English Version
English

روح نیاز به تزکیه و پالایش ندارد

روح نیاز به تزکیه و پالایش ندارد

استاد می‌گوید: روح نیاز به پالایش و یا تزکیه ندارد، زیرا از وجود باری تعالی است، اما نفس در مقوله دیگری است که با جسم عجین است و در توالی تا پالایش‌های متعددی همچنان ممکن است ادامه پیدا بکند. جسم اسیر نفس باشد تا نفس به تعالی نرسد، جسم به طور کامل آزاد نمی‌شود.

انسان تا زمانی‌که شناخت نداشته باشد، امکان ندارد بتواند تزکیه و پالایش کند. انسانی که بداند کار درست کدام است امکان ندارد کار اشتباهی را انجام دهد؛ انسان‌ها باید با عمق وجودشان باور داشته باشند که چه کاری اشتباه و چه کاری درست است! ما اگر بدانیم که برای هر کاری باید جوابگو باشیم امکان ندارد کار اشتباهی بکنیم.

ما باید خودمان را بشناسیم؛ اگر واقعاً شناخت داشته باشیم، نمی‌رویم عمل جراحی انجام دهیم که برای ما خیلی ضرر دارد، مثلاً همین عمل جراحی برای لاغری یا سم زدایی که چه فجایعی دارد. پس انسان هر بلایی که سرش بیاید در اثر ناآگاهی خودش است. ما حتی باید بدانیم که چه قدر وقتمان ارزش دارد.

اگر انسان بداند که قدرت خداوند چه است، امکان ندارد بی‌خدا بشود. اگر باور کند که جهان دیگری وجود دارد و هر عملی انجام می‌دهد باید پاسخگوی آن باشد امکان ندارد مرتکب خطا شود.

فرق نفس و روح در این است که ما معنی این دو را بدانیم، نفس آن‌چیزی است که تعیین موجودیت می‌کند در ظاهر و باطن و خواسته‌‌هایی دارد و خواسته‌های نفس در انسان معقول و غیرمعقول هستند و در سایر موجودات و گیاهان هم نفس وجود دارد ولی خواسته‌‌های آن‌ها معقول است.

سیستمی که در اختیار انسان است بسیار پیچیده و عظیم است؛ مثلاً بدن ما از ۳۸هزار میلیارد سلول تشکیل شده است و یا جهان هستی ۳۳ میلیارد سال طول می‌کشد که با سرعت نور از این سر جهان به آن طرف جهان برویم و عمر این جهانی که برای ما قابل دیدن است ۱۳/۸ میلیارد سال است و یا مثلاً ۱۰۰هزار سال طول می‌کشد که ما از این سر کهکشان به آن سر کهکشان برویم.

این‌ها همه نشان از این است که چه قدر آگاهی و علم ما ناچیز است و‌ ما هنوز ۹۵ درصد جهان خودمان را نمی‌شناسیم و برایمان قابل درک نیست. ما هنوز خیلی چیزها از صور پنهان و صور ظاهرمان را نمی‌دانیم و نفس جزء صور پنهان ما است، پس ما باید نفس را بشناسیم.

هر موجودی یکسری اطلاعات می‌خواهد، مثل گیاه بیابانی که یک موجود است و دارای شعور می‌باشد و درخت خرما هم یک موجود است. آیا شعوری که درخت خرما دارد با شعور و آگاهی که یک بوته بیابانی دارد با هم یکی است؟ این‌ها مراتب دارند. آن نفسی که بوته بیابانی را تعیین موجودیت می‌کند یک چیز است و آن چیزی که درخت خرما را به‌وجود می‌آورد یک چیز دیگر است؛ پس همه موجودات دارای دانایی و آگاهی و شعور هستند ولی باهم تفاوت دارند.

