سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر
در روزهای اوّل که وارد کنگره ۶۰ شدم بسیار ناامید و درتسخیر نیروهای منفی بودم به واسطهی سالها زندگی با یک مسافر ساختارهای من آسیب دیده بود در نگاه اوّل باورم نمیشد که شخصی بدون هیچ مزایایی بخواهد مرا راهنمایی کند، چنین عشق و محبتی هیچ کجا به جز کنگره یافت نمیشود چرا که راهنمایان کنگره به جایگاهی رسیدهاند که هنوز هم برای من قابل وصف نیست.
وقتی وارد لژیون راهنمای عزیزم خانم زهرا شدم آرامش و صبوری ایشان مثل بارانی بر کویر ویرانهی زندگی ام شد، آموزشهای او مرا با خود واقعیام آشنا کرد، من اوّل برای درمان مسافرم به کنگره آمده بودم امّا بعد متوجّه شدم چه قدر نیازمند این عشق و مهر بلاعوض بودم که خودم را پیدا کنم که بفهمم چقدر ویرانهام و چقدر باید خودم را بازسازی کنم.
راهنمای عزیزم شما باعث روییدن جوانههای سبز تازه بر بیابان زندگی من شدهاید، هربار که حال خرابم را به شما انتقال دادم با روی باز پذیرا شدید و با آرامش به آینده امیدوارم کردید
شما آنقدر سخاوتمند و پر از عشق بیمنت هستید که در برابر زحمات شما هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم جز قدردانی و سعی در عملی کردن درس های شما من میکوشم همچون شما در زندگی عمل کنم صبر، متانت، آرامش و ایمان شما الگوی زندگی من است از خداوند همیشه بهترینها را برای شما خواستارم و از کنگره ۶۰ هم تشکر میکنم که به من اجازه داد انسانهای نیکو در مسیر زندگی خود را پیدا کنم.
در آخر هفته راهنما را به همه راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک میگویم.
سلام دوستان زهره هستم یک همسفر
با هر زحمتی که میکشی، یک بذر امید میکاری، همچون آفتابی که در تاریکیهای ما میتابی.
زحمات شما، چشماندازی زیبا از عشق و وفاداری است و از زحماتی که برای ما میکشید قدردانی میکنیم.
خداوند را هزاران بار شاکرم که من را با مکان مقدسی به نام کنگره آشنا نمود و من را لایق قدمگذاشتن به این مکان دانست. همچنین خداوند را هزاران بار سپاس میگویم که من را با راهنمای عزیزتر از جانم، خانم زهرای عزیزم، آشنا نمود که از عصاره جانشان به من میبخشند و آموزشهای بسیار مفیدی را ارائه مینمایند که این آموزشها را در هیچ کلاس درسی، در هیچ کجای دنیا و هیچ مدرسه و دانشگاهی به من آموزش نداده و نخواهند داد.
راهنما یعنی بارانی که بیمنت همه را سیراب میکند و جانی دوباره میبخشد.
روزی که شما را دیدم جسم و جانم را غبار فرا گرفته بود نه چیزی میدیدم نه چیزی میشنیدم و نه امیدی به زندگی داشتم، و من همچون یک مسافر گمشده از راه و مسیر درست زندگی فاصله گرفته بودم و در گردابی از تاریکی گرفتار شده بودم، شما آمدید و دنیای تازهای به من هدیه کردید چراغی در دست داشتید و مرا به سرزمین نور و عشق هدایت کردید و همچون نقاشی تصویر زیباتری از زندگی را برایم رقم زدید.
حضور راهنما همچون یک چراغ راهنمایی در تاریکی شب است، که مارا به راه درست هدایت میکند و امید و شادی را در دل ما به ارمغان می آورند.
آرامش امروزم حال خوشم، سلامت جسم و روحم همهوهمه به خاطر تلاشهای بیوقفه، ایثار، و از خود گذشتگی شما بوده است. از عمق قلبم میخواهم بدانید که وجود شما برایمان یک نعمت بزرگ است. راهنمای عزیزم وجود بیکران تو را سپاس، شما آمدید مرا دلگرم زندگی کردید تا جاده پرپیچ و خم زندگی را با امید طی کنم آب حیات را جرعهجرعه در پیمانه زندگی من ریختید تا خزان زندگیام را به بهار تبدیل کنید تا بتوانم قدمبهقدم جلو بروم و به مقصد برسم، مقصدی که پر از نور و پر از عشق بود.
و در آخر هفته راهنما را به آقای مهندس و راهنمایان عزیزم خانم زهرا و خانم مریم و خانم مهدیه تبریک عرض میکنم.
رابط خبری: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر زهرا لژیون بیستوسوم
عکاس خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر الهام لژیون بیستوپنجم
ویراستاری و ثبت: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر الهام لژیون بیستوپنجم
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
125