جلسه اول از دوره یازدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران کنگره 60 نمایندگی اروند آبادان با دستور جلسه وظایف راهنما و رهجو (تولد یک سال رهایی کمک راهنمای محترم آقاامید) با استادی آقا علیرضا و نگهبانی آقا عباس و دبیری آقا محسن در روز پنجشنبه مورخ 26/11/96 رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر
دستور جلسه امروز وظایف راهنما و رهجو است. آقای مهندس قوانین را با شورای دیدهبانان تعیین میکنند و روز چهارشنبه گفتند از اوایل اسفندماه، مرزبانان باید ورود و خروج دوستانی که در کنگره هستند را از طریق کارت شناسایی آنها ثبت کنند همانطور که ورود راهنماها در کنگره ثبت میشود. نکتهی دیگری که جناب مهندس گوشزد کردند مسئولیتپذیری است. من بهعنوان یک راهنما، مسافر، رهجو، مهماندار، مرزبان همه مسئولیت داریم و در قبال مسئولیتها باید پاسخگو باشیم. این قوانین در ابتدا شاید به نظر ما سخت بیایند ولی طبق تجربهای که من در کنگره داشتم را شما خواهید دید ان شاء الله بعد از اجرای این قوانین خواهید دید که میزان رهاییها به دو الی سه برابر خواهد رسید.
منی که به کنگره ورود میکنم و صندلی اشغال میکنم و خواهان درمان هستم باید پاسخگو باشم و باید تکلیفم را با خودم روشن کنم، اگر میخواهم درمان شوم باید قوانینی که در کنگره هست را کاملاً اجرا کنم تا به نتیجه برسم در غیر این صورت فقط یک صندلی را اشغال کردم و حس دوستان اطرافم را خراب کردهام. در سی دی موج و ذره جناب آقا امین میگفتند و جناب مهندس دیروز دوباره تأکید کردند، حضورم در جلسه دقیقاً دارم خاصیت ذرهای را دارم تقویت میکنم. با رعایت درست قوانین آن ثمرهای که باید اتفاق بیافتد به چندین برابر افزایش خواهد یافت. راجع به وظایف راهنما و رهجو من فکر میکنم یکی از نکات مهم آن احساس مسئولیت است. منه راهنما باید بدانم در کنگره رهجو امانتی است که به من سپرده شده است. ما امروز در کنگره مالک هیچچیزی نیستیم، ما دقیقاً امانتدار هستیم و امانت را به راهنما میسپارند و راهنما موظف است طبق قوانین کنگره و حرمت و متد دی اس تی به بهترین شکل مسافر را راهنمایی کند تا به مقصد برسد.
آن چیزی که باعث سقوط یک راهنما میشود، حس تملک است که منه راهنما فکر کنم این مسافر رهجوی من است و بگویم این مسافر را من توانستم به درمان برسانم و... . من باید بدانم آن کاری را که انجام دادم تفکر کنگره است و حاصل تفکر من نیست. چیزی که من را متمایز میکند، فرق چیزی است که کنگره میگوید و من فکر میکنم. ما در کنگره باید یکچیزی را بهعنوان شاخص، همیشه در نظر داشته باشیم. طبق پیمانی که بستیم و مسئولیتی که داریم موظف هستیم قوانین را اجرا کنیم. منی که راهنما هستم اگر دخل و تصرفی در متد دی اس تی داشته باشم باید بدانم که این همان نقطهی انحراف است. طبق صحبتهای جناب مهندس رهجو هم باید طبق حرمتها پیش برود و حرمتهایی که در جلسات خوانده میشود را اجرا کند و هر آنچه مرزبانان و راهنمایان بگویند طبق قوانین کنگره و حرمت کنگره رعایت کنم و انجام دهم تا به نتیجه برسم. منی که رهجو هستم باید بدانم که این صندلی یک امانت است. ما همه نسبت به تمام وظایفی که داریم پاسخگو هستیم.
