English Version
English

دلنوشته

دلنوشته

خداوند بزرگ را سپاس می‌گویم که من را در مسیر کنگره قرارداد تا با آموزش‌های ناب جناب آقای مهندس دژاکام بتوانم روش درست زندگی را بیاموزم. من قبل از آشنایی با کنگره ۶۰ در اعماق تاریکی‌ها زندگی می‌کردم؛ ولی خودم نمی‌دانستم. تخریب‌های زیادی داشتم که اصلاً ربطی به اعتیاد مسافرم نداشت و شاید مربوط به‌روز الست بود که با خود به این جهان آورده بودم. احساس حقارت و پوچی و بی‌ارزشی، عدم اعتمادبه‌نفس و امثال اینها که در درون من بود و هر کجا که می‌رفتم آنها را با خود می‌بردم و حقارت می‌کشیدم، خود را به شکل یک قربانی می‌دیدم و دیگران را مقصر می‌دانستم. ولی بعد از ازدواج و به برکت اعتیاد مسافرم در مسیر کنگره قرار گرفتم و فهمیدم همه چیز در درون و برون من است که با خود حمل می‌کنم و کسی مقصر نیست و باید مسئولیت همه اینها را خود بپذیرم و روی خود کار کنم و اکنون با انجام خدمتی هر چند کوچک در کنگره به حال خوش رسیده‌ام و توانسته‌ام ضدارزش‌های درون خود را تا حدود زیادی اصلاح کنم و احساس تولدی دوباره کنم.
کنگره به من یاد داد که باید عزت‌نفس داشته باشم، کنگره در واقع آدرس خودم را به من داد و به من فهماند که من به دنیا آمده‌ام تا آموزش ببینم و خدمت کنم و به تکامل برسم و دوباره به همان جایی که از آن انشعاب یافته‌ام برگردم. البته هنوز در اول راه هستم و می‌دانم که باید مسیر بسیار طولانی را طی کنم و با تزکیه و پالایش، خود را از هر گونه ضدارزشی دور کنم و با پرداختن به ارزش‌ها به نور و روشنایی برسم. خدایا شکرت که بهترین راه را برای من نمایان کردی. شکر، شکر، شکر

نویسنده: راهنما همسفر فریده (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر پریسا، راهنما همسفر سحر (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی البرز (کرج)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .