English Version
English

راهنمایی فرصت بندگی و خدمت است

راهنمایی فرصت بندگی و خدمت است

جلسه هشتم از دوره چهل‌‌ونهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی پرستار به استادی راهنما همسفر فاطمه، نگهبانی راهنما همسفر سمیرا و دبیری راهنما تازه‌واردین همسفر مهسا با دستور جلسه «هفته راهنما» در روز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه، سال ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
خدایا شکرت برای این‌که یک روز دیگر فرصت بندگی و خدمت دادی تا بتوانم ثابت کنم که چقدر تو را دوست دارم و تنها تو را می‌پرستم و تنها تو را ستایش می‌کنم، برای انجام این عمل عظیم شکر، شکر، شکر و عزت و جایگاه و بود و نبود از توست و عاشقانه دوستت دارم‌.
این هفته خیلی عزیز را به تمام راهنمایان کنگره ۶۰ و راهنمایان نمایندگی پرستار که همکاران عزیزتر از جانم هستند و مهمانان گران‌قدر و در راس خدمت آقای مهندس، خانم آنی بزرگوار، خانم آنی کماندار، استاد امین و خانم شانی عزیز تبریک عرض می‌نمایم.

تا ابد شکرگزار آن لحظه‌ای هستم که این‌جا چرخیدم تا راهنمایم را انتخاب کنم و نور صورت او مرا جذب کرد و انگار یک مادر حکیم پیدا کردم، عشق و جاذبه راهنمایم باعث شد من در این مکان امن و مقدس بمانم و ذره ذره عشق به کنگره، بنیان شریفش و آموزش‌های زندگی سازش، کمکم کرد تا قدم‌هایم را محکم‌تر بردارم و دلم آرام‌تر و قلبم عاشق‌تر باشد.
راهنمایان کنگره ۶۰ کاملا درک کردند که دیگر هنر برای هنر، فیزیک برای فیزیک و معماری برای معماری مفهومی بی‌معناست و همه این‌ها باید در خدمت درست زندگی‌کردن باشند و به خاطر همین است که خودشان را وقف آموزش درست زیستن کردند.
به قول آقای مهندس عشقی وجود دارد که غریزی است مانند عشق مادر به فرزند که حیوانات هم دارند؛ اما یک عشق دیگری وجود دارد که عشق به خدمت است و هر قدر آگاهی من بالا برود، میزان و اندازه این عشق تنظیم می‌شود. در کنگره تمام ابزارهای خدمت و آموزش در اختیار رهجو قرار می‌گیرد و خداوند به رهجو نگاه می‌کند که با این ابزارها چه چیزی را می‌سازد و به نظر من بهترین چیزی که رهجو می‌تواند بسازد و نمود خارجی دارد، خدمت در جایگاه راهنمایی است، زمانی‌که رهجو در جایگاه راهنمایی خدمت‌گزار می‌شود یعنی؛ از این فرصت زندگی‌ساز استفاده کرده است. من به تازگی به تعریف جدیدی از راهنما رسیدم، راهنما یعنی همان رهجویی که محکم و با ایمان قدم برمی‌دارد، راهنما همان رهجویی است که با استفاده از همان ابزارها تصمیم می‌گیرد که هر روز بهتر از روز قبل باشد و با توجه به مراتب ظرف وجودی‌اش بار بزرگ‌تری را برمی‌دارد.

 

زمانی که چند نفر می‌خواهند با هم به مسافرت یا پیک‌نیک بروند، یک نفر است که بار بزرگ‌تر را برمی‌دارد و آن شخص راهنما است؛ ولی در این سفر شخصی هم هست که خودش را سرگرم می‌کند تا بار کمتری بردارد. من راهنمایانی را دیدم که با داشتن فرزند کوچک و مشکلات عجیب و غریب و با ذهنی که دیگر برای آموزش مقاومت می‌کند یا سواد آکادمی کم و یا مشغله کاری در حد مدیریت که هر کدام از این موارد می‌تواند حقه نفس باشد که از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند؛ ولی راهنمایان می‌آیند آن بار بزرگ‌تر را برمی‌دارند؛ زیرا این مسئولیت را برای خدمت به هستی، عشق، آگاهی و برای ذکات رهایی و آرامشی که پیدا کردند و جبران خسارت قبول می‌کنند.
پس راهنمایان همان رهجویانی هستند که بار بزرگ‌تر را برای نجات یک انسان برمی‌دارند و من شدیدا اعتقاد دارم که نجات یک انسان فقط نجات یک نفر نیست؛ بلکه نجات کل بشریت است و از جهاتی تغییر مسیر تاریخ است؛ زیرا انسان بیش از هرچیزی نیازمند توجه و آموزش است و راهنمایان این دو نیاز را به خوبی درک می‌کنند و با قلب عاشق‌شان و زبان نرم و ساده‌شان این دو نیاز را جواب‌گو هستند و حکیمانه عاشقی می‌کنند و رهجویی تربیت می‌کنند که آن‌قدر روح قدرتمندی پیدا می‌کند تا خودش انسان دردمند دیگری را که به توجه و آموزش نیازمند است، درک کند، تشخیص دهد و کمک کند.

مراسم تقدیر و تجلیل از راهنمایان محترم شعبه پرستار:


تایپ، ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا لژیون راهنما همسفر فاطمه لژیون سوم
عکاس خبری: همسفران نیلوفر و الهه خدمتگزاران سایت
همسفران نمایندگی پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .