سومین جلسه از دور چهاردهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی و نگهبانی جناب مهندس و دبیری موقت آقای بابک با دستور جلسه «درختکاری» و «سی دی گیرنده» روز جمعه مورخ 96/12/4 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
دستور جلسه امروز ما در مورد درختکاری و بحث در مورد سی دی گیرنده است. همهچیز در کنگره 60 بر مبنای حسابوکتاب است؛ یعنی همهچیز بر مبنای منطق، عقلایی و تجربه میدانی بهدستآمده است، همینطوری نیست؛ مثلاً در پروتکل راجع به OT نوشتهشده که خودمصرف کننده را می نشناسیم و 10 سیسی شربت OT به او میدهیم تا بخورد، اگر دیدیم وضع او خوب است، همان را پایه قرار میدهیم و اگر دیدیم کم است، زیادش میکنیم. به عقیده شخص من و به عقیده متد D.S.T این منطقی، عقلانی و حسابشده نیست، چون ما در وهلهی اول در مسئله درمان اعتیاد با دارو سَروکار داریم، آنهم با مواد مخدر. باید آنها را کاملاً بشناسیم، آگاه باشیم و آنها را بدانیم، باید ببینیم این را که میدهیم؛ چی هست، باید ببینیم 10 سیسی شربت تریاک یعنی چه؟ ما چرا باید 10 سیسی بدهیم؟ چرا باید 17 سیسی بدهیم؟ این قضیه دقیقاً مثل این میماند که ما یک خط و مشی را بدهیم و یک سایز لباس بدوزیم که برای همه یک اندازه باشد. تنها سایز لباس که برای همه یکی است و فقط ارتفاعش را اندازهگیری میکنند؛ عبا است، بقیه لباسها اندازهگیری و سایز خاص خودش را دارد، پس بنابراین برای تجویز OT یا دادن OT باید بنشینیم، حسابوکتاب بکنیم.
دفعات قبل گفتیم که OT را برای یک نفر از 0/3 سیسی شروع میکنیم، 10 سیسی شربت OT بسیار قوی و بعضیاوقات خطرناک است. شخص 10 سیسی را میخورد، ممکن است یبوست شدید بگیرد و آسیب ببیند. منظورم این است که کنگره 60 روی آن مقداری که میدهیم مینشیند، حساب میکند که چرا باید برای فرد شیشهای با 0/3 سیسی شروع کنیم؟ چرا باید فرد دیگری 16/5 سیسی OT بخورد؟ فرد دیگری 3 سیسی بخورد؟ فرد دیگری 2 سیسی بخورد؟ چرا باید 3 روز در وعده داده شود؟ چرا 2 وعده ندهیم؟ تمام جزئیات را برنامهریزی میکند. چرا 3 هفته یکبار تیپر کنیم؟ هر هفته تیپر نمیکنیم؟ چرا هرروز تیپر نمیکنیم؟ چرا 11 ماه طول میکشد؟ چرا 10 ماه طول میکشد؟ چرا سهماهه این کار را نمیشود، کرد. برای همهی اینها دلیل و حسابوکتاب داریم؛ بنابراین به همین دلیل است که ماندگاری در درمان قابلتوجه است.
بعد میگوید: ما هم با جسم کارداریم، هم با روان کارداریم، ما با هردو کارداریم، با جهانبینی کاملاً کارداریم، ما کاملاً با افکار و اندیشه سَروکار داریم، چون مصرف مواد مخدر رابطه مستقیم با تفکر و اندیشه دارد. به عقیده من بقیه بیماریها رابطه با افکار و اندیشه دارد که به بیماریهای روانتنی یا سایکوسوماتیک طبقهبندی میشود که بیش از 150 نوع بیماری داریم که در آنجا هم تفکر و اندیشه روی بیماری اثر میگذارد ولی در اعتیاد ما خیلی، خیلی شدید کارداریم. وقتی میآییم روی اعتیاد همان جور که میگویم: چرا به یک نفر 0/2 سیسی یا 0/3 سیسی OT میدهیم؟ چرا به یکی 16 سیسی OT میدهیم؟ روی فکر کردن هم همینطور است. بعضی از بزرگان وقتی میخواهند صحبت کنند، هنوز مفاهیم ساده را نمیدانند. اگر ما بخواهیم وارد مرحله جهانبینی شویم، باید یک سری مفاهیم را قراردادی کنیم، راجع به آنها صحبت و برنامهریزی کنیم که این چی هست و چه جوری هست؟ وَگرنَه دچار یک سری مسائل میشویم. آنجاست که کنگره 60 روی جهانبینی کار میکند. وقتی روی جهانبینی کار میکند، باید کیفیت زندگی تغییر کند. به همین دلیل میبینید که روی بیدار شدن از خواب افراد کار میکند، روی ساعتی که افراد باید بخوابند، کار و بحث میکند، روی روابط فیمابین افراد با جامعه، اجتماع و دوستان کار میکند، روی معاملاتش کار میکند که چطور باید معاملاتش انجام بگیرد، روی شراکتش حساب میشود، روی ورزش او حساب میشود.
