تخریبهای مواد آگاه میشوند.
جهانبینی مانند یک طناب است که انسانها را از تاریکیها خارج میکند، جهانبینی به کم کردن میزان مواد مصرفی کمک میکند، اگر یک نفر یکپنجم مواد مصرفش را کم میکند درازای آن باید یکپنجم داناییاش را افزایش دهد؛ چون مسئله، فقط کم کردن پلههای مواد نیست بلکه باید داناییاش را افزایش دهد تا حالش خوب شود. مواد لازم مانند اندروفین و دینورفین در بدنش ترشح بشود که اگر ترشح نشود فرد تحتفشار است. باید از قسمت فیزیک، فرمان صادر شود، فرمان زمانی صادر میشود که در انسان ظرفیت و پتانسیل به وجود بیاید.
الگوی جهانبینی از کتاب ۶۰ درجه گرفته شده است که عقل را به یک قلعه و ساختار شهر وجودی تشبیه میکند که سربازانی از آن مراقبت میکنند که اجازه نمیدهند هر موادی از سد خونی مغز رد شود، باعث تغییر ساختار میشود. مدل بعدی مطرحشده در جهانبینی، قوانین بازی است که باید در هر بازی قوانین آن را بلد باشیم تا بتوانیم از آن لذت ببریم، اگر قوانین زندگی را بلد نباشیم و بهدلخواه یا بر اساس شانس بازی کنیم باعث اذیت دیگران میشویم و از بازی کنار گذاشته میشویم.
نیروی بازدارنده به دو صورت مکمل و مخرب است، کسی که علم داشته باشد برایش بهعنوان نیروی مکمل عمل میکند و کسی که علم نداشته باشد، نیروی مخرب است. وقتی برای مشکلی با تفکر کردن راهحل پیدا کنیم، رشد اتفاق میافتد و به تکامل میرسیم. در جهانبینی مثلث دانایی هست و هرکسی دانایی داشته باشد خواستههایش محقق میشود، فرمانهای غلط به درست تبدیل میشود و اگر به دانایی نمیرسیم، یعنی نیروهای بازدارنده مانع رسیدن به دانایی هستند.
نیروهایی که مقابل دانایی قرار میگیرد منیت، ترس، ناامیدی هست، به همین دلیل اعتیاد با اراده درمان نمیشود. مدل بعدی ظرفیت هست که به استخر تشبیه شده است که در استخر کثیف اگر یک سطل آشغال هم اضافه کنیم مشخص نمیشود؛ ولی به استخر تمیز یک برگ درخت هم بنوازیم معلوم میشود. مثل انسان که اگر حسش پالایش شود کوچکترین آلودگی معلوم میشود. در آخر باید مسیری را برویم که انرژی خوبی به دست بیاوریم ولی اگر حس بد باشد انرژی به دست آمده انرژی بدی میشود. وقتی حس انسان آلوده شود عقل هم آلوده میشود، فرمان غلط صادر میکند و همهچیز را ویران میکند. باید تلاش کنیم تا حس درست باشد و فرمان صحیح صادر کند تا انرژی خوبی به دست بیاوریم.
نگارش: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر غزل رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون چهاردهم)
ارسال مطلب: مرزبان خبری همسفر سمیه
همسفران نمایندگی رودکی
- تعداد بازدید از این مطلب :
57