English Version
English

دل نوشته ایی از مسافر رضا از لژیون پنجم

دل نوشته ایی از مسافر رضا از لژیون پنجم

دل نوشته ایی از مسافر رضا از لژیون پنجم

در وهله‌ی اول خداراشکرمیکنم که درکنگره حضور دارم واز بنیانگزار کنگره۶۰مهندس دژاکام تشکر و قدردانی می‌کنم واز راهنمای محترم آقا سجاد شیرخانلو ممنونم که بنده را در این سفرهمرامی می‌کنند و آرزوی سلامتی و سربلندی را برای راهنمای خودم از خداوند طلب می‌نمایم . وقتی به گذشته برمی‌گردم خودم را درمیان انبوهی از تاریکی‌ها گم‌کرده بودم و تمام وجودم را ترس فراگرفته بود. خیلی وقتها ازخودم و ازخدای خودم گله داشتم که چرا من باید زندگی‌ام در آشوب باشد، کجای کار من اشتباه بوده؟ که این‌طوری باید تاوانش را بدهم. چه شبها تا نیمه شب با خداوند صحبت می‌کردم. تااینکه خداوند راهی رابه من نشان داد و  درمیان خواسته‌هایم نوری روشن شد . آن نورگنگره۶۰ بود. امروز درمیان کسانی هستم که همدرد من بوده‌اند و هستند خیلی خوشحالم . وبه این نکته هم اشاره‌کنم که راهنمای بنده خیلی شجاعانه به بنده می‌گوید تو میتوانی از این وضعیت رهایی پیدا کنی . و این شجاعت راهنما خیلی از ترس‌های بنده که اصولاً همان حمله پنیک هست را از بین برد. دیگر مثل گذشته از حمله‌های پنیک نمی‌ترسم همین باعث شد که بنده درکنگره ماندگار شوم و سفرم را ادامه دهم. الآن که این دل نوشته را می نویسم مدت ۲ماه و۳هفته از ورودم به کنگره می‌گذرد  که در این مدت خیلی از حمله‌های پنیک بنده کم شده وامیدوارم هیچ موجودی دچار حمله‌ی پنیک نشود.

تایپ و ارسال: سایت شادآباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .