سیزدهمین جلسه از دوره پنجاه و چهارم کارگاههاي آموزشي خصوصی کنگره ۶۰، نمايندگي پروين اعتصامي اراک، با استادی راهنما مسافر صابر، نگهباني ایجنت محترم مسافر مهدی و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «هفته راهنما» سهشنبه 11 اردیبهشت 1403 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صابر هستم یک مسافر؛ خداوند را شکر میکنم که توفیقی نصیب من شد که در این جایگاه خدمت کنم سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترمشان، دیدبانها، خدمتگزاران و راهنمایان عزیزم آقای حکیمی و آقا هادی هستم. اگر امروز در این جایگاه قرار گرفتم و توانستم از تاریکی اعتیاد خارج شوم، مدیون زحمات این عزیزان هستم. از ایجنت عزیز آقا مهدی عزیز سپاسگزارم که فرصت را در اختیار بنده قرار دادند. انشاالله بتوانیم باهم جشن خوبی را برگزار کنیم. ابتدا هفته راهنما را تبریک میگویم خدمت آقای مهندس بهعنوان اولین راهنما و استاد راهنمای کنگره 60 و خانواده محترمشان، دیدهبان مسئول نمایندگی آقای حکیمی، خدمت ایجنت محترم، گروه مرزبانی و تکتک راهنماهای سراسر کنگره شصت، خصوصاً نمایندگی پروین اعتصامی اراک و همچنین راهنماهای گروه خانواده تبریک میگویم.
این هفته، هفته راهنماست و یکی از جشنهای چهارگانه کنگره60 هست و ما در جشنهایی که در کنگره60 برگزار میکنیم یک بخشی از این جشنها و مناسبتها برای این است که با آن جایگاه مربوطه آشنا شویم و بخش دیگر هم قدردانی کردن هست؛ که ما از آن جایگاه قدردانی کنیم. وقتی من بخواهم بدانم جایگاه راهنما چگونه جایگاهی است، اول باید بدانم شرایط رسیدن به این جایگاه به چه شکل است و چه مسیری را یک فرد باید طی کند. وقتی من بهعنوان یک مصرفکننده وارد کنگره میشوم و درمانم را شروع میکنم، ابتدا باید آن خواسته درمان در من وجود داشته باشد و من مسیر را طی کنم و به درمان یرسم؛ وقتی به درمان رسیدم وارد سفر دوم میشوم و گل رهایی را از آقای مهندس دریافت میکنم. آن خواستهایی که در ابتدا وجود داشت در ادامه سفر دوم نیز باید وجود داشته باشد.
در نوشتارهای کنگره میخوانیم که برای رسیدن به درمان سه سفر در کنگره وجود دارد که برای رسیدن به درمان دو سفر الزامی است. سفر اول از مصرف مواد مخدر تا قطع آن، سفر دوم از قطع مواد مخدر تا رسیدن به خود. حالا من سفر اول را طی میکنم و از مصرف مواد مخدر به قطع مواد میرسم؛ ولی برای اینکه درمان تکمیل شود باید سفر دوم را طی کنم یعنی از قطع مواد مخدر تا رسیدن به خود. پس من باید خواسته رسیدن به خود را در سفر دوم داشته باشم. در سفر دوم برای اینکه خود واقعیام را پیدا کنم، باید بتوانم از خودم بگذرم. خواسته را دارم؛ ولی باید ازخودگذشتگی هم داشته باشم. از خودم بگذرم تا به خودم برسم. پس یک شرط خدمت داخل کنگره و هر جایگاهی بهخصوص در جایگاه راهنمایی، گذشتن از خود است. باید ببینم آیا میتوانم از خودم بگذرم؟
من زمانی که آمدم وارد کنگره شدم، گفتم میام دارو میگیرم درمانم را انجام میدهم و میرم دنبال زندگی خودم؛ ولی وقتی جلوتر آمدم، دیدم اتفاقهای دیگری میافتد، دیدم خودم نیاز دارم، خودم به خدمت کردن نیاز دارم. متوجه شدم که اولازهمه، خود من نیاز دارم و باید بتوانم از خودم بگذرم تا بتوانم در آن جایگاه حرکت کنم و خدمت کنم. حالا من این خواسته را دارم که در جایگاههای مختلف ازجمله جایگاه راهنمایی خدمت کنم، آیا همین کافی است؟ باید از یک سری مراحل عبور کنم و تلاش کنم، باید آموزش بگیرم، باید در آزمون شرکت کنم، باید از صد نمره، نمره بالای 90 بگیرم، باید در کنگره حضور داشته باشم، آنلاین باشم و به مسائل روز کنگره آشنا باشم. بعد از آزمون باید بروم دوره کارورزی بگذرانم، کارآموزی بگذرانم، در لژیون، در واحد OT در قسمتهای مختلفهای مختلف. از اینکه عبور کردم باید بروم تهران برای مصاحبه و پیمان شال. کل این مراحل باید یکییکی طی شود. من اگر این مراحل را بدانم، آنوقت میدانم که جایگاه راهنمایی چه جایگاهی است و چه مسیری طی میشود تا یک فرد به جایگاه راهنمایی میرسد؛ تا اولازهمه به خودش خدمت کند و بعد به سایر انسانها.
قسمت دوم بحث قدردانی کردن هست. کسی که وارد کنگره60 درمان میشود رایگان است و هزینهای که در کنگره میشود داوطلبانه است و هیچ چشمداشتی هم در کنگره به بحث مالی ندارد؛ ولی من بهعنوان یک عضوی از این کنگره60 و بهعنوان یک رهجو که از این سیستم استفاده میکنم، یک وظیفهای در مقابل این سیستم دارم. اینکه من باید قدردان افرادی که به من خدمت میکنند، باشم. آقای مهندس این را از روز اول به ما آموزش داده که قدردانی کردن یکی از پایههای درمان است. قدردانی یعنی قدر آن چیزی که به من دادند را میدانم. آیا من قدر درمان را میدانم؟ درمانی که بیرون ازاینجا وجود ندارد؛ یعنی ارزش آن را میدانم؟ اگر ارزش آن را بدانم، از کسانی که کمک کردند تا من به درمان برسم، قدردانی کنم. و این کار در کنگره بهوسیله پاکت انجام میشود که قطعاً در لژیون به همه اعضا آموزش داده میشود که به چه شکل است.
مرحله اول قدردانی، در قلب انسان است؛ یعنی من در درون قلبم، حسم باید یک حس خوبی نسبت به این قدردانی کردن داشته باشم و بهاجبار نباشد. همان نوشته و دل نوشتهای که داخل پاکت میگذارم، حس من را بیان میکند؛ یعنی آن قدردانی کردن که در قلب من است و من آن را روی کاغذ میآورم و قدردانی کردن به کلام است. مرحله بعدی، قدردانی کردن در عمل است که امیدوارم همه ما بتوانیم این هفته و امروز به بهترین شکل از راهنماهای خود قدردانی کنیم. راهنماهایی که در کنگره هستند، راهنماهای شال نارنجی هستند، راهنماهای تازهواردین هستند و راهنمای ویلیام هست و راهنمای جونز هست؛ اینها افرادی هستند که از مسیر عبور کردند و تاریکی آن را حس کردند. با گوشت و پوستواستخوان خودشان لمس کردند و توانستند با آموزشهای کنگره از تاریکی خارج بشوند و حالا این مسیر را که طی میکنند به دیگر انسانها هم کمک میکنند.
پدر، مادر، همسر، اینها همه محبت را دارند؛ ولی آیا میتوانند به من کمک کنند؟ آیا میتوانستند کاری کنند که من از بیماری اعتیاد خارج بشوم؟ خب قطعاً نه. چون علم آن را نداشتند؛ ولی در کنگره محبت و عشق هست و علم هم هست. راهنما فردی هست که خودش با گوشت و پوست و استخوان خودش لمس کرده و این را در اختیار دیگران قرار میدهد. امیدوارم بتوانیم به بهترین شکل از راهنماهای خودمان در قسمتهای مختلف راهنمای تازهواردین، راهنمای ویلیام و راهنمای جونز، راهنمای سفر مواد بتوانیم به بهترین شکل این قدردانی را انجام بدهیم. من اولازهمه این را به خودم یادآوری میکنم که دچار فراموشی نشوم و بدانم چه کسانی به من کمک کردند تا من بتوانم از تاریکی و جهنم اعتیاد خارج بشوم. بیشتر از این وقت دوستان را نمیگیرم انشاالله بتوانیم هم در عمل و هم در کلام و هم بهصورت پاکت این قدردانی را انجام بدهیم. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید متشکرم.
در ادامه جشن راهنما با شور فراوان برگزار شد و ایجنت و گروه مرزبانی با اهدا لوح از راهنماهای محترم تقدیر نمودند.
تایپ: مسافر مهدی لژیون 15
تنظیم و ویراستاری: مسافر عادل لژیون15
مسافران نمایندگی پروین اعتصامی اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
1171