سخنان استاد جلسه درباره مسافر امید:
جا دارد من رهایی مسافر امید عزیز را به همهی اعضای کنگره 60 و به خصوص آقای مهندس، خانم آنی و همهی دیدهبانان و پیشکسوتان کنگره 60 و بعد شعبهی خودمان و همهی عزیزانی که در اینجا خدمت میکنند تبریک عرض کنم. همهی آن چیزی که در کنگره اتفاق میافتد یک کار جمعی است و ما این را یاد گرفتیم و در عمل هم این را دیدهایم؛ هیچکسی بهتنهایی قادر به انجام این کار نیست. من اگر میتوانستم خارج از کنگره این کاری انجام دهم مسلماً انجام میدادم . این را با تمام وجود لمس کردم که خارج از کنگره و قوانین کنگره قادر به انجام کوچکترین تغییری در فرد مصرفکننده نبودم.
آقا رضا عزیز کنگره را به ایشان معرفی کرد و آقا امید این مکان را پیدا کرد. اوایل سفر مشکلات و حاشیههای کاری زیادی داشت ولی وقتی آمد و صورتمسئلهی اعتیاد را درک کرد، سفر خود را آغاز کرد و با خواست خیلی قوی و داشتن همسفر خیلی خوبی که ایشان هم دقیقاً همان مشکلات سایر همسفران را داشتند، خیلی خوب توانستند با همدیگر قدم بردارند. اگر امید این فردی شد که مشاهده میکنید، چیزی جز خواست و تلاش خودش نبود. باوجود مشکلات زیادی که داشتند خیلی محکم و مصمم قدم برداشتند و هرچه جلوتر آمدند توانستند آموزشها را بهتر دریافت کنند. آقا امید از روزی که آمد تکالیف خود را بهخوبی و کامل انجام میداد. چیزی را که کنگره در مورد وظایف رهجو میگوید بهدرستی انجام داد و این جایگاهی را که امروز تجربه میکند حاصل همان سختکوشیها و فرمانبرداری اوست. جا دارد دوباره تولد یک سال رهایی و دریافت شال کمک راهنمایی و راهاندازی لژیون را به ایشان تبریک عرض میکنم. امیدوارم که روزبهروز خیلی محکمتر از قبل قدم بردارد و خدمتگزار خوبی باشد و بتواند خدمتگزاران خوبی نیز برای کنگره پرورش بدهد. من بهعنوان یک راهنما باید بدانم که هر کاری برای رهجو میکنم باید از سر محبت و عشق باشد و بدون هیچ چشمداشتی، اگر یکذره خارج از عشق یا با چشمداشت در لژیون خدمت کنم هیچ توفیقی در آن حاصل نخواهد شد.
آرزو میکنم آقا امید و همسفرشان به کمک هم بهترین روزها را داشته باشند و بهتر از گذشته در کنگره خدمت کنند.
اعلام سفر مسافر امید:
من هم آخرین انتی ایکس مصرفی تریاک و متادون بود، مدت تخریبم 10 سال، 12 ماه سفر کردم به روش دی اس تی با داروی شفابخش اوتی باراهنمایی راهنمای خوبم آقا علیرضا، ورزش: شنا امروز هم 1 سال و 1 ماه و 20 روز آزاد و رها هستم.
آرزوی مسافر امید:
من هم آرزویم این است این شعبهای که هماکنون در آن هستیم و زحمات زیادی برای آن کشیده شده است، در ابتدا بنیانگذار آن آقا علیرضا بیات و در کنار ایشان بقیهی دوستانی که همکاری کردند روزبهروز این شعبه پیشرفت بیشتری کند و ازلحاظ هم کیفیت و هم کمیت شاهد پیشرفت شعبه باشیم.