در کنگره 60 همهی افراد باید ورزش کنند؛ یعنی اگر کسی بخواهد راهنما شود، اگر رشته ورزش نداشته باشد، اجازه نمیدهند راهنما شود. اگر بخواهد به هر کاری اقدام کند، باید در کنگره 60 حتماً جزو گروه ورزشی باشد حتی به اعتقاد من، نگهبانی و دبیری را بررسی کنند که ورزش میکنند یا ورزش نمیکنند. کنگره 60 روی محیطزیست حساب میکند، روی افرادش که شما حق ندارید در اجتماع آشغال بریزد. شما آدمهایی را میبینید سوار ماشینهای آخرین سیستم شدند، در خیابان یا جاده راه میروند، در جاده شیشه ماشین را پایین میکشند و قوطی رانی را که خورند را پرت میکنند در خیابان یا جاده. آدمهای خیلی متجدد و سطح بالا میروند شمال، در جنگلها و بغل دریا زباله و آشغال میریزند. به جنگلها میروند و هر چه آشغال و پوست هندوانه است، میریزند آنجا. کنگره روی اینها حساب میکند و اینها را آموزش میدهد. کنگره 60 آموزش میدهد که محیطزیست ما خیلی مسئله مهمی است که تحت عنوان درختکاری یک هفته مطرح میشود. هر عضو کنگره 60 که به رهایی و سفر دوم میرسد، باید حتماً سالی یک درخت را بکارد. از سمت راست که وارد پارک میشوید، درختهای کاج است که فکر کنم، سه سال پیش لژیون پزشکان درخت کاشتند. هر دفعه من درختان را میبینم، یاد آن سالی میافتم که درختکاری کردیم. آنطرف جاده هم لژیون پزشکان درخت کاشته است، پس هر کنگرهای دارد، یک درخت میکارد.
الآن در تمام سطح کشور وقتی اسفندماه میشود، بستگی به منطقه و شهرستان مثلاً ممکن است در زنجان فروردینماه درختکاری داشته باشید، در بعضی استانها اول اسفند درختکاری است. بعضی استانها 15 اسفند درختکاری است، همه برنامهریزی میشود. تمام اعضای کنگره 60 در این فصل هر یک، این درختکاری رادارند که پارسال ما در تِلو که قسمت شرق تهران است، حدود 50 هکتار از تپهها را با منابع طبیعی تفاهمنامه داشتیم، در اختیار کنگره 60 گذاشت و ما درخت کاشتیم و در سراسر تابستان اعضای کنگره 60 رفتند و درختان را آبیاری کردند. تانکر میآمد بچهها هم گالنهای 20 لیتری و 10 لیتری را پر میکردند و تمام 50 هکتار درخت را آب میدادند که درختان خشک نشوند. وقتی درختکاری میکنند، معمولاً خیال میکنند، درختکاری یعنی درخت را بکار و برو، دیگر به آبیاری کار ندارند. کاشتن درخت یک درصد از زحمت درخت است، بقیه آبیاری و نگهداری از آن است، پس آنجا هم کنگره 60 کار میکند؛ بنابراین وقتی ما میخواهیم مسئله اعتیاد را حل یا درمان کنیم، باید تغییراتی در خصوصیات شخص بدهیم، درصورتیکه گاهی اوقات غیر از متد D.S.T ما میبینیم که حتی ما دردادن آن دارو دقیقاً آگاه نیستم که چقدر دارو میدهیم؟ دقیقاً آگاه نیستیم که برای چی میدهیم؟ دقیقاً آگاه نیستیم که تا کی باید بدهیم؟ اینها همه برای ما مجهول است که ما آمدیم در سیستم D.S.T تماماً برای همهی اینها ذرهذره پاسخ دادیم.
من جلسه امروز را میخواهم بگذارم؛ جلسه "پرسش و پاسخ" چون در کنگره بعضیاوقات جلسه پرسش و پاسخ داریم، اگر سؤالی در مورد کنگره 60، در مورد مدیریتش، در مورد هر مسئلهای است، بگویید. من سعی میکنم، پاسخ آنها را بدهم یا اگر من نتوانستم، پاسخ آنها را بدهم، عزیزانی که داوطلب هستند، پاسخ آنها را بدهند. قبل از اینکه به "پرسش و پاسخ" بپردازیم، من گفته بودم که راجع به سی دی گیرنده، سؤال میکنم، از خانم فرشته سؤال میکنم که حس چیست؟
پاسخ دکتر فرشته
ما یک صور آشکار داریم و یک صور پنهان داریم، حس یکی از صور پنهان ما است که از طریق آن میتوانیم، مسائل را تشخیص بدهیم
پاسخ دکتر رضا
امواج و تحریک کند که از محیط بیرونی میخواهد، درک شود، میآید در سطح حواس که حواس پنجگانه است، آنجا تبدیل به امواج عصبی میشود و از طریق گیرندهها منتقل میشود به مغز و پاسخ برمیگردد به سطح آن گیرنده. این درکی که اتفاق میافتد، به آن میگویند: حس که در سطح حواس پنجگانه است؛ البته هم در بحث صور ظاهری و صور باطنی میتوانیم، تصور کنیم.
سؤال جناب مهندس از دکتر حمید
رابطه عقل با حس چیست؟
پاسخ دکتر حمید
افرادی که معتاد هستند، حس آنها درست نیست و لذا تصمیم درستی هم نمیتوانند، انجام بدهند. در درمان ما باید روی شناخت تفکر آنها کارکنیم تا حس آنها درست شود و به حالت طبیعی برگردد.
پاسخ دکتر مجید
حس ابزار بهکارگیری قوه عقل است. ما برای تعقل به حس نیاز داریم، حسهایی که سالم و پالوده باشد و دچار ناپاکیها نباشد. ما حسهای درون را پنجتا حساب میکنیم و حسهای برون را نیز پنجتا حساب میکنیم، جمع حس است که بهفرمان عقل کمک میکند. کسی که میخواهد بهفرمان عقل برسد، باید حسهایش را در طول زمان با آموزشها پالوده کند.
