English Version
English

وقتی کتاب ۶۰ درجه را مطالعه کردم کم کم نور امید در دلم جوانه زد

وقتی کتاب ۶۰ درجه را مطالعه کردم کم کم نور امید در دلم جوانه زد

سلام دوستان محمود هستم یک مسافر، با ۱۵ سال تخریب انواع مواد مخدر وارد کنگره شدم، یازده ماه به روش DST و با داروی OT با راهنمایی آقای حسنی سفر کردم، الان به لطف خدا نزدیک به یک سال است که از بند اعتیاد رها شده‌ام، 

با توجه به هفته راهنما در کنگره ۶۰ این هفته قشنگ را به آقای مهندس دژاکام و استاد امین و تمام راهنماهای کنگره تبریک می‌گویم، این آرامشی که امروز من دارم‌ از آموزش و عشق و محبت این عزیزان است، یادم نرفته که با چه اوضاع و احوالی وارد کنگره شدم هم از نظر جسمی و فیزیکی، هم از نظر روحی روانی به انتهای خط رسیده بودم و دیگر هیچ راه چاره‌ای نداشتم و به دنبال راه فرار از تاریکی‌ها بودم، خیلی راه‌ها را رفتم اما بن بست بود و متأسفانه با حالی بدتر از گذشته برگشت می‌خوردم و امید برای بازگشت از اعتیاد را از دست می‌دادم تا این که با مجموعه کنگره ۶۰ آشنا شدم و به عنوان آخرین راه یک بار دیگر قدم به جاده گذاشتم اما در اوج ناامیدی و حالی خرابتر از همیشه، یادم نرفته آنقدر آشفته و بی‌قرار بودم که سه جلسه اول مشاوره تازه‌واردین را هر روز به بهانه‌ای کنسل کردم و در جسله نماندم هنوز امیدی نداشتم و بین یک دوراهی گیر افتاده بودم تا اینکه جسله سوم مشاوره راهنمای تازه‌واردین به من گفت که باید راهنما انتخاب کنم، وقتی این جمله را شنیدم حالم بدتر شد خواستم آنجا را ترک کنم چون تجربه رهجو و راهنما در جای دیگری را داشتم و نتیجه نگرفته بودم حس خوبی به این موضوع نداشتم اما به ناچار قبول کردم ولی با افکار خراب و افیونی به دنبال راهنمایی می‌گشتم که از نظر جسمی و فیزیکی از من قویتر نباشد که اگر روزی بین ما درگیری ایجاد شد حداقل بتوانم از خودم دفاع کنم در حین چرخیدن برای انتخاب راهنما وقتی به لژیون یازده رسیدم راهنمای لژیون یازده نظرم را جلب کرد و همانی بود که من می‌خواستم شاید اینجا کمی خنده‌دار باشد واقعا ذهن من بیمار بود من همیشه با خودم هم درگیری داشتم چه برسد اطرافیان و اشخاصی که با آنها برخورد داشتم، 

وقتی وارد لژیون شدم بعد از آشنایی با لژیون اولین چیزی که آقای حسنی از من خواستند این بود که کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر را تهیه کنم و چند صفحه آن را مطالعه کنم و جلسه بعد در موردش مشارکت کنم وقتی که کتاب ۶۰ درجه را مطالعه کردم کمی نور امید در دلم جوانه زد و حس و حال بهتری پیدا کردم و بعد از گذشت دو الی سه ماه که در لژیون یازده بودم من تازه متوجه شدم که چقدر آدم بزرگی را برای راهنمایی انتخاب کردم و با عشق و محبتی که داشت من را زمین گیر کرد و من را مجذوب خودش کرد نمیدانم چه اتفاقی بین ما افتاد که من با کوچکترین حرفی همیشه درونم آشوب می‌شد و به هم می‌ریختم، کم کم آرام شدم یادم نمی‌رود با اولین باری که در لژیون برجک من را زد مسیر زندگی من تغییر کرد من بیشتر حواسم به اطرافیان بود که چه کاری می‌کنند تا اینکه سرم به کار خودم باشد اما خدا را شکر با اولین تلنگر راهنما متوجه موضوع شدم و مسیر خودم را پیدا کردم، امروز حس و حال خیلی بهتری دارم و این آرامش و تعادل را مدیون آموزش‌های راهنمای گرامی آقای حسنی هستم امیدوارم که در این هفته راهنما با تشکر و قدردانی از ایشان همواره به یاد داشته باشم که با عشق و محبت به من زندگی جدیدی هدیه کرد و قطعا می‌دانم که خدمتگزار بودن من در کنگره باعث خوشحالی و انرژی گرفتن ایشان می‌شود و چقدر خوب است این خدمت کردن در کنگره چون دو سر برد می‌باشد برای من، هم ادای احترام کردم به راهنمای خودم و از طرف دیگر ظرفیت و شخصیت بهتری کسب می‌کنم و زندگی زیباتری را تجربه می‌کنم و در آخر امیدوارم که با سعی و تلاش در این مسیر بمانم و با دیدن رهایی انسان‌هایی که خواستار خروج از تاریکی هستند هر روز لذت بیشتری ببرم، با تشکر فراوان از تمام راهنماهای کنگره ۶۰ مخصوصا آقای علیرضا حسنی 

ز بوسیدنی‌های این روزگار - یکی‌شان بود دست آموزگار 🙏🙏🙏🌺🌺🌺

تهیه و بارگذاری: مسافر محمود 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .