English Version
English

پیمان روز الست، زیباترین قول و قرار عاشقانه

پیمان روز الست، زیباترین قول و قرار عاشقانه

هفتمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی کرج با استادی دستیار اسیستانت همسفر ژیلا، نگهبانی همسفر عفت و دبیری همسفر خدیجه با دستور جلسه «قول و قرار، وفای به عهد» در روز سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
من وقتی به این دستور جلسات لژیون سردار می‌رسم، انگار یک کد به من می‌دهد که بتوانم زودتر به آن تفکری که درونش هست دست پیدا کنم، به نظر من اتفاقی که در لژیون سردار می‌افتد پشت آن یک تفکر و ساختار عظیم و محکمی که آقای مهندس خودشان آن را بنا کرده وجود دارد؛ کنگرهٔ ۶۰ این را به من آموزش داد که زیباترین قول و قرار عاشقانه‌ای که در هستی می‌تواند وجود داشته باشد و همه‌ ما باید پای تعهد آن بایستیم؛ آن قول و قراری است که بین انسان، خداوند و ساکنین آسمان‌ها و فرشتگان رده‌بالا بسته شده است؛ در این قول و قرار بود که انسان تعهدی نسبت به آفرینش و خودش پیدا کرد و باید مسئولیت‌آفرینش خودش را بر عهده بگیرد و آن تعهد را روز الست همه‌ ما انسان‌ها با خداوند بسته‌ایم و مسئولیتی که انسان نسبت به خودش دارد این است که انسانیت را بفهمد و بتواند در هستی در حلقه‌های متوالی به آن برسد. همین اتفاقات در کنگره برای ما می‌افتد که شکل کوچک‌تر آن را آقای مهندس برای ما تصویرسازی می‌کنند و می‌گویند؛ انسان موجودی است که صور پنهان و صور آشکار دارد و طبقاتی بین این صور پنهان و صور آشکار است که باید با هم انطباق پیدا کنند و برای این کار ما باید محبت را معنا کنیم و به راز آن پی ببریم، راز آن چیست؟ رازش این است که انسان باید از دروازه‌های عشق عبور کند. در واقع عشق و عاشقی دروازه‌هایی هستند که مرا به محبت و اقیانوس بی‌کران رحمت الهی می‌رسانند. مثلاً یک روزی من از دروازه‌ اعتیاد عبور می‌کنم و به من اجازه داده می‌شود که اعتیاد خود را در اینجا درمان کنم و هزینه‌ سنگینی در بر دارد و همه‌ ما می‌دانیم؛ چون با آن در گیر هستیم و با اینکه در جایگاه‌های مختلف قرار گرفته‌ایم همچنان هزینه پرداخت می‌کنیم برای اینکه این بند و این عشقی که انسان به مواد مخدر را داشته از خودش بتواند قطع کند و به محبت واقعی برسد. در این مسیر فرازوفرودهای زیادی وجود دارد، برای اینکه من وارد کنگره شوم و رها شوم و سالم باشم از مراتب و مراحل عبور کنم و به رهایی برسم هزینه دارد.

