بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان امیرحسین هستم یک مسافر
وادی یا راه دوم:
هیچ مخلوقی، بیجهت و بیهوده، قدم به عرصهی حیات نمینهد.انسان، شاخصه کمال خلقت در کائنات است و اوست که بعد از آفرینش به اراده حضرت پروردگار، به برترین عنوان یعنی اشرف خلایق دست یافت که البته این ویژگی انحصاری را به اعتبار عقل، دریافت کرد که عقل نماینده برجسته الهی در وجود آدمی است و کانون تفکر به وجود و مدد او آباد است.بنا به تعقل و اندیشه درمییابیم که هیچ کدام از ما، هیچ نیستیم بلکه بخش مهم از کارگاه خلقت هستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم و با هرزگی ذهن، خود را هیچ بدانیم.
مدت ها طول کشید تا با معنی و مفهوم این وادی آشنا شدم و با مرور فلسفه حیات با نگاه خالق قدرتمند و آگاه فهمیدم هر عضو هستی، ماموریتی خاص دارد و دقیق و شایسته در جای خود نشسته و کسی را پروای آن نیست که او را و خالق یکتای او را به سخره بگیرد و چنین شد که عمیقا حس کردم و فهمیدم انسان شاه کلید بارگاه آفرینش را به دست دارد و با احترام به تمام موجودات، هر یک آمدهاند تا یاریگر انسان در طی طریق کمال باشند و آنچه وجودش در هستی نیاز است، پس به هیچ وجه در تعریف هیچ نمیگنجد بنابراین هیچ و پوچ نداریم مگر اینکه بنا به حذف عقل، وجود را از قوه دانایی و تفکر خالی ببینیم که آنگاه با حذف کانون تفکر میتوان آدمی را در محاصره هیچی و پوچ انگاری شمرد.
سرگرم شدن به بازیهای روزگار، آدمی را در مسیر پوچی و هیچی قرار میدهد که اگر عقل نباشد تفاوت چندانی بین آدم و حیوان نخواهد بود.سوء مصرف مواد یکی از موثرترین ابزار حذف قدرت ادراک و آگاهی است که آدمی را در بند پوچ انگاری اسیر میکند ولی باز هم هیچ نیست و باید با تلاش بسیار از اسارت هیچ پنداری رها شود.
در این وادی جناب مهندس اشاره درستی دارند که هیچ کدام از ما هیچ نیستیم حتی اگر خود آدمیزاد به هیچ بودن خود فکر کند و تصور نماید که هیچ ارزشی در سیستم کائنات ندارد.
درست است سوال های زیادی در این باره بیان می شود که میتوان اشاره نمود به همان سوسک(کرم)در بیابان که آیا خاصیت ذاتی او چیست؟آیا خلق شدن او الزامی داشته و اساسا" فایده او برای کائنات چیست؟
آیا خلق یک کرم یا سوسک در جهان هستی بر اساس ضرورت و الزام بوده؟و بسیاری از پرسشهای پرشمار...بهتر است با یک مثال یا داستانی از قصههای پیامبر خدا حضرت موسی کلیم الله، شروع کنیم:داستانی از حضرت موسی(که درود خداوند بر او باد)
روزی حضرت موسی از بیابانی برای رفتن به کوه طور و عبادت با پروردگار خویش عبور می کرد در راه سوسکی را دید(سوالی برایش پیش آمد)همان سوال که الان در ذهن من و شماست.واقعا هدف از خلقت این موجود چه بوده؟حضرت موسی، کلیم الله بود و به عبارتی(با رب خویش سخن میگفت)در پیشگاه او این سوال از ذهنش عبور کرد و پروردگار فرمود:
چیست موسی؟سوالی داری؟موسی جواب داد خیر چیز مهمی نیست.پروردگار اشاره می کند که سوال خویش را بپرسد.موسی در اوج تردید،میپرسد؛ هدف از خلقت این سوسکی که در لجن زار می لولد و از نظر من فایده ای برای جهان هستی ندارد؛ چیست؟پروردگار در پاسخ میفرماید؛جالب است؛ قبل از مطرح کردن سوال تو، آن سوسک، طی چند نوبت از من پرسیده است هدف از خلقت موسی چیست؟!
داستان، جالب است و طنز به نظر میآید ولی در عمق وجود این داستان، معنای بسیار گنجیده است.ما و آنچه در کائنات است هرگز هیچ نبودهایم و نیستیم بطوری که اگر در مورد همین جاندار خرد(سوسک) تحقیق کنید در خواهید یافت، جهان بدون این موجود به ظاهر فانتزی، معنا نخواهد داشت و بی حضور او در کسری از زمان نابود خواهیم شد.
حال ما انسانیم، انسان؟بله انسان(اشرف مخلوقات در این سسیتم و کائنات)حال با برخورداری از قدرت تفکر و تعقل، فریادی برمیآوریم که ما هیچ نیستیم؟بله، هیچ کدام از موجودات در کره زمین بدون هدف خلق نشدهاند؛مگر می شود خالقی که خالق این سیستم و جهان به این عظمت است؛ بدون تفکر، موجودی را خلق کرده باشد، آن هم انسان؟اعتیاد بنا به آزار روانی، آدمی را در دایره پوچ گرایی اسیر میکند و با ترک قدرت تفکر است که انسان مسیر را اشتباه فرض کرده و با فراموشی فلسفه خلقت، خود را نمیبیند و هیچ میپندارد.
اعتیاد بیماری است، بیماری ترک تفکر و سرگرم شدن در محدوده بی فکری و جهالت و شکی در آن نیست که اعتیاد از نوع بیماری مسری! است که با مرگ و فلاکت، تمام نمیشود و این را باید باور کرد که اعتیاد حتی با مرگ از بین نمیرود بلکه آثار مخرّب آن به یک خانواده و البته به تمام جامعه نفوذ میکند و فلاکت و بدبختی، دامنگیر بسیاری از افراد جامعه میشود که مظلومترین افراد در برابر این بیماری مسری!و خطرناک همسر و اعضای خانواده هستند.حال به عنوان کار خیر به هر میزان از تاءثیر که میتوانید روی افراد بیمار(معتاد) کار کنید تا به تبع آنها، بخشی از انسانیت، جان تازه بگیرد.
اعتیاد، بیماری بدون درمان نیست و فقط کافی است با شارژ مثبت روحی و روانی و البته کمی هم کمک مالی با آغوش باز این قشر از بیماران را به ادامه زندگی بدون مواد تشویق کنیم.انسانیت در تجمیع مهربانی و توزیع درست آن به ضریب تمام آدمهای دنیا مفهوم خواهد داشت پس لطفا" کاری کنید تا آدمی با قدرت تفکر، خود را عضو اصلی کائنات بداند و هرگز در محدوده هیچ پنداری خویش، قدم نزند.
نگارش: مسافر امیر حسین لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
87