نفس؛ وقتی وارد مرحله انسانی شد در سه مرحله قرار می‌گیرد که اولین مرحله نفس اماره یا امر‌کننده است. تمام حیوانات تحت نفس اماره هستند یعنی هر چه ببینند می‌خواهند و انسان‌هایی هم هستند که در پایین‌ترین مراتب انسانی قرار دارند، پس آنها هم در مرحله نفس اماره هستند؛ نفس اماره با مرحله حیوانی مساوی است.

انسان از این مرحله با مشکلات زیادی باید بگذرد و بعد کم‌کم یاد می‌گیرد که کارهایی که انجام می‌دهد به ضررش است. بعد از آن وارد نفس لوامه می‌شود؛ لوامه یعنی ملامت کننده؛ مثلاً فردی دزدی می‌کند بعد پشیمان می‌شود که چرا این کار را کرده؟ یعنی این مرحله سرزنش کننده و یا ملامت کننده است.

انسان از نفس لوامه که عبور کند وارد نفس مطمئنه می‌شود که بالاترین مرحله نفس است و در این مرحله به فرمان عقل می‌رسد.

نفس ما باید پرورش پیدا کند. انسان نفس دارد، نفس شیطانی هست، نفس رحمانی هم هست، نفس کثیف و نفس پاک هم هست؛ همه رقم نفس ما داریم و حیوانات هم نفس دارد.

فرق روح با نفس در این است که روح نیاز به تزکیه و پالایش ندارد، زیرا از وجود باری تعالی است و روح در مرحله انسانی مطرح می‌شود و با نفس فرق می‌کند. تمام گذشتگان ما می‌گفتند روح همان نفس است؛ آیا درست است؟ مثلاً بگوییم حسین همان حسن است!

روح نیاز به پالایش ندارد؛ روح به امر خداوند است و روح با علم رابطه دارد. علم را خدا به ما می‌دهد ما نمی‌توانیم خودمان علم را به دست آوریم. ما هنوز علم خیلی از بیماری‌ها را نمی‌دانیم چون خداوند هنوز به ما آن علم را نداده است.

صور پنهان انسان هم روح و هم نفس است. جسم ما خانه ما است و نفس در آن ساکن است و در جسم ما هم روح است و هم نفس. ما چیزی به نام روح شیطانی، پلید و حیوانی  نداریم. روح نیاز به پالایش ندارد چون روح از وجود خداوند است.

در این خانه که روح وجود دارد دائماً به نفس مشاوره می‌دهد که راه درست را برود. انسان چون اختیار دارد دو تا مشاور هم دارد. در قرآن گفته شده زمانی که مرگ شما فرا می‌رسد ما نفس شما را تحویل می‌گیریم. ما در قرآن چیزی به‌نام قبض‌روح نداریم و هر جا بحث از انسان می‌شود و مرگ و زندگی انسان مطرح می‌شود از نفس صحبت می‌شود. موقع مرگ، نفس انسان تحویل داده می‌شود نه روح انسان.

بنیان روح در ارزش‌ها ریشه دارد. آن چیزی که انسان را به‌طرف زوال می‌برد، نفس است، چون نفس خواسته دارد و خواسته‌های آن یکسری معقول و یکسری غیرمعقول است. آن‌جا که غیرمعقول است، انسان را به طرف تباهی سوق می‌دهد. هدایت روح کاری ندارد و آسان است ولی نفس را بخواهی پالایش کنی مراحل سخت است.

اگر نفس مراحل تزکیه را طی ننماید و ما نخواهیم از ضدارزش‌ها دوری کنیم مانند این است که با جسم کثیف، لباس گران‌بها را بر تن کرده‌ایم، اما روح در بدن، حتی اگر شما حمام هم نکرده باشید، بسیار رایحه خوبی دارد.

برای جهان هستی نه آغازی‌ است و نه پایانی.

 

خلاصه سی‌دی «فرق نفس و روح»
نویسنده: همسفر فاطمه، رهجوی راهنما همسفر مریم لژیون (شانزدهم)
رابط خبری: راهنما همسفر مریم لژیون (شانزدهم)
عکس: مرزبان خبری، همسفر فاطمه
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر زهرا لژیون (هفدهم)
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .