جلسه دهم از دوره بیست و چهارم کارگاههای آموزشی نمایندگیایمان ویژه همسفران به استادی راهنما همسفر رویا، نگهبانی همسفر مژگان و دبیری همسفر اعظم با دستور جلسه وادی دوم و تأثیر آن برروی من در روز سه شنبه مورخ چهارم ادردیبهشت سال ۱۴۰۳ رأس ساعت 17:00آغاز به کارکرد
خلاصه سخنان استاد:
الهی شکرکه اذن الهی صادر شد و در این جایگاه قرار گرفتم تا آموزش بگیرم از ایجنت شعبه، مرزبانها، نگهبان و دبیرایشان که این فرصت را در اختیار من قرار دادند، تشکر میکنم. اگر در مسیر باشیم حتی بیرون از کنگره، بزرگترین جایگاه که به آن افتخار میکنیکم همان جایگاه همسفری میباشد. این است که تو را وصل به کنگره کرده است وآموزشهایی که در لژیون فرا گرفتهایم در بیرون از کنگره کاربردی میکنیم و الهامات ما را حفظ میکند. دستور جلسه وادی دوم میباشد و دو قسمت دارد قسمت اول هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، میگوید هیچ مخلوقی ( هیچ جنبندهای ) نگفته است فقط انسان از نباتات، مایعات، جامدات و هر موجودی که در هستی است و جریان دارد، حرکت میکند یک کاری بر عهده او است.
هیچ جنبندهای بدون هدف خلق نشده است مثال اگر یک قند را در گوشهای قرار بدهید بعد از چند ثانیه متوجه میشوید که تعداد زیادی مورچه به دور آن جمع شدند و هر کدام تکهای از آن را میبرند پس همه چیز با حساب و کتاب است و هر چیزی برای یک هدفی خلق شده است. حتی مقدار و زمان بارش باران هم به اذن الهی است چقدر زیباهستی بر روی نظم، حساب و کتاب میباشد. قسمت بعدی دستور جلسه (هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر به هیچ فکر کنیم ) منظور از ما در این جمله انسان است، در جمله اول گفته بود هیچ مخلوقی اما در جمله دوم انسان را جدا کرده است. من اجازه ندارم به هیچ فکر کنم اکنون که فرمان صادر شده که من در کنگره باشم، محکوم به پیروزی هستم برای انجام کاری آمدهام زیرا همان گونه که فرمان برای باران صادر شده بود برای من هم صادر شده است باید ببنیم چه کار مثبتی انجام دادهام که به کنگره وارد شدم و این نور الهی به روی من باز شده است.
حالا این دو جمله را با هم ادغام میکنم همه ما ذرهای از ذرات الهی هستیم و برای انجام هدفی پا به هستی گذاشتیم زمانی که انسان را خداوند خلق کرد فرمودند: تبارک الله الحسن الخالقین، به خودش بابت این خلق تبریک گفت پس من که میتوانم احسن الخالقین باشم چرا نباید هدفی برای من باشد؟ همان طور که قطعات پازل در کنار هم هستند هر کدام از ما هم مانند یک قطعه از پازل میباشیم و اگر من آمدهام باید کارم را به درستی انجام دهم تا آن تصویر به درستی شکل بگیرد پس خیلی باید خودمان را جدی بگیریم. یک قسمتی از کتاب گفته است همه مطالب در درون و برون ما میباشد یعنی خداوند همه چیز را در درون ما قرار داده است و فقط کافی است که آرام باشیم تا آنها را بشنویم و آن نیروهای قدرتمندی که خداوند در درون ما قرار داده است فعال کنیم.
گاهی در تاریکی قرار میگیریم و میگوییم پس خدا کجاست؟ اگرخدایی وجود داشت من نباید الان دراین تاریکی قرار میگرفتم، خداوند میگوید: عزیز من، من این جا هستم اما تو باید مسافتی را برای روشنایی طی کنی تا آن را ببینی. یک قسمت دیگر از کتاب گفته شده ما در تاریکی هستیم برای پی بردن به عظمت روشناییها، تا درانتهای تاریکیها نرویم، قدر آن روشنایی را نمیدانیم رسیدن به نوربها دارد و بهای آن دوری ازضد ارزشها وقدم گذاشتن به سمت ارزشها است. یک همسفر سفر اولی میگوید چرا من باید سی دی بنویسم و کتاب بخوانم؟ مسافرمن اعتیاد داشته چرا من باید این کارها را انجام بدهم؟ جواب: شاید تومامورشدی برای این که یک انسان دربند اعتیاد را نجات بدهی، رسیدن به نور بها دارد باید برای رسیدن به آن مثل خرید یک لباس پول آن را پرداخت کنید.
هرچه زیباتر گران قیمتتر، خیلی سخت نیست فقط باید در مسیر باشیم، از حاشیه دور باشیم، سی دی بنوسیم و به حرف راهنما گوش دهیم وهیچ توقعی ازهیچ کس نداشته باشیم آن وقت خداوند همه چیزرا برای شما جفت وجور میکند وبعد مبهوت به عظمت الله میشویم که چه کار کرده است پس بیادعا محبت کنید. در آخر این عشق پایانی ندارد زیرا دایرهوار میچرخد و شعاع اضافه میکند واز آن حلقهها پدیدار میگردند.
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی همسفر راهنما سپیده ( لژیون هشتم )
ویرایش: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر طاهره ( لژیون هفتم )
ویراستار و ارسال: همسفر حانیه رهجوی راهنما همسفر هدی( لژیون پانزدهم )
همسفران نمایندگیایمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
337