استاد در سی دی فرق روح و نفس میفرمایند: مسئله ما شناخت نفس و تفاوت آن با روح است. روح احتیاج به تصفیه یا پالایش ندارد؛ چون از وجود باریتعالی است. نفس در مقوله دیگری است که با جسم عجین است. جسم اسیر نفس است و تا زمانی که نفس به تعالی نرسد جسم به طور کامل آزاد نمیشود. اگر انسانی بهدرستی بداند کار درست کدام است امکان ندارد مرتکب خطا شود به طور مثال میداند دروغ بد است؛ ولی به آن باور ندارد؛ چون با دروغ توانسته پول و موفقیت کسب کند. این را بدانید که هر کاری انجام دهیم باید پاسخگوی سیستم باشیم این در اثر جهل ما است که این کارها را میکنیم پس باید دانش خود را بالا ببریم. اولین کار این است که خود را ذرهذره بشناسیم. اگر شناخت از خود داشتیم، فرضاً با جراحی چربی شکم را در نمیآوردیم.
انسان وقتی به باور میرسد که به مرحله دانایی برسد؛ یعنی اگر بداند زمانی که خدا در اختیارش گذاشته حداکثر استفاده را کند، اگر باور کند جهانی دیگری هست و هر عملی انجام میدهد باید پاسخگو باشد امکان ندارد مرتکب خطا شود به این دلیل میخواهیم روح و جسم را مشخص کنیم؛ چون اینها مربوط به ذات ما هستند. اولین چیز اینکه نفس چیست، در تعاریف گفتیم آن چیزی که تعیین موجودیت میکند در ظاهر و باطن نفس است. این موجود یک سری خواستههایی دارد که در انسان ممکن است معقول و غیرمعقول باشد؛ ولی در گیاه و حیوان کاملاً معقول است و نفس در جامدات، در حیوانات و در نباتات نیز وجود دارد.
انسان خود، بسیار پیچیده است و هر سلولش شهری است. ما تقریباً حدود ۵ درصد جهانآفرینش را میدانیم و ۹۵ آن را نمیدانیم چیست که به آن انرژی تاریک و ماده تاریک میگوییم پس اگر بگوییم انسان غیر از این جسم فیزیکی صور پنهانی دارد که ما نمیبینیم حرفاضافهای نگفتهایم و ما باید آن را بشناسیم. صورت نهان شامل نفس است، نفس یک بوته بیابانی دارای یک شعور و آگاهی است و با درخت خرما که نر و ماده دارد فرق میکند. نفس وقتی وارد مرحله انسان شد در سه مرحله قرار میگیرد که پایینترین مرحله آن نفس اماره است که تمام حیوانات در این مرحله هستند از این مرحله با گذراندن مشکلات و یادگرفتن حل آنها باید بگذرد و وارد مرحله لوامه شود؛ یعنی هر خطایی میکند پشیمان میشود، از این مرحله عبور میکند و وارد نفس مطمئنه میشود که بالاترین مرحله است؛ یعنی تمام انسانها در این چرخهها، حیات و پس از مرگ این است که از اماره به مطمئنه برسند؛ یعنی به فرمان عقل برسند؛ یعنی همان شو شود. انسان چه نفس شیطانی، چه نفس رحمانی، چه نفس کثیف و چه نفس پاک همه رقم را دارد حیوان هم دارد. حال میرسیم به روح که در مرحله انسانی روح مطرح میشود تمام گذشتگان ما روح و نفس را یکی میدانستند درصورتیکه متفاوت است. بگو روح به امر خداوند است و ما به شما از علم ندادیم مگر اندکی، روح با علم رابطه دارد علم را خدا میدهد. ما هنوز قادر به درمان بعضی بیماریها نیستیم؛ چون علم آن را نداریم.
صور پنهان هم نفس است هم روح، جسم ما شهر وجودی و خانه ما است که نفس در آن ساکن است. در جسم ما هم نفس و هم روح وجود دارد. روح چون از خداوند است، روح شیطانی یا پلید نداریم همه پاکی و خوبی است. در این خانه روح دائماً به نفس مشاوره میدهد تا مسیر درست را برود ظاهرش لذتبخش است؛ ولی بهطرف تاریکیها انسان را سوق میدهد اگر نفس مراحل تزکیه را طی کند؛ مانند این است که با جسم بسیار کثیف لباس گرانبها را بر تن کند. جسم دارای روح، رایحه خوبی دارد. گاهی آنقدر نفس قوی است که جسمی که دارای روح بلند است را کنار میزند.
قدرت خداوند همهٔ نظام را تحت کنترل دارد که قابلبیان و حس است مثل هستی و نیستی که همه هستی است و غیر قابل رویت. فرامین، علم و دانش از نیستی میآیند ولی نیستی بهگونهای دیگری، هستی است. همه هم هستند هم نیستند. هستند؛ چون من و شما و هستی و الله میدانیم، نیستند؛ زیرا از نظر ما پنهاناند. پس نفس ما از بین نمیرود. برای جهان هستی نه آغازی هست و نه پایانی، قیامت هم بشود باز آغاز دیگری شروع میشود. کار ما این است که ببینیم در چه مرحلهای از نفس هستیم و وقتی به سمت ارزشها میرویم در آسایش و آرامش هستیم پس اگر کسی بداند کار صحیح چیست امکان ندارد مرتکب گناه شود.
نویسنده: همسفر شبنم (راهنمای تازه واردین)
ویرایش: همسفر مونا، راهنما همسفر سحر (لژیون دهم)
ارسال: همسفر پریسا، راهنما همسفر سحر (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی البرز (کرج)
- تعداد بازدید از این مطلب :
488