به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر
آنتی ایکس مصرفی : شیره و تریاک
مدت تخریب : بیش از ده سال
مدت سفر : ده ماه و بیست روز
راهنما : آقای جلال امینی
روش درمان : DST
داروی درمان : OT
رهایی : پنج سال و شش ماه
موضوع: وادی دوم و تاثیر آن روی من (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیدهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم)
هنگام ورودم به کنگره با وادی اول یعنی تفکر کردن آشنا شدم زیرا من در دوران تاریکی اصلاً فکر نمیکردم و همیشه کارهایم باعث اختلال در امور زندگی خودم و اطرافیانم میشد. وقتی که وارد کنگره شدم،آموختم که بایستی تفکر کرد بعد از گذشت مدتی از سفر اولم متوجه شدم که چقدر از زندگی عقب ماندم و چه چیزهایی ارزشمندی را از دست دادم. ناامیدی در تمام وجودم رخنه کرد تا اینکه با وادی دوم روبرو شدم، دراین وادی آموختم که هیچ موجودی جهت بیهودگی به این دنیا نیامده است، حتی یک کرم و یا یک حشره رسالتی در این جهان هستی دارد و من که اشرف مخلوقات خداوند هستم مگر میشود بیهدف به این جهان آمده باشم، دریافتم که انسان باید تاریکیها را تجربه کند تا به عظمت روشناییها پی ببرد، انسان اصلاً همیشه بر سر یک دوراهی قرار دارد: یک راه تاریکیها و یک راه روشناییها؛ وقتی انسان به اعماق تاریکیها فرو رفت بایستی از گذرگاههای سخت عبور کند و اگر توانست جان سالم به در ببرد آن وقت انسانی کار آزموده و رها خواهد بود و دریافتم که قدرت مطلق همیشه و در همه حال حامی و پشتیبان من خواهد بود. دریافتم که جلب حمایت نیروی مطلق یک ساز و کار خاص خودش را دارد و اگر من بخواهم این نیرو را جلب کنم باید از ضد ارزشها دوری کنم و به کارهای ارزشمند بپردازم. من در این وادی دریافتم که از ساز و کار جسم خودم هنوز هیچ اطلاعی ندارم، برای مثال اگر به قلب و رگهای خونرسان جسم خودم نگاه کنم میبینم با این همه پیشرفت در صنعت امروزه هیچ پمپی را نمیتوان پیدا کرد که به مدت دو سه سال متوالی به طور شبانه روز کار کند و دچار مشکل نشود ولی قلب ما هفتاد، هشتاد سال و بعضاً صد و بیست سال متوالی کار میکند و خون را پمپاژ میکند و هیچ مشکلی برایش پیش نمیآید. هنگامی که یک پمپ را برای آبیاری قطرهای استفاده میکنیم برای صد درخت میبینیم که درختهای اولی آب زیادتری میخورند و درختان آخر کم آب و بیآب میمانند. ولی پمپ قلب ما با میلیاردها انشعاب به تمام نقاط جسم به طور یکسان خون را پمپاژ میکند و این شگفت آور است و دریافتم که من در این جهان لایتناهی چقدر حقیر و کوچک هستم ولی همیشه منم منم میکردم و فکر میکردم که چقدر زیرک و باهوش هستم و در این وادی دریافتم باید سازندگی را از خودم (جسم،روان،جهان بینی)شروع کنم و دوربین خودم را روی خودم و کارهای خودم زوم کنم نه دیگران.
والسلام
نگارش مسافر: حمزه (لژیون۱)
ارسال مطلب: مسافر رسول
- تعداد بازدید از این مطلب :
158