هشتمین جلسه از دوره سی و چهارم سری کارگاههای آموزشی _ خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی رودکی، با استادی راهنمای محترم مسافر ابوالفضل، نگهبانی مسافر رمضان و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه "وادى دوم و تاثیر آن روی من" دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
چکیده سخنان استاد:
سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر.
از نگهبان جلسه آقا رمضان سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا بتوانم به عنوان استاد جلسه در خدمت شما عزیزان باشم. دستور جلسه امروز وادی دوم است، وادی دوم به ما میگوید: هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به هستی نمینهد, هیچ یک از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. وادی به معنای آبادی یا شهر است که در قدیم برای رفتن از شهری به شهری دیگر در میانه راه وادیهایی جهت استراحت، تغذیه انسانها و خوراک دادن به حیوانات تدارک دیده شده بود. در کنگره ما ۱۴ وادی داریم که از وادی تفکر شروع شده و تا وادی چهاردهم که وادی عشق است ادامه پیدا میکند. ویژگی این وادیها به این شکل است که مانند زنجیر به همدیگر متصل هستند و پیش از اینکه به یک وادی برسیم حتماً میبایست وادی پیشین آن را خوانده و کار کرده باشیم. ابتدا بگویم که وادی دوم، وادی امید است. در ابتدای وادی میخوانیم که خوشحالیم به جنگ نرم خود ادامه میدهیم تا مشکلات ما به صورت خوبی از آب درآید تا شهر وجودیمان را به صورت یک شهر آباد در بیاوریم و به سمت قدرت مطلق حرکت نماییم. منظور از جنگ نرم جنگی است که در آن جنگ افکار است و در آن از سلاح و مهمات خبری نیست بلکه به صورت تغییرات در اندیشه انجام میشود. سلاح ما خودکاریست که با آن سی دی مینویسیم و یا چشمی است که با آن کتاب میخوانیم. از ذرههای جرقه میتوان به نور رسید این جرقه زمانی ایجاد شده است که من روز اول وارد کنگره شدهام، زمانی که وارد شدم باید جرقه های دیگری در ذهنم ایجاد بکنم و دنبال نور باشم. این بدان معناست که زمانی که راهنمای من به من میگوید که این سی دی را بنویس، یا این کار را انجام بده و یا دارویت را سر زمان مقرر استفاده کن، باید تمام این توصیهها را اجرا کنم تا آرام آرام بتوانم روی صور آشکار خود متمرکز شده و ایرادات را برطرف کنم. من همواره از رهجوهایم دو چیز را خواسته ام؛ نخست لب خندان و روحیه شاد و سواد. اینها باعث میشوند که هم از نظر صور آشکار و هم از نظر صور پنهان متعادل باشیم. همه چیز درون و بیرون ماست، من اگر بتوانم دنیای درونم را روبهراه کنم به هیچ چیز بیرونی گرفتار و وابسته نخواهم شد. مهمترین دلیلی که من ابوالفضل گرفتار مواد مخدر شدم ایرادهای درونیام بود و من بر این باور بودم که با استفاده مواد مخدر میتوانم این کمبودها را جبران نمایم. درون ما مانند یک قله آتشفشان سرشار از انرژی است که اگر بتوانیم آن را در جهت درست به کار ببریم به هر آنچه که بخواهیم میتوانیم دست پیدا کنیم. اگر ما بتوانیم نیروهای خفته درونمان را پیدا کنیم نیازی به صرف انرژی زیاد نیست بلکه مانند یک عقاب میتوانیم با استفاده از کمترین انرژی همواره بر فراز قلههای موفقیت باشیم. و در ادامه مانند یک انسان کار آزموده همواره بدرخشیم.
خداوند پس از آفرینش انسان او را بر سر یک دوراهی قرار داد، راه اول شر، بدی، فسق، فجور، راه دوم نیکی، پاکی، الهام و خیر. و در ادامه اختیار را به ما داد که هر کدام را که میخواهیم انتخاب کنیم. اما هر کدام از این راهها پاداش و یا هزینه مربوط به خودش را دارد و باید راهی را که انتخاب نمودهایم مسئولیت آن را نیز پذیرا باشیم.
ضبط و نگارش: مسافر حسن لژیون شانزدهم
عکس خبری: مسافر حسن لژیون هشتم
ویرایش و ارسال: مسافر محمد لژیون نهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
93