پاسخ دکتر محمدعلی
بهطورکلی برای اینکه هر موجودی حضور و وجود داشته باشد، ما سه قسمت را برای آن در نظر میگیریم؛ یکی سایه است که اصطلاحاً ساختار و شکلی است که موجود دارد که میتواند؛ انسان، گیاه، حیوان یا هر چیز دیگری باشد. دوم حس است، درواقع وسیلهای که آن موجود دارد، برای اینکه با خارج و بیرون از خودش ارتباط برقرار کند و سوم محرکهای بیرون هستند؛ مثل نور و صوت اما ارتباط بین حس و عقل. درواقع حس را بهعنوان اولین مرتبه شروع قوه عقل در نظر میگیریم، نسبت این دو را میتوانیم؛ مثل عنوان کتاب و متن کتاب در نظر بگیریم.
جناب مهندس
در DST گفتم حس یک گیرنده است. بچهها گفتند که رابطه ما با جهان بیرون توسط حس است. ما هر چیزی را که دریافت میکنیم، توسط حواس دریافت میکنیم. در حقیقت رابطه حس باعقل این است که حس اولین نیرویی است که قوه عقل را به کار میاندازد. شما روی هر چیزی بخواهید تعقل کنید، اول باید دریافت کنید، اگر دریافت درست باشد، عقل هم درست تصمیم میگیرد. موضوع اینجاست که ما تفکرمی کنیم؛ بعضی چیزها مربوط به عقل است. اگر اطلاعاتی که ما میگیریم، ناقص باشد، ناقص هم تصمیمگیری میکنیم. اگر اطلاعاتی راجع به معتاد و مواد مخدر میگیریم، آن اطلاعات ناقص باشد، درست نباشد، تجویزی که ما میکنیم، دستوری که ما میدهیم، حکم عقلی که صادر میکنیم، آنهم غلط است.
حس اولین نیرویی است که قوه عقل را به کار میاندازد، قوه عشق را هم به کار میاندازد. اگر ما عاشق میشویم و به هر چیزی عشق میورزیم، اول باید توسط حواس دریافت کنیم تا بعد نسبت به آن تصمیمگیری کنیم. ازنظر عشق اول باید شما موضوع عشق را ببینی، بعد با آن رابطه برقرار بکنی، صدای آن را بشنوی، قیافه آن را ببینی و خیلی مسائل را با حس دریافت بکنی و بعد عمل بکنی. راجع به ایمان هم همین است، اولین نیرویی که قوه ایمان را به کار میاندازد؛ حس است. اولین نیرویی که قوه نفرت را به کار میاندازد؛ بازهم حس است. برای کینه اولین نیرویی که به کار میاندازد؛ حس است. حس منشأ دریافت چیزها است.
حالا راجع به DST، راجع کنگره و کار فیمابین، اگر سؤال و پاسخی است، مطرح کنید.
دکتر رضا
چون یکی از موضوعات بحث، بحث درختکاری است، احساس من این است که یکی از نکات بدیع و نویی بوده که بههرحال یک تشکیلی که اگر به شکل مستقیم نگاه کنیم، خیلی وظیفه مرتبتی در مورد درختکاری ندارد و اما وارد این بحث شده است. خود من در طی سالهایی که در کنگره بودم، سه درخت کاشتم، امروز هم که به لژیون پزشکان میآمدم، یکی از درختان کاجی که جلوی ورودی بود خاطرهای بود که تقریباً دو سال پیش بود که کاشته شد ویکی از نکات مهم است یا فرضاً در مورد جنبههای حفاظت از محیطزیست، چند سال پیش ما در پارک طالقانی لیوانهای یکبارمصرف را داشتیم که از آن زمان اعتقاد من این بود که این جمعیتی که میآیند، پارک طالقانی، اگر محیط دیگری بود و یا مراسم دیگری رفته بودند، هرروز بایستی تقریباً سه هزارتا لیوان یکبارمصرف کف پارک باشد. آن زمان هم ما نمیدیدیم، منتهای مراتب بحثی که در کنگره انجام شد؛ اینکه توزیع لیوانهای یکبارمصرف پلاستیک ممنوع شد و لیوان استیل را آوردند و هرکسی این لیوانها را خریداری میکرد و در ماشین میگذاشت و برای چای استفاده میکرد. اینیکی از نکاتی است که ما به محیطزیست و محیط پیرامون خود اهمیت بدهم، اگر محیط اطراف ما آلوده باشد و شرایط پیرامون ما شرایط درستی نباشد، ارتباطش هم با بحث سی دی گیرنده؛ این است که حواس ما هم زنگار میگیرد یا امکان اینکه ما درک درستی از طبیعت خدایی داشته باشیم را نداریم.
مهمترین نعمتی که خداوند به ما داده، بحث طبیعت است و ما ملزم هستیم که این را حفظ کنیم. نکته دیگری که وجود دارد؛ این است که کاشت درخت در خیلی از محیطها انجام میشود، من خیلی جاها دیدم که درخت را میکارند ولی بعد از سه ماه میبینید، خشکشده است. بحث فقط کاشت درخت نیست، بحث این است که شما درختی را که میکارید، آب بدهید، رسیدگی هم بکنید تا درخت رشد کند و بزرگ شود. پارسال هم که برنامه تِلو مطرحشده بود، بحث آبدهی درختان فرایندی است که درختی که حداقل توسط بچههای کنگره 60 کاشته میشود، بحث نگه داشت بعدی هم وجود دارد. به نظر من این نکته مهمی است که در کنگره وجود دارد و من ممنون هستم از بنیان کنگره که این تفکر را داشته و سرایت کرده به همهی اعضای کنگره درزمینۀ حفظ محیطزیست و پاس داشت طبیعت.
جناب مهندس
امسال درختکاری ما روز هجدهم است، جمعه هجدهم به خاطر درختکاری لژیون پزشکان تعطیل خواهد بود. عزیزانی که میخواهند در درختکاری شرکت کنند، بهاتفاق میرویم تپههای تِلو که درختکاری انجام میگیرد. از حالا میتوانند برای خودشان برنامهریزی کنند که در روز هجدهم در درختکاری شرکت کنند.
سؤال آقای عباس
ارتباط حس و مغز و نامهای دیگری که ما میگذاریم، برای این فرایند؛ تفکر یا عقل و محیطزیست و کنگره و من میخواهم اینها را به همدیگر ارتباط بدهم، بعد یک سؤالی از خدمت شما دارم اگر ما بپذیریم که اولین مرحله تفکر حس است، فردی که گرفتار اعتیاد میشود، یک پروسهای را طی میکند تا معتاد شود و در این گرفتاری میافتد. تعریفی از مغز است که مغز انسان به همان اندازهای که قادر است، حواس مختلف یا اطلاعات مختلفی که میگیرد، پروسس کند، به همان اندازه فریبکار است و میتواند همه مسائل را به نفع خودش توجیه کند. این به یک نوعی شاید در طبیعت هم وجود دارد، تستهایی که شده با بعضی نُتها رشد گیاهان تغییر میکند. با این پیشزمینه، بعدازاینکه من با این قضیه آشنا شدم، یک علامت سؤالی در ذهن من بوده و هست و آن اینکه کسانی که وارد یک مرکز درمانی میشوند و یا وارد NGO یی مثل کنگره 60 میشوند، مغز آنها هنوز قادر است که روی مراحل مختلف شناختشان تأثیر بگذارد.
سؤال من این است که کنگره 60 برای خیل عظیم انسانهایی که بیرون از این جریان قرار دارند، چه وظیفهای برای خودش قائل است؟
پاسخ جناب مهندس
کنگره 60 برای انسانهایی که بیرون از کنگره 60 هستند، فعلاً هیچ نظریه یا برنامهای ندارد، چون ما کارهایی را میتوانیم انجام بدهیم که فعلاً در حیطه قدرت ما است، گر چه یک برنامه تلویزیونی، برنامه مطبوعاتی و روزنامهای است که فکر نمیکنم اثر آنها زیاد باشد، خیلی کم است ولی بهطورکلی برای آنها برنامه خاصی نداریم. ما فقط روی قسمت درمانی افرادی که به ما مراجعه میکنند برنامه داریم. بعضیاوقات افرادی وارد کنگره میشوند و میگویند: من گاهی مصرف میکنم، میخواهم درمان شوم. میگویم: ما با گاهی مصرف میکنم، کاری نداریم. میگوید: بروم مصرفکننده شوم، بیایم. میگویم: برو هر وقت مصرفکننده شدی، بیا من قبولت دارم. حوزه ما فعلاً همینجاست.
ما گفتیم: حس اولین نیرویی است که قوه عقل را به کار میاندازد، چون عقل با تفکر بایستی تفاوتهایی داشته باشد.
آقای اردشیر
ما یک احساس داریم و یک ادراک؛ مثلاً برای دویدن پایی لازم است. گیرنده بهوسیله حواس پنجگانه ما صورت میگیرد. هر چه حواس ما دچار مشکل شوند، به همان اندازه در ادراکات ما نیز مشکل ایجاد میشود. کنگره 60 به زیبایی اینها را تبیین کرده و گفته: برای اینکه کسی بتواند بهخوبی تجزیهوتحلیل کند، باید بتواند خوب بگیرد و برای حواس پنجگانه که یکی ظاهری و یکی باطنی است، باید اینها خوب عمل کنند. وقتی خوب عمل کنند، تفکرات و تعقلات ما نیز خوب عمل میکند. شاید در ابتدا ما درک نکنیم و احساس کنیم که باید اول تفکر کنیم ولی وقتی ریز نگاه کنیم، متوجه میشویم که اول باید ادراک و بعد حواس صورت بگیرد. بعد احساس تبدیل به ادراک میشود، ادراک هم تبدیل به تفکر و تجزیهوتحلیل میشود.
اما درزمینۀ درختکاری که صورت میگیرد، شاید کنگره 60 از نادرترین NGO هایی است که وارد چنین مرحلهای شده و اعضای خود را طوری تربیت میکند تا بتوانند به محیط پیرامون خود احترام بگذارند. اولین مرحله احترام این است که من بتوانم بهزیستی مکانی که هستم را خودم به دست بگیرم، آشغال نریزم و یکچیزی هم به آن اضافه کنم. بیاییم در روز درختکاری، درختی بکاریم و از آن محافظت کنیم.
سؤال دکتر محمد
با توجه به چهار ساختاری که در کنگره وجود دارد و در جلسات مختلف در مورد ایجنت، مرزبان، نگهبان، دبیر و بقیه موارد گفته میشود، برای من شجره ساختاری کنگره 60 مبهم است، اگر ممکن است این چارت تشکیلاتی را توضیح دهید و اینکه در این چارت تشکیلاتی چگونه میشود، حرکت کرد و نحوه انتخابات این افراد چگونه است که ساختار کلی را به ما بدهد و درک بهتری از ساختار کنگره داشته باشیم؟
پاسخ جناب مهندس
قبل از اینکه پاسخ را بدهم، عزیزان سعی کنید در مشارکتها شرکت کنید تا موقعی که در مشارکتها شرکت نکنید، ارتباط شما برقرار نمیشود؛ برای مثال عباس چندین وقت است که میآید به کنگره ولی من هیچ آگاهی در مورد او نداشتم ولی الآن میدانم که اسمش عباس است، میدانم رشتهاش مهندسی است. ارتباط برقرارشده و الآن کاملاً او را میشناسم. بقیه هم همینطور باید مشارکت کنند، استاد جلسه شوند، دبیر شوند، در مشارکت شرکت کنند تا این ارتباط قویتر شود، چون صحبت کردن، خودش هنر است، استاد شدن دل و جیگر میخواهد، میخواهید دبیر شوید، همینطور، باید گزارشها را بنویسید.
اگر بخواهم پاسخ شمارا بدهم، باید در نظر بگیریم که در کنگره 60 الآنه ما بیش از 2000 نفر کارمند داریم، منظورم از کارمند، کسانی است که کار میکنند. در کنگره 60 افرادی داریم که کار میکنند و همهی اینها آن تایم هستند و هیچکدام حقوقبگیر نیستند. در کنگره 60 فقط 20 نفر در امور مالی کار میکنند، هفتهای چهار روز هم کار میکنند، حجم کار هم روزی 8 ساعت است؛ البته همه داوطلب هستند و هیچکدام یک قِران حقوق نمیگیرد.
در کنگره 60، میبینید که واژههای جدیدی داریم، واژه داریم نگهبان، واژه داریم مرزبان، واژه داریم دیدهبان، واژه داریم؛ مثل مسافر مثل همسفر. این سؤال است که چرا این واژهها را انتخاب کردم؟ چون یک سری از واژهها قدرت خودشان را از دست دادند، معنای خودشان را از دست دادند، مفهوم خودشان را از دست دادند حتی اعتبار خودشان را از دست دادند. وقتی شما به یک مصرفکننده میگوییم: معتاد! از صد تا فحش هم بدتر است، جمله قشنگی نیست و بار منفی زیادی دارد؛ بنابراین در کنگره از واژه مسافر استفاده میشود، کسی که با او میآید، به او همسفر گفته میشود. وقتی میگوییم: مدیر یا رئیس، الآن همین جلسه رئیس ندارد، جلسه نگهبان دارد، نگهبان با رئیس فرق میکند. ما در کنگره اصلاً رئیس نداریم، ما یک نگهبان داریم، یک استاد داریم، یک دبیر داریم. دبیر که مینویسد، استاد هم جلسه را میچرخاند. شاید گروههای دیگر به نگهبان، رهبر گروه یا رئیس گروه میگویند ولی ما در کنگره از لغت رهبر و رئیس استفاده نمیکنیم، از لغت نگهبان استفاده میکنیم، تمام جلسات ما از واژه نگهبان استفاده میکنند. نگهبان یعنی محافظ، باید از افراد حفاظت کند، باید نگهداری کند. یک نگهبان جلسه باید مراقب افراد باشد، مراقب سفر اولیها باشد، مراقب جلسه باشد. نگهبان، نگهدارنده است، شاید مثال خوبی نباشد ولی میگویند: در مثال هیچ مناقشهای نیست! مثل یک چوپان که نگهبان گله است، نگهبان است باید حفظش کند، رئیسش نیست. خوب از پیامبران نیز به چوپان اطلاق شده است، مسئله منفی نیست؛ بنابراین آنجا از واژه نگهبان استفاده میشود؛ یعنی محافظت کند. کسی هم که نگهبان است، باید بداند که رئیس نیست، باید نگهداری کند، باید حفظش کند. من که نگهبان لژیون پزشکان هستم، باید این لژیون را نگهداری کنم، باید حفظش کنم نه اینکه بخواهم فرمانروایی و فرماندهی کنم، باید حفظش کنم، باید جمعوجورش کنم.
ما در کنگره اعضای هیئتمدیره نداریم ما دیدهبان داریم. اگر بخواهم راجع به این ساختارها صحبت کنم، یک سی دی هست که ساختارها را میگوید ولی بهطورکلی کنگره 60 مدیریتش مثل درخت میماند، از بالا به پایین نیست، در رأس هرم نیست، در ته هرم است یا هرمش معکوس است. پایین ریشه است که ریشه بنیان کنگره و نگهبان کنگره است که تصادفاً در شروع کنگره 60 بنیان و نگهبانش یکی است. تنه درخت دیدهبانهای کنگره هستند،14 نفر هستند،14 نفر از مسافران و همسفران انتخاب شدند، در طول سالها و انتخاب آنها هم انتخاباتی و رأیگیری نبوده است. روز اول که من شروع به کارکردم، اولین دیدهبان را خودم انتخاب کردم که شدیم 2 نفر. نفر سوم را ما 2 نفر انتخاب کردیم، نفر چهارم را ما 3 نفر انتخاب کردیم تا اینکه دیدهبانها شدند؛ 8 نفر. هر که داوطلب میشد، این 8 نفر شور میکردند، بررسی میکردند و نفر نهم را به گروه میآوردند. به این صورتبین خودشان تا برسد به عدد 14 نفر. تمام قوانین کنگره 60، تصمیمگیریهای کنگره 60، همهچیز کنگره 60 در دست این 14 نفر است که در رأس آنها نگهبان کنگره قرار دارد، پس این 14 نفر سیاست گزاری کنگره 60 را برنامهریزی میکنند، حقوقبگیر هم نیستند؛ یکی دیدهبان راهنماها است و تمام راهنماهای کنگره 60 زیر نظر دیدهبان راهنماها است. یکی دیدهبان همسفران است و تمام همسفران زیر نظر او هستند. یکی دیدهبان خانمهای مسافر است، یکی دیدهبان مرزبانها است. هر رشته اینها در رأس یک دیدهبان دارد که هر یک ماهی، چهلوپنج روزی، سههفتهای یکبار، دورهم مینشینند، یک جلسهای تشکیل میدهند و تمام مسائل کنگره را بررسی میکنند که شعبه اضافه کنیم، اضافه نکنیم، چهکار کنیم، چهکار نکنیم. تمام تصمیمات در دست آن گروه است، فقط دست نگهبان کنگره 60 نیست، اینها اسمشان دیدهبان است؛ یعنی باید نگاه کنند، باید ببینند. از نگاه بیرون شاید مفهومش اعضای هیئتمدیره باشند ولی اینجا عنوان مدیر و اعضای هیئتمدیره نیستند؛ دیدهبان یعنی کسی که باید ببیند، دیدهبان راهنما باید تمام راهنماهای کنگره را ببیند و رؤیت کند که چهکار میکنند.
ما هر شعبهای را که بخواهیم، بچرخانیم، در هر شعبه 300 نفر،400 نفر آدم هست، چه کسی میخواهد، آن را بچرخاند؟ درگذشته یک نفر را میگذاشتیم، رئیس آن شعبه، یک سال آن شعبه خوب بود، یک سال که میگذشت، رفیقبازی و این داستانها شروع میشد. همان سیستمی که در بیرون است، این داستانها در شعبه شروع میشد، گروه به رفقا و خواص و عوام و اینها تقسیمبندی میشد. این است که برای اینکه نمایندگیها را بچرخانیم، سیستمی را طراحی کردیم که هرسال، هر 14 ماه یکبار انتخابات میکنیم،8،7 نفر از این اعضاء بارأی گیری افراد، بهعنوان مرزبان انتخاب میشوند و شعبه را میچرخانند. الآن این پارک طالقانی را چه کسی میچرخاند؟ خیال میکنید، من میچرخانم؟ من اصلاً کاری به پارک طالقانی ندارم. من صبح میآیم خدمت شما، یک چای میخورم، کارهایم را هم میکنم، بعد هم میروم، رهاییها را میدهم، بعد میروم خانه، من پارک را نمیچرخانم.
پارک انتخابات شده، سالی یکبار، کسانی که داوطلب مرزبانی هستند، کاندید میشوند و طبق قوانین خاص، مرزبان میشوند. تعیین صلاحیت هم اصلاً نمیشوند، هر کس واجد شرایط است، فوری میگذارند، تحت عنوان مرزبانی شرکت کند. میگویند: خود بچهها باید تصمیمگیری کنند که خوب است یا بد. هرچی هست، خود بچهها باید تصمیمگیری کنند، اگر بد هم باشد، اسمش را میدهند که برو جزو کاندیداها بشو! خود بچهها باید انتخاب کنند، پس آنها شعبه را میچرخانند. الآن دو نفر خانم مال همسفران هستند و شال زرد دارند. حدود 6،5 نفر آقایان هستند که یک نفر از همسفران آقا است. یک گروه 9،8 نقره هستند و پارک را میچرخانند، به مدت 14 ماه، بعد از 14 ماه یک گروه دیگری میآید. هر کس فقط 2 بارمی تواند در انتخابات مرزبانی شرکت کند.
در رأس مرزبانان، یک نفر ایجنت است، ایجنت یعنی مأمور. ما پروایی نداریم که لغت فرنگی باشد، خارجی باشد. شما یک لغت پیدا کنید که مفهوم خاصی را برساند، چون فارسی هر چی بگذاریم، یک برداشت دیگری میشود. معمولاً فدرال را میگویند: ایجنت. ما هم در کنگره ایجنت را به کار میبریم، تقریباً ایجنت راهنمای مرزبانان است؛ اینکه مرزبانان از اصول خارج نشوند و در خط باشند. ایجنت مثل راهنما و بزرگتر میماند.
در سی دی ساختار کنگره 60، میتوانید کنگره 60 را بررسی کنید. ساختار کنگره 60 از هیچ جا گرفته نشده، از هیچ مدلی الگوبرداری نشده، تمام، برنامهریزی خودمان بوده حتی لژیونها و مرزبانها، همه برای اولین باری است که به این صورت انتخاب و برنامهریزیشده است و برای اینکه سابقه ذهنی و معنی دیگری نداشته باشد و بهجای دیگری کشیده نشود، به همین دلیل تمام واژهها از اینها انتخابشده است؛ مثلاً واژه توبه، وقتی میگویید: توبه، فوری همه میگویند: توبه گرگ مرگ است و کلی راجع به توبه در ذهن ما است ولی کنگره از این لغت استفاده نمیکند، بهجای توبه میگوید: بازگشت یعنی بازگشت از ضد ارزشها که همان معنی را دارد. انتخاب واژهها در کنگره 60، همه واژههای نو و جدیدی است که از خودشان آن واژهها شروع به کارکردند.
سؤال دکتر فرهاد
دوست داشتم از تجربیات کنگره 60 که در جهت احیاء و راهنمایی بیماران معتاد استفاده میشود، حداقل کنگرهای تشکیل میشد، در رابطه با احیاء محیطزیست. احیاء بیماران اعتیاد یک جمعیت محدودی را در نظر میگیرد ولی محیطزیست، شامل همه میشود؛ چه دوست، چه دشمن، چه موافق چه مخالف، چه خوب، چه بد. همهی ما از این هوا استفاده میکنیم.
مسئله دیگر اینکه آموزش در این کشور واقعاً سیاه است، کسی که مدرک و سواد کشاورزی دارد، زمین ندارد و کسی که زمین دارد، سواد کشاورزی ندارد؛ مثلاً دیده میشود که جهت موافق شیب زمین تراکتور را میرانند که باعث میشود، هم خاک شسته شود و هم آب وارد زمین نشود. اگر آموزش باشد و در کنار آموزش قوانین باشد، میتواند کمککننده باشد. اگر میشود یک کنگره یا مشاوری در جهت آموزش کشاورزان و کسانی که دستاندرکار محیطزیست هستند، تشکیل شود؟
پاسخ جناب مهندس
بچههایی که برای درختکاری میروند، آموزش میبینند، چون از خود منابع طبیعی استاد میآید و برای کسانی که اُردوبان مخصوص درختکاری هستند، کلاس میگذارند و برنامهریزی میکنند، از طریق منابع طبیعی و جهاد به این افراد آموزش میدهند که چطور درخت بکارند و چطور آبیاری کنند ولی بهطورکلی در کنگره ،کار ما از اول روی درمان بوده و اینها در حاشیه انجام میگیرد، به قول ضربالمثل فارسی، ما نمیتوانیم با یکدست، دو تا هندوانه برداریم. این تخصص ما نیست، کار ما نیست حتی در کنگره 60 خیلی از افراد میگفتند: بیایید برای بچهها کار پیدا کنیم، گفتم: ما کار برای بچهها پیدا نمیکنیم، کار پیدا کردن کار ما نیست، باید به یک NGO دیگر که مخصوص کاریابی باشد، بدهیم. مثلاً میگفتند: بیایید ازنظر مالی به بچهها کمک کنیم، میگفتم: کار، به ما هیچ ربطی ندارد، کار ما فقط درمان است.
در کنگره 60 تمام تمرکز ما مثل پیکانی که از کمان پرتاب میکنی و مستقیم تمام نیرویش در یک نقطه است، کنگره 60 هم باید تمام نقطهاش روی این قضیه باشد؛ مثلاً فرض کنید، اگر ما برای بچهها کار پیدا کنیم یا ازنظر مالی به آنها کمک کنیم، به اعتقاد من همهی اینها نامشروع است. باید تمام حواسمان روی قضیه درمان باشد و لا غیر. ورزش در حاشیه کنگره 60 است، درختکاری در حاشیه است و در تخصص ما نیست، بعد ما میترسیم از کار خودمان وابمانیم، فعلاً تمام انرژی را گذاشتیم روی درمان.
سؤال دکتر محسن
سؤالی که گاهی در استفاده از سیدیها و متون آموزشی به ذهن من میرسد؛ این است که بعضی وقتها درک سیدیها برای من مشکل و مطالب پیچیده است که با حضور در جلسه مقداری مطالب برای من آشکار و پیچیدگی آنها رفع میشود.
سؤال من این است که با توجه به اینکه کنگره 60 همیشه تأکید دارد که سیدیها و متون آموزشی، برای تمام افراد و تمام سطوح طراحی میشود، آیا در کنگره سطر بندی و استفاده از سی دی وجود دارد؛ یعنی کسانی که تازهوارد کنگره میشوند تا این مدت میتوانند از این سیدیها استفاده کنند؟ یا اینکه برنامهای برای این قضیه وجود دارد؟
پاسخ جناب مهندس
در کنگره 60 هیچگونه سطر بندی نیست، هر موقع ما خواستیم، سطر بندی کنیم، دچار یک سری مسائل شدیم و آفتش بیشتر شد؛ مثلاً درگذشته گفتیم: ما بیاییم درمان را تخصصی کنیم! مثلاً یکی میشد، راهنمای هروئین و فقط به هروئینیها برنامه میداد، اتیکت هم داشت. یکی راهنمای حشیش بود، یکی راهنمای تریاک، یکی راهنمای اِکس یعنی تخصصی کردیم، بعد دیدیم، داریم با یک فاجعه، مواجه میشویم چون هروئینیها همه جمع شدند، یکجا، یک مکافات عجیبوغریبی درآمد و صلاحیت یکجور دیگری شد ولی بعد گفتیم: این ضررش بیشتر است، بگذارید در هم باشند. وقتی در هم بودند، یک سری سنها بالاتر بود، تریاکیها سن دارتر بودند، اینها جوانتر بودند، از تجربه آنها استفاده میکردند، اینها از انرژی آنها استفاده میکردند، وضع خیلی متعادلتر شد.
الآن در کنگره 60 همینطور است. شما وقتی وارد لژیون میشوی، کسی که سه سال، چهار سال رهایی دارد، در لژیون است، کسی هم که تازه میآید، وارد لژیون میشود. ما هیچ تقسیمبندی نداریم، اوایل هم سی دی را گوش میکند، یک مقدارش را میفهمد ولی بقیهاش را دو، سه سال بعد میفهمد؛ البته برنامهریزی کردیم که تا دو، سه ماه اول، افراد سیدیهای مقدماتی را گوش کنند، استفاده کنند تا بعد یواشیواش برنامهریزی کنند. داریم این کار را انجام میدهیم ولی هنوز موفق نشدیم که این کار را انجام بدهیم. دو، سه تا سی دی هست که اول به آنها میدهیم ولی بقیه نه! همه داخل هم است؛ البته ما در کنگره 60 بیسواد، پذیرش نمیکنیم، کسی که سواد نداشته باشد، پذیرش نمیکنیم، میگوییم: برو سواد یاد بگیر، بعد بیا. ممکن است شما بگویید: این بد است ولی بههرحال ما این کار را انجام میدهیم، میگوییم: حتماً باید خواندن و نوشتن بلد باشد.
