جلسه دهم از دور نوزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی بیستون کرمانشاه به استادی راهنمای محترم تازه واردین مسافرهادی، نگهبانی مسافر فرهاد و دبیری مسافر جعفر با دستور جلسه << هفته راهنما >> در روز پنجشنبه مورخ 13اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان هادی هستم یک مسافر، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توفیق حاصل شد امروز در این جایگاه خدمت کنم و از نگهبان محترم کمال تشکر را دارم که به بنده این اجازه را دادند. دستور جلسه امروز هفته راهنما است و ما باید این سوال را بپرسیم که اصلاً راهنما کیست؟ راهنما کسی است که خودش مصرف کننده بوده و سفرش را شروع کرده و به درمان و رهایی رسیده و بعد از رهایی با مطالعه ی تمام کتابهای کنگره ۶۰ و جزوات و سیدیهای آموزشی در یک آزمون شرکت میکند و پس از قبول شدن با تاییدیه انضباطی از ایجنت و مرزبانان به تهران میرود و در حضور دیدبان محترم مصاحبه میشود و در آخر خدمت جناب آقای مهندس میروند و شال نارنجی یعنی راهنمایی را دریافت میکنند و در ادامه آموزشهایی که گرفتهاند راه به رهجوهایی که خواسته درمان دارند انتقال میدهند راهنماها در کنگره ۶۰ بسیار با تجربه و پخته هستند و مسافر را همه جوره محک میزنند شخص مصرف کننده به واسطه مصرف مواد مخدر وارد راه ضد ارزشها شده است و ناخالصیهای بسیار زیادی در وجودش پنهان است که خودش متوجه آنها نمیشود اما راهنما آنها را میبیند و به رهجو گوشزد میکند، برای مثال من هادی در زمان مصرف اگر شخصی به من میگفت که منیت دارم هیچ وقت قبول نمیکردم و همیشه میگفتم که من شخص بسیار خاکی هستم و خیلی هم روی این مورد پافشاری میکردم و میگفتم که من اصلاً غروری ندارم اما وقتی که وارد کنگره شدم و با آموزشهایی که راهنما به من داد با معنی واقعی کلمات آشنا شدم یعنی اینکه من معنی کلمه منیت را در کنگره فهمیدم معنی کلمه جهالت را در کنگره فهمیدم شاید اگر در خارج از کنگره شخصی به من میگفت جهالت دارم با آن درگیر میشدم اما با آموزشهای درست راهنما در کنگره ۶۰ فهمیدم که اصلاً آن معانی کلمات که در ذهنم داشتم همه و همه اشتباه بودند.
راهنما کسی بود که در کنگره درون من را اصلاح کرد نگرش و افکار من را تغییر داد، کاری کرد که طرز لباس پوشیدنم تغییر کند، طرز حرف زدنم تغییر کند. راهنما به غیر از اینکه دنیای تاریک مواد مخدر را از من گرفت و من را به درمان و رهایی رساند جهان بینی و درست فکر کردن و اندیشیدن را به من یاد داد آرامش را به زندگیم برگرداند و از همه مهمتر راهنما من را از مسیر ضد ارزشها خارج کرد و کاری کرد که من وارد مسیر ارزشها بشوم که همان صراط مستقیم است، من مسافر برای قدردانی از راهنمایم که تمام این کارها را در زندگیم برای من انجام داده است باید یک سری کارها را انجام بدهم که راهنمای من از دست من راضی باشد و به من به عنوان رهجوی خودش افتخار کند من چند تا نکته را میگویم که به نظرم باعث رضایت راهنما از رهجو میشود اولین مورد این است که من رهجو در صراط مستقیم قرار بگیرم یعنی در سفر اولم اگر توان مالی ندارم به عنوان خدمتگزار بیام و در کنگره خدمت کنم صندلی بچینم در نظافت سالن کمک کنم، مورد دوم این است که تک تک ما مسافران حرمت کنگره ۶۰ را رعایت کنیم: دروغ نگم ،قضاوت نکنم، سرزنش نکنم ،پشت سر دیگران صحبت نکنم، این خودش به نوعی قدردانی از راهنما میشود. مورد دیگر این است که همانطور که آقای مهندس میفرماید رهجو باید از راهنما جلوتر باشد یعنی اگر راهنما میگوید جلسه بعد در مورد جهان بینی مشارکت کنید من بروم و در مورد جزوه جهان بینی کاملاً مطالعه کنم یا اینکه اعلام سفر کردن را یاد بگیرم و همه چیز را گردن راهنما نیندازم و بهانه نیارم که راهنما به من یاد نداده است خودم جوینده باشم، یکی دیگر از نکاتی که راهنما را بسیار خوشحال میکند این است که من رهجو در آزمون راهنمایی شرکت کنم و قبول شوم و شال راهنمایی را دریافت کنم به نظر من این بهترین کاری است که راهنما را خوشحال میکند پس تک تک این کارها باعث میشود به نوعی من از راهنمایم قدردانی و سپاسگزاری کرده باشم در آخر بازم هفته راهنما را خدمت تک تک راهنمایان کنگره ۶۰ به خصوص شعبه بیستون تبریک و تهنیت میگویم
تهیه تنظیم وعکس :واحد سایت مسافران نمایندگی بیستون
- تعداد بازدید از این مطلب :
62