ششمین جلسه از دوره سی و یکم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه همسفران نمایندگی گیلان، با نگهبانی همسفر شیدا، دبیری همسفر محدثه و استادی همسفر عذرا، با دستور جلسه «جهانبینی 1 و 2» در روز دوشنبه هفدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
از خانم لعیا عزیزم تشکر میکنم که به من اجازه دادند تا خدمت کنم. دستور جلسه در مورد جهانبینی یک و دو است. جهانبینی یعنی؛ آنچه ما نسبت بهکل جهان هستی، درون و برون خودمان برداشت، دریافت و ادراک مینماییم. جهانبینی درون یعنی، آنچه ما نسبت به خودمان و جهانبینی بیرون یعنی، آنچه ما نسبت به جهان بیرونمان ادراک، دریافت و احساس میکنیم. در کنگره ۶۰ برای درمان اعتیاد، سه مقوله باید به درمان برسد؛ جسم، روان و جهانبینی. برای درمان جسم و روان، ده ماه زمان لازم است و برای جهانبینی، زمانی مشخص نشده است و ما باید همیشه آموزش دریافت کنیم و جهانبینی خود را ارتقا دهیم. باید بدانیم که در جهانبینی ما به دنبال چه هستیم و چه چیزی میخواهیم بیاموزیم، در جهانبینی ما به دنبال فراگیری قوانین زندگی هستیم.
جزوه جهانبینی به ما چه پیامی میدهد؟ به ما میگوید: همه ساختارهایی که در جهان بیرون میبینیم، در درون ما نیز میباشد. آقای امین مثالی میزنند و میفرمایند: عقل مانند پادشاه است و من هنگامیکه متوجه شدم عقل بهسان پادشاه است ولی چرا نمیتواند درست عمل کند و درست تصمیم بگیرد، نتیجه گرفتم که باید آموزش بگیرم و داناییام را بالا ببرم. اگر میدانیم که خوبی، خوب است ولی به آن عمل نمیکنیم، به این دلیل است که سالها در تاریکی بودهایم و تاریکی درون ما، قدرت مافیایی پیداکردهاند و جای خود را به همین راحتی، به ساختارهای مثبت نمیدهند و ما باید آموزش بگیریم و دانایی خود را بالا ببریم و از مثلث جهالت که ترس، ناامیدی و منیت است، عبور نماییم. کل جهانبینی، روی مسئله شناخت انسان و دانایی است من هم مانند بسیاری از عزیزان تجربه زیادی در جهانبینی دارم، کنگره نگاه من را به جهانبینی عوض کرده است. قبل از کنگره، من تصور میکردم علامه دهر هستم و همهچیز را میدانم ولی با آموزشهای کنگره یاد گرفتم که من چیزی بلد نیستم. اولین چیزی که من از آموزشهای کنگره آموختم، آرامش بود. بااینکه چندین سال مسافر نداشتم، آنقدر آرامش داشتم و حالم خوب بود که عذاب وجدان داشتم که چرا بااینکه مسافرم اینقدر حالش بد است من آرامش دارم؟ تصور میکردم، مادر بدی هستم. آرامآرام که به کنگره آمدم، بخشیدن را یاد گرفتم؛ بااینکه میدانستم در رابطه باکسانی که با آنان قهر هستم حق با من است، خود پیشقدم میشدم و آشتی میکردم؛ چون متوجه شده بودم که انسانها ذاتاً بد نیستند و به دلیل نداشتن آگاهی و دانش، بدی میکنند. در آخر پیامی از سردار میخوانم؛ این پیام خیلی زیباست و من خیلی به آن ایماندارم؛ بدانید درهای بسته، روزی بازخواهند شد. آنچه کاشتهاید، رشد خواهند نمود و تمامی دشتها را سبزپوش خواهند نمود. بایستی حرکت نمود، قدمها استوار. از بیداری تا هوشیاری، فاصله چندانی نیست، اما ما انسانها بایستی صبر داشته باشیم. برای هر یک از ما قدم تازه، یعنی آمیختن با روشنایی، درج است بر پیشانی عالم. از اینکه به سخنان من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.
تایپ و ویرایش: همسفر سمیرا، راهنما همسفر زهرا (لژیون هفتم)
عکاس: آنوشا (عکاس خبری)
ارسال: همسفر هانیه، راهنما همسفر سپیده (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
206