در لژیون ممکن است یکی فقط سواد خواندن و نوشتن بلد باشد، یکی هم ممکن است دکترای فیزیک اتمی باشد. راهنما هم ممکن است، سیکل باشد، کلاس نُه باشد. اینها ردهبندی و تقسیمبندی ندارد، چون ما اینجوری حساب میکنیم، وقتی ما میخواهیم کوهی را بالا برویم، یک راهنما داریم که میگوید: از کجا برو، از کجا نرو. لازم نیست که راهنما حتماً دکترای فضایی داشته باشد، کسی هم که پشت سر او میآید، میخواهد تحصیلکرده باشد، میخواهد سرمایهدار باشد، باید همان راه را برود و حرف او را گوش کند.
سعی ما این است که یک سری سطر بندی کنیم. مهمترین چیز در کنگره 60، متد D.S.T است. متد D.S.T پایه و اساس کنگره 60 است، اگر متد D.S.T نباشد، ما ورزش داشته باشیم، عرفان داشته باشیم، هر چیز داشته باشیم، نمیتوانیم به نقطه درمان برسیم. خیال نکنید، چون کنگره 60 خانوادهدرمانی دارد، ورزش دارد، جهانبینی دارد، موفق است. ما موقعی موفق هستیم که مسافران ما در سفر اول نشئه باشند، نرمال باشند نه زیاد خراب باشند نه خام باشند، مواد به مقدار لازم به آنها برسد، تعادل روحی و روانی آنها را برقرار کند؛ یعنی مرکز همهچیز D.S.T و شربت OT است؛ یعنی 90 درصد، متد D.S.T و OT است. اشتباه نکنید که چون ما خانوادهها را درمان میکنیم، چون ما ورزش داریم، چون من وادی درس میدهم، موفق هستیم، اصلاً به اینها ربطی ندارد، اگر متد D.S.T نباشد، شربت OT نباشد، یک ساعت نمیتوانیم، اینها را جمع کنیم، چون شربت OT مصرف میکنند، روی تعادل هستند، وقتی میگوییم: ورزش کنید؛ میگویند: چشم، چون دارو مصرف میکنند، در تعادل هستند، شب هم شش، هفت ساعت خوابیده، وقتی میگوییم:5 صبح بیا پارک! میگوید: چشم. خانواده را بیار! چشم، بیا ورزش کن! چشم، این کار را بکن! چشم، مرتب باش! چشم. وقتی مصرفکننده خمار است، مثل دینامیت و کوکتل مولوتوف میماند، اصلاً نمیشود با او حرف زد، با کوچکترین چیزی پرخاش میکند و همهچیز را به هم میریزد.
دکتر مکری میگفت: چند سال پیش در اینکاس، کسانی که متادون مصرف میکردند، ده بار دربها را شکستند، درگیری درست کردند، مأمور جهاد آمد. ولی از کنگره 60، هزار و پنج نفر هر هفته، مرحلهبهمرحله میرفتند، 1000 نفر روی پروتکل درمان D.S.T و شربت OT بودند، ما یک درگیری در اینکاس نداشتیم، بروید از نگهبان آنجا بپرسید. مثل بچه آدمیزاد داروی خودشان را میگرفتند و میرفتند، چون روی تعادل بودند و حالا هم ما همین کار را در کلینیکها انجام میدهیم. نگویید که این درمان، چون مهندس هست و خانواده دارد، ورزش دارد، گروه دارد، نفر دارد و راهنما دارد، جواب میدهد نه! شما همین برنامه را دقیقاً در کلینیک اجرا کنید، کاملاً جواب میگیرید.
الآن کلینیکهایی که لژیون دارند، همهی آنها موفق میشوند و به نتیجه میرسند حتی آقای دکتر رسولی که دکترای فیزیولوژی ورزش است، در دانشگاه کلاس و گروه تشکیل داده، او هم موفق شده و رهاییهایش را میآورد. پس این کاری که ما به رهایی میرسانیم، حتماً در کلینیک هم قابلاجرا شدن و پیاده شدن است. امیدوارم همهی شما این کار را انجام بدهید.
رهایی های کلینیک اهورای دکتر رضا به کمک راهنمایی، مسافر مهدی
مسافرمحمد رضا، آنتی ایکس مصرفی؛ تریاک، روش درمان؛ (D.S.T)، داروی درمان؛ شربت OT، مدت سفر؛10 ماه و 21 روز
مسافر رضا ،آنتی ایکس مصرفی؛ تریاک،روش درمان؛ (D.S.T)، داروی درمان؛ شربت OT،مدت سفر؛ 14 ماه و 8 روز
مسافر سعید،آنتی ایکس مصرفی؛تریاک، روش درمان؛ (D.S.T)، داروی درمان؛شربتOT، مدت سفر؛17 ماه
دریافت گل رهایی از دستان پر توان جناب مهندس
حضور و غیاب پزشکان:
مرزبان کشیک
تهیه کننده و وبلاگ نویس: مسافر علیرضا نیکروش
- تعداد بازدید از این مطلب :
4630