به نام قدرت مطلق الله
گفتگو با راهنمای محترم مسافر محمد
با سلام و عرض تبریک به مناسبت هفته راهنما؛ لطفاً خودتان را به رسم کنگره معرفی کنید؟
سلام دوستان، محمد هستم یک مسافر. تخریب: هفت سال. آنتی ایکس مصرفی: تریاک و قرص. روش درمان:DST. داروی درمان: شربت OT. یازده ماه سفر کردم، به کمک و راهنمایی آقای علیرضا فدایی. در ادامه سفر سیگار داشتم و ده ماه ۲۱ روز سفر کردم، با راهنمایی آقای علیرضا فدایی. رهای از بند مواد: ۶سال، و رهایی از بندسیگار: ۵ سال
مهمترین دلیل شما برای شرکت در آزمون راهنمایی چه بود و چه احساسی بعد از قبولی در آزمون داشتید؟
مهمترین علت زمزمهها و حس خوبی بود، که ازقبل در ذهنم وجود داشت. دیگران کاشتند و ماخوردیم، ماهم باید بکاریم دیگران بخورند. این موضوع حس خوبی به انسان میدهد. من هميشه قبل از کنگره، دوست داشتم حس خوب به دیگران بدهم و به آنها کمک کنم، به خاطر همین مسئله، وقتی به کنگره آمدم و درمان شدم، اتفاق بزرگی که برای من افتاد؛ این بود که حس کمک کردن، باعث شد که من راهنما بشوم و بعد ازاین که راهنما شدم، متوجه شدم تمام بار مسئولیت و کمک، در واقع برای آموزش خود من است. چیزی که من دارم می کارم به خودم کمک میکند و ریشههای خودم را قویتر میکند و آرامش بیشتری در زندگی من ایجاد مینماید.
چه مدت از زمان تشکیل لژیون شما می گذرد و چه حسی نسبت به این جایگاه دارید؟
تقريباً دوسال است که از تشکیل لژیون من میگذرد. قبل از اینکه بخواهم لژیون بگیرم، کسانی که لژیون داشتند بیان می کردند، که بار آموزشی بسیار بالایی دارد. وقتی من هم لژیون را تحويل گرفتم، دیدم همینطور است و از تک تک نفرات لژیون، حتی آنهایی که تازه وارد هستند آموزش می گیرم. طبق فرمایشات آقای مهندس؛ با ارزش ترین چیزها در دل تاریکیها است، گنج در دل خرابهها ست، همینطور که من به آنها آموزش می دهم آنها هم با تجربههایشان به من می آموزند.
بزرگ ترین موهبت این جایگاه برای شما چیست؟
حس لیاقت است، که هر جایی به ما نمی دهند. در بیرون از کنگره هم به ما می گفتند که انسان لايق همه چیز است، ولی هیچ بستری وجود نداشت. وقتی خداوند فرمان ورود به کنگره را صادر کرد، با آموزشهای مهندس عزیز ياد گرفتیم و فهمیدیم، که حس لیاقت بسیار با ارزش است.
چه انتظاری از رهجوهایتان دارید؟
اولین انتظار من اين است که رهجوی کنگره باشند، نه رهجوی لژیون. به دلیل اینکه درمان ما جمعی است، انتظار من از رهجو هایم این است؛ که جستجو گر باشند و فعالیتهای ورزشی و اجتماعی خود را در محیط کنگره افزایش دهند. آموزشهای خود را کاملتر کنند و مهمتر ازهمه این است که به درمان برسند. نکته حائز اهمیت، رعایت کردن قوانین و حرمت های کنگره است، چون اگر قوانین وحرمت ها را رعایت نکنیم به درمان واقعی نخواهیم رسید و اگر هم برسیم، آسیب خواهیم دید. دوم اینکه؛ با تلاش و کوشش در پیشبرد اهداف کنگره کوشا باشند.
از سختی های این جایگاه بفرمایید؟
وقتی پذیرش انسان پایین باشد، شرایط سخت به نظر می رسد. اگر یک راهنما، پذیرش بالایی داشته باشد، در بدترین شرایط لذت خواهد برد، چون میخواهد آموزش بگیرد. در مسیر کنگره، یک راهنما به قدری انرژی می گیرد، که هیچ دشواری را حس نمی کند.
در ابتدای ورود به کنگره، آیا تصور می کردید که راهنما شوید؟
من در اوایل ورود به کنگره، فکر نمیکردم حتی بتوانم صحبت کنم، چون فردی کاملاً منزوی و گوشه گیر و درونگرا بودم، ولی بسیاری از مشکلاتم، حل شد. به یاد می آورم راهنمای عزیزم، آقای علیرضا فدایی؛ به زور از من مشارکت میگرفت و خیلی وقت ها از دست من ناراحت میشد؛ ولی آرام آرام، با مشارکت نمودن و حضور در جایگاه های مختلف، مشکلاتم برطرف شد. قبل از راهنما شدن، نوزده ماه در واحد O.T خدمت کردم. جایگاه های دبیری، نگهبانی و... را نیز تجربه کردم. در کنگره میگویند؛ باید از خدمت های کوچک شروع کنیم. این اتفاق، ذره ذره برای من رخ داد و یک شخصیت دیگری متولد شد.
زیباترین و بهترین تعریفی که از راهنما دارید را بفرمایید؟
من اگر بخواهم دلی حرف خودم را بزنم، یک راهنما واسطه ای است، بین خداوند و انسانی که به کنگره می آید. خیلی جا ها می گویند: خداوند، دست و زبان ندارد که به بنده خودش راه را نشان بدهد. این مسئله برای من بسیار باارزش است.
چگونه با کنگره آشنا شدید؟
توسط یکی از دوستانی که در کنگره به درمان رسیده بود. اولین روزی که وارد کنگره شدم و خودم را به عنوان تازه وارد، معرفی کردم، حس بسیار خوبی به من دست داد و همیشه دعاگوی آن دوست عزیز هستم.
چه جایگاه های خدمتی را در کنگره تجربه کرده اید؟
در قسمت OT، دبیر، نگهبان، لژیون سردار، راهنمای درمان اعتیاد و راهنمای در مان سیگار.
به عنوان کلام آخر؛ اگر صحبتی دارید بفرمایید.
هفته راهنما را در رأس به اولین راهنمای کنگره ۶۰، آقای مهندس، خانم آنی، استاد امین، خانم شانی، خانم کماندار، و کلیه دیده بانان و کلیه اعضاء کنگره ۶۰ تبریک میگویم. حسم این است؛ که ما اینجا هستیم تا راه و روش، بهتر زندگی کردن را یاد بگیریم و در رأس عشق را یاد بگیریم و به ارامش برسیم.
تایپ و مصاحبه: مسافر حسن
ویرایش و بارگذاری: مسافر مهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
233