English Version
English

خروج از تاریکی‌ها با دانستن جهان‌بینی

خروج از تاریکی‌ها با دانستن جهان‌بینی

علم به‌خودی‌خود پیچیده نیست، اگر استاد مطالب را درست به انسان انتقال دهد و پایه‌ها را درست بگذارد (چون هر علم و مطلبی مثل یک بنای عظیم می‌ماند و یک سری قوانین دارد) اصول و قوانین هر علمی، پایه‌ها و فندانسیون بنای آن علم هستند، اگر پایه‌های این ساختمان درست گذاشته شود قابلیت این را پیدا می‌کند که ۱۰۰ طبقه هم روی این پایه‌ها ساخت؛ بنابراین باید مطالب و آموزش‌ها به ساده‌ترین شکل و طوری عنوان شوند که همه‌فهم باشند. این هنر نیست که انسان مطالب را طوری انتقال دهد که کسی متوجه نشود. گاهی ما انسان‌ها برای اینکه سواد خود را به رخ دیگران بکشیم، طوری حرف می‌زنیم و از کلمات و الفاظی استفاده می‌کنیم که طرف مقابل احساس بی‌سوادی و حقارت می‌کند و فکر می‌کند که ما چه دانش عظیمی داریم که او متوجه نمی‌شود. اما این اعتبار جمع‌کردن فایده‌ای ندارد، چیزی که اهمیت دارد این است که ما در جمع ۱۰۰ نفره صحبت کنیم و از این ۱۰۰ نفر حداقل ۹۵ نفر متوجه صحبت‌های ما شوند نه اینکه در جمع ۱۰۰ نفره، یک نفر هم از صحبت‌های ما چیزی متوجه نشود؛ بنابراین ساده‌کردن مهم‌ترین کاری است که یک استاد یا معلم باید انجام دهد برای اینکه بتواند معلمی و استادی کند. اگر این کار را بلد نیست باید یاد بگیرد؛ چون با این شرایط نمی‌تواند علمش را به دیگران انتقال بدهد.

نکته مهم دیگر در تدوین جزوه جهان‌بینی این است که از روش مدل‌سازی در آن استفاده‌ شده است. انسان برای اینکه بتواند یک موضوع را درک کند به ابزارهای مختلفی نیاز دارد که یکی از مهم‌ترین این ابزارها تصویر است. به‌خاطر اهمیت همین تصاویر و تأثیرگذاری آن است که ما به فیلم، داستان و کارتون علاقه زیادی داریم. یک فیلم یا یک کارتون به‌خوبی می‌تواند ظرف مدت ۱ ساعت، ده‌ها مطلب خوب را به ما آموزش دهد، چون کارتون یا فیلم از ابزار تصویر استفاده می‌کند و در کنار آن از صوت.

اگر ما بتوانیم در انتقال مطالبی که می‌خواهیم آموزش بدهیم از مثال‌هایی استفاده کنیم که در مخاطب ایجاد تصویر ذهنی کند آن وقت مخاطب برای فهمیدن آن مطلب به آن تصویر ذهنی مراجعه می‌کند و زمانی که در ذهنش تصویر ایجاد می‌کند، می‌تواند از آن تصویر شبیه‌سازی کند و از شبیه‌سازی‌هایی که انجام می‌دهد می‌تواند روابط را پیدا کند. مثلاً ما می‌گوییم؛ نفس مانند یک شهر و یا کشور است، نفس اماره مثل قبایل وحشی می‌ماند که به شهر حمله‌ور می‌شوند، انسان‌های درستکار و حکما، ذرات الهی هستند و انسان‌های خلاف‌کار و انسان‌هایی که به دنبال خواسته‌های نامعقول هستند، ذرات ناخالصی هستند، سازمان‌های مافیایی نماد ساختارهای منفی و... وقتی کسی این مدل‌ها را در ذهن خود به تصویر بکشد، متوجه خیلی از مسائل می‌شود. اگر به مواد احساس نیاز کند، فوراً در ذهنش تصور می‌کند که قبایل وحشی به شهر وجودی‌اش حمله کرده‌اند. اگر این تصاویر نباشند و یک‌سری تعاریف خالی به انسان‌ها بدهیم که از روی آن‌ها مطالعه و روخوانی کنند ممکن است فقط بتوانند آن تعاریف را حفظ کنند؛ اما در واقع چیز زیادی متوجه نمی‌شوند.

جهان‌بینی متعلق به همه انسان‌ها است و برای کسانی که در درون تاریکی‌ها هستند به‌صورت یک نیاز اساسی در می‌آید. برای کسانی که در درون تاریکی‌ها هستند و می‌خواهند از تاریکی‌ها خارج شوند نیاز به یک طناب است و جهان‌بینی مثل یک طناب می‌ماند که می‌تواند انسان را از عمق تاریکی‌ها خارج کند؛ اما باقی انسان‌ها هم به این طناب احتیاج دارند. انسانی که وارد اعتیاد می‌شود بندهای مختلفی به او زده می‌شود؛ چون اعتیاد کامل‌ترین شکل تاریکی‌ها را در خودش دارد، او حس‌های خوب بسیاری را از دست می‌دهد، حس‌های بد بسیاری را پیدا می‌کند، خیلی از توانایی‌هایش را از دست می‌دهد که به‌جای همه آن‌ها ناتوانی حاکم می‌شود. به یک چنین انسانی، دانشی که نشان‌دهنده این باشد که از کجا ضربه می‌خورد، خیلی می‌تواند کمک کند.

نویسنده: همسفر مریم، راهنما همسفر فریده (لژیون دوازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر پریسا، راهنما همسفر سحر (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی البرز (کرج)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .