English Version
English

راهنما مانند چاقوی دو لبه است

راهنما مانند چاقوی دو لبه است

چهاردهمین جلسه از دوره بیست و پنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی لویی پاستور با استادی راهنما مسافر مجید، نگهبانی مسافر محمدحسن و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه «هفته راهنما» در روز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

عرض ادب و احترام دارم خدمت کلیه دوستان و از نگهبان جلسه، جناب آقای محمدحسن، متشکرم که فرصت خدمتگزاری را به من دادند که بیایم و بیاموزم و به تجربیات خودم اضافه کنم. هفته ما هفته بزرگداشت و جایگاه راهنما است.‌ در ابتدا وظیفه خودم می‌دانم که از همه عزیزانی که در جایگاه مرزبانی، مقدمات این جشن را در این هفته ایجاد کردند تشکر کنم. خواهش می‌کنم به‌افتخار این دوستان یکدست مرتب بزنید. آرزو می‌کنم که هر یک از دوستان بعد از رهایی در جایگاه مرزبانی خدمت کنند و این جایگاه را تجربه نمایند، که زحمات بسیار زیادی این دوستان می‌کشند‌‌ ولی نام ما بر سر زبان‌ها می‌آید.

این دوستان آنقدر بزرگوار هستند که این خدمات را انجام می‌دهند و در رهایی شما نقش بسیار مهمی دارند. آن‌ها قبل از همه ما می‌آیند و بعد از همه ما می‌روند، چراغ اینجا را آن‌ها روشن نگه می‌دارند. روز چهارشنبه روز بزرگداشت معلم است و این روز را به تمام معلمین و همه معلمینی که در شعبه ما هستند تبریک می‌گویم و برای همه آنها آرزوی موفقیت می‌کنم.‌ اولین معلم من در جهان هستی پدر و مادرم بودند،که از همین‌جا دست آنها را می‌بوسم.‌ به‌رسم ادب و احترام به یگانه معلم و استاد کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس دژاکام،‌ احترام می‌گذارم و بر ایشان درود می‌فرستم.

بدانید که ساختارها بی‌دلیل نیست.‌ یک ضرب‌المثل بسیار ساده فرنگی است که می‌گوید:  یک مرد بدون همسر،‌ مانند یک آشپزخانه بدون چاقو است. یک ساختار خوب باید یک سری تشکیلات هم داشته باشد، یک لژیون بدون راهنما مانند یک آشپزخانه بدون چاقو است. راهنما مانند چاقوی دو لبه است هم در جهت خیر است. اگر خدای‌ناکرده راهنما در چاله‌های ذهنی خودش فرورفته باشد، هم در جهت غیر خیر است. هر یک از ماها یک نقطه سیاهی در وجود خودمان داریم. وقتی وارد کنگره می‌شویم و در مسیر ارزش‌ها حرکت می‌کنیم،‌ می‌توانیم این نقطه سیاه را ذره ذره کوچک‌تر کنیم و آن را از بین ببریم.

این چاقویی که ما در کنگره‌داریم، می‌تواند به مرور زمان کند شود و زنگ‌زده شود. من راهنما اگر بخواهم در کنگره یک چاقوی برنده باشم باید هر روز آموزش بگیرم و مطالب جدید بیاموزم، تا بتوانم هر روز خودم را تیز کند تا رهجوی من خسته نشود و من باید همه آن چیزهایی را که از رهجوی خودم می‌خواهم، قبلاً خودم انجام بدهم. پس این جشن‌ها در کنگره بی‌دلیل نیست، پس من مجید ‌باید بدانم، که اگر برای این مسئله ارزش قائل نشوم، کم‌کم زنگ‌زده می‌شوم.

مسئله دیگری که می‌خواستم در اینجا عرض کنم، این است که، در جلسه چهارشنبه هفته قبل، آقای ویلیام، به جناب مهندس تبریک عرض کرده بودند. که در کنگره حدود ۲۵۰۰ نفر، خواستار شرکت در آزمون راهنمایی هستند.( حدود ۲۰ درصد از اعضای کنگره) که این نشان می‌دهد که، ما باید یک عقبه بسیار قوی داشته باشیم و حتماً باید پالایش بشویم. حتماً باید به آن‌ها اختیار داده شود، ولی بر آن‌ها باید نظارت هم بشود.‌ آقای ویلیام به جناب مهندس گفته بودند که شما با این تعداد نفرات می‌توانید همه جهان را به درمان برسانید. عاقبت‌به‌خیری را برای همه عزیزان آرزو می‌کنم. و آرزو می‌کنم ،‌‌ هر روز جشن رهایی یکی از بچه‌ها باشد. و ما هر روز در اول وقت بیاییم برای آموزش و تزکیه و پالایش نفس خویش. برای همه عزیزان آرزوی موفقیت می‌کنم.

تایپ: مسافر علی (لژیون پانزدهم)
عکس و ارسال: مسافر میثم (لژیون دوم)

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .