«یا رزاق»
سخنان ماندگار مهندس دژاکام: «اگر بدانیم که هستان، جایشان را به نیستان، که هست خواهند شد، میدهند؛ همه قضایا متفاوت خواهد شد.»
«بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم»
دوستان جمع عشق و محبت، نگاه مهربانتان را به خواندن دلنوشته صمیمی و آموزنده همسفر الهه عزیز (لژیون پانزدهم) عضو لژیون سردار ۱۴۰۲، دعوت مینماییم.
سلام دوستان الهه هستم همسفر علی
«آنها که در رنجند را دوست بدارید و یاری برسانید؛ هر که به وسعش؛ یکی به وسع ناچیز، با تن و مال و خاک، یکی به وسع عظیم، با روح و جان. از عشق و بخشش، کسی کم نمیشود. آنچه که کم میشود کبر و خودپرستی است.»
خدا را شاکر و سپاسگزارم بابت توفیق و اجازه حضور در لژیون سردار که درسفر اول به من داده شد که شاید بتوانم قطرهای باشم در اقیانوس بیکران و پر از آرامش و بخشش کنگره.
من خیلی خوشحالم که اوایل ورودم خدا من را با بخشیدن مال آزمایش کرد؛ قبل از کنگره آدم بخشندهای بودم؛ ولی وقتی جایی کم میآوردم اما و چرا میگذاشتم جلوی بخشیدنم! که اگر مثلاً آنجا کمک نمیکردم، اینجا برای من مشکل پیش نمیآمد! ولی وقتی در جلسات لژیون سردار شرکت کردم و مشارکت و حالِ خوب افرادی را دیدم که با تمام وجودشان از حالِ خوش و برکت بخشش در زندگیشان صحبت میکردند، جذب این جلسات شدم.
من در روز جشن گلریزان توفیق نداشتم که حضور داشته باشم، با اینکه از هفته قبل برنامهریزی کرده بودم، خیلی ناراحت بودم؛ ولی خدا را شکر پنجشنبه در کارگاه عمومی که شرکت کردم، باز هم جشن گلریزان ادامه داشت و من خیلی خوشحال شدم که توانستم تعهد امضا کنم و عضو لژیون بشوم؛ بعد از دو ماه توانستم مقداری دیگر از تعهّدم را با پسانداز خودم پرداخت کنم؛ چون با خدا عهد بسته بودم که این پرداختی را خودم انجام بدهم و از درآمد مسافرم نباشد؛ بعد از مدتی خیلی نگران بودم که اگر نتوانم پرداخت کنم؟! این القای نیروی منفی بود!
دائم با خدا صحبت میکردم: خدایا نکند شرمنده بشوم! قبلا یک وام پنج تومانی داشتم؛ ولی اصلا فکر نمیکردم حالا حالاها اسم من در بیاید! قبلا خیلی دعا میکردم که اسم من دربیاید تا وسایل خانه یا طلا بخرم! ولی نمیشد! اما با کمال ناباوری همان روز قرعهکشی از خدا خواستم اگر امروز اسم من دربیاید، من تعهدم رو به کنگره ادا میکنم؛ خدا را شکر خواسته من محقق شد و کلام یک عزیزی در گوشم تداعی شد: تو اراده کن و وارد لژیون سردار شو، بقیه راه را بسپار به خود استاد سردار؛ چون وقتی در مسیر صراط مستقیم بخواهیم به دیگران کمک کنیم و قدمی برداریم، نیروهای الهی از زمین و آسمان به کمک و یاری ما میآیند تا آن خواسته محقق شود.
خدا را شکر کمتر از چند ماه تواستم بدهی خودم را کامل پرداخت کنم؛ بعد از پرداخت آن، آرامشی عجیب در وجودم دریافت کردم که این همه سال دنبالش میگشتم؛ ولی پیدا نمیکردم.
روزی هزاران بار خدا را شکر میکنم و امیداورم سالهای دیگر دنوری را تجربه کنم؛ در سال جدید خودم را محک زدم که آیا میتوانم باز هم ببخشم؟ سالهای قبل در ایام خانه تکانی وسایلی که نو بودند؛ ولی لازم نمیشد، دلم نمیآمد به کسی بدهم و ببخشم! ولی امسال بخشیدم، بدون اینکه فکرکنم و این باز هم از معجزات لژیون سردار است که قدرت بخشیدن واقعی را یاد گرفتم.
بهنظر من این مکان مقدس اولین و بهترین جای دنیا است که میبخشی و حال و احوال درونت عالی و پر از حس خوب میشود.
امیدوارم همه ما بتوانیم ببخشیم؛ چون انفاق، دل بزرگ میخواهد نه ثروت
متشکرم که مشارکت من را مطالعه کردید.
نويسنده و تایپ: همسفر الهه، رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پانزدهم)
ویراستار: همسفر نرگس، رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون دوازدهم) و همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون یک)
ارسال: همسفر اعظم، رهجوی همسفر اعظم
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
119