سخنان مسافر:
سلام دوستان امید هستم یک مسافر
جا دارد از زحمات آقا علیرضا و عشق و محبتی که به من منتقل میکردند که من بتوانم از تاریکی اعتیاد بیرون بیایم، تشکر کنم. یادم نمیرود آقا علیرضا به من میگفتند: کسانی که اعتیاد را تجربه میکنند بزرگترین تاریکی را تجربه کردهاند و زمانی که نوری در زندگیشان وارد شود باید قدردان این نور باشند. من همیشه تلاش کردم و اول از هر جیز لطف و رحمت خداوند بود که وارد کنگره شوم. من از زمانی که به یاد دارم الگویم آقا علیرضا بودند و همیشه سختیهایی که داشتند را میدیدم. برای مثال زمانی بود که پدرشان دچار مریضی بودند و با این شرایط از تهران در هفته دو بار به شعبه میآمدند. برای همین با خودم گفتم من هم باید تلاشم را بیشتر کنم، اگر جایگاه خدمتی باشد در آن خدمت کنم تا آموزش بگیرم و آرامش را برای زندگی خود به ارمغان بیاورم. همهی اینها را مدیون کنگره و آقا علیرضا هستم، برایشان همیشه آرزوی سلامتی دارم، همیشه در خانه آموزشهای لژیون را مرور میکردم و حرفهای آقا علیرضا را به خانه منتقل میکردم و سعی میکردم که آموزشها را اجرا کنم و به میزانی که اجرا میکردم، آرامش بیشتری وارد زندگیام میشد. از ایشان خیلی ممنونم و دستشان را میبوسم و امیدوارم همیشه سلامت باشند و ما از حضورشان استفاده کنیم.
سخنان کمک راهنمای همسفر:
سلام دوستان عاطفه هستم کمک راهنما یک همسفر
یک سال رهایی همسفر آقا امید را تبریک میگویم. تولد یک سال رهایی ایشان با دستور جلسهی زیبایی مصادف شد. آقای امین میگویند: هر بازی یک سری قوانین دارد. اگر قوانین بازی را یاد بگیریم میتوانیم در آن بازی شرکت کنیم و در آن بمانیم، در غیر این صورت از بازی اوت میشویم. اگر از خانم مریم بگویم ایشان از اول ورودشان توانستند قوانین بازی را خوب فرابگیرند و به یکیک آنها عمل کنند همان اوایل سفرشان سعی کردند بازیگر باشند و تماشاچی نباشند، یعنی همیشه بهموقع حاضر میشدند و مشارکت داشتند و سیدیها را کامل و دقیق مینوشتند. حتی روزهایی که به دلیل کسالت حضور نداشتند هم سیدیهای خود را مینوشتند. انجام مرحلهبهمرحلهی همین کارها موجب شد آقا امید و همسفرشان از خدمتگزاران کنگره باشند. خانم مریم در قسمت مرزبانی خدمت میکنند و شال زرد مقدس است جناب مهندس هم میگویند که خدمت به خلق نصیب هرکسی نمیشود. برای آنها آرزو میکنم که ان شاء الله در سال جدید شال نارنجی کمک راهنمای را گردنشان ببینیم و همچنین رهاییهای بیشتر را برای لژیون آقا امید آرزو میکنم.
سخنان همسفر:
سلام دوستان مریم هستم همسفر
من هم به سهم خودم از خانم آنی و جناب مهندس تشکر میکنم که چنین ساختاری را شکل دادند و در ادامه از آقای علیرضا بیات به خاطر تمام زحماتی که برای ما کشیدند صمیمانه تشکر میکنم. ایشان بسیار صبوری کردند، شاید اگر صبوری آقا علیرضا نبود ما اینجا نبودیم و به درمان نمیرسیدیم؛ همانطور از خانم عاطفه تشکر میکنم به خاطر زحماتی که برای من کشیدند. هر موقع که باحال خراب از در کنگره وارد میشدم باروی گشاده و لبخند ایشان روبرو میشدم و همیشه میگفتند: درست میشود و راهکارهای خوبی که به من میدادند باعث میشد آرامش به زندگیام برگردد. خدا را شکر میکنم که اوایل زندگیمان وارد کنگره شدیم؛ اگر اینجا را پیدا نمیکردیم و درواقع با آقا علیرضا روبرو نمیشدیم زندگی ما به بنبست میرسید. اوایل کنگره به این شکل نبود و امیدوارم روزبهروز شلوغتر شود. خدا را شکر میکنم.
به مسافرم تبریک میگم که واقعاً به تمام سختیهایی که داشت و تخریبی که در اثر مصرف متادون داشت سفر اولشان را به پایان برسانند و هماکنون 1 سال از رهاییاش میگذرد، امیدوارم موفق باشد و بتواند با این شالی که دریافت کرده خوب خدمت کند و شاهد رهایی زیادی از لژیون ایشان باشم.
مرزبان کشیک: آقا پویا
عکاس: مسافر سامان، مسافر صالح
نگارنده: مسافر صالح
- تعداد بازدید از این مطلب :
2252