آقای مهندس خیلی دروازه‌ها مقابل ما قرار می‌دهند که یکی از آنها همین رهایی است و بعدی این است که به ما بخشش را یاد می‌دهند و دروازه‌ بعدی لژیون سردار است و برای من اتفاق افتاد و توانستم از آن عبور کنم، بفهمم و درک کنم و با خود بگویم حالا صور پنهان و آشکار سرداری شدن چیست؟ در صور آشکار، انگار من هزینه‌ای را پرداخت می‌کنم و در صور پنهان آن بخششی است که من باید بدون ترس و با شجاعت پرداخت کنم و بر لایه‌های درونی خود غلبه کنم و تعهد و قول و قرار خود را پرداخت کنم. وقتی پای قول و قرار با خودمان وسط می‌آید مسئولیت هم دارد باید ببینم چقدر پای قول و قرار خود هستم؛ مثلاً وقتی مادر می‌شوم من فرزندم را در رفاه کامل بزرگ کنم، همه چیز بخرم، بهترین مدرسه برود، امکاناتش عالی باشد، سرش بالا باشد فقط اینها نیست؛ این یعنی من مادر خوبی نیستم؛ قاعدتاً اینکه من یاد بدهم یک جایی قهر هست و یک جایی باید وارد جامعه و اجتماع شوی و بازخواست شوی و هر چیزی که تو بخواهی نیست یک جاهایی باید صبر کنی، یک جایی باید خود وارد عمل شوی خودت باید با دستان خودت با رنج و تلاش، چیزهایی را به دست آوری؛ و چیزهایی که باید به بچه آموزش داد تا یک فرزند مسئولیت‌پذیر باشد فرزند بودن را به معنای واقعی درک کند و یک روزی دست پدر و مادر را بگیرد و آن روز شما به او افتخار کنید، این می‌شود آن مسئولیت و تعهدی که یک مادر یا یک پدر به عهده گرفته است؛ یا همسر بودن، همسفر بودن یا یک رهجوی خوب‌بودن اینها قول و قرار و دروازه‌هایی است که ما از آن عبور می‌کنیم. ما چه‌طور می‌توانیم تعهد خود را پرداخت کنیم؟ به نظر من باید هزینه‌ آن را بپردازیم حالا هزینه‌ آن در گرو آن ظرفیتی است که خداوند در وجود همه‌ ما دید که این پیمان الست را بستیم. وقتی قبول کرده‌ایم انشعاب عظیم هم آغاز شد؛ این ظرفیت در انسان به وجود آمده، در درونش است تا بتواند آن طبقات را طی کند به نقطه‌ اصلی برسد و از نقطه‌ شروع تا نقطه‌ پایان آن دوره‌ کامل اتفاق بیفتد. در مورد لژیون سردار هم همین‌طور است من خیلی راجع به پرداختی‌ها صحبت نمی‌کنم؛ چون هرکسی خودش می‌داند کجا از پولی که داخل حسابش است و فکر می‌کند به درد روز مبادا می‌خورد بگذرد؛ خوش به حال آن کسی که می‌بخشد و دنبال بازپس‌گرفتن نیست و از چاله‌های زندگی‌اش می‌گذرد و تعهدش را پرداخت می‌کند مثل آن سرباز قسم‌خورده‌ای است که می‌داند به خط مقدم می‌رود و ممکن است جانش را از دست بدهد؛ ولی می‌رود برای آن آرمانی که برایش طراحی شده و آن پیمانی که روز اول بسته و این پیمان مثل یک بذر درونی در وجود او شکل‌گرفته و می‌رود و آن اتفاق برایش می‌افتد و ابعاد دیگر زندگی‌اش را خودش رقم می‌زند. در لژیون سردار هم اگر پای تعهدی در میان باشد می‌توانیم آن را با عشق و محبت بدون ترس و با شجاعت انجام دهیم. این شعبه هم جزو شعباتی بوده که من در این ۳ سال و چند ماه که دستیار بوده‌ام از آمار بسیار خوبشان لذت بردم و این نشان از آموزش خوب راهنماهای عزیزمان است که به رهجوها انتقال داده‌اند. امیدوارم مثل همیشه که خودمان مسئولیت همه چیز را بر عهده گرفته‌ایم مسئولیت تفکراتمان را هم بر عهده بگیریم و به قول و قرارهایمان عمل کنیم و یک نمونه باشیم برای هستی که واقعاً بی‌نظیر و بی‌بدیل است و واقعاً بتوانیم حرفی برای گفتن در هستی داشته باشیم و کمکی باشیم برای آقای مهندس در این زمینه؛ اگر من نباشم هم اتفاقی نخواهد افتاد هر کدام از ما نباشیم کنگره در دو حرکت درونی و بیرونی به راهش ادامه خواهد داد و این من هستم که نیاز دارم در این جایگاه‌ها سرداری، دنوری، پهلوانی خودم را محک بزنم تا ارتقا پیدا کنم. پس تلاش می‌کنم سردار یا دنور شوم یا پهلوان را از وجود خودم بیرون بکشم تا اول پهلوان زندگی خود باشم و بعد بتوانم آن را در صور پنهان خود به نمایش بگذارم.

مشارکت اعضا؛
همسفر فریبا:

امیدوارم همه ما قدر این جایگاه و مخصوصاً خدمت مالی را بدانیم، چون برای من خدمت مالی سراسر آموزش بود. مهم‌ترین آن بالارفتن نقطه‌ تحملم در بخشش بود که باعث شد این گره‌ بخشش من باز شود. قبلاً فکر می‌کردم آدم بخشنده‌ای هستم ولی نبودم چون زمانی که به اجرا در می‌آمد دستم می‌لرزید و قلبم کند می‌زد و به قول آقای زرکش که می‌گفتند؛ قدرت کلام به اجرای آن است. زمانی که به عمل می‌رسد آن وقت آدم متوجه می‌شود که این گره در وجودش هست یا نیست. خدا را شکر که این گره‌ من در لژیون سردار باز شد. وقتی من بخشش را تجربه کردم از ترس‌ها و منیت‌ها و خودخواهی‌ها هم عبور می‌کنم و ما به‌واسطه لژیون سردار توانستیم به این بخشش و قدرت برسیم. کنگره ما باشیم یا نباشیم به مسیر خود ادامه می‌دهد و این من هستم که باید به این ریسمان الهی چنگ بزنم و خود را در مسیر نور و ارزش‌ها نگهدارم. من همیشه اگر قولی می‌دادم یا عهدی می‌بستم به آن عمل می‌کردم؛ یعنی اگر سرم را می‌دادم؛ ولی به قولم وفا می‌کردم؛ اما اگر قولی به خودم می‌دادم عمل نمی‌کردم؛ ولی وقتی پای دیگران در میان بود هرطور بود انجام می‌دادم و  همیشه خوش‌حساب بودم و همه من را قبول داشتند و حرف من سند بود و  همیشه مورد تأیید مردم بودم؛ ولی در درونم هیچ صلحی نبود همیشه جنگ بود. با خود می‌گفتم اگر تو آدم خوبی هستی چرا نسبت به خودت این عهد و وفا را عملی نمی‌کنی؟ خدا را شاکر هستم که با ورود به کنگره و آموزش‌های ناب، من به این خودشناسی رسیدم که اول عهدی که با خودم بستم را عمل کنم تا بتوانم با شجاعت به عهدهای بعدی هم وفا کنم.

همسفر سعیده:
استاد امین و آقای مهندس در این سی‌دی‌ها خیلی خوب و قشنگ توضیح دادند که ما کجا هستیم و قرار است چه اتفاقاتی برایمان بیفتد. هیچ‌چیزی هیچ پایانی ندارد و هیچ شروعی ندارد و همه چیز در جریان بوده و هست و برای ما خیلی زیبا به تصویر می‌کشند و می‌فرمایند که؛ این قول و قرار وفای به عهد می‌تواند من را روی آب شناور نگه دارد یا مثل یک سنگ به ته آب هدایت کند مثل وقت‌هایی که راه به جایی نداشتیم و همیشه به دنبال این بودیم برای حال خوب خودمان و مسافرمان به یک جایی چنگ بزنیم و آقای مهندس این مسیر را برای ما مهیا کردند. حالا می‌خواهیم از مالمان، از وقتمان، تجربه و انرژی‌مان ببخشیم و بگذریم خب سخت است. استاد امین می‌فرمایند؛ هر چیزی به دست آوردنش یک بهای سنگین دارد و بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه. من سعیده هم می‌توانم با آن ۶ میلیون تومان، ۱۰ میلیون تومان، ۵۰ میلیون تومان یا با پهلوانی یا نشان بی‌نشانی خیلی کارها در این جهان مادی انجام دهم؛ من قبل از اینکه به کنگره بیایم درآمد و طلا یا پس‌انداز داشتم، لباس و خورد و خوراکم همه چیز مهیا بود؛ ولی حال خوشی نداشتم حالم از درون بد بود؛ ولی الان خدا را هزاران مرتبه شکر حال درونی‌ام خوب است. با خود می‌گویم که امسال توانم ۶ میلیون تومان بود؛ ولی سال بعد این ۶ میلیون تومان را ۱۰ میلیون تومان کنم یا اگر ۱۵ میلیون تومان دادم سال بعد ۲۰ میلیون تومان بدهم؛ یعنی عددی برای خودم مشخص نکنم و سعی کنم جاری شوم و به خودم اضافه کنم. همان‌طور که آقای مهندس هر روز برای ما پیام می‌دهند و علم خودشان را به اشتراک می‌گذارند و از نظر علمی و معنوی ما را ارتقا می‌دهند ما هم باید در این مسیر ارتقا پیدا کنیم.

تایپ: همسفر خدیجه، راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
عکس: همسفر سپیده (مرزبان خبری)
ویرایش: همسفر لیلا (راهنمای تازه واردین)
ارسال: همسفر پریسا (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی البرز (کرج)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .