محبت صوری نیست.
محبت به لمس و سخن نیست.
محبت دو سر یک کمان بیانتهاست.
محبت آغاز و پایانی مشخص ندارد.
محبت اگر باشد حقیقت است و دیدن حقیقت، چشم دل میخواهد.
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.
راهنمایان با ایمان به قدرت مطلق الله و سعی و تلاش خودشان از گذرگاههای سخت عبور کردهاند. آموزشهای ناب کنگره تاریکیهای جسم و جانشان را صیقل داده است و با نوری که از حسهای پالایش شده به اطراف ساطع میکنند بسیار مشتاق هستند که چراغ راهی باشند برای کسانی که راه خود را گم کردهاند تا آنها نیز در این بهشت کنگره قرار بگیرند و از آبمیوههایی گوناگونی که خود تناول نمودهاند به آنها نیز بچشانند. محبت و مهرشان را با گوش دادن به دردهای رهجویان و با دادن کلیدهایی برای گشودن گرههای درونی و بیرونیشان نثار آنها میکنند و این بهای آنچه دریافت نمودهاند، میباشد.
راهنمایان با فرمانبرداری از بنیان و استاد راهنمای کنگره آقای مهندس حسین دژاکام، پیشکسوتان و راهنمای خودشان و با خدمت معنوی و مادی هر روز بیش از پیش از عطر عشق و محبت جانشان سرمست شده و شادی از درونشان به بیرون تراوش میکند.
در کنگره راهنمایان به خوبی میدانند در این راه که راهی به جز صراط مستقیم نیست اگر یک قدم برای حال خوش و رهایی بندگان خدا در این مکان مقدس بردارند خداوند به اندازه دهها یا صدها قدم برای آنها برمیدارد و یا به عبارتی مبدأ، مسیر حرکت و مقصد زندگی برایشان نمایان میشود، همانطور که در دعای کنگره به زیبایی بیان شده است: «خداوندا ما در پی هم روان شدهایم تا بدانیم آنچه نمیدانیم از هستی و نیستی؛ خداوندا تاریکیها را تجربه نمودهایم، ما را با روشناییها آشناگردان تا به فرمان عقل نزدیک شویم و به مکانی برسیم که از آنجا انشعاب یافتهایم.»
هفته راهنما را خدمت بنیان و استاد راهنما کنگره۶۰ آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترمشان و همه راهنمایان کنگره۶۰ بهخصوص راهنمایان نمایندگی سهروردی اصفهان و راهنمای بسیار عزیز خودم، خانم منیره تبریک و شادباش عرض مینمایم که اگر امروز در هر جایگاه خدمتی در کنگره قرار دارم، نتیجه خدمات و آموزشهای ناب ایشان است.
نویسنده: راهنمای تازهواردین، همسفر مریم
و من چه می دانستم روزی را که در پس سالها سردرگمی، اضطراب، نگرانی، یأس و ناامیدی وارد مکانی شوم که آغاز نقطه عطف زندگیام شود. آن روزی که بهانه آمدنم، نشستنم و ماندنم فقط و فقط درمان مسافرم بود، اما ورق زندگیام اینگونه رقم خورد که زندگی و مشکلات با یک مصرف کننده بهانه آمدنم شود به مکان مقدسی که مرا با دنیایی از ضد ارزشهای وجودی خودم آشنا گرداند و با راهنمایانی روبرو شدم که بهواسطه آموزشهایشان توانستم به خودشناسی برسم.
این عزیزان به من آموزش دادند که دیگر بس است! رها کن هرچه تو را در بند کشیده و از ضد ارزشهای وجودی خود فاصله بگیر؛ غلبه کن بر نیروهای منفی که بر تکتک سلولهایت گره خوردهاند و دست محبت قدرت مطلق را بگیر و راه را با کمک نیروهای الهی بگشا و چه راهنمایانی که به حق محبوبترین مخلوقات خداوندند! آنچه را خود آموزش گرفتند و به حال خوش رسیدند با عشق خالصانه در اختیار من و امثال من قرار دادند.
بعد از رهایی دیگر وقت آن رسیده بود که به جسمم و سلامتیام بیندیشم و با حضور در لژیون جونز اضافه وزنم را درمان کنم. راهنمایان لژیون جونز بهترین حال خوش و آرامش را با بهدست آوردن تناسب اندام و سلامت جسمشان دریافت نمودند و اکنون مرا با راهنماییهای ارزندهشان آموزش میدهند. سفر جونز یک سفر درونی و بیرونی است که مرا با تکتک سلولهایم آشنا میکند و بهترین آموزشها را که هیچ کجا وجود ندارد به راحتی بدون رنج و سختی با روش DST در این لژیون آموزش میدهند.
رسیدن به این هدف میسر نمیشود جز با فرمانبرداری از آموزشهای راهنمایان عزیزی که با دل و جان سعی و تلاش میکنند که من به جسمم اهمیت دهم و به سلامت خود بیشتر بیندیشم.
من در این لژیون آموختم که باید گاهگاهی به جسم خود استراحت بدهم و آن را به اتوفاژی برسانم؛ افسار جسمم را در اختیار خود قرار دهم و با نفس خود مقابله کنم نه اینکه خود را در اختیار نفس قرار دهم و هر آنچه گفت عمل کنم. بدانم نیاز جسم من به مواد غذایی در چه حد است و بدانم تکتک سلولهای من به تمامی مواد غذایی نیازمند است و چیزی را نباید از خود محروم کنم، فقط بدانم چه بخورم چه اندازه بخورم و در چه زمانی بخورم، چون هدف از این سفر، آموزش یک تغذیه سالم و درست، برای تناسب اندام است. برای رسیدن به این هدف باید گوش به فرمان عقل باشم و خواستههای معقول نفس را اجرا کنم.
بابت رسیدن به نعمت عظیم سلامتی که مهمترین نعمت برای هر انسانی است خدا را شاکرم. سپاسگزار جناب آقای مهندس هستم که نهتنها توانستند اعتیاد را به راحتی درمان کنند، بلکه به سلامت جسم هم اهمیت دادند و درمان اضافه وزن هم به آسانی انجام دادند و روز به روز بر اهمیت آن تأکید دارند.
من این هفته زیبا و با شکوه را بر تمامی راهنمایان کنگره ۶۰ و راهنمایان لژیون تغذیه سالم بهویژه راهنمایان خودم خانم مریم و خانم نجمه تبریک و شادباش عرض میکنم و سلامتیشان را از قدرت مطلق الله خواهان و خواستارم.
نویسنده: همسفر شهناز رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون تغذیه سالم)
ابتدا از خدای خوب خود بابت اینکه اجازه دادند در مکتب معلم عشق، مشق زندگی کنم و توفیق سفر از بند تاریکی به طرف روشنایی را داشته باشم ممنونم.
یک سال بود که خواسته ورود به لژیون ویلیام وایت را داشتم؛ ولی جذابیت دورهمی آخر هفته با دوستان و ترس از دست دادن دورهمی با دوستان من را منصرف میکرد؛ تا اینکه بالاخره در روزی که راهنمای ویلیام، خانم فریبا برای پذیرش رهجو به جایگاه آمدند و فرمودند قلیان کشیدن نیز یک ضد ارزش است و باید سعی کنید این ضدارزش را از خود دور کنید، همین صحبت جرقه حرکت واقعی من شد تا تفکر کنم واقعاً هدفم از آمدن به کنگره چه است؟ مگر نهاینکه میخواستم از ضد ارزشها و تاریکیها خارج شوم؟! با خود گفتم؛ چطور از مسافرم میخواهم درمان شود؛ ولی برای کمک به خود کاری نمیکنم؟
سفرم را شروع کردم، سفری پر از فراز و نشیب بود که سختیهایی هم داشت؛ ولی طبق وادی دوم میدانستم برای رهایی باید از گذرگاههای سخت عبور کنم. دیدن رهایی تکتک دوستان هملژیونی و شنیدن حسهای خوب و آموزشهای ناب راهنما و انرژی بالای لژیون، سفر کردن را برایم سهل کرد تا اینکه به پایان سفر رسیدم که سرآغازی برای دیدن مردی از جنس عشق شد.
در اولین دیدار با معلم خوبیها، قلبم را در کف دست حس میکردم و صدای تپشهایش را میشنیدم. تمام لحظات همانگونه که همه تعریف میکردند بود. مردی را دیدم از جنس محبت که تمام زندگی خود را صرف رهایی انسانهای در بند تاریکی کرده بود. به خود بالیدم که توانسته بودم خوب سفر کنم تا نشان رهایی بر قلبم حک شود.
از جناب مهندس استاد راهنمای کنگره ۶۰ و راهنمای خوبم خانم فریبا که کمک کردند تا از یک ضد ارزش رها شوم و به سلامتی جسم و جانم برسم بسیار سپاسگزارم و این هفته زیبا را خدمتشان تبریک و شادباش عرض میکنم.
نویسنده: مسافر نیکوتین (همسفر اعظم) رهجوی راهنمای ویلیام وایت (همسفر فریبا)
تصویرگر: همسفر نسرین، رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا (لژیون یازدهم)
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
344